روش و ابزار گردآوری اطلاعات در تحقیق حاضر کتابخانه ای و ابزار تحقیق از نوع فیش برداری است.
۳-۳) محدودیت های تحقیق
از جمله محدودیت های این پژوهش عدم دسترسی به تمامی منابع و کارهای انجام شده می باشد و همچنین کم بودن تحقیقات در این زمینه مخصوصا در مورد هفت پیکر نظامی که تا حدودی از سرعت انجام تحقیق کاسته است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل اطلاعات
بخش اول
معرفی فردوسی و شاهنامه
عناصر فوق طبیعی
۴-۱) زندگی نامه فردوسی و معرفی شاهنامه
تولد
به جرات می توان گفت، بزرگترین حماسه سرای جهان حکیم ابوالقاسم فردوسی است که در ذیل به اختصار به زندگی وی می پردازیم. «حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی) ۹۴۰ میلادی) در روستای باژ در شهر توس )طوس( در خراسان دیده به جهان گشود.
نظامی عروضی، نخستین پژوهندهای که درباره ی زندگی فردوسی جستاری نوشتهاست، تولد فردوسی را در ده باژ دانستهاست. بنمایههای تازهتر روستاهای شاداب و رزان را نیز جایگاه تولد فردوسی دانستهاند اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانهها را بیپایه میدانند.
نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شدهاست. نام کوچک او را در بنمایههای کهنتر مانند عجایبالمخلوقات و تاریخ گزیده(حمدالله مستوفی) و سومین مقدمه ی کهن شاهنامه، حسن نوشتهاند. منابع دیگر همچون ترجمه ی عربی بنداری، پیشگفتار دستنویس فلورانس و پیشگفتار شاهنامه بایسنقری (و نوشتههای برگرفته از آن) نام او را منصور گفتهاند. نام پدر او نیز در تاریخ گزیده و سومین مقدمه ی کهن شاهنامه علی گفته شده است. محمدامین ریاحی پس از بررسی کهنترین بنمایهها، نام حسن بن علی را پذیرفتنی دانستهاست و این نام را با قرینههای دیگری که وابستگی او را به یکی از فرقههای تشیع میرساند، سازگارتر دانستهاست، هرچند که همچون بیشتر پژوهندگان زندگانی فردوسی، او را از هرگونه تعصب مذهبی برکنار دانستهاست.» (دوستخواه، ۱۳۸۴: ۲۴)
رشد و نمو
بر پایه ی اشارههای ضمنی فردوسی دانسته شدهاست که او دهقان و دهقانزاده بود. دهقان در روزگار
فردوسی و در شاهنامه ی او به معنی ایرانیتبار و نیز به معنی مالک روستا یا رئیس شهر بودهاست. درباره ی دوران کودکی و جوانی او نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بنمایههای کهن جز افسانه و خیالبافی چیزی به چشم میخورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی- فرهنگی شاهنامه، میتوان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرفنگری در سرودهها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایه ی کلانی اندوخته که بعدها دستمایه ی او در سرایش شاهنامه شدهاست. همچنین از شاهنامه این گونه برداشت کردهاند که فردوسی با زبان عربی و دیوانهای شاعران عرب و عرب زاده و نیز با زبان پهلوی آشنا بودهاست.(ر ک ریاحی، ۱۳۷۵: ۷۴)
«آغاز زندگی فردوسی همزمان با گونهای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سده ی سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده ی چهارم رسید. در طول همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده ی کوششهای مردم پیرامونش، برای پاسداری ارزشهای دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینهای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سختگام همان راه شد.» (دوستخواه، ۱۳۸۴: ۲۰)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نوشتن شاهنامه
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایه ی شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند اما با درنگریستن به توانایی فردوسی میتوان چنین برداشت کرد که وی در جوانی و نوجوانی نیز به سرایندگی میپرداخته است و چه بسا سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان و بر پایه ی داستانهای کهنی که در داستانهای گفتاری مردم جای داشتهاند، آغاز کردهاست. این گمانه میتواند یکی از سبب های ناهمگونیهای زیاد ویرایش های دست نویس شاهنامه باشد. به این سان که ویرایش های کهنتری از این داستان های پراکنده دستمایه نسخهبرداران شده باشد. از میان داستان هایی که گمان میرود در زمان جوانی وی گفته شده باشد میتوان داستان های بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.
فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمهکاره ماندن گشتاسبنامه سروده ی او (که به زمانه ی زرتشت میپردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بنمایه ی دقیقی توسی در سرودن گشتاسبنامه بودهاست، پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان «تختِ شاهِ جهان» رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد.(ر ک ریاحی،۱۳۷۵: ۹۱) «فردوسی در این سفر(شاهنامه ی ابومنصوری) را نیافت اما در بازگشت به توس، امیر منصور، که از دوستان فردوسی بودهاست و (شاهنامه ابومنصوری) به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخهای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.» (دوستخواه، ۱۳۸۴: ۳۶)
«شاهنامه پرآوازهترین سروده ی فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی میباشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه ی نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیتها به انجام رساند:
ســــر آمــــد کنون قصـــه یزدگرد ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار |
به ماه سفند ارمذ روز آرد به نام جهان داور کردگار (فردوسی، ۱۳۹۱: ۱۹۴۳) |
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سالها همزمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازهای از شاهنامه شد.» (مینوی، ۱۳۴۶: ۴۰-۳۸) پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بودهاست:
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک ز هجرت شده پنج هشتاد بار |
همی زیر بیت اندر آرم فلک کردگار به نام جهان داور (فردوسی، ۱۳۹۱: ۱۹۴۳) |