توان علمى زراره در مناظرهها و مباحثهها:
ابوغالب زراری از نوادگان اعین که با شش واسطه به پدر زراره میرسد در سال ۳۵۰ هجری، رسالهای در وصف خاندان اعین نوشته است.با توجه به اطلاعات دقیق او،در همان رساله درباره زراره مینویسد: مینویسد، زراره در مباحث علمی اهل جدل، گفتگو و مناظره بود و هیچ کس در مقابل استدلال و مناظرات او قدرت پایداری نداشت.مگر اینکه در اواخر عمر به خاطر پرداختن به عبادت از کلام فاصله گرفت. [۱۲۷]
همانگونه که پیشتر گفتیم، وى شخصى عالم، فقیه، ادیب، شاعر و متکلم بود، و در فقاهت نیز مانند سایر علوم به درجه والایى رسیده بود، به حدى که توانست فقه صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهد و به انحراف استادش حکمبن عتیبه پى برد، و از هوادارى او دستبردارد، و ملازم درگاه ائمه(علیهم السلام) گردد.[۱۲۸]
البته دربحث مناظرات، به مناظره ای اززراره که در مباحث کلامی باشد دست نیافتم.اما ازگزارش ابوغالب زراری که اورا اهل جدل، گفتگو و مناظره معرفی نمود و اینکه هیچ کس در مقابل استدلال و مناظرات او قدرت پایداری نداشت و این که زراره به خاطر پرداختن به عبادت در اواخرعمر بابرکتش از کلام فاصله گرفت، میتوان استنباط نمود که زراره در مباحث کلامی هم مناظراتی داشته است. همچنین از مناظرات او در علوم دیگربه خصوص فقه میتوان به توان بالای او در مناظرات پیبرد.
زراره در فقاهت به حدى رسیده بود که امام صادق(علیه السلام) او و برخى دیگر از یارانش را براى مباحثه با علماى دیگر مذاهب انتخاب مىکرد، و با صراحت تمام به مخالفان مىفرمود: اگر بتوانید اصحاب مرا در مباحثه علمى شکست دهید، چنان است که مرا شکست دادهاید. [۱۲۹]
این سخن امام صادق (علیه السلام) بیانگر میزان اعتماد آن حضرت به مرتبه والاى علمى زراره و امثال او است. در میان مناظرهها و احتجاجهاى امام صادق(علیه السلام)با مخالفان به نمونهاى برمىخوریم که حضرت بعضى از اصحاب خود را براى مباحثه با خصم انتخاب مىنمایدو میفرماید: با آنان مناظره کن اگر بر آنها غلبه یافتى، چنان است که بر من غلبه یافتهاى.[۱۳۰] امام (علیه السلام) از این کار چند هدف را دنبال مىکند.
۱- از این طریق مزیتیاران و اطرافیان خود را به همگان بشناساند.
۲- ناتوانى خصم را آشکار کند.
۳- به آنها گوشزد نماید که آنان توانایى مباحثه و مقابله با یاران وى را ندارند، چه رسد به خود آن حضرت.
توانایى زیاد زراره در مباحثی که درآن تخصص داشت از دقت و باریکبینى وى نشات مىگرفت. او در پارهاى موارد به سؤال کوتاه اکتفا نمىکرد، بلکه تا موضوعى دقیقا برایش روشن نمىشد، دست از سؤال کردن برنمىداشت.[۱۳۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این زمینه به روایتى برمىخوریم که مصداق کامل ادعاى ما است، روایت از این قرار است.
زراره مىگوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم. دو خبر یا حدیث معارض از شما به ما مىرسد. کدام یک را بگیریم و به آن عمل کنیم؟
حضرت فرمود: اى زراره، آن حدیث را که بین اصحاب مشهورتر استبگیر، و آن را که اندک و نایاب است رها کن.
عرض کردم: آقاى من; گاهى آن دو خبر هر دو مشهورند و هر دو بصورت ظاهر از جانب شما رسیده است.
حضرت فرمود: آن حدیث را که رواتش نزد شما عادلتر و موثقترند بگیر و به آن عمل کن.
عرض کردم: روایتگران هر دو حدیث عادل و موثق و مورد رضایتند.
امام علیه السلام فرمود: بنگر و ببین کدام یک از آنها موافق مذهب عامه است پس آن را رها کن و به دیگرى که مخالف عامه است عمل نما.
عرض کردم: چه بسا هر دو موافق عامه باشند یا مخالف آنها در این صورت چه کنم؟
حضرت فرمود: آنچه که احتیاط دین تو در آن استبگیر، و آن را که مخالفت احتیاط است رها کن. عرض کردم: بدرستى که گاهى آن دو موافق با احتیاط است و یا مخالف با احتیاط در این حال چه کنم؟
حضرت فرمودند: در این صورت مخیر هستى که یکى را بگیرى و دیگرى را ترک نمایى. [۱۳۲]
این روایتبخوبى تلاش و کوشش و دقت نظر زراره را مىرساند، که چگونه احادیث را از زوایاى مختلف بررسى مىکرده است، و همین دقت و کاوشگرى وى بود که توانست از او دانشمندی زبردستبسازد.
راویان حدیث زراره:
در موردرونق کلاس درس اونقل شده است که افرادزیادی از زراره روایت کردهاندکه درادامه نام آنها را ذکر خواهیم کرد.البته ممکن است،بعضی ازاین افرادباعنوان شاگرد، ازمحضرجناب زراره کسب فیض کرده باشند.
جمیل بن دراج که در زمان خودش از فقها بهشمار مىرفت در پاسخ محمدبن ابى عمیر که از وى سؤال مىکند:مجلستان چه نیکو و محفلتان چه آراسته است، مىگوید: «به خدا سوگند ما، در کنار زراره همانند کودکان هستیم در مقابل معلم.[۱۳۳]
کلماتى که جمیل بن دراج راجع به آراستگى محفل درس زراره بیان داشته دست کم مشتمل بر دو نکته اساسى است:
۱- این که زراره قبل از آن تاریخ در کوفه حوزه درسى داشته است و کسانى در جلسات درسى وى حاضر مىشدهاند.
۲- این که سطح آگاهى و دانش زراره آن قدر بالا بوده است، که افرادى چون جمیلبندراج خود را چونان کودکى بىسواد در برابر کوهى از علم و دانش مىدیدهاند.
اسامی راویان حدیث زراره:
۱- حریزبن عبدالله حزیر ۲- عبدالله بن بکیر ۳- عمربن اذینه ۴- موسى بن بکر ۵- جمیل بن دراج ۶- على بن رئاب ۷- ابان ۸- جمیل ۹- ابان بن عثمان ۱۰- ثعلبه بن میمون ۱۱- عبداللهبن مسکان ۱۲- مثنى الحناط ۱۳- مثنى ۱۴- محمد بن حمران ۱۵- حمادبن عثمان ۱۶- هشام بن سالم ۱۷- حماد ۱۸- ربعىبن عبدالله ۱۹- ابى جمیله ۲۰- محمدبن على الحلبى ۲۱- اسحاق بن عبدالعزیز ۲۲- قاسم بن عروه ۲۳- درست الواسطى ۲۴- داودبن سرحان ۲۵- خالدبن نجیح ۲۶- اسماعیل بن جابر ۲۷- حمادبن عیسى ۲۸- صفوان ۲۹- مسمع بن عبد الملک کردین ۳۰- علىبن سعید ۳۱- علىبن عطیه ۳۲- هشام بن حکم ۳۳- یونس ۳۴- ابن نویه ۳۵- ابوجعفر احول ۳۶- ابراهیم بن عبدالحمید ۳۷- حسن بن موسى ۳۸- حسینبن عثمان ۳۹- داود عجلى ۴۰- صالح ۴۱- عبدالعزیز بن حسان ۴۲- على بن عقبه ۴۳- فراش ۴۴- فضیل ۴۵- مثنى بن عبدالسلام ۴۶- محمدبن سماعه ۴۷- محمدبن عطیه ۴۸- معاویه بن وهب ۴۹- هیثم بن حفص ۵۰- ابن ابى قره ۵۱- ابن ابىلیلا ۵۲- ابن رباط ۵۳- ابوعیینه ۵۴- ابىبصیر ۵۵- ابىزیاد الهندى ۵۶- ابى الهیثم ۵۷- ابى ایوب خزار ۵۸- ابان الاحمر ۵۹- ابان بن تغلب ۶۰- ابراهیم بن عمر ۶۱- اسماعیل البصرى ۶۲- اسماعیل بن فراش ۶۳- بکیربن اعین ۶۴- جمیل بن صالح ۶۵- حسنبن عبدالملک ۶۶- حسن بن عطیه ۶۷- حسن بن على ۶۸- حسینبن احمد المنقرى ۶۹- حسین بن موسى ۷۰- حمادبن ابى طلحه ۷۱- حمران بن اعین ۷۲- حنان ۷۳- رومى بن زراره ۷۴- سیف التمار ۷۵- عبدالله ۷۶- عبداللهبن ابى یعفور ۷۷- عبدالله بن محمد ۷۸- عبدالله بن یحیى کاهلى ۷۹- عبدالحمید الطائى ۸۰- عبدالرحمان بن حجاج ۸۱- عبدالرحمان بن یحیى ۸۲- عبدالعزیز عبدى ۸۳- عبدالکریم ۸۴- عثمان ۸۵- عبید ۸۶- عبیدبن زراره ۸۷- عقبه بن خالد ۸۸- علىبن حدید ۸۹- علىبن جعفر حضرمى ۹۰- على بن حمزه ۹۱- عیسى بن ابى حمزه ۹۲- فضاله بن ایوب ۹۳- قاسم بن محمد ۹۴- مثنى بن ولید ۹۵- محبوب بن شهاب ۹۶- محمدبن حسن ۹۷- محمدبن حمران ۹۸- محمدبن مسلم ۹۹- معاذ ۱۰۰- یحیىبن مثنى ۱۰۱- یعقوب. [۱۳۴]
در میان نامهاى روایتگران از زراره تعدادى از آنها به نظر شخص واحد جلوه مىکنند، و ممکن است گمان شود، نام یک فرد دو یا چند بار تکرار شده است ولى چنین نیست، مخصوصا زمانى که تنها در سلسله سند حدیث آمده باشد چون این نامها مردد بین دو تا سه راوى است. از اینرو این نامها را در جاهایى که بدون پسوند یاد شده است ما نیز بدون پسوند یاد کردیم و چنین است در جاهایى که با پسوند ذکر شده است. هر چند در بعضى موارد احتمال یکى بودن بعضى از نامها نیز مىرود. [۱۳۵]
بخش دوم:
اندیشههای کلامی
مقدمه:
در مقدمه به اختصار به برسی منابعی که ازاندیشههای کلامی زراره سخن به میان آوردهاند میپردازیم وتا حدودی با جایگاه آن منابع و صحت و سقم استنادات آنها، آشنا خواهیم شد.
در دستهبندی شخصیتهای علمی شیعه در عصر حضور سه جریان علمی متمایز وجود دارد. یک جریان، جریان متکلمان هستند، جریان دیگر خط حدیثی است و جریان آخر جریان متهم به غلو است.
در جریان کلامی به شهادت آثار کهن تا متأخر، چهار شخصیت از بقیه متمایز هستند و هرکدام صاحب یک سبک کلامی شیعی میباشند. که علیرغم مشابهتهای فراوان دارای اختلافاتی هم میباشند.
یکی زراره و خاندان او که در رأس آن حمرانبن اعین، برادر بزرگ زراره، عبدالله و عبیدالله و فرزندان زراره، عبدالله بن بکیر فرزند برادر زراره میباشند.همچنین گروه دیگری مثل محمدبن مسلم که بعنوان متکلم مطرح نشدند ولی متصل به این مدرسه کلامی هستند، میباشند.
دیگری مومن الطاق است که برخلاف زراره یک شخصیت عرب اصیل است که سابقه تشیع او در اعقاب او وجود دارد که از زمان اما سجاد(ع) جد، پدرو عموی او از اصحاب اهلبیت (ع)بودند.
شخصیت سومی که در جریان متکلمان حضوردارد، هشامبن سالم است.
ودرآخر، شخصیت چهارمی که در نقطه اوج قرار دارد، هشامبن حکم است که به لحاظ فراوانی شاگردان و تولید نظریههای کلامی و به لحاظ کیفیت آثار کلامی بر دیگران برتری دارد.
لذا اگر بنا باشد در دوران حضور چند نفر را بعنوان متکلم نام ببریم، این چهار نفر خواهند بود.
لکن از آنجا که هیچ اثر مستقیمی از این شخصیتها بر جای نمانده است، این مساله یکی از دشواریهای ما در تحلیل دوران حضور است. لذااگر بنا بر این باشد که ازآراءآنها اطلاع پیدا کنیم، ازاین چند راه میتوان به آراء شان پی برد، یکی آثار بر جای مانده از آنهاکه کتب مکتوب آنهاست، دیگری مقالاتی است که از آنها توسط دوستان یا مخالفان منعکس شده است، یا روایاتی که از آنها نقل شده است، با این اعتقاد که نقل روایات متکلمان و محدّثان متکلم، ناظر بر دیدگاه آنها میباشد، یعنی آنها روایات معارض با اندیشههای خود را نقل نمیکنند.ومنبع چهارم شناخت اندیشههای آنان، مراجعه به آثار و ایدههای شاگردان یا مرتبطان نزدیک به این شخصیتهاست.
لذا از این چهار راه میتوان به شخصیت آنان پی برد و از طریق ارتباطات آنان و همخوانی اعتقادی آنان مدرسه آنها را کشف میکنیم. و از طریق ردّ و اشکالاتی که نسبت به سایر جریانهای مقابل دارند به اختلافات این چهار مدرسه میتوان علم پیدا کرد.
قدیمیترین فهرستی که آثار شیعه را منعکس نموده است، فهرست ابنندیم است که درذیل بابی با عنوان فهرست آثار متکلمان، فصلی دارد به نام (ما صنفوه من الکتب من الشیعه الامامیه و الزیدیه) [۱۳۶].
افرادی که ابنندیم از دوره حضور، ذکر میکند سه شخصیت بیشترنیست و بعد دو شخصیت دیگر اضافه میکند ولی از آنها چیزی نقل نمیکند،که یکی هشامبن سالم و دیگری ابومالک حضرمی،شاگرد هشامبن حکم میباشد. ابنندیم برای این دو نفر هیچ کتابی ذکر نکرده است. پس در مجموع پنج شخصیت مطرح در این دوره از نگاه ابن ندیم، این افراد هستند، یکی علیبن اسماعیلابن میثم تمار که ابن ندیم از او به عنوان (اوّل من تکلّم فی مذهب الامامیه) [۱۳۷]یاد میکند، که البته این مطلب نادرست است، زیرا او از شاگردان هشامبن حکم است.
شخصیتهای چهارم و پنجمی که نقل میکند، هشامبن حکم ومومن الطاق است.
نکته آنکه، مرحوم شیخ از فهرست ابن ندیم فراوان استفاده کرده است، اگرچه مرحوم نجاشی هم از ابن ندیم استفاده میکند، ولی از آنجا که خود، صاحب فن و متخصص میباشد، مباحث خود را با منابع دیگر تطبیق میدهد. اینجاست که بین تعریف ابن ندیم از این افراد یا تعریفی که شیخ طوسی نقل میکند، با نسخه نجاشی اختلاف مشاهده میشود. لذا توصیفات نجاشی به لحاظ تحقیق علمی، تقریباً در هر جا مقدم است. بعبارت دیگر، هنگام اختلاف میان نجاشی، شیخ و ابن ندیم، نجاشی را بدلیل اینکه متخصصتر و متأخر است، مقدم میدانیم.
نکته مهم دیگر، این است که از میان چهار شخصیتی که از آنان به عنوان صاحبان اندیشه در دوره حضور یاد کرد ه ایم، ابن ندیم، هشام بن حکم را بسیار مفصل بیان میکند.ولی از زراره بحث چنانی نمیکند، چرا که زراره متکلمی بود که دراواخر عمر خود از عرصه کار کلامی کنار رفت و آثار محدودتری هم نسبت به دیگرا ن دارد. اگرچه به دلیل جایگاه فکریاش و تقدمش، نفوذ بسیار گستردهای داشته است.
جملهای را ابن ندیم در فهرست خودش درباره زراره به این مضمون نقل میکند: زراره اکبر رجال شیعه، فقهاً و حدیثاً و معرفه بالکلام و التشیع [۱۳۸]. زراره بزرگترین شخصیت شیعی به لحاظ فقهی، حدیثی، دانش کلام و آشنایی با تشیع است.
به لحاظ فقهی و حدیثی در این عبارت بحثی نیست، زیرا با توجه به حجم روایات زراره در این مسأله این ادّعا به دور از واقعیت نیست.
ولی آیا میتوان به واقع زراره را اکبر رجال شیع در حوزه کلام دانست یا نه؟
فاناس هم زراره را به عنوان نخستین شخصیت کلامی شیعه معرفی میکند. [۱۳۹]
البته کلمه نخستین، ترجمه دقیقی از کلمه اکبر نیست.زیرا یقیناً ابن ندیم معتقد نیست که زراره اولین متکلم شیعی است، چون خودش علیبن اسماعیل ابن میثم تمار را اولین متکلم شیعی معرفی میکند.[۱۴۰]