مهمترین بحث تعارض ادله، مسئله اختلاف احادیث میباشد و به همین دلیل برخی از فقهای شیعه از جمله آیتالله سیستانی بر این باورند که:
اگر فقیه بر این اسباب احاطه پیدا کند خواهد توانست میان اخبار مختلف جمع عرفی برقرار کند و نیازمند مراجعه به روایات علاجیه نخواهد بود (سیستانی، ۱۴۱۴ق، ج ۱، ص ۲۵) و از نظر فقهای دیگر در مسئله اختلاف اخبار دو پرسش مهم و وابسته، به یکدیگر فراروی محدثان و محققان بوده است: یکی کشف و شناسایی علل پیدایش تعارض و اختلاف در حدیث و دیگری چگونگی علاج و حل اختلاف. در مجموعه پژوهشهای انجام یافته، هر دو پرسش منظور نظر بوده لیکن اصولیون به بحثهای نظری و انتزاعی توجه داشته و بر آن پایه راههای اعلاج ارائه کردهاند و محدثان گرچه به بحثهای تطبیقی و عینی اهتمام داشتهاند اما آن را قاعدهمند نساختهاند به گمان میرسد که باید در پژوهشهای جدید این دو شیوه با یکدیگر تلفیق گردد یعنی باید در دانش اصول و نیز فقهالحدیث با نگاه قائدهسازی و استخراج قانون به سراغ نمونهها و موارد عینی رفت (حسینی، ۱۳۷۴: ص ۸۶) . شاید بتوان با اطمینان گفت نخستین عالم اصولی که در ضمن مباحث انتزاعی تعادل و تراجیح از اسباب و زمینههای تعارض سخن رانده شهید سید محمدباقر صدر است وی در مقدمه بحث تعارض ادله، برای تعارض اخبار، هشت سبب بدین شرح ذکر میکند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱- سوءفهم
۲- نسخ
۳- از میان رفتن قرائن
۴- نقل به معنا
۵- تشریحی تدریجی
۶- تقیه
۷- رعایت ظرفیت راوی
۸- جعل و وضع
اما نامبرده از طرح این مقدمه فارغ میشود، و بسراغ همان بحثهای انتزاعی رفته، و ارتباطی میان زمینهها و راهحلها برقرار نمیسازد (مهریزی، ۱۳۷۷: ص ۲۶۱ و ۳۰۲) از این رو، هدف اصلی از نگارش این بحث، جلب نظر حدیث پژوهان و اندیشمندان حوزه معارف دینی به این نکته است که مهمترین علل و نارسایی در مسئله اختلاف اخبار، عبارت است از:
۱- طرح انتزاعی مسئله تعارض اخبار در علم اصول،
۲- عدم استقرا و شناسایی اسباب اختلاف،
۳- مدون نبودن روایت مختلف در یک مجموعه بر اساس اسباب و علل،
۴- ضابطهمند نبودن راهحل و کیفیت علاج.
بر این پایه، پیشنهاد پژوهشی نو و گسترده با منظور کردن نکات زیر توصیه میشود:
الف: شناسایی و استقرایی اسباب و علل تعارض.
ب: گردآوری و دستهبندی احادیث مختلف بر اثر اسباب و علل تعارض.
ج: ظابطهمند بودن اسباب اختلاف، بدین معنا که چگونه میتوان ادعا کرد که علت اختلاف این یا آن سبب بوده است باید پس از استقرا و شناسایی علل تعارض، تطبیق آن بر نمونهها و موارد ظابطهدار و قانونمند شود در مثل: راه شناسایی تقیه در حدیث نشان داده شود؛ تفاوتهای که از طریق استنساخ یا کتابت حاصل شده، بر اساس پژوهش در تاریخ کتابت عربی معلوم گردد.
د: قاعدهمند ساختن راه حل ها و چگونگی علاج، بر پایه اسباب و علل و نمونهها. بدین معنا که راهحل بر پایه اسباب و علل ادعا شده طراحی شود و بصورت قاعده در آید (دلبری، ۱۳۸۳: ص ۹۰)
۲-۱ پرسشهای اصلی تحقیق
پرسشهای اصلی تحقیق در این پژوهش به شرح زیر میباشد:
۱- تعارض اخبار چیست؟
۲- تعارض اخبار بر اساس چه عواملی پدید می آید؟
۳- حل تعارض اخبار چه اهمیت و ضرورتی دارد ؟
۳-۱ اهداف اصلی تحقیق
۱- بررسی مسئله تعارض اخبار
۲- بررسی چگونگی حل مسئله تعارض اخبار و وجه اشتراک و افتراق آن از منظر اصولیون شیعه
۴-۱ فرضیهها
۱- علمای علم اصول برای حل تعارض اخبار، از روشهایی چون ورود، حکومت، تخصیص، تخصص، ترجیح، جمع عرفی، تخییر، جمع عملی، علاج ثبوتی و علاج اثباتی و نقش زمان و مکان بر اساس مقتضیات زمان و مکان و صدور روایت بر حل تعارض پرداختهاند؛
۲- در میان اصولیین شیعه در خصوص تعارض اخبار تفاوت وجود دارد.
۵-۱ روش گردآوری و کار تحقیق
این تحقیق، یک تحقیق نظری می باشد اما از جنبه توصیفی است، که بصورت مطالعه کتابخانهای و بررسی دقیق منابع معتبر فقهی و کتابخانه دیجیتال و نشریات و مقالات فضای وب و استفاده از فیشبرداری از کتابها و نشریات تخصصی گردآوری شده و این تحقیق در چهار فصل که در فصل اول کلیات و مفاهیم و در فصل دوم انواع و شرایط تحقق تعارض و چگونگی پیدایش تعارض اخبار و در فصل سوم اهمیت حل تعارض اخبار و راهحل آن و در فصل چهارم به بررسی حکم احادیث از نظر فقهای امامیه پرداخته شده است.
۶-۱ مفاهیم
۱-۶-۱ تعریف لغوی اصول
اصول جمع اصل به معنای چیزی است که چیز دیگر بر آن بنا میشود یعنی ریشه و پایه، مثلاً علم اصول فقه نسبت به فقه اصل و نسبت به اصول فرع است، نظیر شاخه به ریشه و سقف به دیوار. (عبدالکریم عبدالهی، ۱۳۹۰)
علم اصول در اصطلاح: علمی است برای رسیدن به استنباط احکام شرعی، اما به تعبیر از نظر علمای دیگر چنین است:
۱- محقق نائینی: علم به کبراهایی است که از طریق استنباط احکام شرعی و فرعی واقع میشود. (فوائدالاصول، ج ۱، ص ۱۹)
۲- علامه حیدری: علم اصول فقه عبارت از قواعدی که برای استنباط احکام شرعی و فرعی که از ادله آنها فراهم شده که با قید اصول فقه منطق و عربی خارج میشود و با قید شرعی احکام دستوری و با قید فرعی اصول دین خارج میشود. (اصول استنباط، ص ۱)
۳- قافی و شریعتی: علم اصول فقه به بررسی و قواعد و روش های میپردازد که استنباط احکام عملی را از منبع فقه ممکن
میسازد و به بیان دیگر علم به مجموعه قواعد و ابزارهایی است که فقیه را در مسیر استخراج و استنباط احکام شرعی یاری میدهد. (اصول فقه کاربردی، ج ۱، ص ۲۳)
۴- محقق داماد: اصول فقه عبارت است از روشهایی که برای استنباط احکام جزیی و فرعی را از فقه ممکن میسازد و این علم از جمله علوم دستوری است و رابطه آن نسبت به فقه مانند رابطه منطق با فلسفه است. (اصول فقه، ج ۱، ص ۱)
میرزای قمی : مجموعه قواعدی که برای استنباط احکام حقوقی از آن استفاده میشود. (قوانین الاصول، ج ۱، ص ۲۴)
مثلاً در علم اصول ثابت میشود که صیغه امر دلالت بروجوب است و نیز ثابت میشود ظواهر الفاظ حجت است پس اثبات این دو مسئله در اصول صحیح است که گفته شود «جمله اقیموا» در «اقیمو الصلاه» ظهور در وجوب دارد و ظهور هم حجت است پس با این تعاریف نتیجه میگیریم که استنباط احکام شرعی منوط به علم اصول است و بدون علم اصول استنباط احکام کلی از احکام سنت ممکن نیست علم اصول نیز کیفیت تفکر صحیح و استدلال درست را و کیفیت صحیح استنباط و استخراج احکام شرعی را از منبع فقهی بیان می کند و برای روشن شدن این تعاریف لازم است با معنای کلمه فقه و استنباط آشنا شویم.
۱- فقه در لغت عرب به معنای فهم است و در اصطلاح فهم دقیق و استنباط دقیق مقررات اسلامی از منابع و مدارک مربوط، تفقه از همین ریشه مشتق شده است و در قرآن مجید سوره توبه آیه ۱۲۲ آمده است: الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّهً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَهٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَهٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (نباید مؤمنان همگی بیرون رفته و رسول خدا را تنها بگذارند بلکه چرا هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای علم مهیا نباشند تا آنکه علمی را با آن آموختیم به قوم خود بیاموزند که قومشان همگی خداترس شده و از نافرمانی پرهیز کنند) پس در این آیه لینفقه به معنای علم ترجمه شده است.
۲- استنباط از ریشه نبط و در لغت به معانی کشیدن آب از اعماق زمین است یا آشکار کردن شئ پنهان و در اصطلاح استخراج احکام و مقررات شرعی با توجه به منابع و ادله مربوط به آن است.
۲-۶-۱ مؤسس علم اصول
ابن مقنع متوفی سال (۱۴۰ هـ) در صحابه از پارهای از مسائل علم اصولی سخن گفته لیکن عموم اهل سنت از جمله رساله شافعی را اولین نگارش در این زمینه میداند و شافعی را به عنوان اولین این علم میشناسد اما آیتالله سیدحسن صدر در دو کتاب تأسیس الشیعه و فنون السلام تأسیس این علم را به امام محمدباقر (ع) و امام صادق (ع) نسبت میدهد و وی معتقد است مقصود از سیوطی در آنجا که در کتاب اوائل آورده شافعی اولین کتاب را در علم اصول نگاشت آن است که در میان ائمه اربعه شافعی اولین نگارنده اصول فقه است وی سپس نگارش مقالاتی چون رساله الفاظ هشام بن حکم را شاهد گفتار خود گرفته و معتقد است که نگارش این مطالب تحت تعالیم آن دو امام یعنی (صادق و باقر) صورت گرفته است (صدری مبادی فقه، ص ۱۴۲) اما بعدها علمای دیگر در این زمینه کتبهای را به رشته تحریر در آوردند:
الف: سید مرتضی (۳۵۵-۴۳۶) کتاب اصول فقه را به تألیف در آورد.
ب: ابو علی حمزه ابن عبدالعزیز (۴۴۸-۵۱۸) کتاب التغریب را به رشته تحریر در آورد.
ج: شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۵) کتاب عده الاصول را تاالیف کرد.
۷-۱ شیعه کیست
شیعه در لغت به معنای پیرو و طریقت و در اصطلاح به پیروان علی بن ابیطالب و ائمه بعد از آن میگویند اما نکته شایان توجه این است که کلمه شیعه در قرآن آمده درباره ابراهیم خلیل رحمان بکار رفته آنجا که خداوند در سوره صافات آیه ۸۳ میفرماید: «إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» یعنی به تحقیق پیروان نوح و ابراهیم و پیامبر گرامی اسلام (ص) نام شیعه را برای اولین بار برای پیروان و دوستداران حضرت علی انتخاب نمود چنانچه علمای سنی این مطلب را گفتهاند آری کلمه شیعه این عنوان افتخارآمیز پیروان اهل بیت علیه سلام از لبهای مبارک پیامبر شنیده شده و نقل گردید که در این رابطه جابر بن عبدالله میگوید خدمت پیامبر نشسته بودم که علی علیهالسلام از دور نمایان شد و پیامبر فرمود: برادرو آمد سپس به خانه کعبه توجه نمود و دست مبارکش را بر آن گذاشت و فرمود: سوگند به آن که جان محمد در دست اوست و علی و شیعیانش در آن رستگارند این عنوان و لقب با عظمت در زمان رسول خدا به سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، که یار وفادار امیرالمؤمنین گفته میشد. (سیدصادق شیرازی، رساله، ص ۱۲)
۸-۱ پیشینه ی تعارض ادله
تعارض یکی از مباحثی است که سابقه تاریخی آن را به عصر پیامبر (ص) ، یعنی همان آغاز شکلگیری مسلمانان، بر مبانای شریعت مطرح گردید زیرا مسلمانان همواره بر آن بودهاند که اعمال روزانه خویش را بر اعمال احکام شرعی منطبق میدانستند زیرا آن حضرت پس از اقامه نماز ظهر هنگام اعزام سپاه به سوی بنی قریظه فرمودند: «لا یَصَلَینَّ اَخذٌا العَصرَ الَّا فِی بَنیٍ قریظهُ» کسی که نماز عصر را جز در بنی قریظه نخواند پس مسلمانان حرکت کردند اما در هنگام نماز عصر به آنجا نرسیدند برخی هم به استناد این حدیث نماز عصر را نخواندند و برخی هم از سوی دیگر مکرراً از آن حضرت شنیده بودند که حضرت فرموده: «اَفْضَل الاعمالِ الی تَعالی الصلاهُ لِوَقتُها» بهترین اعمال بسوی خدا نماز در هنگام اول وقت است نماز عصر را خواندند و اختلاف از آنجا شروع ش
د که برخی از آنها خطاب لا یَصلَیینَّ را ترجیح داندند و از آن عمل نمودند و گروهی از آنجا اَفضَل الاعمالِ عمل نمودند که پغمبر اسلام بر هیچ یک از آنها خرده نگرفت بنابراین این مبحث در زمان صحابه پیغمبر سابقه داشته است. (ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه فقها، ص ۳۰۲ و ۳۰۴)