در آیه {ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ}[۳۰۹] شیوههای سهگانه دعوت، یکجا جمع شده است. از اعجاز علمی قرآن این است که در این آیه اصول بر حق استدلال عقلی که شامل برهان و خطابه و جدل که در علم منطق به صناعات تعبیر میشود، در کنارهم آمده است. اما سفسطه و شعر که حکیمان راستین و انبیاء از آن روی گردان هستند و وقعی به آن نمینهند در این آیه نیامده است.[۳۱۰]
۳-۱۰. آیات اعجاز علمی و عدم تصریح ابن عاشور
آیاتی که مربوط به اعجاز علمی است اما ابن عاشور، تصریح به عبارت اعجاز علمی، در آنها نمیکند اما با این حال مطالب علمی مد نظر خویش را متذکر میشود.
۳-۱۰-۱.جاذبه زمین
ابن عاشور در بیان معنای سماء در آیه {وَ یمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ}[۳۱۱] احتمالاتی را مطرح میکند؛ ۱- آنچه مقابل زمین قرار میگیرد، که شامل تمام کرات آسمانی مانند سیارات که علم ما بدانها احاطه ندارد. اما در طول زمان برای مردم مسائلی روشن میشود. پس معنی آیه میشود: با علم و قدرت و تدبیر خود آسمان را به گونهای نگه داشته است که به زمین فرونیفتد و حیات موجودات را تهدید نکند. در آیه هم امتنان است، هم تخویف (بیم). جایز است سماء به معنای باران باشد که در این صورت معنای آبه چنین خواهد شد: خداوند باران را از آسمان به اندازهی معین فرو میفرستد. زیرا اگر باران به اندازه برروی زمین نبارد سیل خسارت فراوانی به زندگی مردم وارد میسازد و در این صورت نیز منت بر مردم میگذارد. یا اینکه احتمال دارد سماء به معنای تمام موجوداتی باشد که در عوالم بالا سکونت دارند. همانطور که گاه زمین نیز به معنای سکّان روی آن اطلاق میشود. مثل آیه: {أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها}[۳۱۲] [۳۱۳] در این آیه ابن عاشور اشارهای به قانون جاذبه نکرده و تفسیری علمی از آن ارائه نمیدهد. اما در آیه {إِنَّ اللَّهَ یمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا}[۳۱۴] در تفسیر التحریر والتنویر آورده است: «خداوند میفرماید که او قیوم است و آسمان و زمین را با قدرت خویش آفریده و نظام بقاء آنها را حفظ میکند و این امساک همان قانونی است که در علم زمین شناسی و نجوم از آن به قانون جاذبه تعبیر میشود. [۳۱۵]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ابن عاشور ذیل این آیه اگرچه به قانون جاذبه اشاره میکند اما آن را از جمله اعجازهای علمی قرآن برنمیشمارد.
در مدلول آیه ۲ سوره رعد {اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها} و اینکه عبارت “ترونها” حال باشد یا نعت، بین علمای تفسیری اختلاف نظر وجود دارد. طبرسی در مجمع البیان درتفسیر این آیه دو قول بیان میکند: «مقصود این است که خداوند، آسمانها را بى ستون، بر افراشته است و شما هم مىبینید که ستونى ندارد. این قول از ابن عباس و حسن و قتاده و جبایى و ابو مسلم است. ابن عباس مىگوید: مقصود این است که آسمانها نه از پایین بر ستونى قرار دارند و نه از بالا به چیزى آویختهاند. زجاج گوید: این آیه، استدلال محکمى است بر قدرت خداوند، که استدلالى از آن واضحتر و محکمتر، نیست، زیرا- چنان که مىنگریم- آسمانها زمین را احاطه کرده و کاملا از آن جدا هستند. قول دوم این است که جمله «ترونها» صفت است براى «عمد». یعنى: آسمانها را ستونى که شما مشاهده کنید، نیست، بنابراین بر پایه قدرت بیکران خداوند متعال، استوارند. این قول از ابن عباس و مجاهد، منقول است. قول اول صحیح تر به نظر میرسد.»[۳۱۶]
جالب توجه است که مترجمان این تفسیر در پاورقی مربوط به این آیه، برخلاف نظر طبرسی حکم به صحت قول دوم داده و نگاشتهاند: « بعید نیست که قول دوم صحیح و جمله «ترونها» صفت براى «عمد» باشد و بنا بر این، مقصود این باشد که: خداوند، آسمانها را بدون ستونى که شما ببینید، برافراشته است؛ یعنى: در حقیقت، ستون وجود دارد، لکن شما آن را نمىبینید و بدین ترتیب، این آیه، یکى از معجزات جاودانى و علمى قرآن کریم مىباشد و اشاره به نیروى جاذبه است که سراسر کائنات را بیکدیگر ربط مىدهد و همچون ستونى استوار و مستحکم، کرات عظیم آسمانى را در مدار- هاى مخصوص، حفظ کرده است.»[۳۱۷]
ابن عاشور ذیل این آیه در تفسیر التحریر والتنویر میگوید: جمله ترونها حال برای سماوات بوده و هیچ شبهه ای نیست در این که آسمانها بدون ستون آفریده شده است،[۳۱۸] ذیل آیه ۱۰ سوره لقمان که عبارت بغیر عمد ترونها تکرار شده است نیز به مطلبی اشاره نکرده است.[۳۱۹] از دیگر سو، ابن عاشور، ذیل آیه ۴۱ سوره فاطر {إن الله یمسک السماوات والارض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسکهما من أحد من بعده إنه کان حلیما غفورا}به نظام جاذبه اشاره کرده و میگوید: خداوند متعال با قدرت خویش آسمان ها و زمین را حفظ میکند وامساک همان قانون جاذبه است که خللی در آن راه ندارد.[۳۲۰]
ظاهرآیه نشان میدهد ترونها نعت برای عبارت بغیر عمد میباشد، چون طبق قواعد زبان وادبیات عرب، واقع شدن جمله، بعد از نکرات، نعت محسوب میشود نه حال. وباید چنین معنا شود: خداوند آسمانها را بدون ستونهایی که دیده شوند، برافراشت. پس ستونهایی وجود دارد اما محسوس نیست و این ستونها همان نیروهای نامرئی جاذبه ودافعه بین اجرام آسمانی است.
در تفسیر نمونه براى جمله «بغیر عمد ترونها» در آیه ۲ سوره رعد دو تفسیر بیان شده است:«۱-همان گونه که مى بینید آسمان، بى ستون است. ۲- آسمان ها را بدون ستونى که دیدنى باشد، برافراشته است. مفهوم تفسیر دوم آن است که آسمان ها ستون دارند اما شما نمى بینید. از برخى روایات استفاده مى شود که تفسیر دوم به واقعیت نزدیک تر است. شخصى از امام رضا(×)پرسید: «چگونه آسمان، راه هایى به سوى زمین دارد، در حالى که خداوند مى فرماید: «آسمان ها بى ستون است ؟» امام فرمود: «سبحان الله، ألیس الله یقول بغیر عمد ترونها ؟» قلت: «بلى »، فقال: «ثم عمد و لکن لاترونها» عجیب است، آیا خداوند نمى فرماید: «بدون ستونى که قابل مشاهده باشد ؟» من عرض کردم: «آرى » فرمود: «پس ستون هایى هست و لیکن شما آن را نمى بینید». مراد از ستون هاى نامرئى شاید همان تعادل قوه جاذبه و دافعه باشد که یکى ارتباط با جرم این کرات دارد و دیگرى به حرکت آن ها مربوط است ; این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئى، کرات آسمان را درجاى خود نگه داشته است . امام على(×) هم مى فرماید: «هذه النجوم التى فى السماء مدائن مثل المدائن الذى فى الارض مربوطه کل مدینه الى عمود من نور» یعنی این ستارگانى که در آسمانند، شهرهایى هستند هم چون شهرهاى روى زمین که هر شهرى با شهر دیگر با ستونى از نور مربوط است. ستونى از نور در ادبیات امروز ممکن است همان امواج جاذبه و تعادل آن با نیروى دافعه باشد .[۳۲۱]
۳-۱۰-۲. اعماق کوهها
{وَ الجِْبَالَ أَوْتَادًا}[۳۲۲] ابن عاشور ابتدا، به توضیح لغوی “اوتاد” میپردازد که جمع “وتد” است، که در لغت به معنای چوبی صخیم که انتهای آن تیزتر از بالای آن و برای کشیدن طناب چادر و محکم کردن آن به زمین به کار میرود. و این تشبیه بلیغی است که کوهها همانند میخ که چادر را از واژگونی حفظ میکند زمین را از حرکت و زلزله در امان نگه میدارد. ابن عاشور با اینکه این توضیحات ارزشمند را در تفسیر آیه ذکر میکند، اما تصریحی به اعجاز علمی موجود در آیه، ندارد.
از نظر علمی اثبات شده است که کوهها نسبت به قسمت بیرونی آن که قابل مشاهده است، در اعماق زمین بسیار باریکتر بوده و ریشههای عمیقی در اعماق زمین دارند که به چهار برابر قسمت بیرونی آنها میرسد.[۳۲۳] این نکته، مسألهای علمی است که بشر در زمان نزول این آیه و تا مدتها از پی بردن به آن غافل بوده است. اما ابن عاشور به معجزه علمی آن متذکر نشده است.
۳-۱۰-۳. کوچکتر شدن سطح زمین
در آیه {أَ فَلا یرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ}[۳۲۴] مراد از نقصان: تقلیل کمیت یک چیز است و مراد از نقصان زمین، نقصان کسانی است که بر روی آن زندگی میکنند. نه نقصان مساحت آن، زیرا این سوره مکی است و در آن زمان چیزی از زمینهای مشرکین در حوزه و در دست مسلمانان نبود و مراد از آن نقصان تعداد کثیری از مشرکین مکه است که به جرگه اسلام و مسلمین پیوسته وکسانی که به حبشه مهاجرت کردند.[۳۲۵]چه ضرورتی وجود داشت که آیه را تفسیر علمی نکند و آن را از معجزههای علمی قرآن نداند؟!
۳-۱۰-۴. عدم اختلاط آب دو دریا ناشی از تفاوت چگالی آب شیرین و شور
ابن عاشور آیه {وَ هُوَ الَّذی مَرَجَ الْبَحْرَینِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَینَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً}[۳۲۶] تمثیلی از اختلاط مؤمنان با مشرکان مکه، بیان میکند که ایمان به آب گوارا و شرک به آب شور و تلخ تشبیه شده است. همانگونه که خداوند بین دو دریا برزخی را قرار میدهد تا آب گوارا را از مخلوط شدن به آّب شور و تلخ حفظ کند، بین مؤمنین و مشرکین نیز حاجزی قرار میدهد و مشرکان نمیتوانند کفر خویش را در بین مسلمانان نفوذ دهند. آیه اطمینانی است به مؤمنان که شرک مشرکان ضرری به آنان نمیرساند و تعریفی کنایی در آیه وجود دارد از اینکه خداوند یاری رسان این دین است تا شرک مشرکان آن را کدر ننماید. برزخ حائلی است که بین دو چیز قرار دارد و مراد از برزخ در اینجا آن حائلی است که به دلیل داشتن تفاوت چگالی دو آب شور و شیرین، ایجاد میشود. در جای دیگر خداوند متعال میفرماید:{وَ جَعَلَ بَینَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً} که مراد از آن دو، محل تلاقی دو رود دجله و فرات با آب خلیج فارس میباشد. [۳۲۷] این یک نکته علمی است اما ابن عاشور آن را در زمرهی اعجاز علمی قرآن کریم ذکر نکرده است.
۳-۱۰-۵. سرعت حرکت خورشید
در آیه {وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یجْری إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ}[۳۲۸] ابن عاشور بیان میکند: “جری” به معنی حرکت سریع است و استعاره از سیر خورشید به دور مدار خویش و انتقال زمین به دور خورشید و انتقال ماه به دور زمین میباشد و به خاطر طی کردن مسافتهایی طولانی به مشی (حرکت) سریع تشبیه شده است. نکتهای که در این آیه درخور توجه است این است که قرآن کریم، قرنها قبل به حرکت و سرعت سریع خورشید با تغبیر “جری” اشاره کرده است که نکتهای علمی است که مردم عصر نزول از این سرعت آگاهی نداشتند. ابن عاشور در بین مواردی که برای اعجاز علمی بر میشمرد. میتوانست به این نکته هم اشاره داشته باشد. اما تصریح به اعجاز علمی این نکته نداشته است.[۳۲۹]
۳-۱۱. تفسیر علمی آیات از منظر ابن عاشور
بین دو قضیه اعجاز علمی و تفسیر علمی قرآن کریم تفاوت وجود دارد؛ مقصود از اعجاز علمی، اثبات پیشی گرفتن قرآن کریم در اشاره به حقیقتی از حقایق جهان هستی یا ارائه تفسیری از ظواهر آن، قبل از دستیابی علوم اکتسابی بشر به آن که معمولا بعد از قرنها صورت پذیرفته، می باشد. اما تفسیر علمی، تلاش بشری است به منظور حسن فهم دلالت آیه قرآنی.[۳۳۰] ابن عاشور به تفسیر علمی هم در تفسیر خویش میپردازد که در این بخش بدان می پردازیم.
۳-۱۱-۱ .آسمانها
ذیل {وَسِعَ کُرْسِیهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض}[۳۳۱] دو احتمال در تفسیر علمی از سماوات را مطرح میکند؛ یا مراد از سماوات، افلاک یا همان طبقات هفتگانه آسمانهاست که هر کدام از این لایهها ویژگیهای مخصوص خود را دارند و یا مراد از آن سیارات بزرگ مرتبط به نظام شمسی است که به ترتیب فاصله آنها از زمین عبارتند از: عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس و نپتون و اگر عرش را بزرگترین این سیارات بگیریم پس مراد از آن مشتری است. و اگر منظور از کرسی، کوچکترین این سیارات باشد پس مراد از آن زحل خواهد بود.[۳۳۲]
۳-۱۱-۲. گسترش زمین
ذیل آیه: {وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ}[۳۳۳] احتمالات مختلف در مورد مراد از مد زمین به معنی گسترش آن را بر میشمارد؛ ۱ـ از بین رفتن کوهها و پراکنده شدن ذرات و غبار آن در سطح زمین و اطراف آن همچنان که در آیه {وَ یسَْلُونَکَ عَنِ الجِْبَالِ فَقُلْ ینسِفُهَا رَبىِّ نَسْفًا. فَیذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا. لَّا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَ لَا أَمْتًا}[۳۳۴] آمده است. ۲ـ شکافته شدن سطح زمین در اثر زلزلههای بزرگ و برون ریختن اجزاء و مواد مذاب از درون آن. ۳ـ بزرگ شدن زمین و تغییر شکل آن از حالت کروی و دگرگونی قدرت جاذبهاش که در حین چرخش دچار اختلال شده و از چرخش بازماند. و به دنبال آن جهان به پایان رسد. اما در انتها با توجه به آیه«وَ أَلْقَتْ ما فیها وَ تَخَلَّتْ»[۳۳۵] نظر دوم را بر میگزیند.[۳۳۶]
۳-۱۱-۳. رعد و برق و باران
در آیه {أَوْ کَصَیبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ}[۳۳۷] به نحوه تشکیل باران و عوامل مؤثر در تبخیر مثل حرارت و فشار پایین هوا اشاره میکند. و تفسیری علمی از نحوه ایجاد رعد و برق ارائه میدهد[۳۳۸]
۳-۱۱-۴.چشمه و سفرههای زیر زمینی
در آیه {وَ إِنَّ مِنَ الحِْجَارَهِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنهَْا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء}[۳۳۹] به انفجار و نحوه خروج آب از صخرههای زمین و چگونگی تشکیل سفرههای زیر زمینی و نیز چشمهها را توضیح میدهد.[۳۴۰]
۳-۱۱-۵. باد
در آیه {وَ تَصْرِیفِ الرِّیحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّقَوْمٍ یعْقِلُون}[۳۴۱] تفسیر علمی از نعمت باد و فواید آن در بارور کردن ابرها و گیاهان ارائه میکند.[۳۴۲]
ابن عاشور ذیل { وَ هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرَا بَینَْ یدَىْ رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا}[۳۴۳] بیان میکند علما و خردمندان کیفیت ایجاد بادها و وزیدن آنها را به فراست درک میکنند و میدانند که باد از برخورد دو هوای گرم و سرد به وجود میآید. و با وزیدن این هوای گرم و سرد ابرها و باران شکل میگیرد[۳۴۴]
۳-۱۱-۶ .گردش خون
ابن عاشور ذیل آیه {إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّم }[۳۴۵] تفسیری علمی از نحوهی تشکیل و گردش خون در بدن توسط قلب و عروق را توضیح میدهد.[۳۴۶]
۳-۱۱-۷. اختلاف رنگ پوست
ذیل آیه ۲۲ سوره روم {وَ مِنْ ءَایَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکم إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّلْعَلِمِین} (و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست در این نشانههایى است براى عالمان)
ابن عاشور، به بیان تفسیر علمی از اختلاف رنگ پوست ابناء ابو البشر حضرت آدم پرداخته که این اختلاف معلول چند عامل میتواند باشد و مهمترین آنها عبارتند از: اختلاف مواطن و درجه حرارت آنها، تولد نوزاد از پدر و مادر با رنگ پوستهای متفاوت، بیماریهایی که بر رنگ پوست تأثیر میگذارد و تغذیه متفاوت.[۳۴۷]
۳-۱۱-۸ .خواب
ابن عاشور ذیل آیه{ وَ مِنْ ءَایَاتِهِ مَنَامُکمُ بِالَّیْلِ وَ النهََّار} (و از نشانههاى او خواب شما در شب و روز است)، در علت به خواب رفتن موجودات مینویسد: حالت خواب، حالت عجیبی از احوالات انسان و حیوان است که بر اساس قانون سیستم عصبی مغز، هنگام خستگی جسمی یا فکری، به منظور بازگرداندن قوای تحلیل رفته مانند مرگ ـ شخص را مدتی در بر میگیرد. اما با این تفاوت که حرکت اعضای اصلی بدن تعطیل نشده و از کار نمیافتد و بعد از بیدار شدن، به حیات کامل باز میگردد.[۳۴۸]
۳-۱۱-۹ .مروارید
در آیه ۲۳ سوره مبارک حج، ذیل واژه “لؤلؤ” به تفسیر علمی از مروارید و رنگهای متنوع آن و نحوه شکل گیری و استخراج آن از درون صدف حلزون و دریاهایی که از آنها این مرواریدها اکتشاف میشود و بهترین نوع مروارید در کجا واقع است، اشاره دارد.[۳۴۹]
۳-۱۱-۱۰. حریر
ابن عاشور در همان آیه، به تفسیری علمی از نحوه به وجود آمدن حریر، ارائه میدهد و میگوید: حریر به پارچهای که از تارهای حریر بافته شده باشد، اطلاق میشود. این تارها در اصل پیلهای است که توسط کرم مخصوص ابریشم به دور خود پیچیده میشود تا مانند بادام سودانی در آید. این کرم مدتی در آن سکونت دارد تا اینکه به پروانه تبدیل شود. و دارای دو بال میگردد. پس این پیله را سوراخ کرده و از آن خارج میشود. بعد این پیلهها را در آب داغ قرار میدهند تا چسبندگی تارهای آن به دلیل وجود ماده صمغی از بین رود و از تارهای دراز آن لباسهایی که فوق العاده نرم و درخشنده است تولید میشود. لباس حریر از قدیم تا کنون بهترین نوع لباس بوده است. قدیمی ترین مکان ظهور آن در چین و حدود ۵ هزار ساب پیش بوده است که درخت توت در آنجا فراوان بوده و تاجران با قیمتهای بسیار بالا آن را از طریق سرزمین فارس میفروختند.[۳۵۰]
۳-۱۱-۱۱ .شیشه
وی ذیل “زجاجه”[۳۵۱] مینویسد: زجاجه اسم ظرفی است و زجاجه نامیدهاند چون از زجاج (شیشه) ساخته شده است. شیشه نوعی از سنگ است که در طبقهای از زمین یافت میشود و در شیمی به آن “سلیک” میگویند که آمیخته به نوعی خاکستر به نام “صورا” است که عرب زبانان به آن “غاسون” میگویند و در ساخت صابون از آن استفاده میکنند. به این مادهی اولیه موادی افزوده میکنند و در آتش و با گاز “اتون” خاص حرارت داده میشود تا به حالت مایع در آمده و اجزای ناخالصی آن از آن جدا شود. سپس به مقدار نیاز از داخل کوره برداشته میشود. در این حالت این شیشه نرم است و قابلیت ارتجاع و حالت پذیری دارد. همچنین میتوان در آ دمید و به این وسیله از آن لیوان و جام و کوزههای کوچک و بزرگ و ظرفهای روغن ساخته میشود. شیشه از زمانهای قدیم در نزد فنیقیهها و نزد قبطیان از قرن ۳۰ قبل مسیح معروف بود. سپس عرب به آن شناخت و آگاهی یافت.[۳۵۲]
۳-۱۱-۱۲. آهن
در سورهی کهف آیه ۹۶ ذیل واژهی “حدید"، آهن را از فلزات زمین میداند که مانند شن وسنگ از صلابت برخورداز است و دارای انواع نرم و سخت است و به ۱۸ نوع تقسیم میشود و رنگهای مختلف دارد؛ نوعی قرمز است و نوعی به سفیدی نزدیک و اگر با آتش داغ گداخته شود سختی و سفتیاش چند برابر میشود. زیرا اجزاء ناخالص خاکی که همان زنگ است از خالص آهن جدا میشود و این ناخالصیها بر سطح آهن میآید و به آن “خبث” میگویند. وقتی آهن خالص شد از آن اشیاء آهنی مثل شمشیر و زره و غیره میسازند و به عصری که تشر به ساخت آهن و ابزار آلات آهنی موفق شد عصر آهن میگویند.[۳۵۳]
ابن عاشور به تفسیری علمی از آهن پرداخته و اشاره میکند که این فلز، در معادن زمین یافت شده و در واقع خاکی علیظ و سنگین است که دارای رنگهای تیره است. و به اعتبار ترکیب آن ۱۸ نوع آهن وجود دارد. بهترین نوع آن، خالصترین آنهاست. که نادر است و مشهورترین رنگ آن، سرخ است. از ویژگیهای آن زنگزدن یا اکسیر شدن است. در اغلب سرزمینها یافت میشود.[۳۵۴]
۳-۱۱-۱۳. سراب
در ذیل آیه {وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابِ بِقِیعَهٍ یحَْسَبُهُ الظَّمَْانُ مَاءً }[۳۵۵] به نحوه شکلگیری سراب پرداخته و در ادامه میافزاید: اعمال کافران شبیه سراب است و کافر شبیه تشنهای است که نیازمند اعمال نیک و دینداری است.[۳۵۶]
همچنین تفسیرهایی علمی از عنکبوت[۳۵۷] و مرجان[۳۵۸]و … ارائه میدهد و به بیان ویژگیهای هر یک میپردازد.
جمعبندی
ابن عاشور در مقدمه تفسیرخویش، بیان معارف و حقایق علمی و عقلی قرآن را ذیل وجه سوم از وجوه اعجاز، برشمرده و از طرفداران اعجاز علمی است. ایشان بیان میدارند:علم دو نوع است؛ علم حقیقی و اصطلاحی، اما علم اصطلاحی به علمی گفته میشود که عالم به آن علوم در هر عصری که باشد همواره مورد احترام و تواضع دیگران قرار میگیرد. این علم در هر دورهای و نزد هر ملتی متغیر است اما تقریبا هیچ ملتی نیست که بیبهره از آن باشد. و علم حقیقی همان معرفت است که به وسیله آن، انسان به کمال خویش و قله معارف و درک حقایق میرسد. هردوی این علوم موجب کمال بشری است و صاحبان آن، بر دیگران برتری دارند و بین آن دو رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است. این بخش، وجهی از اعجاز قرآن است که کلام فصیحان عرب، خالی از آن بود. علم اصطلاحی نیز خود دو بخش است؛ بخشی که برای ادراک آن، فهم و سمع بشر عادی هم کفایت میکند و بخشی که درک آن محتاج علم به قواعد علوم است و به تدریج، با پیشرفت علم، شکوفا میشود. ابن عاشور بیان میکند قرآن کریم هردوی این علوم(حقیقی و اصطلاحی) را داراست. و بدین ترتیب، عالمانه، به نقد کسانیمیپردازد که معتقدند در قرآن هیچ علمی یافت نمیشود.
با این بیان دریافت میشود که علم از نگاه ابن عاشور دایره وسیعتری دارد ایشان طرح نکات علمی مناسب با آیات را در تفسیر بدون اشکال دانسته و بیان تفسیر علمی از آیات را در راستای خدمت به فهم آیه و نیز در پاسخ به طعنه قائلان نظریه تعارض علم و قرآن، مفید میداند .البته یادآور میشود قرآن کریم صرفاً کتابی علمی نیست و هدف از آوردن مسائل علمی ،منت و استدلال بر یگانگی خویش و صدق دعوی نبوت بوده تا پند و اندرزی برای صاحبان قلوب واقع شود.
ابن عاشور شرط تطبیق علوم اکتشافی جدید با آیات قرآن را در خارج نشدن آیه از معنای ظاهری و لفظی میداند .با این شرط که هر حقیقت علمی و به هر مقدار که فهم بشر بدان دست یابد میتواند مراد خداوند باشد. اما در مواردی خود به سخن خویش پایبند و ملتزم نبوده است.
تعداد کل آیاتی که در آنها به بیان نکات اعجاز علمی تصریح داشته است به کمتر از ۳۰مورد میرسد. اما در همین تعداد آیه، نکات بسیار بدیعی به چشم میخورد.