دکتر احمد صبحی منصور از نویسندگان سنی مذهب با مناقشه در مبانی فقهی حکم ارتداد می گوید:
«دربارۀ حد مرتد فقط دو حدیث وجود دارد: یکی را اوزاعی بدون سند نقل کرده است که قابل اعتماد نیست، به علاوه آنکه اوزاعی از وابستگان به دستگاه خلافت اموی و عباسی است که با جعل این حدیث در صدد توجیه رفتار حکام ظالم در سرکوب مخالفان بوده است تا آنها را به عنوان مرتد، مهدورالدم قلمداد کند. روشن است که سخنان چنین فردی، بدون اعتبار است ولی متأسفانه علمای بعد به این حدیث اعتماد کرده و به «سندسازی» برای آن پرداخته اند و در نتیجه مسلم پس از دو قرن آن را در صحیح خود وارد ساخته است».[۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حدیث دوم دربارۀ قتل مرتد، از «عکرمه» نقل شده است و در صحیح بخاری دیده می شود، ولی عکرمه نیز فردی منحرف و غیر قابل اعتماد است. (الواقدی،۱۴۱۰: ۶۱)[۲]
دکتر صبحی صالح نیز همین مسیر را طی کرده است؛ «ایشان نیز با خبر واحد دانستن اینگونه احادیث به مناقشۀ اصولی پرداخته و خبر واحد را در زمینۀ احکام شدید مانند «دماء» معتبر ندانسته اند. ایشان نوشته اند: “من بَدَّل دینَه” هرچند از نظر سند صحیح است ولی دربارۀ جان انسانها به خبر واحد نمی توان اکتفا کرد. مقصود آن است که حکم اعدام هیچکس را به استناد روایتی که در حد تواتر نباشد، نمی توان صادر کرد، زیرا نصوص قرآنی و نبوی بر حفظ جان انسان تأکید دارد و تنها در صورتی که مسأله مورد اجماع مسلمین باشد، از این قاعده می توان صرف نظر کرد، و درباره مرتد چنین اجماعی وجود ندارد به طوری که مرتد صرفاً به دلیل «تغییر عقیده» مستحق قتل باشد».(صبحی صالح، ۱۹۹۰: ۲۱۳)
از جمله کسانی که حکم ارتداد را در مورد مرتد به معنای عقیده باطل می داند و دوباره آن را در مورد مرتد به عنوان محارب اثبات می کند جناب محمد منیر ادلبی است که کتاب مستقلی تأ لیف کرده اند بنام ” القتل المرتد الجریمه التی حرّمَها الاسلام” در نه فصل همانگونه که از نام کتاب پیداست ایشان در صدد اثبات این مدعا هستند که اسلام به قتل مرتد حکم نکرده است و حکم قتل مرتد خلاف کتاب و سنت و عقل می باشد.
بعضی از کلمات ایشان عبارتند از:
-
- ” حقیقت تاریخ ثبت کرده است که شمشیر هرگز نتوانسته است حاکم باشد و هرگز نتوانسته است بر قلوب مردم حکمرانی کند. زیرا ایمان مسأله ای قلبی است و این جزو طبیعت لایتغیر انسانی می باشد.” (ادلبی، ۱۳۷۲: ۱۶)
-
- انبیا(علیهم السلام) هرگز عقاب نکرده اند کسی را به خاطر ارتداد از دین به دین دیگر. حتی یک کتاب آسمانی را نیافتیم که چنین عقوبتی برای کسانی که دین خود را تغییر می دهند در نظر گرفته باشد. (همان:۱۷)
-
- ” … لکن پیامبر رحمه للعالمین دعوت خود را البته با تسامح مطرح نکرده است و لذا پس از اعلام ” لا اکراه فی الدین" و بیان ” قد تبین الرشد من الغی” ادامه آیات از برحذر دانستن مردم نسبت به تداخل این دو راه و انتخاب باطل سخن گفته و کسانی را که راه باطل برگزینند را سرزنش و تقبیح نموده است و اعلام خشم و نفرت از آنان شده است.
لکن قرآن کریم مکرراً از رسول خدا خواسته است” قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر"(کهف، ۲۹) و از واضحات است که علت این امر آن است که در حقیقت این قضیه امری قلبی است و هیچ علاقه ای بین قلب و زور و اکراه وجود ندارد. و به همین دلیل مشاهده می شود که هیچ قدرتی قادر به اسارت آن نیست. و به همین دلیل قرآن کریم تأکید دارد که پس از بیان حقیقت و تعلیم آن ما مختار هستیم آن را بپذیریم یا نپذیریم و می فرماید:” انَّ هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا" (دهر، ۲۹)
ایشان در فصل دیگری از کتاب سخن خود را نقض کرده وآورده است:
” البته تردیدی نیست که مرتد مورد غضب الهی و عذاب شدید اوست و لکن قتل از آنها استشمام نمی شود. زیرا خداوند به وضوح جزاء ارتداد و کفر را لعنت خدا و ملائکه و تمام انسانها قرار داده و اینکه آنان در عذاب جهنم جاودانه خواهند بود و هیچ تخفیفی در عذاب آنان داده نخواهد شد. و مورد توجه و نظر عنایت حق قرار نخواهد گرفت(انسانهای فراموش شده در قیامت)” (ادلبی، ۱۳۷۲: ۹۸)
سپس با طرح این سوال که کجای آیات قرآن دلالت بر حکم قتل مرتد می کند؟ همان حکم باطلی که به رغم مفتی ها از قرآن و سنت استنباط نمی شود؛ سپس با این سوال که چگونه ممکن است رسول خدا حکمی تشریع کنند که برخلاف نص صریح قرآن باشد به توجیه روایات وارده پرداخته و آورده اند: به اتفاق همه مسلمین که اجماع دارند احادیث باید عرضه به قرآن شود و در صورت تعارض با قرآن ساقط می شوند؛ احادیث مثبت قتل مرتد به دلیل تعارض با نص صریح قرآن ساقط و یا توجیه باید شوند آنگاه برای توجیه روایات قتل و مواردی از مرتدین که به دست رسول خدا(ص) اعدام و مجازات شده اند گفته است:
” اگر حقایق تاریخی به دقت تحقیق و بررسی شود در خواهیم یافت که حکم قتل در جمیع کسانی که به اجرا درآمده به سبب ارتداد آنها نبوده است بلکه به سبب جرائمی بوده است که مرتکب شده و مستحق قتل شده اند قتلی که حق و منطبق با جرم آنها بوده است."(همان:۱۱۱)
و در نهایت خلاصه نظریه خود را چنین آورده است:
” از این حقایق واضح به این حقیقت نائل می شویم که قتل مرتد به دلیل تبدیل و تغییر دین او نیست بلکه سبب شمشیر کشیدن و محاربه است. زیرا مسلمانی که در جامعه اسلامی بین مسلمین زندگی می کند مانند سربازی است از لشکر اسلام. که در چنین زمانی ارتداد و الحاق او به کفار به منزله فرار از یک ارتش ملی به اردوگاه دشمن تلقی می شود. که در این حالت معنای ارتداد او قرار گرفتن او در صف دشمن است. و چنین چیزی را تمام امت ها محکوم و برای آن مجازات اعدام مقرر کرده اند".(همان:۱۱۲)
آقای موسوی غروی نیز به پیروی از همین افرادی که برشمردیم همان فرمایشات انفعالی را تکرار کرده و نوشته است:
” ما در هیچ یک از کتابهای مفسران عامه و خاصه ندیده ایم که حدیث یا سخنی از فقیه یا محدثی در ذیل آیات مذکور برای قتل مرتد آورده باشند. پس فتوای به قتل مرتد، دلیلی از کتاب بر آن قائم نیست، با آن که در بالاترین مراتب اهمیت است، بنابراین از فقهای عظام می پرسیم: اگر از شما سوال شود از کدام آیه چنین حکمی را استفاده کرده اید، چه پاسخ خواهید داد؟ آیا به آن علم داشتید؟ مبادا کثرت قائلان به آن، که از یکدیگر تقلید کرده و بدون تدبر، دین رحمت و رأفت و حریت را به دین خشونت و قهر مبدل ساخته اند، شما را فریفته باشد! (موسوی غروری، ۱۳۷۷: ۶۰۶)
تحقیق این است که اخبار ضعاف وارد در قتل مرتد نه موجب علم است و نه ظن و شک، بلکه با تدبر و دقت معلوم می گردد که این اخبار مخالف کتاب عزیز است، زیرا واجب محتوم آن بود که چنین حکمی اگر حق باشد در قرآن ذکر شود.” (غروی، بی تا:۶۰۶-۶۱۴)
شیخ محمود شلتوت میگوید: دشمنی با دین به وسیله ارتداد یا با انکار آنچه که ضروری دین حساب می شود و یا با ارتکاب اعمالی است که نشان از تحقیر و تکذیب دین دارد که جریمه آن در آیه ۲۱۷ سورۀ بقره نابودی اعمال در آخرت و عقاب دنیوی این جنایت قتل می باشد.
به نظر ایشان علما در احادیث مورد استناد قتل مرتد مناقشه کرده و گفته اند که حدود الهی با خبر واحد اثبات نمی شود و کفر به تنهایی نیز موجب قتل و باعث مباح شدن خون نمی گردد و آنچه باعث مباح شدن خون است، محاربه با مسلمین و دشمنی با آنان است و به فتنه انداختن مسلمانان در دینشان است در حالی که ظواهر آیات ابا از اکراه در دین دارد.(امینی، ۱۴۲۹، ج۲: ۵۲۱)
عده ای نیز با تمسک به مقتضیات زمان حکم ارتداد را مخصوص زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام دانسته و اجرای آن را در حال حاضر خلاف مصلحت اسلام می دانند که نویسنده کتاب آزادی در قرآن از آن دسته است.
ایشان می گوید:
اسلام مانند هر دین و انقلاب بزرگ دیگر در طول تاریخ ، دو دوره مهم را از سر گذرانیده است: نخست، دوره ای که پایه ها و ارکان جامعه دینی همواره در تلاطم و کشمکش و احیاناً با تهدیدهای خطرناک مواجه بوده است. طبیعی است که در این دوره پیامبر اسلام(ص) نگران از دست رفتن دین و دستاوردهای آن بوده و به سرعت و با قاطعیت اقدام کند، و یا براساس مصالح خاص این دوره، به وضع قوانین و احکام مناسب با تحولات پرداخته، یا خداوند در نزول احکام با ملاحظه مخاطبان و شرایط خاص نومسلمانان به تشریع احکامی بپردازد که از ویژگی های دوران تأسیس محسوب می گردد.
دوم، دوره ای که ارکان و پایه های دین نوبنیاد تثبیت شده و مسلمانان در استقرار و آرامش اند، و دیگر آن خطرهای دوران تأسیس آن ها را تهدید نمی کند و ملاحضات خاص آن دوره مورد توجه نیست. بی گمان کسی نمی تواند مدعی شود احکامی که از عصر بعثت در دوران مدینه تا عصر امامان معصوم(ع) تشریع و بیان شده همگی بر یک منوالند و در شرایط مساوی تشریع و بیان شده اند و از وضع ثابت و دگرگون ناپذیری برخوردارند. تحولات نخستین دوران صدر اسلام اقتضای قوانینی خاص را داشته که در قالب احکام عرضه شده است. (ایازی، ۱۳۷۹: ۲۷۵)
-
- نقد
تصور غلط از آزادی عقیده از یک سو، واصل قرار دادن آن به عنوان امری خدشه ناپذیر، و تصور غلط از مسئله ارتداد، از سوی دیگر باعث گردیده، این اندیشمندان در مقابل تهاجم به حکم ارتداد عقب نشینی کنند.
نکات قابل تأمل دیگر در این فرمایشات عبارتند از:
-
- با حذف و انکار حکم ارتداد این پارادوکس حل نمی شود. زیرا در هر حال ارتداد از نظر قرآن کریم امری منفور و مغضوب و مورد خشم و مجازات دنیوی و اخروی است که آیات آن را متذکر شدیم.
با تکذیب حکم ارتداد پارادوکس به خود خدا برمی گردد یعنی خداوند از یکسو بر آزادی عقیده تاکید دارد و از سوی دیگر شخص مرتد را ملعون خدا و ملائکه و انسان شمرده و غیر قابل آمرزش و معذب به عذابهای دنیوی و اخروی نموده است و این تناقض به خود قرآن کشیده می شود.
-
- تصور منکرین حکم ارتداد که این چنین از این حکم دچار وحشت شده اند و به فکر تبرئه اسلام از خشونت افتاده اند تصوری کاملا اشتباه است که در فصول آتی به آن پرداخته ایم.
-
- اول اینکه هیچ تناقضی بین روایاتی که قتل مرتد را واجب شمرده با آیات قرآن وجود ندارد ثانیاً آیات زیادی وجود دارد که خداوند مرتدین را دچار عقوبت های دنیوی کرده و وعده عذاب اخروی را نیز داده است.(ر.ک. موسوعه احکام مرتد و جزوه حجت الاسلام محمد جوادفاضل لنکرانی که در پاسخ به این شبهه و شبهه خبر واحد بودن روایات ارتداد تألیف شده است.)
-
- روایات ارتداد همانگونه که ذکر کرده ایم بالغ بر صدها مورد می شود که اگر بخواهیم به مباحث فقهی آن بپردازیم به نوبه خود تبدیل به یک کتاب قطور می شود. مانند کتاب موسوعه احکام ارتداد، که به مسائل احکام مرتد فطری، ملی، مرد مرتد، زن مرتد، اموال مرتد، ارث مرتد بعنوان وارث یا به عنوان ارث گذارنده. یا شهادت مرتد و احکام نکاح مرتد و نجاست مرتد و ده ها فرع فقهی دیگرپرداخته است. یک چنین موضوعی که با فروعات آن صدها روایت در مورد قتل و احکام پس از قتل آن و نحوه اثبات جرم آن وارد شده مطلبی نیست که بگوئیم یک یا دو روایت در مورد قتل آن وجود دارد. فقط بیست و سه تا از آنها در کتاب شریف کافی، ج۷، ص۲۵۶ و بسیاری دیگر در کتاب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، ج۳، ص۱۷ و مجمع الزوائد هیثمی، ج۶، ص۲۶۱ و تنقیح مرحوم خوئی، ج۳، ص۸۴ ودیگر کتب روایی آمده است.
-
- چگونه ممکن است در طول ۱۴۰۰ سال تمام فقهاء شیعه و عامه در مورد چنین مسأله مهمی اشتباه کرده و حکمی برخلاف قرآن صادر کرده باشند؟! این یک اتهام بزرگ است که ناشی از کم اطلاعی گوینده آن است و اگر نگوییم بی تقوائی و پرمدعائی.
-
- ده ها مورد قتل مرتدین در زمان شخص پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان(ع) را چگونه توجیه می کنند؟ آیا پیامبر اسلام(ص) و علی(ع) برخلاف قرآن حکم صادر کرده اند؟ آیا از نظر نویسنده کتاب فقه استدلالی که این قدر عاشق رأفت اسلامی هستند علی(ع) و پیامبر اکرم(ص) خشونت طلب بوده و رحمانیت اسلام را خدشه دار نکرده اند؟! شاید ایشان بهتر از آورنده اسلام رحمانیت اسلام را می فهمند! ایشان مجازاتهای اسلامی را چگونه توجیه می کنند؟! آیا در ارتباط با حذف یا تاویل این مجازات ها برای پیامبر اسلام یا امیر مومنان(ع) دستورالعمل ویژه ای دارند؟! کسی که از درک این مسأله مهم عاجز باشد که حدود اسلامی مانند شلاق و رجم عین رحمت الهی است هرگز قادر به فهم حکم ارتداد نخواهد بود!
-
- اینکه کسی بگوید در قرآن کریم هیچ اشاره ای به حکم قتل مرتد نشده است ناشی از بی اطلاعی گوینده است. ما در فصل پیش آیات زیادی را شمردیم که به حکم قتل مرتد تصریح می کند و بعلاوه وقتی سخن رسول خدا(ص) عین وحی است و بلکه چیزی جز تفسیر قرآن کریم نمی باشد. فقدان حکم قتل در قرآن هیچ خللی به استواری حکم قتل مرتد در روایات وارد نمی کند علاوه بر آن مفسرین زیادی در ذیل بسیاری از آیات به حکم قتل مرتد تصریح کرده اند.(آلوسی، ج۱، ص۲۶۰ و فخر رازی، ج۶، ص۴۰ و العاملی، بی تا، ج۱۵، ص۲۲)
۳-۳- رویکرد سوم ( رویکرد سیاسی ، اجتماعی و امنیتی)