فوکویاما، فرانسیس، (۱۳۷۹)، “پایان نظم-سرمایه اجتماعی و حفظ آن"، ترجمه: توسلی، غلامعباس. انتشارات جامعه ایرانیان، چاپ اول، تهران
کریشنا، آینرود؛ (۱۳۸۹). “سنجش سرمایه اجتماعی (مورد تحقیق روستاهای هندوستان)"، سرمایه اجتماعی اعتماد، دموکراسی و توسعه، به کوشش کیان تاجبخش، ترجمه افشین خاکباز و حسن پویان، چاپ سوم، انتشارات شیرازه، تهران
کلمن، جیمز؛(۱۳۷۷)، “بنیادهای نظریه اجتماعی"، ترجمه: صبوری،نشرنی، تهران
گیدنز، آنتونی (۱۳۷۸)، “جامعه شناسی"، ترجمه: منوچهر صبوری، نشر نی، تهران.
Alessandrini, M. (2002). “Is Civil Society an Adequate Theory?” Third Sector Review 8(2): 105-119
Arefi, M. (2003). “Revisiting the Los Angeles Neighborhood Initiative (LANI) - lessons for planners.” Journal of Planning Education and Research 22(4): 384-399.
Bankston, C. L. and M. Zhou (2002). “Social Capital as Process: The Meanings and Problems of a Theoretical Metaphor.” Sociological Inquiry 72(2): 285-317
Bourdieu, P. (1972)."Outline of a theory of practice” . Cambridge, Cambridge University Press.
Bourdieu, P.(1985)"The Forms of Capital in Handbook of theory and research for thesociology of education.” ed. JG. Richardson, New york: Greanwood, pp.241-258.
Brehm, J and Rahn, W. (1997). “Individual-Level Evidencefor the Causes and Consequances of social capital “, American Journal of Political Sience, volume 41, Issue 3(Jul, 1997) , 999-1023
Coleman, J. S. (1988). “Social capital in the creation of human-capital.” American Journal of Sociology 94: S95-S120
Glaeser, Edward L (2001)"The Formation of Social Capital", Organisation for Economic Co-operation and Development, www.oecd.org/dataoecd/5/17/1824983.pdf
Glaeser, E., D. Laibson, and B. Sacerdote (2000)"The Economic Approach to SocialCapital", NBER Working Paper No. 7728(Cambridge, MA: National Bureau of EconomicResearch).
Hanifan, L. J. (1916). “The rural school community center.” Annals of the American Academy ofPolitical and Social Science 67: 130-138.
Krishna, A and Uphoff, N (2002)"Mapping and measuring social capital throughassesment of collective action to conserve and develop watersheds in Rajasthan,India” ..Published in Grootaert, C and Bastelaer,T.(2002) , The Role of Social Capital inDevelopment,Cambridge Univ. Press.
Offe, Claus and Fuchs, Susanne (2002) ,"A decline of Social Capital ? The GermanCase", Published in Putnam,Robert D,.(2002)."Democracy in Flux: The Evolution ofSocial Capital in Contemporary Society". New York: Oxford University Press.
Paragal, S and Gilligan,D.O,Huq,M. (2002)” Does Social capital increase paicipation invoulantary solid Wase management? Evidence from Dhaka, Bangladesh"published in Grooteart,C and Bastelaer,T.(2002).The Role of Social Capital in Development Cambridge univ. press
Portes, A.(1998),"Social capital: its origins and applications in modern sociology",Annual Review of Sociology, vol. 24, pp. 1-24.
Perkins, D.D., & Long, D.A. (2002). Neighborhood sense of community and social capital: A multi-level analysis. In A. Fisher, C. Sonn, & B. Bishop (Eds.), Psychological sense of community: Research, applications, and implications (pp. 291-318). New York: Plenum
Putnam, Robert D. (1993)."Making Democracy Work: Civic Traditions in Modern Italy".Princeton, NJ: Princeton University Press.
Putnam, Robert D. (1995a). Bowling alone:"America’s Declining Social Capital."Journalof Democracy 6:65-78.
Putnam, Robert D. (1995b). “Tuning In, Tuning Out: The Strange Disappearance of SocialCapital in America.” Political Science and Politics December:664-683.
Putnam, Robert D. (2000)."Bowling alone: The collapse and revival of American community". New York, Simon and Schuster
Wall, Ellen, Gabriele Ferrazzi, and Frans Schryer (1998),"Getting the Goods, on SocialCapital",Rural Sociology,63(2).
گفتار سوم : عرصه های گروهی و مجتمع های زیستی
۳-۳-۱- مقدمه
در دوران معاصر با افزایش فردگرایی، توجه به محیط کالبدی به عنوان محمل انسانهای همجوار، در جهت نزدیکتر کردن آنان به یکدیگر و جبران بخشی از تعاملات اجتماعی از دست رفته جاری در بناها و بافتهای معماری و شهری گذشته، اهمیت بیشتری یافته است.
تاثیرات محیط بر سلامت روح و روان، در کنار سلامت جسم، موضوعی بسیار قابل توجه است. درست است که میزان آمادگی ابتلا به اختلالات روانی و توانایی مقابله با آنها در افراد متفاوت است و میتواند جنبه موروثی داشته باشد، ولی در بسیاری از موارد عوامل محیطی هستند که در بر هم خوردن تعادل روانی فرد نقش موثری دارند. به عنوان مثال عواملی چون آرامش، هویت فردی، حس اعتماد و عزت نفس و داشتن انگیزه و محرک در تعادل و سلامت روانی نقش بسیار مهمی دارند و محیط فیزیکی میتواند بر این عوامل اثر گذار باشد. همچنین چگونگی روابط اجتماعی فرد از عوامل مهم دیگر اثرگذار بر سلامت روانی فرد هستند و کیفیت محیط فیزیکی میتواند بر چگونگی برقراری روابط اجتماعی و شکل گیری دوستیها اثر داشته باشد. بنابراین طراحی صحیح میتواند در تعدیل محیط فرد و بهره بردن از شرایط محیطی مناسب موثر باشد و با کنترل و کاهش فشارهای محیطی،فرصتی برای بهبود، در اختیار فرد قرار دهد و از طرف دیگر با عوامل محیطی مناسب موجب تسهیل و تسریع روند بهبود اختلالات روانی چه در معنای حاد و چه در معنای برهم خوردن کوتاه مدت تعادل روانی، شوند. این توجهات در طراحی ممکن است دخالت در محیط زندگی یا کار فردی را ایجاد کند و یا تنها کنترل عوامل محیطی باشد، به گونهای که بتوانند تاثیرات خوبی چون آرامش بخشی و ایجاد اعتماد به نفس بر فرد داشته باشند. این موضوع در طراحی و ساماندهی خانهها، مجتمعهای مسکونی و محدودههای زیستی بسیار قابل توجه است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مطالعات صورت گرفته توسط لقایی و محمدزاده تبتکانلو (۱۳۷۸، ۳۲-۴۳)، ویلر و بیتلی (۱۳۸۴)، و ویلیامز و همکاران (۱۳۸۷) نشاندهنده دستیابی به شکلی از پایدار شهری، با بهره گرفتن از روشها و استراتژیهای مربوط به پایداری اجتماعی است.
۳-۳-۲- چیستی و کیفیت عرصه های گروهی
“عرصه گروهی، فضایی است که فرد را به مکث وسکون واداشته و شرایط لازم برای تعاملات اجتماعی رافراهم می کند. “
اجتماع گریزی ، بی میلی افراد به معاشرت و همیاری های اجتماعی ، ناهنجاری های رفتاری و بی تفاوتی به عرصه های گروهی و عوارض ناشی از زندگی پرسرعت و مهاجرت های پی در پی و عدم ثبات سکونت در مکان های شخصی از سویی و فقدان فضاها و مکان های جمعی مناسب از دیگر سو، نیاز به طراحی و ایجاد آنها را تشدید می کند.
محلهگرایان که سعی دارند پیوندهای اجتماعی را که در دوران مدرن تضعیف شده است، احیا کنند، معتقدند سرمایه اجتماعی میتواند اجتماعات منسجم محلی را تقویت کند و لذا نقش مهمی را در این رابطه ایفا نماید. عرصه گروهی صحنه اصلی برای ایجاد حس با هم بودن در محله است. در این حالت، فضای عمومی عرصهای است که با ایجاد و گسترش اعتماد، امکان فعالیت را فارغ از کنترل و غلبه دولت تسهیل میکند و به عنوان بخشی از سرمایه اجتماعی دیده میشود و در جلوگیری از پراکندگی اجتماعی و از خود بیگانگی قابل استفاه است.
امروزه مشخص شده است که انسانها در واقع افرادی وابسته به یکدیگرند که از مسیر برقراری ارتباط و واسط شدن بین نیروهایی که ورای کنترل آنهاست، فکر میکنند و اقدام به عمل مینمایند.
رابطه متقابل اجتماعی برای پاسخ به نیازهای انسان به پیوندجویی و احساس تعلق به مکان یک ضرورت است . همچنین فعالیت هایی چون تعامل با دیگران و مشاهده ی فعالیت های مردم ، با به وجود آوردن زمینه های اجتماعی شدن و اجتماع پذیری به رشد فردی انسان کمک می کنند .عرصه های گروهی فرصتی مناسب برای دست یافتن به چنین منظوری را فراهم می کنند و بستری برای تعاملات اجتماعی می باشند. کریستوفر الکساندر (۱۹۷۲و۱۹۷۷) ملاقات های گاه به گاه و غیر رسمی را زمینه ساز توسعه ی دوستی ها و روابط روزمره ی مردم دانسته است. در محیط های محلی که از عرصه گروهی مناسبی برخوردارند، نگرش افراد با بیشینه های ذهنی و ویژگی های متفاوت را به یکدیگر نزدیکتر است و میزان جرم و جنایت پایینتر می باشد . شاید به این دلیل که وظایف و التزامات اجتماعی روشن تر ، حمایت مردم از یکدیگر بیشتر و از خودبیگانگی کمتر است .
۳-۳-۳- عرصه های گروهی و شکل گیری سرمایه اجتماعی
شرط اساسی این عرصه های گروهی ایجاد تعامل و مراوده اجتماعی می باشد. بنابراین وظایف این عرصه ها را می توان چنین بیان کرد :
الف ـ ابزاری در جهت ارتباطات و مراودات شبکه های اجتماعی .
ب ـ مکان برای رویارویی و مراسمات.
پ ـ مدیریت و هماهنگ سازی فعالیت های همسایگی.( پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۳۲)
سرمایه اجتماعی را بایستی مجموعه ای از منابع واقعی بالقوه ای دانست که در نتیجه شبکه های اجتماعی در بستر روابط نهادی شده به وجود می آید که می تواند امکان بهبود زندگی و افزایش رضایت مندی را به همراه داشته باشد.
در طراحی عرصه های گروهی تنها نباید بر معناهای سمبولیک تاکید کرد بلکه لازم است به مناسب بودن فضا برای استفاده کنندگان نیز توجه کرد. هدف چنین طراحی باید ارتقای تعاملات اجتماعی و پویایی کاربرد به وسیله بهبود فضاهای عمومی جذاب و خوش ساخت برای احتیاجات ساکنان باشد . مقصود طراحی چنین فضایی موفقیت در شرکت دادن افراد در فعالیت های گوناگون می باشد. (پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۷۹)
عرصه های گروهی را دارای رسالتی برای افزایش سرمایه اجتماعی در جوامع ، در بستر تعاملات و مراودات اجتماعی می دانند که می توانند بستری برای توسعه و شکل گیری هویت فردی و اجتماعی باشند. این فضاها را در صورت مقبولیت پذیری آن ها توسط ساکنان، از راه توانمند سازی محیط مسکونی، دارای کارکردهای خاص اجتماعی می دانند که می توان آن ها را چنین بیان کرد :
مکان شکل گیری تعاملات اجتماعی و مراودات شهروندی.
افزایش میزان سرمایه های اجتماعی.
مکان شکل دهی به یکپارچگی اجتماعی و بسط همبستگی.
فرصت سازی برای تقویت کارکردهای سیاسی و تقویت انجمن های محلی.