۱-۷-۵- بیماری مولتیپل اسکلروز[۱۰]: یک بیماری مزمن و پیشرونده سیستم عصبی مرکزی است؛ که، به میلین اعصاب مغز و نخاع آسیب رسانده و اسکار[۱۱]های ایجاد شده در این مکانها منجر به کندی عبور پیامهای عصبی می شود (۲، ۴و۵).
۱-۷-۶- عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری: به عواملی که موجب ایجاد و پیشرفت روند بیماری کرونر قلب میشوند، عوامل خطرزا اطلاق می شود (۷).
۱-۷-۷- تریگلیسیرید (TG )[12]: شکل ذخیره شده چربی در بدن انسان که هر ملکول آن از سه ملکول اسید چرب و یک ملکول گلیسرول تشکیل شده است. در حالت ناشتا تریگلیسیریدهای ذخیره شده در بافتهای عضلانی و چربی تجزیه شده و اسیدهای چرب حاصل برای استفاده به بافتهای مختلف منتقل میشوند (۱۴۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۷-۸- کلسترول تام[۱۳]: کلسترول مادهای دارای ساختمان استروئیدی و از مشتقات چربی است که هم در بدن توسط کبد ساخته میشود و هم در غذاهایی که منابع حیوانی دارد یافت میشود. کل کلسترول موجود در گردش خون را کلسترول تام مینامند که مقدار آن در فرد سالم و بالغ ۵/۱ تا ۸/۲ گرم در لیتر است (۷).
۱-۷-۹- کلسترول لیپوپروتئین کمچگال (C– LDL)[14]: نوعی از لیپوپروتئینهای پلاسمایی که حاوی تری گلیسیرید کم، کلسترول زیاد و مقادیر متوسطی از پروتئین و فسفو لیپید است (۷).
۱-۷-۱۰- کلسترول لیپوپروتئین پرچگال (C–HDL)[15]: نوعی از لیپوپروتئین های پلاسمایی که حاوی پروتئین زیاد، تریگلیسیرید کم، مقادیر متوسط فسفو لیپید و مقادیر نسبتاَ کم کلسترول است (۷).
۱-۷-۱۱- نسبت کلسترول تام به کلسترول لیپوپروتئین پرچگال (): از تقسیم غلظتهای کلسترول تام بر کلسترول لیپوپروتئین پرچگال پلاسما بدست میآید، که به عنوان یکی از عوامل خطرزای بیماری قلبی عروقی شناخته شده است (۷).
۱-۷-۱۲- نسبت کلسترول لیپوپروتئین کمچگال به پرچگال (): از تقسیم غلظتهای کلسترول لیپوپروتئین کمچگال به پرچگال پلاسما بدست میآید، که به عنوان یکی از عوامل خطرزای بیماری قلبی عروقی شناخته شده است (۷).
۱-۷-۱۳- فشارخون سیستولی (SBP)[16]: بالاترین فشار تولید شده طی دوره قلبی که هنگام انقباض بطنی به وجود می آید (۲۶).
۱-۷-۱۴- فشارخون دیاستولی(DBP) [۱۷]: پایینترین فشاری است که قبل از انقباض بعدی بطنی ایجاد می شود (۲۶).
۱-۷-۱۵- مقیاس وضعیت ناتوانی توسعه یافته کورتزکه[۱۸] (EDSS): روشی مفید برای اندازه گیری ناتوانی نورولوژیک در بیماران مبتلا به MS است که با توجه به درجه ناتوانایی و علایم این بیماری در افراد مبتلا به کمک پزشک متخصص مشخص می شود.
۱-۷-۱۶- بیماری شریان کرونری[۱۹]: مسدود شدن شریان کرونری قلب در اثر تجمع مواد زاید مانند چربی بد خون، تریگلیسریدها و (C– LDL).
فصل دوم
مبانی و پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
این فصل به دو بخش مبانی نظری و پیشینه پژوهش تقسیم می شود. به مبانی نظری موضوع پژوهش پرداخته و در بخش مربوط به پیشینه پژوهش نیز به پژوهشهای که در زمینه فعالیت بدنی مخصوصا تمرینات هوازی و بیماری مولتیپل اسکلروز انجام گرفته پرداخته می شود.
بخش اول: مبانی نظری
۲-۲- مولتیپل اسکلروز
مولتیپل اسکلروز (MS) یک اختلال مزمن عصبی- عضلانی است که با التهاب در ماده سفید سیستم عصبی مرکزی همراه است (۳۷، ۸۳و۱۹۳). این بیماری یک بیماری مزمن است که به صورت شایع در بالغین جوان دیده می شود و به صورت نواحی اسکلروزه در ماده سفید سیستم عصبی مرکزی، از بین رفتن و اسکلروز در سلولهای مغزی میباشد (۳۷، ۶۵، ۱۹۲و۱۹۷).
ضایعات التهابی مشخصه بیماری مولتیپل اسکلروز، با از بین رفتن میلین[۲۰] در سیستم عصبی است که ابتدا در ماده سفید مغز مشخص می شود. این پلاکهای همراه با التهاب به وسیله تجمع سلولهای سفید خون در سیستم عصبی تشکیل می شود. از بین رفتن میلین باعث اختلال در انتقال عصبی می شود. میلین یک ماده تشکیل شده از چربی و پروتئین است که پیرامون فیبرهای عصبی را در مغز و نخاع احاطه می کند و باعث تسریع انتقال ایمپالسهای عصبی می شود (۱۲۰،۱۲۳و۱۹۰) (شکل ۲-۱).
این بیماری در دنیا در حال افزایش است و از آن به عنوان بیماری قرن یاد می کنند (۵،۱۶و۱۰۵). ۰۰۰/۳۵۰ نفر در ایالت متحده و ۵/۳ میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به MS هستند. در جوامع غربی MS پس از تروما دومین علت شایع بروز ناتوانی نورولوژیک در سالهای ابتدایی و میانی بزرگسالی است. تظاهر MS از اختلالی خوشخیم تا بیماری ناتوان کننده و به سرعت پیشروندهای که تغییراتی اساسی در نحوه زندگی بیمار را ناگزیر می کند، متغیر است (۱۶، ۱۱۵، ۱۳۸ و۱۳۹).
۲-۲-۱- پاتوژنز MS
۲-۲-۱-۱- آناتومی MS
در بسیاری از ضایعات، اتوآنتیبادیهای ضد میلین اختصاصی وجود دارد که احتمالا به طور مستقیم در میلینزدایی نقش دارند و همچنین ماکروفاژها و سلولهای میکروگلیال (فاگوسیتهای CNS از منشاء مغز استخوان) که پاکسازی بقایای میلین را بر عهده دارند، فعال می کنند. با گذشت زمان، تزاید بارز آستروسیتی رخ میدهد (گلیوز)[۲۱]. الیگودندروسیتها سلولهای کوچک و با انشعابات متعدد در جهات مختلف هستند که در طبقات منظمی اطراف تارهای عصبی و جسم سلولی نورون قرار گرفتهاند (۱۶و۱۳۷). گمان بر این است که میلین دستگاه عصبی مرکزی توسط این سلولها ساخته می شود. همچنین، تغذیه سلولهای عصبی را بر عهده دارند (۱۳۷). در بیماریهایی مثل MS این سلولها هدف سلولهای ایمنی بدن قرار میگیرند نه میلین و چون ترمیم این سلولها دیر صورت میگیرد، پلاکهای MS تشکیل می شود (۱۶). اندازه ضایعات MS (پلاکها)، از ۱ یا ۲ میلیمتر تا چندین سانتیمتر متغیر است. مشخصه ضایعات حاد MS تجمع سلولهای التهابی تک هستهای، عمدتا سلولهای T و ماکروفاژها، در اطراف ونولها است که در ماده سفید مجاور نیز ارتشاح مییابند. سد خونی- مغزی (BBB)[22] در مناطق دچار التهاب از هم میگسلد؛ اما، بر خلاف واسکولیتها، دیواره رگها سالم است (۵، ۱۶، ۱۰۵و۱۳۷).
اولیگودندروسیتهای زنده مانده یا آنهایی که از سلولهای پیشساز تمایز مییابند ممکن است پوشش میلین اکسونهای عریان زنده مانده را تا حدودی ترمیم کنند و باعث ایجاد پلاکهای سایه[۲۳] شوند. در بسیاری ضایعات، پیشسازهای اولیگودندروسیتها به تعداد زیاد وجود دارند؛ اما، ترمیم میلین صورت نمیگیرد. بررسی زیر ساختمانی ضایعات MS این اختلال را مطرح می کند که ضایعات در بیماران مختلف ممکن است ناشی از فرایندهای پاتولوژیک کاملا متفاوتی باشند. تفاوتهای مشاهده شده عبارتند از: ۱) وجود یا عدم وجود رسوب آنتیبادی و فعالیت کمپالمان به همراه ارتشاح سلولهای التهابی و ۲) هدف فعالیت ایمنولوژیک ممکن است علیه غلاف میلین یا علیه جسم سلولی اولیگودندروسیتها باشد. هر چند آکسونها در MS معمولا نسبتا سالم باقی میمانند؛ اما، تخریب نسبی یا کامل آکسونی به خصوص در ضایعات به شدت ملتهب ممکن است رخ دهد. همچنین، یافته ها نشان می دهند که از بین رفتن آکسونها یکی از علل مهم ناتوانی نورولوژیک غیر قابل برگشت در MS است (۱۶و۱۲۰و۱۶۹).
۲-۲-۱-۲- فیزیولوژی MS
هدایت عصبی در آکسونهای دارای میلین به صورت جهشی رخ میدهد و تحریک عصبی از یک گره رانویه[۲۴]، بدون دپلاریزه کردن غشای آکسونی واقع در زیر غلاف میلین بین دو گره، به گره بعدی جهش مییابد. این هدایت جهشی باعث تسریع قابل ملاحظه هدایت عصبی (در حدود ۷۰ متر در ثانیه) در مقایسه با هدایت کند (۱ متر در ثانیه) در موارد انتقال ممتد در اعصاب بدون میلین می شود (۵و۱۲۰). در صورتیکه، تحریک عصبی قادر به عبور از قسمت دچار میلینزدایش نباشد، سد هدایتی[۲۵] رخ میدهد. این امر در مواقعی رخ میدهد که غشای آکسون در حال استراحت، در نتیجه آشکار شدن کانالهای پتاسمی وابسته به ولتاژ که به طور طبیعی در زیر غشای میلین پنهان هستند، هایپرپلاریزه شود. سد هدایتی گذار اغلب به دنبال میلینزدایش قبل از آنکه کانالهای سدیمی (که در محل گره تجمع یافتهاند) در طول آکسون عریان از نو آرایش یابند[۲۶]، مشاهده می شود. این آرایش مجدد در نهایت امکان ادامه هدایت پتانسیل فعالیت را در طول قسمت دچار میلینزدایش فراهم می کند. در مواردی سد هدایتی ناکامل است و برای مثال فقط مانع جریانهای دارای فرکانس پایین می شود. سد هدایتی گذار در افزایش دمای بدن یا تغییرات متابولیک ممکن است رخ دهد و نوسان تظاهرات بالینی را که ساعت به ساعت تغییر می کنند یا به دنبال تب و ورزش بروز می کنند، توجیه می کند. کاهش سرعت هدایت عصبی در مواردی رخ میدهد که فقط انتقال جریانهای عصبی ممتد (آهسته) از قسمت دچار میلینزدایش ممکن باشد (۱۶و۱۰۵).
علل مولتیپل اسکلروز ناشناخته است؛ اما، به نظر میرسد که نشانه های عصبی و آسیب بافتی ناشی از یک مکانیسم ایمنی بر علیه آنتیژن میلین میباشد. عفونت ویروسی و سایر عوامل محرک ممکن است ورود سلولهای T و آنتیبادیهای را به سیستم عصبی مرکزی در اثر مختل کردن سد خونی- مغزی افزایش دهد و بنابراین سبب ابراز ملکولهای متصل شونده به سلول، متالوپروتئینازهای ماتریکس و سایتوکینهای التهابی می شود که این عوامل همگی با هم سبب جذب بیشتر سلولهای ایمنی، تجزیه ماتریکس خارج سلولی جهت تسهیل مهاجرت سلولها و فعال کردن واکنش خود ایمنی بر علیه آنتیژنهایی مثل پروتئین اصلی میلین، گلیکوپروتئین همراه با میلین، گلیکوپروتئین اولیگودندروسیتی میلین، پروتئین پروتئولیپیدαB-کریستالین، فسفودی استرازو ۱۰۰-S می شود. اتصال این آنتیبادیهای هدف به سلولهای عرضه کننده آنتیژن سبب یک پاسخ خود ایمن می شود که ممکن است شامل سیتوکینها، ماکروفاژها و کمپلمان باشد. حمله ایمنی بدن به میلین سبب برهنه شدن آکسونها شده که انتقال عصبی را آهسته کرده و منجر به بروز نشانه های عصبی میگردد (۱۶،۷۱ و۱۰۹).
۲-۲-۱-۳- اپیدمیولوژی MS
MS تقریبا در زنان سه برابر شایعتر از مردان است. سن شروع معمولا بین ۲۰ تا ۴۰ سالگی است (در مردان اندکی دیرتر از زنان)؛ اما، در هر سنی ممکن است رخ دهد. در حدود ۱۰% موارد قبل ۱۸ سالگی بروز می کنند. مواردی از شروع در ۲-۱ سالگی یا در دهه هشتم گزارش شده است. شرایط جغرافیایی در شیوع MS، افزایش شیوع در عرضهای جغرافیایی بالاتر، در مطالعات مختلف مشاهده شده است. بالاترین میزان شیوع MS (250 هر ۰۰۰/۱۰۰) در جزایر ارکنی[۲۷] در شمال اسکاتلند مشاهده می شود و سر تا سر اروپای شمالی، شمال ایالات متحده و کانادا از شیوع بالای مشابهی برخوردار هستند. در مقابل شیوع در ژاپن (۶ در هر ۰۰۰/۱۰۰) و دیگر نقاط آسیا، آفریقای استوایی و خاورمیانه پایین است (۱۶، ۱۲۸و۱۳۳).
یکی از دلایلی که در توجیه اثر عرض جغرافیایی بر شیوع MS پیشنهاد شده است، اثر محافظتی آفتاب است (۱۳۶). اشعه ماوراء بنفش خورشید مهمترین منشاء ویتامین D در اکثر افراد است و مقادیر پایین ویتامین D در عرضهای جغرافیایی بالا که قرار گرفتن در معرض نور خورشید اندک است، شایع است (۳۸). مطالعات آیندهنگر نشان داده است که کمبود ویتامین D خطر ابتلا به MS را افزایش میدهد. اثرات ویتامین D بر دستگاه ایمنی این ارتباط احتمالی را توجیه می کند (۱۲، ۱۶، ۱۱۲ و۱۵۴).
مطالعات بر روی مهاجران و شناسایی اپیدمیهای نقطهای احتمالی، شواهدی دیگر را به نفع نقش عوامل محیطی در خطر MS فراهم کرده است. مطالعات بر روی مهاجران نشان داده است که قرار گرفتن در معرض عوامل موثر بر MS، در کودکی و سالها قبل از بروز بالینی MS رخ میدهد. در برخی مطالعات، مهاجرت در اوایل زندگی از منطقهای دارای خطر اندک به منطقهای دارای خطر بالا احتمال بروز MS را افزایش و بالعکس، مهاجرت از منطقهای با خطر بالا به منطقهای با خطر پایین احتمال ابتلا را کاهش میدهد. متقاعد کنندهترین نمونه از نظر اپیدمیهای نقطهای احتمالی، در جزایر فارو در شمال دانمارک پس از اشغال آن در جریان جنگ جهانی دوم رخ داده است. به نظر میرسد که شیوع MS طی قرن گذشته به تدریج افزایش یافته است. این افزایش عمدتا در زنان مشاهده شده است. جالب توجه است که بر اساس اطلاعات اپیدمیولوژیک اخیر وابستگی به عرض جغرافیایی بنا به عللی نامشخص در حال کاهش است (۵،۱۶، ۱۱۲و۱۵۴).
خطر ابتلا به MS با بهبود وضعیت اجتماعی – اقتصادی افزایش مییابد که ممکن است ناشی از بهبود بهداشت و تاخیر در برخورد اولیه با عوامل عفونی باشد. در شرایطی مشابه، برخی عفونتهای ویروسی (مانند پولیومیلیت و سرخک) در صورتی که سن عفونت اولیه بالاتر باشد عوارض نورولوژیک شدیدتری بر جای میگذارند. برخی مطالعات ارتباط با عوامل عفونی خاصی مانند ویروس هرپس انسانی نوع ۶ (HHV-6)[28] یا کلامیدیاپنومونیه را مطرح کرده اند؛ اما، گزارشهای موجود، به طور کلی، نتایج قطعی در برنداشته است. بررسیهای اپیدمیولوژیک نشان می دهند که شیوع بیماری با افزایش فاصله از خط استوا افزایش مییابد و در فاصله مدار ۴۰ درجه شمالی و مدار ۴۰ درجه جنوبی هیچ گروه با خطر بالای ابتلا به بیماری وجود ندارد بر اساس مطالعه بر روی دوقلوها، بروز گهگاه خانوادگی و ارتباط قوی بین بیماری و آنتیژنها اختصاصی HLA برای این بیماری زمینه ژنتیکی پیشنهاد شده است (۱۶،۸۲،۹۸و۱۳۶).
عوامل محیطی که باعث بیماری میگردند، ناشناخته هستند. عفونتهای خفیف دستگاه تنفسی در ۲۷ درصد موارد قبل از عود بیماری وجود داشته است. ابتلا به سرخک در این بیماری به افراد نرمال در سنین بالاتری دیده می شود؛ ولی، واکسیناسیون بر علیه این ویروس در کم کردن بیماری نقشی ندارد. ضربههای مغزی احتمالا به عنوان یک عامل اثرگذار محسوب میگردد (۱۶). مطالعات اپیدمیولوژیک در حوزه های جغرافیایی مختلف و پیگیری روند بروز MSدر مهاجرین نشان میدهد که برخورد با عوامل محیطی می تواند به عنوان یک آغازگر در شیوع MS نقش داشته باشد. این عوامل که هنوز به عنوان فرضیات مطرح میشوند، میتوانند احتمالاً ویروسها، ترکیبات شیمیایی، حلالهال آلی و یا میزان شدت تابش اشعه ماوراء بنفش در نور خورشید باشند. شرایطی که امکان برخورد و تماس را با حلالهای آلی و یا با فلزات و ترکیبات آنها نظیر آرسنیک، روی و کادمیوم فراهم میسازند میتوانند روی غشای میلین تأثیر بگذارند (۱۶،۷۱و۱۱۲).
۲-۲-۱-۴- ملاحظات ژنتیکی MS
شواهد همچنین بر تاثیر مهم عوامل ژنتیک بر MS دلالت دارند. احتمال ابتلای سفیدپوستان به MS به صورتی سرشتی بیش از سیاه پوستان و آسیاییها، حتی در صورت زندگی در محیطی مشترک، است. علاوه براین، MS در برخی از خانوادهها شیوع بیشتری دارد و مطالعه بر روی فرزند خواندهها، برادران و خواهران ناتنی، دوقلوها و همسران نشان داده است که این افزایش یکی از عوامل ژنتیک و نه عوامل محیطی است. استعداد ابتلا به MS پلیژنتیک است و هر ژن منفرد نقشی نسبتا اندکی در پیدایش خطر کلی دارد. کمپلکس تطابق بافتی عمده (MHC)[29] واقع بر کروموزوم ۶، دارای بیشترین ارتباط با بروز MS در ژنوم است (۱۶،۴۲ و۱۳۶).
جدول( ۲-۱) خطر ایجاد MS
۱ در ۳ | اگر قل مشابه مبتلا به MS است. |