همچنین در تعاریف دیگری که از مفهوم فرهنگ دانشگاهی صورت گرفته،فرهنگ دانشگاهی را می توان مجموعه ای از باورها ، ارزش ها،آیین ها،اندیشه ها،انتظارات و آداب و رسوم حاکم بر دانشگاه دانست.در واقع فرهنگ تعیین کننده نگرش های فرد نسبت به مسائل مختلف است و از این طریق رفتار ما شکل می گیرند.(عالی پور،۱۳۹۰).
فرهنگ دانشگاهی مقوله ای است که در سطح جامعه دانشگاهی و گروه های آموزشی و در تعامل میان آنها معنا می یابد و شیوه های برقراری ارتباط و تعامل را میان افراد دانشگاهی بیان می کند.فرهنگ دانشگاهی سیستمی از باورها و ارزش های مشترک است که داخل دانشگاه گسترش می یابد و رفتار دانشجویان ،کارکنان،اعضای هیأت علمی و مدیران را هدایت می کند.به عبارت دیگر فرهنگ دانشگاهی استنباط مشترکی است بین همه اعضای دانشگاه نسبت به سازمان خود،از این رو فرهنگ دانشگاهی را می توان یک نظام فکری دانست که در رفتار گفتار و عملکرد جامعه دانشگاهی متجلی می شود و به بیان دیگر فرهنگ دانشگاهی بیانگر شیوه و سبک زندگی اعضای دانشگاه است(صباغیان،۱۳۸۸،صص۶۶-۶۵).
۲-۲۸- تعریف توسعه
توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته ترشدن، قدرتمندشدن و حتی بزرگتر شدن است(فرهنگ لغات اکسفورد،۲۰۰۱) در توسعه هدف بهبود شرایط موجود و حرکت در مسیر مطلوب جهت رفاه می باشد. توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحقق نیافته یا راه حلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد(میرزا امینی،۱۳۸۷ :۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بروگلفیلد[۵۴] در تعریف توسعه می گوید:توسعه را باید بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف نمود(قدیری،۱۳۸۷ :۲) مرحوم دکتر عظیمی توسعه را به معنای باز سازی جامعه بر اساس اندیشه ها و بصیرتهای تازه تعریف می نماید. مفهوم توسعه در نظر شریعتی،عبارت است از تعیین یک هدف فرضی و کوشش برای راندن فرد و جامعه به طرف آن هدف آتی(راد،۱۳۸۲ :۱۸۳).از مجموع تعاریف ذکر شده می توان نتیجه گرفت توسعه یک فرایند همه جانبه است که محدود به بخش خاصی از زندگی ما نیست بلکه تمامی ابعاد زندگی ما را در بر می گیردو کمک می کند جهت حرکت در مسیر زندگی بهتر با رفاه بیشتر(نخعی،۱۳۸۷).
وقتی سخن از توسعه در یک جامعه به میان آورده می شود منظور فراگیری آن توسط تمام آحاد یک جامعه است،توسعه مقوله ای کیفی،جامع، چندبعدی-انسانی.اجتماعی است که از گذر نوسازی یعنی تغییرات اجتماعی در ایستار هاوساختارهای(اقتصادی-اجتماعی-سیاسی) و یاد او دریک جامعه ناشی می شود.(اسدپور.۱۳۸۷٫صفحه ۵) به تعبیر آقای دکتر سیف اللهی و با توجه به تعریف توسعه میتوان گفت که توسعه در فرایند تلاش انسان برای ایجاد تعادل بین نیازها وخواسته ها ی فردی وامکانات بالفعل وبالقوه در جامعه ومحیط زیست پدید می آید.(سیف اللهی.۱۳۸۱٫صفحه ۵۵) جامعه انسانی در بر گیرنده انسان ها و میراث بشری است. تعامل انسان ها فرهنگ را در محیط پدید می آورد که به طور مداوم تکامل می یابد.مطالعه تاریخ تکامل فرهنگی در گذشته نشان می دهد که به دنبال انقلاب صنعتی تغییرات عمده ای در کل ساختار نظام اجتماعی-فرهنگی جامعه بشری رخ داده است.جهان در چند قدمی انقلاب بزرگ دیگری به نام انقلاب اطلاع رسانی قرار دارد که تاثیر آن بر ابعاد مختلف فرهنگی چند برابر می شودونیاز است که تمامی جوامع همگام با رشد و گسترش علم،فرهنگ جامعه خود را ارتقاء دهندو به توسعه همه جانبه برسند.
توسعه بیش از آن که مفهومی اقتصادی باشد،امری است فرهنگی و دانشگاه به عنوان نهادی فرهنگ ساز می تواند در فرایند توسعه نقشی ممتاز ایفا کند.گرچه در باب تعریف فرهنگ ،نظریه های متنوع و متفاوتی وجود دارد،اما میتوان آن را نحوه نگرش آدمیان به زندگی و یا معنایی دانست که انسان ها به زندگی خود می دهند.از این رو عقاید،جهان بینی ،دین،آداب و رسوم،اخلاقیات و……همه از مولفه های فرهنگ به شمار می روند.توسعه نیز ،در واقع ،چیزی جز بهبود در برخورداری ها و مناسبات اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و فرهنگی نیست.به عبارت دیگر ،هر گونه رشد و شکوفایی و تکامل در عرصه های مختلف حیات بشری توسعه نامیده می شود.(حسینپور فیضی، نوظهور: ۴۱۶-۴۱۵).
اگر چه نمی توان تعریفی از توسعه به دست دادکه مورد توافق اکثر صاحب نظران قرار گیرد،اما با این همه،شاید بتوان چند ملاک برای توسعه به مفهوم کلی ذکر کرد:
توسعه سریع علم و کاربرد آن در فناوری برای افزایش تولید در وجوه مختلف.
کاربرد انواع عالی تر انرژی.
عقلانی شدن فعالیتهای انسان،یعنی انضباط پذیر شدن و ترسیم رابطه ای روشن میان وسایل و اهداف .
گسترش حوزه آگاهی از وجود شقوق و راه حلهای مختلف زندگی.
گسترش و تنوع نهادهای اجتماعی مختلف در جهت برآوردن نیازهای فزاینده و پیدایش تنوع و تکثر در ارزشها و نهادهای اجتماعی.
امروزه توسعه مانند گذشته تنها با محور اقتصادی مطرح نیست،بلکه با محوریت فرهنگ و اطلاعات مطرح است.منظور از،توسعه،گسترش تواناییها،ظرفیت فکری،کیفیت دانش و مهارتهای فنی،خلاقیت و نوآوری،قابلیت انسانها برای حل مسائل اقتصادی،اجتماعی،فرهنگیوسیاسی،بهره مندی از منابع،دستاوردها و امکانات جامعه و به طور کلی،بهبود شرایط زندگی مادی و معنوی برای همگان است.(رئوفی،۱۳۷۴).به طور کلی توسعه نوعی فرایند مشارکت عمومی عام نگر است که در جهت به حد اکثر رساندن انرژی مهارشده و به منظور پاسخگویی به نیازهای جسمانی،روانی و اجتماعی مردم و برای رشد و شکوفایی استعداد های آنان در جامعه سازمان دهی می شود(اکبری و کریمیان ،۱۳۷۴) .
۲-۲۸-۱- نقش دانشگاه در توسعه
اگر جامعه را به انسان تشبیه کنیم،باید دانشگاه را محوریت عقلانی این انسان در نظر بگیریم.بدیهی است اخذ هرگونه تصمیم در راستای ایجاد تغییر ودگرگونی باید از دانشگاه آغاز شود و به سایر بخشهای جامعه تسری یابد.دانشگاه در هر جامعه ای ،مرکز تجمع نخبگان می باشد که با پرورش این نخبگان و تزریق آنان به جامعه امکان ایجاد تغییرات لازم مطابق با اهداف از پیش تعیین شده را فراهم می سازد."دانشگاه برای آزاد کردن روح انسانی،پیشرفت و توسعه معارف وآزادگی فکر از راه آزمایش وتحقیق در دانش،وقف شده و باید صرف مساعی کند". (علی آبادی ، ۶۴:۱۳۴۵)
از سال ۱۳۷۶ وزارت علوم،تحقیقات و فناوری،با تشکیل معاونت های فرهنگی و اجتماعی،توجه خاصی به برنامه های فرهنگی دانشگاه کرد.مطالعات و برنامه های فرهنگی دانشگاهها مبنایی برای جبران کم تحرکی ذاتی نظام آموزش عالی وارتقای کمی و کیفی نظام علمی و فرهنگیدانشگاه و جامعه است(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
عناوینذیل می تواند تا حد زیادی بیانگر ارزش وهدف توجه به فعالیتهای فرهنگی دانشگاهها باشد:
۱-افزایش نقشدانشگاهها درعمق بخشیدن واعتلای فرهنگوتقویت هویت فرهنگی.
۲-نوآوری ونوسازی درفرهنگومناسبات اجتماعی.
۳-پرورش خلاقیتها واستعدادهای فرهنگیدانشجویان .
۴-زمینه سازی برای توسعه مهارتها وتواناییهای فکری وفرهنگی دانشجویان.
۵-کمک به برنامه ریزان آموزشی و پژوهشی در تربیت نیروهای خلاق ،کارآفرین و مسئولیت پذیر.
۶-ایجاد پویایی،تحرک و انعطاف در نظام آموزش عالی.
دانشگاه ها به عنوان زیر مجموعه های نظام آموزش عالی در فرایند توسعه یک کشور مطرح هستند وبه عنوان مراکزی که به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارآمد شایسته و ماهر برای پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه های مختلف می پردازند ،نقش حیاتی و کلیدی به عهده دارند،چراکه دانشگاهها با برون دادهای خود به جامعه،عملا در راه توسعه گام برمیدارند(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
دانشگاه نهادی است که در راس هرم نهادهای علمی یک جامعه قرار دارد.عملکرد صحیح دانشگاه از یک طرف ،توسعه و پیشرفت را برای جامعه به ارمغان می آورد و از طرف دیگر،روند توسعه جامعه را به عنوان بازخوردی مثبت،به مکانی رفیع تر و مسئول تر انتقال می دهد(فریدون،۲۱۸:۱۳۸۳).اهتمام به نظام آموزش عالیودانشگاهها،امروزه به این دلیل در اولویت قرار گرفته که با بهره گیری از دانش آکادمیک که پایه گذار دستیابی به فناوری است،میتوان بسیاری از راه حلهای لازم برای از میان برداشتن موانع و مشکلات جامعه را به منظور رسیدن به توسعه همه جانبه پیدا کرد.در جهان امروز،تمام جوامع یا توسعه یافته اند یا در تلاش برای رسیدن به توسعه و در این میان ،دانشگاهها به دلایل انکارناپذیری به عنوان موتور محرک تاثیر گذار و تاثیر پذیر بوده اند.(فریدون،۲۱۸:۱۳۸۳)
۲-۲۸-۲- رابطه بین فرهنگ و توسعه
باید گفت توسعه محصول یک زنجیره پیوسته از حلقه هایی می باشد که این حلقه ها شامل عوامل اقتصادی ،سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و… می باشدو جدا نمودن هر حلقه ازاین زنجیره به معنای پایان راه توسعه می باشد.فرهنگ یکی از عوامل اصلی در فرایند توسعه می باشد.زیرا فرهنگ در تمامی جنبه های زندگی انسان حضور دارد(راد،۶۹:۱۳۸۱).
در ارتباط با جایگاه فرهنگ در فرایند توسعه می توان دو حالت را در نظر گرفت:
۱- اگر توسعه در مفهوم جامع- مادی و معنوی- و فرهنگ نیز مفهوم عام،یعنی مجموعه ای از دستاوردهای مادی (از قبیل نگرش ها،آداب و رسوم و…) مورد نظر باشد،در این صورت،(توسعه)و (فرهنگ)،مفاهیم نسبتاً مشترک و متداخلی هستند که تمامی شئون زندگی انسان را در بر می گیرند بنابراین از این منظر توسعه مترادف با توسعه فرهنگی است.
۲- اگر توسعه را در مفهوم جامع منظور کرده، ولی فرهنگ را در بعد معنوی محدود کنیم،در این حالت،توسعه فرهنگی یک بعد از فرایند توسعه است که رابطه تعاملی با بعد دیگر توسعه یعنی توسعه مادی دارد.(راد،۱۳۸۱: ۶۹)
توسعه در کشورهای اروپایی مدیون تحولات عمیق فرهنگی میباشد به نحوی که اینگلهارت[۵۵] معتقد است(دگرگونیهای مهم فرهنگی انقلاب صنعتی را در غرب آسان ساخت)(اینگلهارت،۱۳۷۳: ۵۲).
عدم توسعه دو منشاء دارد یکی بیرونیودیگری داخلی.منشاء داخلی خود به دو دسته تقسیم می شود:صاحب منصبان(حکومت)ودیگری گرایشهای اجتماعیورفتاری مردم(فرهنگ عامه)بیشترین تاثیر عقب ماندگی ناشی از ضعفهاوآسیبهای فرهنگی است در صــورتی که چنین ضعفهایی پوشـــــش داده میشد،تاثیر عوامل دیگر کاهش مییافت.(ندیمی،۸۶: ۲۰۷)
۲-۲۸-۳-آموزش و توسعه:
آموزش،فرایندی است که در جریان آن دانش،اطلاعاتومیراث فرهنگی وسنن به فرد انتقال مییابدوشخص در این فرایند عموما خود را از نظر فکری برای زندگی اجتماعی آماده می کندوبه بیانی اجتماعی می شود(کاشانی،۱۳۷:۱۳۷۵).به عبارت دیگر محور اصلی آموزش گسترش و تکامل معرفت،علم،اطلاعات ودانش انسان است.آموزش صرف نظراز اینکه کدام جنبه از توسعه مدنظر است،ریشهی همه توسعه هاست وموجب ارتقای کیفیت و بهبود مهارت های انسانی واستعدادهای او میشود که به نوبه خود سبب تشکیل سرمایه انسانی واستعدادهای او میشود و روند پیشرفت و توسعه اقتصادی،اجتماعی جامعه را تسریع میکند(همان منبع).
عده ای مفهوم توسعه را مترادف با پیشرفت و تکامل می دانند.گاهی مفهوم توسعه را به ابعاد مختلف زندگی اجتماعی وابسته میکنندواز تغییرات یا پیشرفت های سیاسی اجتماعی و فرهنگی سخن به میان می آورند،اما با وجود ارتباط مفهوم توسعه با این مفاهیم،توسعه به معنای هیچ یک از این مظاهر زندگی اجتماعی نمی باشد.(کاشانی ۱۳۷۵: ۱۳۷).
“مایکل تودارو”[۵۶] معتقد است که توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی،طرز تلقی عامه ی مردم و نهادهای ملی،نیز تسریع رشد اقتصادی و کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.(مایکل تودارو، ۱۳۶۷ : ۲۵ ).
واژه توسعه اگر چه مفهوم عام و قدیمی است و سابقه آن به شروع زندگی انسان باز می گردد ،اما شکل و محتوای آن در دهه های اخیر از شدت ،سرعت و کیفیت روز افزونی برخوردار گردیده و به صورت مخرج مشترک تمامی مسائل علمی،اقتصادی اجتماعی و فنی در آمده و متضمن تغییرات اساسی در ساخت های نهادی،اجتماعی اداری و حتی آداب و رسوم است(نوابخش ،سیاه پوش ،۱۳۸۸: ۸۰).
با این برداشت،توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادی خواهد بود.اگر چه توسعه اقتصادی به مفهوم ابزاری آن،به سبب شاخص های عینی تر بر توسعه اجتماعی و فرهنگی غلبه پیدا کرده است،اما باید اذعان داشت که پیشرفت هر ملت تنها وابسته به افزایش در آمد ملی نیست،بلکه این امر مستلزم توسعه در همه ابعاد از جمله افزایش سطح آگاهی،بلوغ فکری،فرهنگی ودگرگونی در همه ابعاد زندگی است(همان منبع).با این رهیافت ،توسعه به مثابه سایر پدیده ها متغیر وابسته ای است که علل و عوامل مختلفی در آن نقش آفرین هستند.یکی از مهمترین این متغیر ها مسئله آموزش است.چه رابطه ای بین آموزش و توسعه وجود دارد؟
آموزش به عنوان یک متغیر مستقل،لازمه توسعه و مخرج مشترک تمامی جوامع توسعه یافته است.اگر توسعه را به تسلط بشر بر امکانات موجود برای زندگی بهتر تلقی کنیم یکی از راههایی که انسان خواهد توانست منابع مادی و معنوی را در جهت رفع نیازهای خود مورد استفاده قرار دهد،آموزش و تربیت انسانهاست.(نوابخش،سیاه پوش ،۱۳۸۸: ۸۰).
۲-۲۸-۴- بعد فرهنگی توسعه:
در این بعد،آموزش و ایجاد آگاهی در تصمیم گیران وعاملان توسعه،پیش شرطی برای یک رهیافت تغییر مورد نیاز است.زیگلر[۵۷] بر مبنای مطالعات خود نتیجه گرفت که اصولا این فرهنگ است که داوری کرده و به تجربه مردم در گذشته و حال معنا می بخشد.فرهنگ فی نفسه به موزه ها تعلق ندارد،بلکه به سرشت خود در هر زمان زنده خلاق و پویا است و دقیقا به همین نقش غیر قابل جایگزین فرهنگ است.(کارمن[۵۸]،۱۹۹۶: ۱۰۱)
معمولا جنبه فرهنگی جامعه ،دیرتر از دیگر جنبه های توسعه ،تغییر و تحول می یابد.برخی از متخصصان توسعه معتقدند که توسعه صنعتی و اقتصادی از طریق اشاعه فرهنگی از جوامع پیشرفته به جوامع عقب مانده امکان پذیر است.اگر کشورهای توسعه نیافته بخواهند به درجه ای از توسعه دست یابند ،باید فرهنگ سنتی خود را ترک کنند و با قبول فرهنگ علم و صنعت نوین غرب به فرهنگ توسعه امکان دهند تا بدون مانع به جامعه آنان راه یابد.(نراقی ،۱۳۸۰،۲۰۲-۲۰۱). تکیه بر فرهنگ به عنوان یک مبنا در مناظره در واقع،گشودن راه برای حضور عناصر غیر مادی و نقش آفرینی مولفه های ارزشی در عرصه توسعه است(نوربخش ،۱۳۸۸،۷۳).
۲-۲۸-۵-مفهوم توسعه فرهنگی
فرهنگ واژه ای است با معانی بسیار و گسترده که تا به حال تعریف واحدی از آن صورت نگرفته است.ازنظر یونسکو،فرهنگ،کلیت تامی از ویژگی های معنوی،مادی،فکری و احساسی است که یک گروه اجتماعی را مشخص می کند.فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر می گیرد بلکه شامل آیین های زندگی،حقوق اساسی نوع بشر،نظام های ارزشی،سنت ها و باورهاست.(یونسکو،۱۳۷۶: ۱۳ ).
در تعریف دیگر فرهنگ عبارت است از مجموعه ای از (آداب ،سنن،باورها،ارزش ها و……)می باشد که مورد پذیرش مردم یک جامعه قرار گرفته و بر اساس آن عمل نموده و می نمایند،به گونه ای که پذیرش های یاد شده به هنجارهای اجتماعی تبدیل گشته و ارزش گذاری جامعه بر اساس آن صورت پذیرد. به طور کلی در تعاریف صورت گرفته از فرهنگ ،وجوه اشتراکی وجود دارد که شامل :۱-محوریت انسان به عنوان عامل ایجاد،دگرگونی،انتقال و تثبیت فرهنگ در جامعه.۲-تلقی فرهنگ به عنوان عامل ادامه حیات انسان.۳-جریانی بودن فرهنگ و در برگیرندگی زمان های متفاوت(گذشته،حال و آینده).۴-عامل ایجاد باور،ارزش و هنجارهای رفتاری جامعه.۵-ذاتی نبودن فرهنگ ۶- بازتاب ارزش های یک جامعه نسبت به مسائل مختلف و شکل زندگی و رویکرد آنان به جهان هستی.(ناظمی اردکانی،دکتر کشاورز،۱۳۸۵).
توسعه فرهنگی به دنبال توسعه بخشیدن به فرهنگ جامعه می باشد و البته این امر،خود مستلزم برخورداری از رویکردی فرهنگی نسبت به توسعه می باشد.به عبارت دیگر،رابطه متقابلی میان فرهنگ و توسعه برقرار است و هر یک از دیگری تاثیر می پذیرد.مقصود از توسعه فرهنگی ،ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان و رشد و افزایش علم و دانش و معرفت انسان ها و آمادگی برای تحول و پیشرفت و پذیرش اصول کلی توسعه،نظیر قانون پذیری،نظم و انظباط،بهبود روابط اجتماعی و انسانی و افزایش توانایی های علمی و اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه می باشد.(همان منبع).توسعه فرهنگی با تاکید بر هویت فرهنگی،بهینه سازی شرایط فرهنگی و رشد کمی و کیفی مسائل مربوط به خود را نوید می دهد و به اخلاق و آداب و سنن جامعه بهبود می بخشد و بر رونق بازار فنون و دانش و تکنیک می افزاید(نظیرپور،۱۳۷۸: ۴۴ ).