غیر از موارد مذکور، مواردی دیگر را به صورت خلاصه در تفاوت بین دیدگاه اسلام و فمینیسم نسبت به جنس مؤنث می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
-
-
-
- تمایز اصلی اسلام با فمنیسم در این است که فمنیسم به بعد مادی انسان می نگرد، ولی در جهان بینی اسلامی، طبیعت پایین ترین درجه جهان هستی است و هویت اصلی انسان به نفس و روح او بر می گردد و جسمش، ابزاری برای تکامل روح و رفع نیازهای اوست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
-
-
- برابری کامل زن و مرد در تمامی حوزه های اجتماعی روانی و فرهنگی، نوعی مبارزه با زنانگی و روحیات او می باشد. به عبارت دیگر چشم پوشی در برابر واقعیات زنانه و نادیده گرفتن امر تکوینی این جنس، منجر به نابودی او می شود.
-
- در اسلام زن رقیب مرد نیست، بلکه آن ها همراه، یاور و مکمل یکدیگرند. شوهر تأمین نیازهای مادی و زن تأمین نیازهای معنوی را خانواده را بر عهده می گیرد. در حالی که فمنیسم غالباً به تقابل با مردان پرداخته است. بدین صورت که یا آنان را در نظر نگرفته یا در شکل افراطی آن ها را دشمنان بانوان تلقی نموده و یا در اندک مواردی وجود آن ها را لحاظ نموده است.
-
- اسلام با حفظ ارزش های زن و مرد به تقسیم وظایف آن ها پرداخته و کمال مطلوب را در انجام وظایف با توجه به رعایت و حفظ خصوصیات جنسی می داند.
-
- در اسلام نقش زن بر اساس بهره دهی و نگاه اقتصادی به او نیست، بلکه هنر و نقش او در ایجاد جنبه های علمی و معنوی و تربیتی و اخلاقی در خانواده و به دنبال آن اجتماع است.
-
- اسلام مخالف مالکیت و احقاق حقوق زنان نیست، چنانچه حق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از ایشان سلب کردند و به نزد خلیفه آمد و طلب حق نمود.[۱۳۵۴]
-
- اسلام هرگز نگاه ابزاری به زن نداشته و به انکار تمایز و تفاوت های او با مرد نمی پردازد و تشابه کامل بین زن و مرد قائل نیست. نظام هستی جهت دار و هدایت[۱۳۵۵] شده است.[۱۳۵۶] این هدایت به دو صورت تکوینی و تشریعی است.[۱۳۵۷]
-
- اشتغال زنان در جامعه باید در صورت نیاز جامعه و فرد، با رعایت موازین صحیح، عدم اختلاط محیط کاری زنان با مردان باشد. زیرا ارتباط میان دو جنس اگر همراه با مراقبت و دقت نباشد، به مرور زمان آلودگی روحی ایجاد می نماید و از بازدهی کار می کاهد.
-
- در بین زنان مسلمان افراد مدیر دیده می شود و مدیریت بر مدار عقل استوار است. به عنوان نمونه می توان از خدیجه کبری سلام الله علیها که مدیر کاروان تجاری بود و فاطمه زهرا سلام الله علیها که مدیر فدک بود، نام برد. البته مدیریت در مشاغلی که با روحیات و نقش اصلی زن ناسازگار نباشد.
-
- لزوم وجود عواطف در زنان به عنوان سرمایه ای بزرگ جهت تربیت نسل بشر می باشد. بدین روی غالباً عواطف بر معقولات زن با وجود توان عقلی مساوی با مردان غلبه دارد.[۱۳۵۸]
-
- توانایی جسمانی ملاک برای جواز تصدی تمام مقامات اجتماعی نیست. چنان چه مردان نیز در این زمینه یکسان نیستند.
-
- فمنیسم ها در خواسته و فهم حقوق زن و این که چه نیاز زنانه یا نیازهای عام انسانی وجود دارد، سردرگم و دچار ابهام شدند. برخی مرد را مشکل اصلی زن و دشمن سازش ناپذیر او می دانند و ازدواج را خیانت به جنبش زنان و قیام علیه جریان مذکر اعلام کردند، برخی خانواده و مادر بودن را علت ظلم به زنان می دانند و پیشنهاد می کنند، از این بعد مردان باردار شوند تا علیه بیولوژی زن و مرد انقلاب نمایند و گروهی مدافع نهاد خانواده هستند و بر نقش مادری زن تأکید می کنند. عده ای زن را برتر از مرد و دسته ای مساوات را مدعی اند. به عبارتی یک ایده در یک گفتمان، له جنس مؤنث و در گفتمان دیگر علیه او می باشد و این نشان دهنده وجود بحران هویت و تناقض در فمنیست و عدم وجود هسته فکری است و در مجموع هیچ یک از این نظام های اجتماعی به شأن متناسب با زن دست نیافته اند.
-
- در معارف اسلامی، زن به عنوان جنس دوم یا انسان درجه دوم مطرح نیست و هیچ تفاوتی در گوهر آفرینش میان این دو جنس وجود ندارد. اسلام ملاک کرامت را بر پایه جنسیت افراد نمی داند بلکه ملاک سنجش و ارزش میان انسان ها به تقوی می باشد. در این زمینه می فرماید:« یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثىَ وَ جَعَلْنَاکمُْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیر»[۱۳۵۹]پس خداوند، تقوا را سبب امتیاز دانسته و تنها به آن ارج می نهد. به عبارت دیگر از نظر اسلام تفاوتی بین زن و مرد نیست. البته به دلیل اختلافی که بر اساس نظام خلقت بین آن دو وجود دارد، منجر به بروز تفاوت هایی در تکالیفشان گردیده است، که باید رعایت نمایند.
-
- فرهنگ اسلامی تأثیر گرفته از آیات الهی می باشد، بدین خاطر تفاوتی بین عمل زن یا مرد بدلیل جنسیت قائل نمی شود و کمترین ستمی به آن ها بواسطه جنسیتشان اعمال نمی شود « وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً »[۱۳۶۰]
-
- نتیجه نگرش فمنیستی مانندگی زن و مرد به یکدیگر است. در حالی که این شباهت به طور یکسان و برابر از خصوصیات زنانه و مردانه بهره نگرفته است، بلکه به علت برتری فرهنگ مردسالارانه در جامعه، این زنان بوده که سعی نموده اند تا شبیه مردان شوند و دستیابی جنس مؤنث به صفات مردانه، ارزش واقعی در جامعه قلمداد شده است .
-
- فمنیسم خانه را جدا از اجتماع می داند، در حالی که اسلام خانه را کانون و مرکز جامعه و محل رشد و شکوفایی عقل و اصلاح مراتب نفس معرفی می نماید. تحکیم و استواری خانواده را پایه و اساس جامعه بر می شمارد و معتقد است اگر خانواده ها به وظیفه انسانی خود در تربیت انسانی و صحیح کودکان عمل نمایند، جامعه پر از صفا و عدل خواهد شد و اگر در این امر سستی شود، افراد ناهنجار به جامعه وارد خواهند شد و موجب تباهی جامعه و افراد آن می شوند. البته در مقابل، خانواده نیز باید مورد حمایت جامعه و دولت قرار گیرد تا بر پایه این همکاری و تعامل موجبات رشد فرد در جامعه فراهم شود.
-
- فمینیسم در هر موج افراط ها و تفریط هایی را ایجاد نمود گاه به جای ایجاد تعادل در جامعه، زمینه ساز عدم اعتماد به جنس مردان، فزونی غرور و تکبر زنان، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات فردی در آنان، عدم اعتقاد به قدرتی فراتر از ماده، کاهش اعتماد به آفریدگار و در نتیجه بیایمانی فرد، مختل شدن آرامش حقیقی، احساس پوچی، گوشهگیری و رو آوردن به تنها زیستن به وجود آورد که متغیّرهای بیرونی مانند: ایجاد فساد و بیبند و باری، فزونی درگیری و تنش بین افراد خانواده، کاهش آرامش محیط اجتماعی، کاهش پایبندی به خانواده و در نهایت فروپاشی این نهاد، رویارویی با سیلی از خانواده های تکوالدینی، ایجاد عدم توازن در جامعه، تبدیل خانواده به نهاد سیاسی و اقتصادی، ایجاد فاصله بین دو رکن اساسی جامعه اعم از زن و مرد و عدم همکاری این دو جنس را به ارمغان آورد.
-
- تعدد امواج فمینیستی نشان دهنده این موضوع است که فمینیسم در هر برهه ای از زمان به نیازها و درخواست های گروهی از بانوان پاسخ داده است و گروه دیگر را نادیده گرفته و نقد دیدگاه های موج قبل بیانگر بی ثباتی دیدگاه های فمینیسم می باشد. بدین روی فمینیسم به مسائل و مشکلات گروه خاصی از زنان توجه نمود و نیازهای برخی دیگر را زیر پا گذاشت و هر بار با نگرش ها و چشم اندازهای متفاوت مشکلات بانوان را بررسی نمود و راه حلی یک سو نگر و مقطعی ارائه داد و هرگز نتوانست رضایت کامل همه زنان را جلب نماید و در هر مرحله از ظهور ایده ها و خواست های متفاوتی داشت. در این مسیر گاه پس از اثبات توانایی های زنان به تدریج تشابه و برابری کامل بین زنان و مردان را مطرح نمود وخواهان نفی تفاوت های جنسیتی شد و گاه تمام شرور جهان را معلول تسلط مردان بر زنان توجیه نمود و به برتری زنان بر مردان(در حوزه اخلاق و جسم)رأی داد. گرایش های مختلف فمینیستی همانند گرایش لیبرال، رادیکال، سوسیال و امواج سه گانه هر کدام راه حل مجزائی جهت رفع ستم حاکم بر زنان ارائه دادند.
-
- ابقاء تبعیض و خشونت روز افزون در چارچوب خانواده و محیط کار، عدم امنیّت جنسی و نبود آرامش فکری برای زنان در جوامع امروزی بیانگر ناموفقیت فمینیسم در عرصه جهانی می باشد
-
- در نظام ربانی اسلام، انسان ها دارای تساوی و برابری در دو عرصه؛ «معارف فطری و عقلانی» و «کمالات روحی و اخلاقی» می باشند و مسیر رشد همسان و تعالی برای آن ها فراهم است و زنان همانند مردان مستعد پرواز یکسان به اوج قرب پروردگار هستند. قوانین الهی بر پایه فطرت انسان ها می باشد و در راستای نیازها و درخواست های آنان می باشد. در حالی که در دیدگاه فمینیسم، بانوان نتوانستند با وجود قرن ها مبارزه به حقوق خود دست یابند و همواره در برهه ای از زمان تا به امروز تحت ظلم و ستم به اشکال مختلف واقع شدند و گاه هویت انسانی آن ها در جامعه فراموش می شود و گاه هویت جنسی آن ها مورد بی توجهی قرار می گرفت.
بنابراین با صراحت می توان گفت؛ اسلام احیاء کننده حقوق بانوان است و در عصر نزولش گام های بلندی به سود او برداشته است، بدون آن که زن بودن او را به فراموشی بسپارد و به مخالفت با طبیعت او بپردازد. سردرگمی دنیای امروز به دلیل عدم توجه به تفاوت ها و ویژگی های جنسی افراد و نیز عدم درک این موضوع که زن و مرد مکمل یکدیگر هستند و شبیه و همانند همدیگر نمی باشد. بنابراین در مقایسه قوانین بشری با قوانین الهی باید گفت: قوانین موضوعه بشری، زائیده اندیشه نارسای گروهی از بشر و مخلوق افکار متفاوت آدمیان مختلف العقیده است. گاه این قوانین از طرف گروهی از افراد که منافع قوم، حزب یا گروهی را در نظر داشته اند یا دارند وضع و اجرا شده و به مردم به نام قانون تحمیل می گردد در حالی که بر طرف کننده نیازهای واقعی و مشکلات عمومی بشر نمی باشد و بدین خاطر که برطرف کننده تمام نیازهای بشر نمی باشد، به زودی جای خود را به قوانین جدیدتر می دهد و این حرکت ادامه می یابد. ولی قانون گذار در شریعت اسلام، پروردگار عالم و تواناست که به تمام ابعاد وجود انسان سیطره داشته و در نهایت عدل و انصاف و با توجه به مصالح زن و مرد و جامعه و خانواده قوانین را به نیکوترین شکل وضع نموده است و با یک سو نگری گاه به حق مرد و گاه به حق زن نپرداخته است تا هر بار حقوقی نوعی از انسان ها از میان برود. در مکتب الهی اسلام تمامی موجودات و از جمله انسان، در وجودشان به سوی هدفی که برای آن آفریده شده اند، هدایت شده و در خلقتشان به هر وسیله و ابزاری که در رسیدن به آن هدف نیازمندند، مجهز هستند. از این رو در انسان بر حسب نیازها و وظایف مختلف، هویت جنسی متفاوت ایجاد شده است که به ضرورت، تفاوت های حقوقی متفاوتی می طلبد. از این رو در اسلام، زن در تمامی احکام عبادی و حقوق اجتماعی با مرد شریک است وتنها اختلاف در مواردی است که طبیعت وی اقتضا می کند که با جنس مذکر فرق داشته باشد. این تفاوت که در احکام الهی برحسب جنسیت دیده می شود، صرفاً در سیر و روش است، اما در غایت این تفاوت که همان رسیدن به کمال والای انسانی است، وحدت وجود دارد. به عبارت دیگر انسان ها چه زن و چه مرد، مبدأ فاعلی و مبدأ نهائی شان یکی است و دینی هم که برای تربیت آن ها آمده، نسبت به هر دو صنف واحد است و جزاء نیز که نتیجه عمل است، اصلی مساوی برای هر دو است. قوانین الهی در راستای فطرت انسانی و نیازهای او استوار است.[۱۳۶۱]در تمام هستی نظامی واحد[۱۳۶۲]، پیوسته و بر اساس حق[۱۳۶۳] استوار است که در آن بیهودگی و باطل راه ندارد[۱۳۶۴]و تکالیف بر اساس استعدادها می باشد. در این تقسیم بندی، عدل حاکم است.[۱۳۶۵] قوانین الهی ثابت و لا یتغیر می باشد.
یافته ها
-
- زنان در ادوار تاریخ و در جوامع مختلف غالباً در ظلم و ستم به سر می بردند. اولین نداهای طرفدارای حقوق زنان در مکاتب بشری دو قرن پیش به گوش رسید. در حالی که اسلام چهارده قرن قبل به جایگاه زن در سمت دختری، همسری و مادری اشاره کرده و حقوق وی را تبیین نموده است.
-
- با بررسی های به عمل آمده در ادوار تاریخی مغرب زمین، نگاه فلاسفه و اندیشمندان( افلاطون، ارسطو . . ) که زن را در معرفت شناسی خود جنس سافل معرفی می کنند، یکی از علل زمینه ای شکل گیری فمینیسم در دفاع افراطی از حقوق زنان گردید.
-
- وارد نمودن عقاید مختلف بشری به نام دین از طرف عالمان یهودی و مسیحی، زنان را در موقعیتی فروتر از مردان قرار داد و این امر موجب رویگردانی آنان از دین و اعتراض به موقعیت شان شد.
-
- نادیده گرفتن حقوق سیاسی بانوان موجب شد تا بانوان راه نجات را تنها در یک فرایند ریشه ای و انقلابی بدانند. در حالی در آئین اسلام بانوان از روزهای نخست دعوت با بیعت فعالیت سیاسی داشتند..
-
- مکتب فمینیسم گرچه در خاستگاه های اولیه خود توانست از حقوق زنان دفاع نماید اما در بسیاری موارد هویت جنسی، نیازها، غرایز و خواسته های او را فراموش یا مسخ نمود. در حالی که در آئین اسلام قوانین بر پایه فطرت می باشد.
-
- تغییر در ارزش های حاکم بر جوامع والقای هویت مردانه موجب گردید بانوان از خانه داری خود ناراضی و متمایل به فعالیت های اجتماعی حتی مخالف فطرت زنانه شوند و با بروز رفتارهای مردانه به اثبات خود بپردازند.
-
- فمینیسم با تغییر قیدهای ارزشی، اعتبار زنان را در امور فراخانوادگی و فعالیت های اجتماعی او دانست. در حالی که اسلام معیار ارزش هر فرد را تقوای او می داند.
-
- فمینیسم در بسیاری موارد نهاد ازدواج و خانواده را به عنوان فضای ظلم و ستم بر زنان در طول تاریخ معرفی نمود. پس بیشتر تلاش های خود را در جهت متزلزل ساختن بنیادهای خانواده متمرکز ساخت اما مکتب اسلام با ارج نهادن به ازدواج و بنیاد خانواده، دختران را تشویق به تشکیل زندگی مشترک نمود.
-
- در دیدگاه برخی از طرفداران حقوق زن سمت مادری عامل اسارت زنان است. در مقابل مکتب اسلام مادری را والاترین نقش یک زن می داند و حقوقی برای آن تعیین می نماید که از سوی شوهر و فرزندان باید رعایت شود.
-
- فمینیسم خواستار آزادی مطلق بانوان شد، این مرام در تمدن امروزی راهی کمتر شناخته و نامرئی برای تعدی به حقوق بانوان گشود و آسیب های جدی به شخصیت انسانی آنان وارد ساخت و به نام آزادی ایشان را در بند اسارت اجتماعی و اقتصادی بلکه شهوانی قرار داد. در حالی که اسلام آزادی را در انتخاب( مانند انتخاب همسر، شغل . . .)، حفظ کرامت و کسب ارزش انسانی دانست.
-
- فمینیسم برای ایجاد هویت انسانی برای زنان هویت جنسی او را زیر سؤال برد. در حالی که اسلام حفظ هر دو هویت را در طول یکدیگر قرار داد.
-
- طرفداران حقوق بانوان با تأکید بر قابلیت های مثبت زنانگی و زیستی آنان و برتر دانستن جنس مؤنث نسبت به مذکر، پایه ریزی شکل جدیدی از نابرابری گردیدند.
در نهایت می توان گفت جنبش فمینیسم در دفاع از حقوق زنان و مبتنی بر انگاره های اومانیسم و سکولاریسم، با تأکید بر غیرطبیعی دانستن نابرابری های موجود در جامعه، به سمت برابری یا موقعیّت برتر زنان حرکت نمود تا با برون رفت از این وضیت یعنی فرودستی زنان در طول تاریخ، اقدامات جدی به عمل آید . بدین روی فمینیسم نشأت گرفته از مکتب اومانیسم است و پیرو افکار فلسفی، سیاسی و فرهنگی آن می باشد.
پیوست
روش شناسی مکاتب فمنیستی
فمنیست ها از روش های گوناگون و متفاوتی برای تغییر دادن و به مبارزه طلبیدن تصورات فرهنگی که در آن مردان برتر از زنان دانسته شده اند، استفاده می کنند تا تصور برتری مردان را واژگون سازند. بنابراین با روش های خاص خود، تمامی کارهایی را که مردان انجام داده اند، بررسی می کند و این تحلیل را با بسط و گسترش آگاهی های منحصر به فرد زنان و بر اساس تجارب خاص آنان، انجام می دهد. قصد فمنیست ها ایجاد راهبردهایی برای پژوهش است که زنان در آن ها حضور داشته باشند و با پژوهش شونده هم چون اشیاء مورد استفاده ی پژوهش گر برخورد نشود. در میان فمنیست ها از نظر راه رسیدن به این مقصد و این که پژوهش فمنیستی دقیقاً چیست و چگونه باید به آن پرداخت تفاوت هایی وجود دارد. در ابتدا بسیاری از پژوهش های فمنیستی رویکردی ساختار شکنانه داشت یعنی هدف از آن برملا کردن ماهیت مردمحورانه ی موجود در تحقیقات جامعه شناسی و اشاره به این نکته که تحقیقات جانب دارانه است و تجربیات زنان را نادیده می گیرد.
در مرحله ی بعد پژوهش های مربوط به زنان را زنان انجام می دادند. پرسش های تازه یی طرح می شد و هدف از آن فراهم کردن دانشی از چشم انداز زنان بود. مرحله ی سوم به میان کشیدن این بحث بوده است که فمنیست ها تنها در صورتی می توانند نوعی جامعه شناسی فمنیستی متضمن دانشی جامع تر و کامل تر پدید آورند که در تحقیقات علاوه بر زنان به مردان هم توجه کنند، البته با این شرط که پژوهش از چشم انداز زنان انجام شود.