(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) یک آیهی کامل قرآن است غیرازسورهی توبه تمام سورههای قرآن با این آیه مبارک زینت یافته است، هیچ کلامی بدون آن زینت نخواهدداشت؛ زیرا نویسنده وگوینده آن را مایهی برکت ورحمت حق میداند. زیرا سخن ونوشته بدون نام خداوند و بدون این آیه زیبا ناقص وبیسرانجام خواهدبود، درکلام وحی به شروع زندگی به نام خداوند سفارش فراونی شده است. من جمله آیات(۸) سوره المزمل: (وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا﴾ و آیه(۲۵) سوره الانسان: (وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَهً وَأَصِیلًا﴾ والاحزاب آیه(۴۲)(وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا﴾ وحضرت امام رضا میفرمایند: هربندهای بسم الله گوید: داغ بندگی خداوندبرچهره دارد وکسی که داغ عبودیت حق برچهره دارد ازکسان وعزیران وی خواهدبود. (ر.ک، فتح الهی وسپه وندی، ۱۳۸۹: ۸۳ و۸۴)
پَـریِشَـان نَـامـَه ذِکـْرَمَـکمَ لِلّه | نَه اَرایْ هَرکَس، پِی فَنَایِ فِی اللّه |
۱) ترجمه بیت: پریشان نامه را برای ذکرخداوند شروع میکنم نه برای هرشخصی، بلکه برای اشخاصی که در راه خدا فنا شده اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲) نکات بلاغی و دستوری: الله با الله: ردیف، واج آرایی الف، مَکَم: میکنم فعل مضارع اخباری است، اَرایْ: برای، «فنافی الله: [فناء]۱- مص ل. سپری شدن، نیست گردیدن. ۲- اِمص نیستی، زوال، نابودی. فنا: به فتح اول، درلغت به معنی نیستی ونابودی است.» (معین، ۱۳۸۳)
۳) شرح مفاهیم عرفانی: فنا:«فنا در اصطلاح عاشقان راه عشق راگویند وذاکران راه ذکرگویند. دراصطلاح صوفیان فناء: سقوط اوصاف مذمومه است، فناء دیدن بنده است خدای را درهمه چیز». (گوهرین، ۱۳۸۲: ۳۵۰)، درمثنوی، فناء: آخرین مرحله است که سالک درطی طریقت به آن میرسد وغرض وهدف ازسلوک هم رسیدن به این مرتبه است، که با سیرالی الله خاتمه می پذیرد، وسیرفی الله با رسیدن به مقام بقا واتصال به حق شروع میشود. یعنی طریقت را تمام میکند و به حقیقت می پیوندد، ودراین مرحله است که به عینالیقین درمییابدکه هرچه هست فانی است ودرواقع وحقیقت جزوجودحق درهستی وجود دیگری نیست. دراینجاست که به توحید وجودی که هدف اساسی سلوک است میرسد. (ر.ک، همان، ۱۳۸۲: ۳۵۹-۳۶۰)، al-fana)): «الفناء، استهلاک، محو، درتصوف به فنای غایت فردی درحالت وحدت الهی اطلاق میشود. ضدالبقاء قرآن درسوره الرحمن آیات(۲۶و۲۷)میفرماید: (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ،وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ﴾». (بورکهارت تیتوس، ۱۳۸۹: ۱۳۸)، سلوک: یک لغت عربی است درمعنی پیروی کردن ازراه ورسم عادت کسی، درمعنی عرفانی طی مدارج خاص ازطرف سالک برای رسیدن به مقام وصل وفناء است. آن شامل: توبه، مجاهده، خلوت، عزلت، ورع، زهد، صمت، خوف، رجاء، حزن، جوع، ترک شهوت، خشوع وتواضع است. سلوک: یعنی طی مراحل ظاهرویا باطن سلوک وهمان رفتنی خاص است که ازسیر الیالله شروع میگرددو به سیرفی الله میرسد، امّا سیرالی الله نهایت دارد وسیرفی الله نهایت ندارد. همچنین رفتن ازحالتهای بد به حالتهای خوب، ترک افعال بد ورسیدن به افعال خوب یعنی؛ عارف بایدچنان دیدی داشته باشدکه ازهستی خود بمیرد وفناگردد، ودرهستی خداوندرا بیابد وبه کمال برسد. سالک نباید نیت او درریاضت ومجاهدت طلب خداوندباشد: زیرا میداندکه تمام هستی به سوی او برمیگردد، بنابرسورهی بقره آیهی (۱۵۶) میفرماید: (إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ﴾ وسالک نبایدطلب طهارت و اخلاق نیکوکند بلکه باید طلب کشف و ظهورنماید، کاریک سالک ریاضت ومجاهدت است تا آدم شود و مراتب انسانی را دریابد و مراتب انسانی دروی ظاهرگردد. (ر.ک، سجادی، ۱۳۸۹: ۴۷۵)،ازاین بیت ملاپریشان این نتیجه گرفته میشود: که ایشان هدف خود را از سرودن این منظومه بیان مراحل سیروسلوک عرفانی برای اهل معنی درزمان خودش میباشد.
مولوی نیز در ابتدای دفتر دوّم مثنوی شریف روح را صیقل ارواح خوانده است:
مثنوی که صیقل ارواح بود | بـازگـشتش روز اِستفتـاح بـد |
(مثنوی۲/۶)
مولوی در دفترسوم کتاب شریف مثنوی را محسود حاسدان خوانده است و طاعنان به مثنوی را مورد ملامت قرارمی دهد ودفتر ششم مثنوی را دکان فقر خوانده است.
پیش ازآن که کین قصّه تا مخلص رسد | دود و گنـدی آمـداز اهـل حـسد |
(مثنوی۳/۴۲۳۰)
همـچنان مقصودمــن زیــن مثنوی | ای ضیاءُ الحق حسام الدین تویی | |
مثنـوی انـــدر فــروع و در اصول | جمـله آنِ توست، کردستی قبول | |
(مثنوی۴/۷۵۵-۷۵۶) | ||
هـردکـانـــی راست ســودایـی دگـر | مثــنوی دکّـانِ فقـراسـت ای پـسـر! |