کنشی با شرایط مناسب نوشته می شود که آنرا کنش اینشتین- هیلبرت گویند. سپس آنرا نسبت متغیر دینامیکی میدان گرانشی (تانسور متریک فضازمان) وردش داده به کمک اصل وردش، معادله میدان بدست می آید ]۲۸[.
از گرانش نیوتن استفاده شود. معادله گرانش نیوتنی همان معادله پواسن برای پتانسیل گرانشی است
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
(۳-۳-۲)
که و بهترتیب چگالی ماده و پتانسیل گرانشی است. حال از هموردایی عام انتظار میرود، معادله گرانشی به صورت یک رابطه تانسوری باشد. از آنجایی که در حد گرانش ضعیف و استاتیک داریم:
(۳-۳-۳)
بایستی در معادله میدان مطلوب تنها تا مشتق مرتبهی دوم متریک وجود داشته باشد. چون تنها تانسور مستقل ساخته شده از متریک و مشتقات متریک تا مرتبهی دوم، تانسور انحنای ریمان است. بنابراین بایستی در یک طرف معادله، تانسور انحنا و در طرف دیگر تانسور مربوط به انرژی و تکانه ماده در فضا قرار بگیرد و نهایتاً از روی آن، معادله اینشتین بدست می آید ]۲۹[.
خصوصیات طرف چپ معادله (۳-۳-۱) طبق فرضیات اینشتین [۳۰ [به این صورت میباشند:
الف- تانسور اینشتین که در سمت چپ معادله ذکر شده به مشتقات مرتبهی اول و دوم متریک محدود می شود.
ب- تانسور اینشتین باید نسبت به مشتقات مرتبهی دوم خطی باشد.
ج- بدلیل صفر شدن مشتق هموردای (اصل بقای انرژی- تکانه) در طرف راست معادله، همین خاصیت میبایست در سمت چپ همواره برقرار باشد. یعنی، دیورژانس همواره باید صفر باشد.
د- همچنین از تأثیرات دیگری که طرف راست معادلات میدان به سمت چپ می گذارد این است که باید تانسور متقارن باشد.
با این مفروضات و مقداری محاسبه، معادله (۱-۲) بدست می آید.
۳-۴ گرانش مشتقات بالاتر
پس از معرفی نسبیت عام و بدست آوردن معادلات میدان توسط اینشتین، فیزیکدانان بهدنبال یک نظریه واحد جهت توصیف تمام برهمکنشهای ذرات و میدانها بودند. در این زمینه پیشرفتهایی صورت گرفت و نظریاتی هم ارائه شد. یکی از این نظریه ها، نظریه ریسمان[۱۹] بود که با هدف متحدسازی کلیه برهمکنشهای موجود در طبیعت بیان گردید. در این نظریه مدل ذرات (هادرونها) را مشابه با یک جسم یک بعدی بهنام ریسمان و نه ذرهی نقطهای در نظر میگرفت. پس از اینکه این نظریه به خاطر وجود تاکیونها[۲۰] (ذرات با جرم موهومی و اسپین ۲) و نیز اینکه این نظریه در ۲۶- بعد سازگار است برای مدتی کنار گذاشته شد، عدهای از فیزیکدانان با انتخاب گراویتون[۲۱] این نظریه را بهعنوان کاندیدای مناسبی برای نظریه کوانتومی گرانش در نظر گرفتند. امروزه با تلفیق ابرتقارن و نظریه ریسمان[۲۲]، نظریه ابرریسمان مورد توجه قرار گرفته است که مستقل از وجود تاکیونها بوده و در ۱۰- بعد سازگار است. در حد انرژیهای پایین، این نظریه به مدلهای موثر گرانشی در ابعاد بالا (نظریه های مشتقات بالاتر انحنا) منجر می شود ]۳۰[. جالب توجه است که این عبارات با مشتقات بالاتر انحنا در میدانهای کوانتومی نیز دیده می شود ]۳۱[. در این زمینه نکتهای که از اهمیت زیادی برخوردار است این است که این عبارات، در ابعاد بالاتر از چهار بعد تأثیر خود را نشان می دهند.
از این دستاورد نتیجهای که میتوان گرفت این است که در این نظریه ها در ابعاد بالاتر از چهار بعد، کنش گرانشی فقط شامل عبارت اینشتین- هیلبرت نیست و پیرو آن معادلات میدان نیز معادلات میدان اینشتین نخواهد بود و عباراتی با توانهای بالاتر انحنا نیز در این معادلات ظاهر می شود.
یکی از نظریه های بسیار مهمی که در زمینه توانهای بالاتر انحنا بیان شده است، نظریه گرانش لاولاک میباشد [۳-۵]. خصوصیت ویژهی این نظریه این است که در تانسور لاولاک مشتقات بالاتر از مرتبهی دوم متریک ظاهر نمیشوند.
۳-۵ گرانش لاولاک
تانسور گرانشی اینشتین ( ) به همراه ثابت کیهانشناسی، در ۴- بعد، تنها تانسوری است که میتوان از مشتقات مرتبهی اول و دوم متریک تشکیل داد به طوری که این تانسور نسبت به مشتق مرتبهی دوم خطی باشد ]۳۲[.
میدانیم اساسیترین فرضهای نسبیت عام اینشتین این است که یک تانسور مرتبهی دو که به هندسهی فضازمان بستگی دارد با تانسور انرژی- تکانه متناسب باشد. بنابراین تانسور مرتبهی دومی که به هندسه بستگی دارد بایستی دارای خواص زیر باشد.
۱-این تانسور باید متقارن باشد، یعنی:
۲-این تانسور باید ترکیبی از متریک و مشتقات آن حداقل تا مشتق مرتبهی دوم باشد.
مشتق هموردای این تانسور باید صفر باشد، یعنی:
۴-این تانسور نسبت به مشتقات مرتبهی دوم متریک تناسب خطی دارد. در این مورد فرض می شود که معادلات میدان خلا به شکل زیر است:
با توجه به خواص فوق، در سال ۱۹۷۱ لاولاک یک تانسور عمومیتر در ابعاد بالاتر که شرایط تانسور اینشتین را برآورده میکرد ارائه نمود [۳-۵].
خصوصیت مهم لاگرانژی لاولاک این است که این لاگرانژی نسبت به تانسور ریمان غیرخطی است و تفاوت معادلات میدان ناشی از لاگرانژی لاولاک با معادلات میدان اینشتین تنها در فضازمانهای بالاتر از ۴- بعد مشخص می شود، یعنی در ۴- بعد جوابهای معادلات میدان لاولاک به جوابهای گرانش اینشتین کاهش مییابند. به دیگر سخن در ۴- بعد جملات بالاتر لاولاک یک ناوردای توپولوژیک بوده و تاثیری در معادلات میدان و هندسهی فضازمان ندارد. که این لاگرانژی به صورت زیر معرفی می شود:
(۳-۵-۱)
در رابطه فوق بیانگر قسمت صحیح است، یک ثابت اختیاری است و به ازای های مختلف جملات مختلف لاولاک را بوسیلهی رابطه زیر بهدست میدهد:
(۳-۵-۲)
که در آن تانسور انحنای ریمان در بعد و دلتای کرونکر پادمتقارن تعمیم یافته میباشد. مرتبهی اول این لاگرانژی (یعنی اگر در معادله را قرار دهیم) به لاگرانژی اینشتین- هیلبرت تبدیل می شود:
(۳-۵-۳)
اگر در معادله (۳-۵-۱) مقدار قرار دهیم به لاگرانژینی تبدیل می شود که شامل اولین مرتبهی بالاتر در گرانش لاولاک بوده و معادله حرکت ناشی از آن نسبت به مشتق مرتبهی دوم تانسور متریک خطی است که آن را لاگرانژی گوس-بونه مینامند ]۳۳[. در این تحقیق سعی برآن استکه تا همین مرتبه از گرانش لاولاک را مورد مطالعه قرار دهیم. لاگرانژی گوس-بونه به شکل زیر معرفی میگردد:
(۳-۵-۴)
همانطور که گفته شد لاگرانژی گوس- بونه در ۴- بعد یک ناوردای توپولوژیک بوده و در ۵- بعد و بالاتر میتوان تأثیرات آنرا مشاهده نمود.
حل سیاهچاله در گرانش گوس- بونه شامل دو جواب میباشد، که این جوابها به دو شاخه مثبت و منفی تقسیم بندی شدند. هنگامیکه دیزر برای اولین بار جواب را کشف کرد، ادعا کرد که حالت خلأ در شاخه مثبت ناپایدار میباشد ]۳۴[، پس جواب در شاخه منفی مورد بررسی قرار گرفت، و توجه کمتری به شاخه مثبت شد، اما اخیراً مشخص شده است که حالت خلأ در هر دو شاخه پایدار میباشد. جوابهای زیادی در گرانش گوس- بونه مورد بررسی قرار گرفتهاند که به برخی از آنها اشاره می شود: جواب تاب ناب، در گرانش گوس- بونه در مرجع ] ۳۵[ بررسی شده و تحلیل جوابهای باردار آن در مرجع [۳۶] آمده است.
سیاهچالههای کروی ایستا بدونبار در ]۳۷[ بررسی شده است. همچنین جوابهای سیاهچالهای با توپولوژی غیربدیهی در گرانش گوس- بونه در مرجع ]۳۸و۳۹[ آمده است. ترمودینامیک سیاهچالههای بدون بار ایستا با تقارن کروی در مرجع ]۴۰[ و سیاهچالههای باردار در مراجع ]۴۱و۴۲[ بررسی شده است. تمامی این جوابهای شناخته شده در گرانش گوس- بونه استاتیک میباشند. جوابهای چرخان در گرانش گوس- بونه نیز در مرجع ]۴۳و۴۴[ آمده است.
در این رساله در سمت چپ معادله میدان گرانشی بهجای لاگرانژی اینشتین، از لاگرانژی گوس-بونه بهعنوان تعمیم لاگرانژی اینشتین استفاده میکنیم. به دیگر سخن کنش گرانشی مورد استفاده در این رساله به صورت زیر معرفی می شود:
(۳-۵-۵)
که در آن ضریب گوس- بونه است. مسلماً در حد های کوچک ( )، معادلات و نیز جوابهای بهدست آمده باید به معادلات و جوابهای گرانش اینشتین تبدیل شوند.
۳-۶ کنش مرزی
از وردش دادن کنش گرانشی اینشتین نسبت به متریک فضازمان، میتوان به معادلات حرکت دست پیدا کرد. اما پس از وردش کنش اینشتین- هیلبرت نسبت به ، همه عبارات خوشتعریف نیستند. مشکل از اینجا ناشی می شود که در راه رسیدن به معادلات میدان، عباراتی دارای انتگرال سطحی که در برگیرندهی مشتق نرمال بر سطح هستند، ظاهر میشوند. در این حالت برای خوشتعریف کردن این کنش، گیبونز و هاوکینگ یک انتگرال مرزی به کنش حجمی اضافه کردند، که به این دلیل که تابعی از هندسهی مرز بود تأثیری در معادلات حرکت ایجاد نمیکرد و فقط مشتق نرمال کنش مرزی را از بین میبرد [۴۵]. جمله اضافه شده توسط گیبونز و هاوکینگ به صورت زیر تعریف می شود:
(۳-۶-۱)
که متریک القایی بر روی مرز و رد[۲۳] انحنای خارجی[۲۴] مرز میباشد.
در معادله (۳-۶-۱)، بهعنوان تغییرات بردار عمود بر مرز به صورت زیر تعریف می شود [۲۵]:
(۳-۶-۲)
که بردار یکهی عمود بر سطح است.
در مورد گرانش مراتب بالاتر انحنا (مشتقات بالاتر) کنش مرزی پیچیدهتر می شود. بهعنوان مثال در مورد کنش گوس- بونه برای اینکه معادلات وردش داده شده خوش تعریف باشند، علاوه بر کنش گیبونز- هاوکینگ، کنش زیر نیز باید به معادلات افزوده شود [۴۶و۴۷]: