استوارت هور در کتاب “دین در عصر رسانه” تشدید شدن رابطه دین و رسانه را در آغاز قرن بیست و یکم، این گونه تشریح کرده است: “در امتداد قرن بیست و یکم، دین و رسانه، روز به روز بیشتر به یکدیگر مرتبط می شوند. بخش اعظم مذهب و معنویت دوران معاصر از طریق رسانه ها درک می شود و رویدادها و نمادهائی مهم، با فراوانی و روافزون ظاهر می شوند.تنها در سال های اخیر شاهد پوشش وسیع رسانه ای رسوائی های کلیسا های کاتولیک امریکا و اروپا، درگیری های عمومی گروهای مذهبی درباره مسائل مربوط به هم جنس بازان، غلبه گفتمان های رسانه ای دین بر مبارزات سیاسی آمریکا و ظهور مجدد دین در حیات سیاسی و اجتماعی اروپا بوده ایم.
همچنین فیلم مصائب مسیح اثر مل گیبسون و فیلم چه گفته ای می دانیم اثر ویلیام آرتز نمایش روزافزون معنویت و دین به صورت گوتیک، وحشتناک، علمی – تخیلی، جادوئی، سحرآمیز و غیرمتعارف در تلویزیون و سینمای عامه پسند و مشاجرات درباره نفس حضور دین به انحای گوناگون در رسانه نیزاز همین نمونه است.(هوور، 1388: 3)
ارتباط اصل هستی بخش جامعه انسانی و سازمان دهنده سیر تکوین و تطور، و انتظام ساختاری و کارکردی آن است. بدون ارتباط، نهادها و تمایزپذیری آنها شکل نمی گیرد (رهنما، 103:1384). بدون ارتباط، نه تنها تعامل انسانی بلکه کلیه حیات اجتماعی با مشکل جدی مواجه می شود. اساس و پایه هر جامعه ای بر اساس ارتباط استوار است. نظام اجتماعی از اندام ها و اذهان انسانی تشکیل نشده است، بلکه شبکه ای از ارتباطات و به تعبیر مارکس “شبکه ای از رابطه ها” ست که پیوسته و بی وقفه بازآفرینی می شوند و به یکدیگر می پیوندند و تداوم و بقای جامعه را میسر می سازند(پولادی، 204:1386) .
آنچه فرهنگ های امروزی را از گذشته های دور و نزدیک متمایز می کند، حضور پررنگ رسانه هاست.نقش و اهمیت رسانه ها تا بدان جاست که تامپسون را بر آن داشته تا نتواند دنیای امروز را بی حضور کتاب، رادیو ، روزنامه ، تلویزیون و اینترنت و سایر رسانه ها قابل تصور بداند.اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ ، رسانه ها باعث آن هستند، صورت ها، اشکال و مفاهیم نمادین در عصر نوین است.(گرانپایه،1377: 89)
چارچوب نظری اين تحقيق بر نظريهی ارتباطات با واسطهی كامپيوتر (CMC) مبتني است که به خوبی ويژگیهای فضای ارتباطی جديد از جمله نحوه تعامل در شبکه های اجتماعی را تشريح میکند.
شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از ابزار های بسیار جذاب عرصه و صنحنه تعاملات اجتماعی در زمینه های مختلف علمی ، فرهنگی، اجتماعی – سیاسی و مذهبی و دینی است. به عبارت دیگر با توجه به اهمیت دین در زندگی نقش دین در زندگی فرد و همچنین نوع تعامل فرد در این چهارچوب از اهمیت بسیاری برخوردار است.
مردم از طریق کامپیوتر و اینترنت به عنوان شبکه ها و ابزار های نوین ارتباطی با هم ارتباط برقرار می کنند و از عقاید و نظریات همدیگر در زمینه های مختلف مذهبی و سیاسی تاثیر می پذیرند.
آنها با توجه به گروه های مختلفی که با آنها ارتباط دارند و نوع تعاملی که برقرار می کنند رفتار های متفاوت و متنوعی را بروز می دهند.
ارتباطات ميانفردی بخش قابل توجهی از مجموع ارتباطات هر فرد را تشکيل میدهد که به دلايلی مانند حل مسائل و مشکلات خود با ديگران، رفع تضادها و تعارضها، رد و بدل کردن اطلاعات، درک بهتر خود و رفع نيازهای اجتماعی صورت میگيرد (فرهنگی،1380: 13). با ظهور تکنولوژیهای ارتباطی که برجستهترين آن اينترنت است، موضوع ارتباطهاي ميانفردی از حوزهی ارتباط چهره به چهره فراتر رفت و به حوزهی ارتباطات با واسطهی كامپيوتری نيز کشيده شد. اينترنت يک تکنولوژی هميشه موجود است و يكي از کاربردهای اصلی آن ارتباطات با واسطهی كامپيوتر است. گرچه دراين روش جديد، ارتباط، با ويژگیهايی مانند گمنامی کاربر، نبود ارتباطات غير کلامی، جدايی فيزيكي و قابليت انعطاف جسمانی مشخص شده است. (فيليکس[73] و همکاران؛ 2005 : 1661)ولی تاثیرات متقابل مستمر و پایداری بر افراد دارد و تاثیر متقابل و فراوانی به لحاظ دینی و گرایش های سیاسی و اجتماعی دارد. با توجه به ارتباط نزدیکی که بین کارکردگرایی و استفاده از اينترنت وجود دارد با این دید که اگر كاربر از اينترنت استفاده مي كند بنابراين براي كاركرد و فايده اي که داشته از آن استفاده كرده است؛ و همچنین نقشی که در حال حاضر اینترنت در زندگی خانوادگی دارد و تاثیری که در انتقال ارزش ها و هنجارهای زندگی از والدین به فرزندان دارد و با توجه به اینکه در کنار كاركردهايي كه اينترنت براي دانش آموز دارد مي تواند كژكاركردها و آثار مخربي داشته باشد به تشريح نظريه كاركردگرايي پرداخته میشود.
همچنین می توان برای این منظور از نظریه کارکردگرایی آگوست کنت نیز استفاده کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بر اساس نظریات کارکردگرایان هر پدیده ای در جامعه کارکردی دارد و علت پیدایش یک پدیده نیاز به جامعه به ایجاد یا اختراع و ابداع آن پدیده بوده است.لذا می توان شکل گیری شبکه های اجتماعی را نیز در راستای همین نظریه تبیین کرد که شبکه های اجتماعی نیاز بشر امروز در بکارگیری تکنولوژی و ارتباط سهل و آسان آنها در بهره برداری از ارتباطات فرهنگی و اجنماعی است.
تفکر کارکرد در اصل بهوسیلة آگوست کنت متداول شد که تحلیل کارکرد را به عنوان بخشی از دیدگاه کلی جامعهشناسی خود میدید . مطالعة کارکرد یک شیوة عمل یا نهاد اجتماعی عبارت است از تحلیل سهمی که آن شیوة عمل یا نهاد در دوام جامعه به طور کلی دارد (گیدنز، 1376)
“این رویکرد به این امر تمایل دارد که همه رخدادها و فعالیتهای نهادینهشده را براساس نیازهای جامعه توجیه نماید لذا این رویکرد ، فعالیت رسانههای همگانی در جامعه را رفع نیازهایی چون تداوم، نظم، یکپارچگی انگیزه، هدایت و سازگاری می داند. “(مهرداد ، 1380، ص74)
برخی از کارکردهایی که رسانهها دارند را میتوان در سطح جامعه بررسی کرد “رسانههاي همگانی در ایفای نقش خویش به عنوان کانالهای واسطهای در جامعه نقش بازی میکنند این کارکردها بهصورت فعالیتهایی متجلی میشوند که از آنها تحت عنوان “پیونددهنده” “هدایتکننده"و نظایر آنها یاد می شود. “(مهرداد، 1380، ص75)
کارکردگرایی را میتوان در سطح فردی نیز در نظر گرفت “نظریهای که کارکرد و سوء کارکرد رسانهها را در سطح فرد در نظر میگیرد به رسانهها از زاویة دید مخاطبین مینگرد"(مهرداد، 1380، 85)” این نظریهها روی رفتار فرد و انگیزههای او و پیامدهایی که برای او در ارتباط با رسانهها دربردارند تأکید میگذارند.” (مهرداد، 1380، ص85)” نظریه کارکردگرایی فردی غالباً تحلیلهای خود را براساس سنت تحقیقاتی چگونگی استفادة مخاطبین از رسانهها ولذتهايي که از این طریق بهدست میآورند انجام میدهند. “(مهرداد، 1380، ص85)
مک کوئیل (1382) نیز با تفکیک سطح جامعه و فرد از یکدیگر با توجه به این تئوری کارکرد نهاد ارتباطی را در این دو سطح ارائه میدهد:
در سطح جامعه
ـ اطلاعات دربارة وقایع و شرایط جامعه و جهان ، روابط قدرت ، نوآوری و پیشرفت
ـ ارتباط و همبستگی در تبیین اطلاعات ، حمایت از هنجارها، اجتماعی کردن، ایجاد علائم راهنما در رابطه با پایگاههای اجتماعی
ـ تداوم و به عبارتی بیان فرهنگ جامعه و حفظ و ساخت ارزشهای مردم
ـ سرگرمی و تفریح وکاهش تنشهای اجتماعی
ـ بسیج نیروها برای حل معضلهاي اجتماعی
در سطح فردی:
ـ اطلاعرسانی: اطلاع حاصلکردن از رویدادهای ارضای کنجکاوی و علاقة عمومی، فراگیری خودآموزی ، کسب امنیت.
ـ هویت شخصی: کسب تأیید برای ارزش های مشخص ، جذب الگوهای رفتار، همذاتپنداری با افراد ارزشمند ، پیداکردن بینش راجع به خود
ـ یکپارچه سازی وتعامل اجتماعی: همدلی اجتماعی، کسب احساس تعلق، تعامل اجتماعی، کمک به اجرای نقش های اجتماعی
ـ تفریح و سرگرمی: گریز یا انحراف از مشکلات، آسایش ، کسب لذت درونفرهنگی و زیباشناختی ، تخلیه عواطف.
هارولد لاسول از پژوهشگرانی است که بهطور جدی به نقش و کارکرد وسایل ارتباط جمعی در جامعه توجه کردهاست لاسول سه کارکرد را برای وسایل ارتباط جمعی ذکر کردهاست:
ـ نظارت بر محیط: کارکرد نظارت شامل اخباری است که رسانهها فراهم میکنند و برای اقتصاد و جامعه ضروری است.
ـ همبستگی اجتماعی: انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است رسانه اغلب شامل انتقادات و تجویزهایی برای چگونگی واکنش افراد نسبت به حوادث است بنابراین همبستگی محتوای سرمقالهها و محتوای تبلیغاتی رسانهها میباشد. کارکرد همبستگی تقویت عادات اجتماعی و حفظ ارتقاء آرا به وسیله نمایش انحرافات و برجستهکردن افراد برگزیده را شامل میشود و به عنوان ناظر بر عملکرد دولت محسوب میشود.
ـ رسانه ها درانتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر واز افراد جامعه به تازهواردها کاربرد دارند در این راه با گسترش بنیان تجربة مشترک ، انسجام اجتماعی را افزایش میدهند.(سورین وتانکارد، 1381).
پس از لاسول، رایت در سال 1960 کارکرد سرگرمی یا نمایشی را به عنوان کارکرد چهارم وسایل ارتباط جمعی به طرح لاسول اضافه کرد “این کارکرد ضمن انتقال فرهنگ باعث کاهش فشار که در زندگی واقعی به وجود می آید می شود واز سقوط ناگهانی جامعه ممانعت می کند. “(محسنیان راد، 1380، ص17)
استفاده از ارتباط تعاملي در كاربرد سيستمهاي چند رسانه اي مفهوم ديگري است كه كاستلز آن را به كار مي برد . به اعتقاد وي ، ارتباط كامپيوتري رسانه ارتباطي ابتدا قلمرو تحصيل كرده ترين و مرفه تر ين بخش جمعيت در تحصيل كرده ترين و مرفه ترين كشورها خواهد بود و اين وضعيت در بسياري از موارد در بزرگترين و پيشرفته ترين مناطق كلان شهرها صادق خواهد بود.ولي در آينده نزديك استفاده از ارتباط كامپيوتري ، بويژه از طريق سيستمهاي آموزشي ،گسترش خواهد يافت ، ودر جهان صنعتي بخش بزرگي از جمعيت را پوشش خواهد داد. با وجود اين كه اين سيستم به اندازه رسانه هاي همگاني فراگير نخواهد بود ، تنها به نخبگان نيز تعلق نخواهد داشت . ولي اين حقيقت كه اين سيستم در موج هايي پياپي گسترش خواهد يافت كه از گروهي از نخبگان فرهنگي آغاز مي شود؛ بدان معنا ست كه اين سيستم از طريق كاربردهاي نخستين موج كاربران خود ، عادات ارتباطي را شكل خواهد داد. ارتباط كامپيوتري به نحو فزاينده اي در شكل دهي فرهنگ آينده نقش مهمي ايفا خواهد كرد، و نخبگاني كه سا ختار آن را شكل مي دهند به نحو روز افزوني در جامعه اي كه در حال ظهور است داراي امتيازات ساختاري خواهند بود ،بنابر اين ارتباط كا مپيوتري انقلابي در فرايند ارتباطات ، و به واسطه آن در فر هنگ ايجاد خواهد كرد ، اما اين انقلابي است كه در امواج هم مركز ايجاد مي شود و از سطوح بالاي تحصيلات و ثروت آغاز مي گردد و احتمالآ نمي تواند بخشهاي بزرگي از توده هاي فاقد تحصيلات و كشورهاي فقير را پوشش دهد. از طرف ديگر ، به نظر مي رسد كه اين رسانه به ارتباط نامحدود گرايش دارد و مشاركت كارگراني را كه در جايگاههاي پاييني قرار دارند در شبكه هاي شركتي تشويق مي كنند. همچنين، احتمال اين كه زنان و ساير گروههاي تحت ستم جامعه بتوانند با حمايتي كه توسط رسانه الكتريكي ايجاد مي شود آزادانه تر نظر خود را بيان كنند بيشتر باشد(همان منبع ،صص 417-418).
علاوه بر اين ، ارتباطات كامپيوتري از كنترل دولت هاي ملي مي گريزند و عصر تازه اي ازارتباطات فرا منطقه اي را آغاز مي كنند .در قلب اين مساله جريانهاي برون مرزي اطلاعات بود كه حتي در صورت شناسايي منبع اطلاعات كنترل آن را دشوار مي ساخت، هنوز بحث و جدل در اين باره ادامه دارد كه امكانات واقعي فني براي محدود ساختن دسترسي به اينترنت بدون محروم ساختن كل يك كشور از اين شبكه كدام است(همان منبع ، ص 311).
كاستلز همچنين اين فرضيه را ارايه داد كه اگر چه اين نوع از اجتماعات مجازي مي توانند بر اساس كانونهايي از رايانه هاي اختصاصي بهره گيران براي مدت زماني طولاني ادامه يابند اما بيشتر شركت كنندگان با يكديگر تعاملي پراكنده و نامتجانس دارند و از آنجا كه علايق بسياري از افراد تغيير مي يابد يا انتظارات آنان برآورده نمي شود به اين شبكه ها پيوسته و سپس از آن خارج مي شوند(اسلوين ،1380،ص 104).
2-2-2تامپسون
تامپسون اينترنت را به عنوان ابزاري براي گردش اطلاعات و انتقال فرهنگي مي داند .او از يك طرف به جنبه تكنولوژيكي آن توجه كرده و اينترنت را شامل سه بعد انتقال فرهنگي تصور مي كند:1- واسطه فني انتقال 2- اجزاء سازماني انتقال 3- نوع خاصي از فاصله گذاري فضايي و زماني در انتقال . از طرف ديگر تامپسون با معيار قرار دادن اين سه جزء اينترنت را با ساير رسانه ها مقايسه مي كند. او بيان مي كند كه از نظر فني درجه ثبات و توليد اطلاعات نسبت به تلويزيون و راديو بالا بوده و درجه مشاركت افراد بيشتر بوده و استفاده از اين تكنولوژي نيازمند مهارت كاربران است در صورتي كه كاربران مبتدي باشند استفاده آنها بيشتر ساده و درمحيط هاي چت و گپ ها است.همچنين اينترنت هم براي توليد و عرضه كنندگان و هم براي استفاده كنندگان اطلاعات منابع و قواعد و برنامه هاي مشخصي دارد. چنان چه كاربران و توليد كنندگان اطلاعات همواره در ميان مجموعه اي از قواعد و منابع قرار دارند كه بازتاب نظام اجتماعي كلي است. اين قواعد و منابع حالت فراگيري در بين كل افرادي دارد كه در امور مربوط به اينترنت( فارغ از زمان و فضا) مشغول هستند مثلا در يك گپ اينترنتي ممكن است يك كاربر پيامي دريافت كند كه او را از وارد شدن به اين محيط منع كرده بدون اينكه دلايل قانوني براي اين كار وجود داشته باشداين نكته به اين معني است كه همه بهره گيران از اينترنت كه از ميزبان خاصي به شبكه دسترسي دارند مشمول اين منع شده اند(اسلوين،1380،صص66-57).
تامپسون اينترنت را عرصه انواع تعاملات ازقبيل تعامل به صورت چهره به چهره ،واسطه اي و شبه واسطه اي مي داند(اسلوين،1380،ص72)، در حالي كه اينترنت دنياي مجازي و تخيلي و كمتر دنياي واقعي را به انسان عرضه مي كند و در اين دنيا اگرچه در يك محيط مثل چت باشند ارتباط آنها رودر رو به لحاظ مجازي است نه واقعي و در مقايسه با ارتباط چهره به چهره كه نيازمند حضور فيزيكي افراد و مكاني كه افراد رودر روي هم قرار گرفته و واكنشهاي فيزيكي و جسمي آنها بطور طبيعي ديگري را تحت تاثير قرار دهد است در حاليكه در محيط تعاملي تامپسون هر سه نوع تعامل از طريق واسطه اي انجام مي گيرد كه آن اينترنت است.
2-2-3آنتوني گيدنز
از نظر گيدنز رسانه هايي همچون تلويزيون ،سينما ،ماهواره و اينترنت انسان را درگير در يك تجربه با واسطه مي كند منظور او از اين اصطلاح اشاره به درگيري تأثيرات زماني ٍِزماني و مكاني با تجربيات حسي آدمي است كه در فرايند جهاني شدن شدت بيشتري به خود مي گيرد، ويژگيهاي اساسي اين تجربه با واسطه را مي توان در دو مفهوم تأثير چسبانه اي[74] يعني در كنار هم چيدن رويدادها و ماجراها و ارتباط دادن آنها به هم ،به نحوي كه هيچ وجه مشتركي با هم نداشته جز اينكه از نوعي توالي زماني برخوردارند، ويژگي ديگر تجربه باواسطه در عصر جديد ،ورود سر زده رويدادهاي دور دست به دنياي ذهني و فكري مردم است براي مثال مرگ به عنوان تجربه دور دست و بيرون از زندگي روزانه از طريق رسانه در ذهن افراد جاي مي گيرد(گيدنز،1378،ص48).اين در حالي است كه قبل از رسانه هاي ديداري و شنيداري افراد ارتباط كمي در اجتماع محلي خود با اين واقعيت داشتند. اين همان پديده جهاني شدن است كه طي آن «روابط اجتماعي تشديد مي شود ،همان روابطي كه موقعيت هاي مكاني دور از هم را چنان به هم پيوند مي دهد كه هر رويداد محلي تحت تأثير رويدادهاي ديگري كه كيلومترها با آن فاصله دارند شكل مي گيرد و بر عكس»(گيدنز،1378،ص77).از نظر گيدنز انقلاب ارتباطات و گسترش تكنولوژي اطلاعات نشانه هاي جهاني شدن بوده و عميقاً به فرايندهاي جهاني شدن وابسته اند و دولت ها و شركت هاي بزرگ تجاري و صنعتي به پيشرفت اين فرايند كمك مي كنند همين كارگزاران هستند كه منابع لازم را براي مراحل اوليه گسترش اينترنت فراهم كرده اند(گيدنز ،1378،ص40).
جامعه شناسان، در بررسی جامعه شناسانه دین، یکی از کارکردهای دین یا فواید آن را همبستگی اجتماعی می دانند؛ رابرتسون اسمیت ادعا می کند دین دو کارکرد دارد: یکی تنظیم رفتار فردی برای خیر همگان و دیگری بر انگیختن احساس اشتراک و وحدت اجتماعی، از این رو مناسک دینی، بیان تکراری وحدت و کارکرد هایی است که اشتراک اجتماعی را تحکیم می بخشند.
دورکیم می گوید؛ مناسک دین برای کارکرد درست زندگی اخلاقی ما، به همان اندازه ضروری اند که خوراک برای نگه داشتن زندگی جسمانی ما ضرورت دارد، زیرا از طریق همین مناسک است که گروه خود را تائید و حفظ می کند.
برای تائید این کارکرد دین، شاید بتوان این آیه را شاهد آورد: انما المومنون اخوه. گرچه برادری نسبی میان اعضای خانواده هست، دایره آن محدود است؛ اما برادری بر محور دینداری و ایمان دینی، دارای دایره گسترده و ثبات آن افزون است، چون اساس آن بر ایمان به خدائی استوار است که همه انسان ها را از منشا واحد آفریده و بر اساس برنامه هماهنگ، برای رسیدن به هدفی واحد هدایت کرده است. جامعه شناسان برای دین، کارکرد های اجتماعی دیگری نیز برشمرده اند.
همچنین بعضی از جامعه شناسان در تحلیل دین می گویند: جوهر دین را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین در واقع واکنشی در برابر تهدید به بی معنائی در زندگی بشری و کوششی برای نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنادار است.(آیت اله جوادی آملی،1383: 37، انتظار بشر از دین )
نظریه استفاده و رضامندی مخاطبان
در رویکرد استفاده و و رضامندی فرض بر این است که افراد، کم و بیش به صورت فعال، دنبال محتوایی هستند که بیشترین احساس خشنودی را فراهم کند. درجه این خشنودی بستگی به نیازها و علایق دارد. افراد هر میزان بیشتر احساس کنند که محتوای واقعی، نیاز آنان را برآورده می کند، احساس این که آن محتوا را انتخاب کنند بیشتر است.
کاتز و بلامبر (1974) اذعان می کنند که ” ما نمی پرسیم رسانه ها با مردم چه می کنند بلکه می پرسیم مردم با رسانه ها چه می کنند” این جابجائی گویای چالش فکری بسیاری از محققان ارتباط جمعی است که ضرورت وجود بینشی خاص در فرایند ارتباط جمعی است.
برای این موضوع الگوئی توسط آنها (ویندال، 1376) ارائه شده که برداشتی کارکردگرایانه است.در این الگو، عنصر فرستنده در فراگرد ارتباط جمعی عامل محدودی است و نوعا با عواملی آغاز می شود که بر انتخاب مخاطبان از محتوای رسانه ها تاثیر می گذارند.
در این نظریه سوال می شود که ما چگونه می توانیم از رسانه برای نیازهای فردی و اجتماعی خود استفاده کنیم. مخاطبان پویا فرض می شوند، پیام ها را بر اساس نیاز های خاصی که دارند انتخاب و برای تامین آن اقدام می کنند.(زارعیان، 1384)