بِحسْبِکَ دِرْهَمٌ = حسُبکَ دِرْهمٌ (اندازه و کفایت تو یک درهم است. )
(جامع الدروس العربیه،غلایینی ،الجزء الثالث، ۲۰۰)
کیف بِکَ، أوْ بخلیلٍ = حال تو چگونه است یا خلیل
خبر مقدم
« کیف بِاحْداکُنَّ إذا نَبَحتْها کلابُ الحَوْأب » ( یعنی :حال یکی از شما چگونه خواهد بود آن هنگام که
خبر مقدم
سگان حوأب بر او پارس کنند. )
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی،ج ۲،ص ۴۴)
« ناهیک بِخالدٍ شجاعاً » یعنی خالد برای تو کافی است از
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حرف خطاب
نظر شجاعت
(جامع الدروس العربیه غلایینی، الجز الثالث، ص ۲۰۰)
۴-خبر :چهارمین کاربرد باءزائده ورود آن بر خبر است و ناگفته نماند که خبر بر دو قسم « غیر موجب و موجب است:»
۱-غیرموجب « منفی » ورود باء زائده بر این قسم قیاسی محسوب می گردد مانند :
« و کذّبَ بِهِ قوْمُکَ و هُوَ الحَقُّ قُلْ لَسْتُ علیکم بِوکیلٍ » « انعام ، ۶۶ » (یعنی :و قوم تو آن « قرآن» را تکذیب کردند) در صورتی که حق محض همان بود،بگو (ای پیامبر) من نگهبان شما نیستم.
لفظ باء در « بوکیلٍ » زائد محسوب می شود که بر خبر لیس وارد شده است.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۲، ص ۴۷)
« ألَیسَ اللهُ بِکافٍ عبدَه » «زمر،۳۶» (آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست.)
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزا الثالث، ص ۲۰۰)
«ألیس اللهُ بِأحکمِ الحاکمینَ » «تین ، ۸» (آیا خداوند بهترین حکم کنندگان نیست)
(همان …)
-در خبر « ماکان» مانند : (ما کانَ بِأبی أحَدٍ) (یعنی او پدر هیچکس نبوده و نیست. )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث،دکتر رادمنش، ص ۳۰)
در خبر مبتدایِ همرا با« هَلْ » مانند :هَل زیدٌ بِقائمٍ . (آیا زید ایستاده است. )
در خبر مبتدا همراه با « مای نافیه » مانند :
«ما اللهُ بِغافلٍ عمّا تَعْمَلونَ » «بقره ، ۷۴» ( و خدا از آنچه می کنید غافل نیست)
نافیه مبتدا و مرفوع
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزا الثالث، ص ۲۰۰)
۲-خبر موجب « غیرمنفی » در این صورت وقوع باء زائده بر خبر قیاسی نبوده بلکه سماعی محسوب می شود و تنها استعمال موارد سماعی آن جایز است مانند:
« والذین کَسَبُوا السیئاتِ، جزاءُ سیئهٍ بِمثلِها »«یونس ، ۲۷» یعنی ( کسانی که بدیها را برای خود کسب کردند، بدانند که جزای هر عمل بدی بد است، مثل همان عمل بد)
« جزاء » مبتدا و مضاف، « بمثلها » خبر و مرفوع و یا محلاً مرفوع برای خبر محذوف : یعنی : و جزاءُ سیّئه سیّئه مثلُها و باءزائده است.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۳۰)
۵-پنجمین موضع از مواضع کاربرد باءزائده، ورود آن برحال است که عامل آن منفی باشد مانند :
فَما رَجَعَتْ بخائبهٍ رکابٌ حکیمٌ بنُ المُسَیّبِ مُنْتَها ما
یعنی :پس در حال یأس و ناامیدی بر نمی گردند شتر سوارانی که حکیم پسر مسیّب،مقصود و مطلوب آنهاست و نزد وی به منظور طلب احسان رفته اند.
در این شعر باءزائده بر حال « خائبه » و ارد شده و عامل حال « رجعت » توسط ادات نفی « ما » منفی گردیده است.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۲، ص ۴۸)
کائن دعُیتُ إلی بأساءِ داهمهٍ وَمَا انْبَعَثْتُ بمزووُد و لا و َکل
یعنی : چه بسیار به سوی شدت و سختی خوانده شدم،پس با آن مشکلات برخورد نکردم در حالی که ترسیده باشم و فرد عاجز ناتوانی نبودم که سنگینی کار خویش را به دیگران واگذار کنم.
« باء » در بمزؤودٍ زائده است و عامل حال منفی می باشد.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی،الجزء الثالث، ص ۲۰۰)
۶-ششمین موضع از مواضع کاربرد باء زائده،ورود آن بر لفظ « نفس » و « عین » می باشد مانند :
« رأیتُ زیدًا بِنفسِهِ » (دیدم زید، خودش را)
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،حسینی، ج ۲،ص ۵۱)
« وَ المطلقاتُ یَتَربَّصْنَ بِأنفسهِنَّ ثلاثهَ قرُوُءٍ ….» «بقره ، ۲۲۸»
یعنی:زنهایی که طلاق داده شدند از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد (همان….)
«رأیتُ زیداً بِعَیْنِهِ » (زید، خودش را دیدم)
(فرهنگ بزرگ جامع نوین، سیاح، ج اول، ص ۶۸)
« جاءتْ النساءُ بِأعْیُنِهِنَّ » . ( آن زنان، خودشان آمدند).
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۲۸)
۸-عوض و بدل
و اگر در آن خطری باید کرد و مثلاً سر در باخت پهلو تهی نکند، برای آنکه باقی را به فانی خریده باشد و اندکی به بسیار فروخته.
(کلیله و دمنه،تصحیح مینوی، ص ۱۸۳)