و بر اساس مبانی کلامی و فقهی امامیه حق تمرد صد در صد مورد انکار نیست، بلکه در برابر نظام سیاسی غیر مشروع حق تمرد ثابت و در مواردی خروج و انقلاب در برابر آن واجب خواهد بود.
و البته بنا بر احکام تکلیفی گاهی تمرد از دولت غیر قانونی و غیر شرعی حرام است. مثل موارد وجوب حفظ نظام و تزاحم آن باحق تمرد. و گاهی تمرد واجب میشود. مثل مواردی که تمرد نکردن به معصیت الهی منجر میشود. و یا با عدم مخالفت و عدم سرپیچی، اساس اسلام و یا دین به خطر میافتد و مصلحتی اهم فوت میگردد و یا مفسده خطرناکی بروز میکند.
و مواردی را نیز میتوان فرض کرد که اعمال حق تمرد، ممکن است مستحب یا مباح و یا مکروه باشد.
بر این اساس است که تمرد نسبت به حکومت خلفا، در حد براندازی، برای حضرت امیر ☻ حرام میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
که حضرت میفرماید: « فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَهُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُم»[۳۳۴]
« ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنهای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت بر شماست.»
چون اگر حضرت تمرد میفرمود، اساس اسلام به خطر میافتاد کما اینکه تمرد امام مجتبی و امامحسین ♦ نسبت به دستگاه خلافت پیش از یزید نیز چنین بود ولی در خلافت یزید مسأله بر عکس بود و تمرد در حد براندازی و انقلاب برای امام حسین ☻ یک تکلیف الهی بود که اعمال نکردن آن اساس اسلام را با مخاطره جدّی روبرو میکرد. که حضرت فرمودند: « و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید.» [۳۳۵]
اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروائی مانند یزید گرفتار شدهاند.
ب) حق تمرد در حکومت مشروع
مسلما در دوره امامت و حکومت معصوم ☻ حق تمرد در برابر آنان نا صحیح و قابل توجیه نیست زیرا قرآن کریم در این رابطه میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ…» [۳۳۶]
طبق حدیث جابر بن عبدالله انصاری که از پیامبر ☺ میخواهد که اولی الامر را معرفی کند و پیامبر ☺ ۱۲ امام را به عنوان جانشینان بعد از خودش معرفی میکند.[۳۳۷]
از طرف دیگر با توجه به ویژگی عصمت امامان ♣ احتمال هر گونه خطا و اشتباه و یا گناه و انحراف در وجود آنها منتفی است
از این رو تمرد و شورش بر امام معصوم ☻ قطعا «بغی» تلقی میشود. که باید با آن مقابله کرد علامه حلی ◙ در این زمینه میگوید: هر کس بر امام عادل خروج کند بالاجماع جنگیدن با او واجب است.[۳۳۸]
اما تمرد و اطاعت در دوره غیبت و حکومت ولی فقیه واجد شرایط نسبت به زمان حضور معصوم☻ متفاوت است.
در نظریه حق الهی، اطاعت از فرمانروا، پیوسته « در محدوده اذن الهی» مشروع است و در خارج آن، هرگز اطاعت جایز نیست.
از این رو در برابر هیچ فرمانروایی اطاعت مطلق – به معنای اطاعت حتی خارج از ضوابط شرع پذیرفتنی نیست: «لا طاعه الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِق» [۳۳۹]
فرمانبرداری از مخلوقی در زمینه نافرمانی از خالق جایز نیست.
لذا اطاعت فقط در محدوده ضوابط شرعی و احکام اسلامی و مصالح اجتماعی و سیاسی است.
چنانچه امام علی ☻ در هنگام نصب مالک اشتر ضمن تمجید و تکریم فراوان از او، از مردم مصر میخواهد:« …فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَق…» [۳۴۰] تا آنجا که سخنش مطابق حق است، اطاعتش کنید.
البته ارزیابی و تشخیص حق و باطل در عملکرد حاکم و یا دولت اسلامی و احکام صادره از آنان از عهده کسانی ساخته است که از یک سو بر مبانی حقوق اسلامی مسلّط بوده و موازین شرعی را به خوبی بفهمند و از سوی دیگر بر مقتضیات زمان اشراف داشته باشد.
زندگی در حکومت جور
با توجه به ابتلای امامان معصوم ☻ و شیعیان به حکومتهای جور و ضرورت رابطه با حاکمان جائر، به این مسئله از زوایای گوناگون توجه شده و برای مقابله با این معضل سیاسی، اجتماعی ومذهبی، راهکارهایی راهبردی توسط پیشوایان دینی ارائه گردیده که در حفظ وحدت سیاسی مسلمانان و تعدیل رفتار سیاسی شیعیان در دوران مختلف بسیار موثر بوده است. برای نمونه، تقیّه یکی از مؤثرترین شیوههای برخورد با حاکمان جور بود که شیعه توانست در پوشش آن به حیات سیاسی، اجتماعی و مذهبی خود ادامه دهد.[۳۴۱] لذا مهمترین سوال اساسی که در بحث از زندگی در حکومت جور مطرح است، این که وظایف مردم در تعامل و همکاری و معاشرت با حاکم جائر چیست؟
جواب این سؤال در آثار روایی جایگاه ویژهای دارد که در اینجا به صورت اختصار موارد «حرمت همکاری» و موارد «جواز همکاری» با حاکم جائر را مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) موارد حرمت همکاری با حاکم جائر
۱- حرمت پذیرش ولایت و کسب و کار در حکومت جائر
علاوه بر اصل و قانون «حرمت اعانه الظالم» که در فقه شیعه به تفصیل راجع به آن بحث شده است.[۳۴۲]
اصل اولیه و در شرایط عادی که نه تقیّهای در کار است و نه اجبار و اکراه و ضرری از سوی جائر شخص را تهدید میکند، قبول ولایت جائر حرام است. و از باب معاونت ظالم، معصیت کبیره محسوب میشود و مستند این ممنوعیّت شرعی، روایات متعددی است که هر گونه فعالیّت و همکاری در دستگاه حکومت جور را نهی، و هر نوع کسب از طرق ولایت جائر را نامشروع قلمداد میکند. لحن این گونه احادیث بسیار شدید است. به گونهای که در برخی از احادیث حضور در دستگاه جور به منزله سقوط از آسمان و هلاکت و نابودی تلقی شده است.
۱-۱ - در روایتی امام صادق ☻ ناخرسندی خویش را از همکاری مسلمانان با حاکمان جور «بنی امیّه» به شکل صریح بیان میکند. علی بن حمزه میگوید: دوستی داشتم از نویسندگان دیوان بنی امیّه، او میگفت: برای من از امام صادق ☻ اجازه ملاقات بگیر، برای او اجازه ملاقات خواستم و حضرت اجازه داد. وقتی بر محضر حضرت وارد شد، سلام کرد و نشست و گفت: فدایت شوم من در دیوان این گروه [بنی امیه] بودم و مال فراوانی از دنیای ایشان به دست آوردم و در راه کسب این اموال [و حلال و حرام آن] چشم پوشی کردهام. امام صادق ☻ فرمود:اگر بنیامیه کسانی نمییافتند که برای ایشان نویسندگی کند، اموال بیتالمال را برای ایشان جمع آوری نماید، از طرف ایشان بجنگد و در جماعت ایشان حاضر شود، هرگز نمیتوانستند حق ما را غصب کنند. و اگر مردم آنها و آنچه را که در دستشان بود به حال خودشان رها میکردند. چیزی نمییافتند، مگر آنچه که [به زحمت] به دستشان میرسید.
جوان گفت: فدایت شوم آیا راه خروجی برای من از این کار هست؟
حضرت فرمود: اگر برای تو بگویم انجام میدهی؟ گفت: انجام میدهم. حضرت فرمود: از همه آنچه که در دیوان آن ها کسب کردهای، بیرون بیا، سپس کسانی را که میشناسی، اموالشان را به ایشان برگردان و کسانی را که نمیشناسی، از طرف آنها صدقه بده، من بهشت را از طرف خداوند برای تو ضمانت میکنم، جوان سرش را به مدت طولانی پایین انداخت و سپس به حضرت گفت: فدایت شوم، انجام دادم[قبول کردم] …[۳۴۳]
۱-۲ - زیاد بن سلمه میگوید: به محضر امام موسی کاظم ☻ وارد شدم، حضرت فرمود: ای زیاد، تو برای سلطان [جائر] کار میکنی؟ گفتم آری، فرمود: چرا؟ گفتم: من مردی صاحب مروّت و شخصیّت هستم و اهل و عیال دارم و پشتوانه مالی هم ندارم.
حضرت فرمود : «یَا زِیَادُ لَأَنْ أَسْقُطَ مِنْ حَالِقٍ فَأَتَقَطَّعَ قِطْعَهً قِطْعَهً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَمَلًا أَوْ أَطَأَ بِسَاطَ أَحَدِهِمْ … یَا زِیَادُ إِنَّ أَهْوَنَ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ بِمَنْ تَوَلَّى لَهُمْ عَمَلًا أَنْ یُضْرَبَ عَلَیْهِ سُرَادِقٌ مِنْ نَارٍ إِلَى أَنْ یَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ یَا زِیَادُ فَإِنْ وُلِّیتَ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِهِمْ فَأَحْسِنْ إِلَى إِخْوَانِکَ فَوَاحِدَهٌ بِوَاحِدَهٍ وَ اللَّهُ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ یَا زِیَادُ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْکُمْ تَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُم»
ای زیاد، اگر از فراز کوهی سقوط کنم و قطعه قطعه شوم، بهتر از این است که کاری برای یکی از آنان انجام دهم یا پا در بساط یکی از آنها بگذارم… ای زیاد، کمترین کاری که خداوند با کسی که از طرف آنها عملی را پذیرفته، میکند این است که در روز قیامت خیمههایی از آتش را برای او برپا میکند تا این که خداوند از حساب بقیه مخلوقات فارغ شود [و بعد از آن به حساب او بپردازند][۳۴۴]
۱-۳- امام صادق ☻ میفرماید: … اما صورت حرام از کسبهای حرام، پذیرفتن ولایت از طرف والی جائر و یا رئیس آنان و پیروان والی جائر تا پایینترین مرتبه ار ولایت والیان از انواع ولایاتی که آنها بر مردم دارند میباشد. کار برای ایشان و کسب همراه با ایشان که مربوط به امر ولایت و حکومت باشد به شدّت حرام است. و فاعل آن بر کم و زیادش عذاب میشود. زیرا هر چیزی از این جهت که کمک به ظالم باشد گناه است و از گناهان کبیره محسوب میشود. [۳۴۵]
۲- نهی از همنشینی با سلاطین (حکام جائر)
همچنین امام صادق ☻ به عناوین گوناگون نارضایتی خود را نسبت به حکومت جور ابراز میداشت. چنانکه با توصیههای سیاسی به افراد مانند: «ایاکم و مجالسه الملوک[۳۴۶]» بر شما باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنید. یاران خود را نیز از همنشینی سلاطین جور بر حذر میداشت. و آن حضرت عالمانی را که به دربار پادشاهان رفت و آمد داشتند از این کار بیم داده و میفرمود: «الفقهاء أمناء الرسل فإذا رأیتم الفقهاء قد رکبوا إلى السلاطین فاتهموهم»[۳۴۷]
فقیهان امنای پیامبراناند، اگر فقیهی را دیدید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.
۱.۲ - امیرالمؤمنین علی ☻ میفرماید: ظلم کننده و کسی که در ظلم اعانت او می کند و کسی که به ظلم او راضی است هر سه در ظلم یکدیگر شریکند.[۳۴۸]
۲.۲ - رسول گرامی اسلام فرمودند: « إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ أَیْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَهِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاهً أَوْ رَبَطَ کِیساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّهَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُم»[۳۴۹]
چون روز قیامت شود منادی ندا میدهد کجایند ستمگران و یاوران آنها، کسانی که دوات آنها را لیقه گذاشتند یا درِ کیسه ای را برای ایشان گره زده و یا قلمی را برای آنان تراشیدهاند. پس همه آنان را با ستمگران محشور سازید.
و در حدیث دیگری میفرماید: « مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ یُعِینُهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِیمَان»[۳۵۰]
کسی که با ظالمی راه رود تا او را کمک کند در حالی که میداند او ظالم است. پس ایمان خود را از کف داده است.
ب) موارد جواز همکاری با حاکم جائر
همانطور که گذشت. اصل اولی در تعامل با حاکم جائر حرمت است و فقها در این اصل اتفاق نظر دارند. لکن فقها از این قاعده اولیه مواردی را استثنا کردهاند که عمدتا شامل عناوینی از قبیل تقیّه، مصلحت عباد و … میباشد که البته به تناسب بحث ما مواردی که از باب تقیّه استثناء شده است به چند نمونه اشاره میگردد.
۱- پذیرش ولایت در شرایط تقیّهای و اکراه
ولایت عهدی امام رضا ☻ یکی از مستندات شرعی پذیرش ولایت جائر در شرایط تقیّه و اکراه و اجبار است. و در روایات متعددی به اکراهی و تقیّهای بودن ولایت عهدی امام رضا ☻ تصریح شده است. از جمله این روایات حدیثی است که ابا صلت هروی آن را نقل کرده است.
« قال فَبِاللَّهِ أُقْسِمُ لَئِنْ قَبِلْتَ وِلَایَهَ الْعَهْدِ وَ إِلَّا أَجْبَرْتُکَ عَلَى ذَلِکَ فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَکَ فَقَالَ الرِّضَا ع قَدْ نَهَانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أُلْقِیَ بِیَدِی إِلَى التَّهْلُکَهِ فَإِنْ کَانَ الْأَمْرُ عَلَى هَذَا فَافْعَلْ مَا بَدَا لَکَ وَ أَنَا أَقْبَلُ ذَلِکَ عَلَى أَنِّی لَا أُوَلِّی أَحَداً وَ لَا أَعْزِلُ أَحَداً وَ لَا أَنْقُضُ رَسْماً وَ لَا سُنَّهً وَ أَکُونُ فِی الْأَمْرِ مِنْ بَعِیدٍ مُشِیراً فَرَضِیَ مِنْهُ بِذَلِکَ وَ جَعَلَهُ وَلِیَّ عَهْدِهِ عَلَى کَرَاهَهٍ مِنْهُ ع لِذَلِکَ…»[۳۵۱]
مأمون خطاب به امام رضا ☻ گفت: … به خدا سوگند، اگر ولایت عهدی را پذیرفتی [که کاری با تو نیست] و گرنه تو را مجبور به پذیرش آن میکنم، پس اگر پذیرفتی [ که حرفی نیست] در غیر این صورت گردنت را میزنم، امام رضا ☻ فرمود: خدای عزّوجلّ مرا بازداشته است از این که خودم را با دست خودم هلاک کنم، اگر کار چنین است آنچه را میخواهی انجام بده و من آن را قبول میکنم، ولی نه کسی را به ولایت خواهم گماشت و نه کسی را بر کنار خواهم کرد و نه قانون و سنّتی را تغییر دهم. و از دور در امور ولایت مشاور تو باشم. مأمون به این مقدار رضایت داد و به رغم ناخرسندی امام رضا ☻ از آن، حضرت را ولی عهد خود قرار داد.
ولایت حضرت یوسف یکی از نمونههای تاریخی پذیرش ولایت جائر، پذیرش ولایت عزیز مصر از سوی حضرت یوسف ☻ است این شاهد قرآنی مورد استناد ائمه ♣ به ویژه امام رضا ☻ در جواز همکاری با حاکم جائر واقع شده است.[۳۵۲]