پرهیزگاری اش را به آن الهام کرد"(شمس،۸–۷).
- نفس اماره،انسان را به بدی امر می کند."هر آینه نفس به بدی امر می کند،مگر کسی را که خدا به او رحم کند"(یوسف،۵۳).
- نفس لوامه،انسان را نسبت به گناه ملامت می کند.
- نفس مطمئنه که نفسی دارای آرامش و اطمینان است."ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگار باز آی و در میان بندگان من در آی و در بهشت داخل شو"(فجر،۳۰–۲۷).
حال با توجه به آن که انسان موجودی مرکب از جسم ونفس است و جسم همان بدن مرکب از گوشت و پوست و استخوان و غیره است که از جنس مخلوقات عالم محسوس است و نفس که به اعتبارات مختلف از آن به جان و روح و عقل و دل یاد می شود،حقیقت انسان و آدمی است(نراقی،بی تا)،پس از بلوغ فکری هر یک از این دو بعد،مطالباتی دارند که در بسیاری از موارد بین آن مطالبات تعارض و تنازع به وجود می آید.چنان که خواسته های بعد ملکوتی و روحانی نفس او را به سوی جایگاه رفیع(احسن تقویم)می کشاند و مطالبات نابجای بعد مادی نفس انسان را به سوی دنیای دنی و مقام پست(اسفل السافلین)سوق می دهد(اخلاقی امیری،۱۳۸۹).
کنترل واژه ای فرانسوی به معنای تفتیش،وارسی و بازبینی است(دهخدا،۱۳۷۷)و در زبان انگلیسی در معنای رام کردن و تسلط یافتن به کار رفته است،که البته با نظارت که واژه ای عربی و به معنای زیرکی و فراست است و در زبان فارسی در معنای نظر کردن و نگریستن آمده(دانشور،۱۳۸۴).و نیز با ضبط که در زبان عربی به معنای چیرگی و تسلط است،همپوشانی معنایی دارد.بنا بر این می توان به این نتیجه رسید که کنترل فعالیتی است که ضمن آن عملیات پیشبینی شده با عملیات انجام شده مقایسه میشوند و در صورت وجود اختلاف و انحراف بین آنچه"باید"باشد و آنچه"هست"،نسبت به رفع و اصلاح آنها اقدام میشود(صادقپور،۱۳۵۳:۱۵۹).
با التفات به معنای تک واژه های خودکنترلی و تعاریف متعدد اندیشمندان از این مهارت درونی،خود کنترلی،حالتی است در درون فرد که او را به انجام وظایفش متمایل می سازد،بدون آن که عامل خارجی او را تحت نظارت داشته باشد(الوانی،۱۳۸۲:۱۳۴).همچنین خودکنترلی توانایی پیروی درخواست معقول،تعدیل رفتار مطابق با موقعیت،به تأخیر انداختن ارضای یک خواسته در چارچوب پذیرفته شده اجتماعی،بدون مداخله و هدایت مستقیم فردی دیگر تعریف شده است(جان بزرگی، ۱۳۸۷:۵۸).
هر چند که دو واژه ی نظارت و کنترل معمولا به صورت مترادف و هم معنی با هم به کار گرفته می شوند،در عین حال که کاملا به هم مربوط و وابسته اند،اما نظارت،مشاهده و بررسی وضع موجود و تعیین پیشرفت کارها در مقایسه با وضع مطلوب است و در حقیقت،کنترل،جلوگیری از انحراف در تحقق اهداف پیش بینی شده است.بدین ترتیب این دو واژه دارای معانی متفاوتی هستند(دانشور،۱۳۸۴).بنا بر آنچه گفته شد در کنترل،نظارت نیز نهفته است.
۲-۳- واژگان مرتبط با خودکنترلی
خودکنترلی با واژه هایی همچون خویشتن داری[۱۳]، اراده[۱۴](خداپناهی،۷۷:۱۳۷۶)، خودداری[۱۵]، خودبازداری[۱۶]، خودگردانی[۱۷]، اداره خود، مدیریت خود[۱۸]، کف نفس، خودنظمی، خودمهارگری[۱۹]، چیرگی برخود[۲۰]،خودتأدیبی،تسلط برنفس[۲۱]،خود تنظیمی،خودوارسی،خود سازمان یابی،و در علوم اسلامی با خویشتن داری، خویشتن بانی، خودپایی، خود نگهداری، اراده، تزکیه نفس، مالکیت نفس، تقوا(مطهری،۱۷:۱۳۶۸)، صبر، ورع، خود تربیتی و خود اصلاحی اشتراک معنایی دارد(آذربایجانی،دیلمی،۱۳۸۵ :۲۲۳).
همچنین کنترل تکانه(توانایی مقاومت در برابر انگیزه های آنی)(قدیری،۱۳۸۹)، توان بازداری(به تعویق انداختن یا فراموش کردن خواسته هایی که با ارزش ها و هنجارهای فردی و اجتماعی سازگاری ندارد)(شجاعی،۴۴:۱۳۸۸)، خود بازبینی(دیدن رفتار خود)، خود ارزیابی(رفتار خوب یا بد)و خود تقویتی(برای رفتار مثبت)آذربایجانی و دیلمی،۱۳۸۵)و خود تربیتی(مشارطه،مسارعه،مراقبه،محاسبه،معاتبه)(زارع،۱۳۸۴)از دیگر واژگانی است که با خودکنترلی ارتباط و تقارب معنایی دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۴- مبانی روانشناسی خودکنترلی
ویژگی های رفتاری انسان همواره مورد دقت و مطالعه دانشمندان علم روانشناسی بوده است.به اذعان روانشناسان،هیجان ها عمده ی رفتار آدمی را به عهده دارند،چرا که انسان می تواند به وسیله ی آن ها اطلاعاتی را در مورد احساس ها،نیازها و امیال خود به سایرین منتقل نماید(شکوهی یکتا و همکاران،۱۳۸۸).
در ادبیات مربوط به هیجان گفته شده است که هیجان ها پیچیده هستند و تأثیرات کلی آن ها ناشناخته مانده است و افراد همیشه از جزییات نوع هیجانی که تجربه یا ابراز کرده اند،آگاهی ندارند(منصوری۱۳۸۰،به نقل ازرانتر۲۰۰۰).
اما تسلط بر هیجان ها و شناسایی ضعف ها و قوت ها،همواره از مؤلفه های مهم سلامت روان به شمار می رود(قدیری۱۳۸۹،به نقل ازگنجی۱۳۷۶).تا بدان جا که طی دهه ۱۹۹۰،جان مایر و پیتر سالووی،توانایی فرد برای کنترل هیجان خود و دیگران،تمایز میان اثرات مثبت و منفی هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجانی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات خود را،در بیان مفهوم هوش هیجانی در چندین مقاله مطرح کردند.اهمیت هوش هیجانی به اندازه ای است که روانشناسی به نام گلمن اظهار می دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط،تنها ۲۰٪ از موفقیت ها را باعث می شود و ۸۰٪ از موفقیت ها وابسته به هوش هیجانی است (بنی سی و همکاران،۱۳۸۹)،بنا بر این سرنوشت افراد در بسیاری از موفقیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند.
هوش هیجانی بنا به نظر(بار- اون)شامل پنج عامل ترکیبی و پانزده خرده مقیاس خود آگاهی هیجانی، جرأت ورزی ،حرمت نفس،خود شکوفایی،استقلال،روابط میان فردی،همدلی،مسئولیت پذیری اجتماعی،حل مسأله،واقعیت آزمایی،انعطاف پذیری،تحمل فشار،کنترل تکانه،شادکامی،و خوش بینی است(اسمعیلی و همکاران،۱۳۸۶).
تکانه به هر عمل و رخدادی گفته می شود که در پی محرکی برانگیخته می شود و زمان نهفتگی کوتاهی دارد،به طوری که کنترل آگاهانه در آن اندک است یا وجود ندارد(پور افکاری ،۱۳۷۳).بنا براین، کنترل تکانه همان توانایی مقاومت در برابر انگیزه های آنی است که جهت گیری آگاهانه در آن اندک است(شجاعی،۱۳۸۸:۴۲).تا آن ها را برای مدتی به تعویق اندازد و یا به کلی فراموش و مهار کند(همان:۴۴)، بدین ترتیب این مهارت،افراد را به خود کنترلی مبتنی بر خود آگاهی می رساند(کاظمی و همکاران،۱۳۸۸).
بنا بر آنچه گفته شد،اساس خود کنترلی،توانایی خود در کنترل ارادی فرآیندهای درونی و برون دادهای رفتاری است که دارای مؤلفه های شناختی،عاطفی و رفتاری است و سبب تسهیل رشد اخلاق و وجدان اخلاقی می شود و این جز بازتاب رشد خویشتن نیست که مراتبی دارد و به معنای دقیق از قبل از تولد آغاز می شود و تا بالاترین درجه که تقواست پیش می رود(قدیری ،۱۳۸۹).
فرایند هیجانی شدن بدین صورت نیست که فقط در یک زمان مشخص،مثل تخلیه ناراحتی یا کسب لذت برای شخص به وجود آید.بلکه همواره و به صورت غیر ملموس با تمام اعمال انسان همراه هستند.برخی محققان،هوش هیجانی را شامل گردآوری و اکتساب انواع مهارت ها از جمله تشخیص و تبیین هیجانات،ادراک هیجانات،استفاده از هیجانات،مدیریت و یا کنترل هیجانات دانسته اند (بنی سی و همکاران ،۱۳۸۹).
همچنین دانشمندان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که باورهای اخلاقی به خصوص باورهای مذهبی باعث ایجاد احساس گناه می گردند،در نتیجه باعث می شوند که افراد لذت طلبی را به تعویق بیندازند،تکانه ها را بازداری کنند و میزان بالایی از خود مهارگری را بروز دهند(کایوتز و هنگ،۲۰۰۶ :۵۷۲).
تحقیقات ایشان بیانگر آن است که مذهب به دلیل تقویت استانداردهای اخلاقی خاص،ایجاد انگیزه در افراد برای خوب بودن،ارتباط دادن افراد مذهبی با دیگر افراد معتقد،ارتقای شخصیت از طریق تمرین منظم اصول اخلاقی،افزایش خود انتقادگری و ایجاد این حس در مردم که اعمال خوب و بدشان مورد مشاهده و ثبت قرار می گیرد،خود مهار گری را در افراد افزایش می دهد(جی یر و بامیستر،۲۰۰۵ :۴۱۲).
۲-۵- جایگاه خودکنترلی در علم مدیریت
علم مدیریت آغاز مشخصی نداشته و به طور طبیعی انتهایی هم نخواهد داشت.مدیریت سابقه ای به قدمت تاریخ زندگی انسان دارد.از زمانی که انسان قدم بر این کره خاکی نهاد،دانش و روش های مختلف مدیریت آغاز شد و تا زمانی که زندگی می کند نیز،به دانش و روش های مدیریت همچنان نیاز دارد(عباس نژاد،۱۳۸۲:۲۷۰).
مدیریت،فرایند به کار گیری مؤثر و کار آمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی،سازماندهی بسیج منابع و امکانات،هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد(رضائیان،۱۳۸۳:۷).
یکی از بزرگترین اهداف مدیران،افزایش کارآیی سازمان است و کارآیی سازمان،هم به منابع غیر انسانی و هم به عوامل انسانی وابسته است.اما مقیاس و مرکز همه چیز در هر سازمان،انسان است و اگر هر دشواری را ژرف بشکافیم،سرانجام به انسان خواهیم رسید.یکی از جنبه های خاص فکری و معنوی مدیریت،کنترل است که ضامن حرکت سازمان در مسیر اهداف تعیین شده و بقا و تعامل آن می باشد(خدمتی و همکاران،۱۳۸۲:۱۶)،که هم قدم ابتدایی و هم قدم نهایی مدیریت تلقی می شود،زیرا به دنبال آن ممکن است تغییرات یا اصلاحات در هدف ها،برنامه ها،ساخت و تشکیلات و خط مشی ها و رویه های سازمان صورت پذیرد(عباس نژاد ،۱۳۸۲:۱۰۸).
فراگردهای کنترل در سازمان،تحت عناوین زیر مطرح می گردند :
الف- کنترل مقدماتی(پیشگیری)،که با هدف جلوگیری از بروز انحرافات در گردش سازمان صورت می گیرد.
ب- کنترل هنگام عملیات،که جهت اطمینان از پیگیری اهداف و اجرای برنامه طبق موازین پیش بینی شده صورت می پذیرد،که ناظر به عملیات جاری سازمان است.
ج- کنترل نهایی(بازخوردی)،مبتنی بر اطلاعات حاصل از نتایج نهایی کار و فعالیت سازمانی است و هدف از آن،تشخیص و اصلاح انحرافات احتمالی پس از وقوع می باشد(علاقه بند،۱۳۷۷ :۳۳).
بنابراین،آن چه مسلم است آن است که برای مدیریت موفق،به ایجاد و حفظ محیطی نیاز است که افراد برای دستیابی به اهداف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
بنابر این شغل مدیریت،تشخیص نیازهای کارکنان و فعال کردن این نیازها در جهت انجام کار است.یکی از نیازهای تعیین کننده رفتار انسانی نیاز به موفقیت است که به عنوان یکی از جلوه های نیاز به خودیابی شناخته شده است.این نیاز یکی از عمده ترین ابزاری است که انگیزش را از برون به درون انسان می کشاند و کنترل را به خود فرد منتقل می سازد(اورعی یزدانی،۱۳۷۳).
در طول تاریخ رشد و توسعه علم مدیریت،تأثیر و ارتباط تنگاتنگ فرهنگ جامعه و مدیریت انکار ناپذیر است.فرهنگ از مهمترین عواملی است که تأثیر عمیق و انکارناپذیری بر مدیریت دارد و همین مشخصه بارز،موجب وجود دو نوع مدیریت در طول تاریخ بشر شده است:مدیریت به سبک فرهنگ غرب و مدیریت به سبک و شیوه اسلامی.
در مدیریت اسلامی،بخشی از هزینه ها و نیروهایی که نظام های دیگر صرف کنترل و بازرسی اطلاعات و ضد اطلاعات می شود،در راه ارتقای فرهنگی و رشد معنوی کارکنان به کار گرفته می شود تا با تقویت روحیه دینی و تقوا و خداترسی،عامل کنترل کننده درونی در افراد به وجود آید و ضمن تأمین اهداف سازمان،رشد و ترقی و تعالی معنوی انسان ها نیز حاصل گردد(جمعی از علما و دانشمندان،۱۳۷۷ :۲۵).
با بهره گرفتن از مفاهیم وجود در متون دینی می توان از روش هایی برای ایجاد خودکنترلی در سازمان استفاده کرد.
روش های ایجاد خود کنترلی در سازمان با بهره گرفتن از متون دینی:
الف- تقویت ایمان و ترویج ارزش های اسلامی
هرچه ایمان قوی تر باشد خودکنترلی انسان نیز بیشتر می شود.بنابراین اگر زمینه های رشد ایمانی فراهم شود،بستر مناسبی برای خودکنترلی مهیا شده است.لذا برای برای ایجاد خودکنترلی ضروری است در سازمان نسبت به ترویج ارزش های اسلامی اعم از قداست و ارزش کار،نظم و انضباط،صرفه جویی در مصرف منابع،عدالت،دوری از تبعیض و کسب حلال اقدام شود.البته باید توجه کرد که انجام این امور باید به دور از هرگونه ظاهرسازی و حرکت نمادین باشد که تحقق ایمان و ارزش های دینی در سازمان نیاز به یک حرکت فرهنگی ظریف در دراز مدت دارد.
ب- سیستم گزینش
باورها و ارزش های داوطلبان کار باید با ارزش های سازمان مربوطه هماهنگی داشته باشد به همین منظور پیش از استخدام و در حین استخدام باید شرایط و ضوابطی در نظر گرفته شوند که داوطلبان ملزم به رعایت آن ها باشند.بدین ترتیب سیستم گزینش فعال،موجب می شود که افراد به کنترل رفتار خویش بپردازند.
ج- تأمین و توسعه ی رفاه اعضای سازمان
بسیاری از تخلفات قانونی و تبعیضات ناشی از نیاز مادی افراد است.در صورتی که سازمان به طور نسبی این نیازها را تأمین کند،زمینه ای فراهم می شود که افراد در مقابل فساد،خودکنترل شوند.امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در نامه ی پنجاه سوم نهج البلاغه فرموده اند:روزی را بر مردم فراوان کن که این(رشد اقتصادی)نیرویی است برای آنان که به اصلاح خویش بپردازند و آنان را از دست دازی به آن چه در اختیارشان گذاشته شده است،بی نیاز می کند(ابطحی و خیراندیش،۱۳۸۸).
بنابراین از دیدگاه اسلام،خصیصه های اخلاقی و معنوی در کنار سایر عوامل مادی و علمی و مهارتی می تواند موجبات استحکام یا ویرانی و یا ابزاری در خدمت مدیریت باشد(واثقی،۱۳۸۰:۶۳).دین اسلام منبعی عظیم و سرشار از آموزه هایی است که سازمان ها می توانند با کمک گرفتن از آن،زمینه ی خودکنترلی افراد را فراهم کنند.در صورتی که بتوان وجدان کاری افراد را بیدار و آن ها را خودکنترل کرد،در بسیاری از هزینه هایی که صرف نظارت و کنترل بیرونی می شود،صرفه جویی خواهد شد و می توان این منابع را صرف آموزش و بهبود وضعیت نیروهای انسانی کرد.
۲-۶- اهمیت خودکنترلی
رابطه اخلاق و عمل و نیز تأثیر اخلاق بر عمل بر کسی پوشیده نیست،چرا که اعمال انسان معمولا از صفات درونی او نشأت می گیرد.به عنوان مثال راه رفتن،سخن گفتن و نشست و برخاست افراد متکبر همگی رنگ و بوی تکبر دارد و نشان می دهد که این خوی ناپسند هیچ گاه صاحب خود را آرام نمی گذارد و به همین ترتیب این حکم در تمام صفات اخلاقی خوب و بد جاری است.به همین علت برخی محققان این گونه اعمال را اعمال اخلاقی(اعمال که صرفا ناشی از اخلاق نیک و بد است)می دانند و در مقابل اعمالی که گاه از انسان سر می زند بی آن که ریشه ی اخلاقی داشته باشد(اعمالی که تحت تأثیر امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد صورت گرفته است).بنا بر این می توان نتیجه گرفت که برای اصلاح فرد و جامعه باید به اصلاح ریشه های اخلاقی پرداخت،که غالب اعمال،متکی بر ریشه های اخلاقی است.و به همین دلیل است که بیشترین کوشش های انبیای الهی و مصلحان جوامع اسلامی مبذول این مهم شده است که با تربیت صحیح،فضائل اخلاقی را در فرد فرد جامعه پرورش دهند و رذائل را به حداقل رسانند تا بدین ترتیب اعمال که تراوش صفات اخلاقی است اصلاح گردد.از سویی دیگر،هر رفتاری که از انسان سر می زند خواه ناخواه اثری در روح او می گذارد و تکرار آن،آن اثر را پر رنگ تر می کند و به تدریج به عادت تبدیل می شود و با تکرار بیشتر از مرحله ی عادت می گذرد و به حالت وملکه تبدیل می شود و یک ویژگی اخلاقی در انسان به وجود می آورد.به همین دلیل دستور داده شده است که هر گاه لغزش و گناهی از مؤمنی سر زند،هر چه زودتر آن را با آب توبه بشوید و آثار منفی آن را از دل و جان بزداید،تا به صورت یک حالت وملکه و صفت زشت درونی درنیاید.با توجه به آن چه گفته شد،برای رسیدن به انگیزه های رفتار باید انگیزه ها و پشتوانه های اخلاق را شناسایی و مورد بررسی قرار داد.
۱-۶-۲- پشتوانه های مطرح در افعال اخلاقی
با توجه به آن که خود کنترلی یکی از برترین فضائل اخلاقی به شمار می آید،لازم است پشتوانه های افعال اخلاقی به صورت کلی مورد بررسی قرار گیرد.پشتوانه های مطرح در افعال اخلاقی عبارتند از:
۱-۱-۶-۲- منفعت طلبی
گروهی مسائل اخلاقی را به صرف این که با منافع مادی در ارتباط مستقیم است توصیه می کنند.اما بزرگ ترین نقص این گونه اخلاق که پشتوانه ای جز سودجویی ندارد،آن است که برای اخلاق هیچ اصالتی قائل نیست.چرا که در همه جا خط سودجویی دنبال می شود که گاه در اخلاق است و گاه به پندار فرد در ضد اخلاق جای می گیرد.البته گروهی پا را فراتر گذاشته و اخلاق را نه به خاطر منافع شخصی که به خاطر مصالح جامعه ی بشری طلب می کنند.زیرا معتقدند اگر اصول اخلاقی در جامعه ی انسانی متزلزل گردد تمام مواهب مادی که می تواند اسباب آسایش و رفاه مردم جهان باشد مبدل به هیزمی برای روشن نگاه داشتن جهنم سوزان دنیا می شود.گر چه این گروه در سطح بالاتری می اندیشند،لیکن در نهایت پایه های اخلاق در نظر آن ها بر جلب منفعت و آسایش و رفاه استوار است و برای فضائل اخلاقی اصالتی قائل نیستند.هرچند تردیدی نیست که اخلاق،این گونه آثار مثبت اجتماعی و مادی را به دنبال دارد و می تواند به عنوان مسائل جنبی مطرح شود،اما اعتقاد به اخلاق با چنین پشتوانه ای،از یک سو اصالت اخلاق راخدشه دار می کند و از سویی دیگر از ارزش و عمق آن می کاهد و از طرفی در مواردی که میان سودجویی و اخلاق،تضادی پنداشته شود اخلاق را کنار می گذارد و منفعت طلبی را که پشتوانه ی اصلی آن بوده،اصل قرار می دهد.
۲-۱-۶-۲- عقل
فلاسفه ای که اعتقاد به حاکمیت عقل بر همه چیز و لزوم تبعیت همیشگی از آن دارند،پشتوانه ی مسائل اخلاقی را ادراک عقل از خوب و بد اشیا می دانند.به عنوان مثال معتقدند عقل به خوبی درک می کند که امانت و صداقت کمال است و خیانت و دروغ گویی جز نقصان نیست.لذا همین ادراک عقلی است که بشر را طالب فضائل اخلاقی و بیزار از رذائل می کند.برخی دیگر ادراک وجدان را که همان عقل عملی است،مهمترین سرمایه ی انسان در خو گرفتن به فضائل اخلاقی می دانند و معتقدند که امکان فریب عقل نظری وجود دارد ولی در مورد عقل عملی چنین نیست و وجدان می تواند رهبر حقیقی بشریت باشد.ولیکن حقیقت آن است که گاه وجدان نیز فریب می خورد،گاه با تکرار بدی ها و زشتی ها به تدریج به آن خو می گیرد و رنگ می بازد،گاه حساسیت خود را به کلی از دست می دهد و گاه وجدان(عقل عملی)با تمام قداستی که دارد،همانند عقل(عقل نظری)خطا می کند.بنا براین هر چند عقل عملی(وجدان اخلاقی)پشتوانه ی خوبی برای نیل به فضائل اخلاقی محسوب می شود،لیکن با کاستی هایی که دارد،نمی شود به آن کفایت کرد،که پشتوانه ی قوی تری لازم است که نه قابلیت فریب خوردن و خطا پذیری داشته باشد و نه با تکرار اعمال ضد اخلاقی ماهیت خود را از دست دهد.
۳-۱-۶-۲- شخصیت
برخی مسائل اخلاقی را از آن جهت پی می گیرند که نشانه ی شخصیت است و آدمی همواره طالب شخصیت بوده است و هنگامی که ملاحظه می کند جامعه برای افراد با صفات اخلاقی نیکو شخصیت فوق العاده ای قائل است ،پیگیر این صفات اخلاقی می شود.با کمی تأمل این مسأله روشن می شود که بازگشت این اصل نیز به وجدان است.منتها در این اصل،وجدان جامعه و نه وجدان فرد مطرح است.بدین صورت آن چه با وجدان عمومی جامعه هماهنگ است و آن را نشان گر شخصیت می شمرد،اخلاق نیکو و آن چه غیر از آن است،اخلاق ناپسند است و این قضاوت عمومی جامعه است که سوق به نیکی ها می دهد و از زشتی ها باز می دارد.تردیدی نیست که وجدان عمومی جامعه می تواند الهام بخش مسائل اخلاقی و ارزش ها و ضد ارزش ها باشد،اما وجدان عمومی جامعه نیز همانند وجدان فردی گاه خطا پذیر است و آن گاه که تبلیغات وسیع توانمند نادرستی از سوی حکومت ها برآن مسلط شود،ممکن است در آن جامعه ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزش ها به ارزش مبدل شوند که تاریخ شاهد بسیاری از این موارد بوده است.همان گونه که در جاهلیت عرب،زنده به گور کردن دختران در میان قشر وسیعی از مردم یک فضیلت اخلاقی(به دلیل تبلیغات گسترده که آن را تنها راه نجات نوامیس خود و اسارت آن ها در جنگ ها می پنداشتند)به حساب می آمد.همچنان که در عصر حاضر،برخی از جوامع به اصطلاح پیشرفته برای نیل به اهداف نامشروع مادی،وجدان عمومی جامعه را فریب داده اند و ضد ارزش ها را به عنوان ارزش معرفی کرده اند.بنا براین گرچه وجدان آدمی بارقه ی رحمت الهی است و مصداقی برای دادگاه عدل بزرگ او در جان انسان در این جهان است،ولیکن دچار خطا و نقصان می شود.
۴-۱-۶-۲- رضایت الهی