۱۵ – ۱ مرز[۱۱]
مفهوم مزر از جمله مفاهیم بنیادین در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است که در اگر ارتباط با مفهوم مهم دیگر جغرافیای سیاسی، یعنی قوم قرار گیرد، اهمیّت فراوانی به خود می گیرد. این امر در قبال مطالعات مربوط به جغرافیای سیاسی کشور ایران از آن جهت اهمیت یافته است که این کشور از جمله کشورهای معدود در نقشه سیاسی کشورهای جهان است که دارای تعدد قومیّت است و گستره انسانی این اقوام در آنسوی مرزها در کشورهای همسایه کشور ایران ادامه یافته است. در برخورد کلی از مفهوم مرز، باید آن را جایگاه جدا کننده محدوده سرزمینی یک کشور از کشور دیگر دانست؛ به عبارتی روشن تر، مرز تحدید کننده حدود سرزمین تحت حاکمیت حکومت و مشخص کننده محل استقرار ملت است. از این رو، مرز دارای مفهوم سیاسی است که بعنوان معیار جدا قلمرو کشورها و تعیین محدو - ده سرزمینی و مشخص کننده قلمروی قدرت اجرایی هر نوع حاکمیتی مطرح می شود؛ تعیین کننده حدود اختیارات دولت آن حکومت نیز هستند؛ به عنوان مثال، دولتی نمی تواند از مردمی که در خارج از خط مرزی تثبیت شده آن دولت زندگی می کنند مالیات بگیرد یا از آنها بخواهد به خدمت نظام در آینده یا در خاک کشور همسایه بدون اجازه به اجرای عملیات نظامی بپردازد. گذر از خطوط مرزی بین المللی بدون اجازه ممکن نیست و نیازمند به دریافت اجازه عبور، لازمه مسافرت به کشور های دیگر است. در میان گونه های مختلف مرز،مرزهای بین الملل، به دلیل آنکه در آن بیش از سایرگونه هاامکان بروز اختلاف و منازعه سیاسی وجود دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است. بررسی چگونگی پیدایش و کارکرد و گروه بندی مرزها وظایف ویژه جغرافیدانان سیاسی است (میرحیدر، ۱۳۸۷: ۱۶۱). تعیین و ترسیم مرزها برا اساس ویژگی خاص هر کشور انجام می گیرد؛ این معیارهای جداسازی می توانند بر اساس عوامل طبیعی (جغرافیایی) یا انسانی صورت می پذیرد، ولی قراردادی بودن از مشخصه های اصلی مرزها محسوب می شوند. منافع سیاسی، اقتصادی، استراتژیکی و اجتماعی و دخالت های کشورهای استعماری باعث ایجاد اختلافاتی در مرزها بین کشورها گردیده است؛ که گاهی به نزاع، کشمکش و جنگ های خونین انجامیده است؛ در هر صورت توجه خاصی به این عوامل مبذول گردد تا از هرگوجه چالش ژئوپولیتیکی ممانعت شود. در حالی که مفهوم مرز که پدیده ای جدید است، مفهوم سامان به عنوان مفهومی نزدیک به مرز قرار گرفته است. در حالی که «مرز» در فارسی از مفهوم «سامان» فراتر نمی رود و آن خطی است جدا کننده دو سرزمین که هیچ گونه نگاه به درون یا بیرون را نمی رساند، «سرحد» در حقیقت مفهوم میزان نهایی یا «اندازه» را می رساند که در جای خود مفهوم «بس بودن» یا کفایت داشتن را می رساند و بیشتر جنبه نگاه به درون را دارد و از پویایی سیاسی «نگاه به بیرون» داشتن بهره چندانی ندارد (مجتهدزاده، ۱۳۸۶: ۴۳).
فصل دوم: ادبیات تحقیق (مبانی نظری)
۱ – ۲ ژئوپلیتیک ژئوپلیتیک عنوانی پرکاربرد است. نویسندگان، ناظران و دست اندرکاران سیاست بین الملل به طور مداوم این عنوان را برای شرح، توصیف یا تحلیل بحثهای خاص سیاست خارجی به کار می برند Sempa, 2002: 3)). واژه ژئوپولیتیک، مرکب از دو واژه انگلیسی Geo «زمین» و Politics«سیاست - قدرت سیاسی» است و موضوع آن بررسی قدرت سیاسی در رابطه با سرزمین یا جغرافیاست. معنی کردن ژئوپلتیک با یک معنی ویژه کاری بس مشکل است زیرا معنی مفاهیمی نظیرژئوپلتیک تمایل به تغییر و تحول دارند همانطور که دوره های تاریخی و ساختارهای نظم جهان تحول می یابند. ژئوپلیتیک در کاربرد تاریخی و بدون نظم ترتیب آن بخوبی فهمیده می شود (اتوتایل، ۱۳۸۰: ۲۰). ژئوپلیتیک علم نیست، بلکه بخشی از دانش جغرافیای سیاسی محسوب می شود؛ ژئوپلیتیک عبارتند از مطالعاتی که به بررسی رقابت قدرتهای جهانی بر اساس امکاناتی که زمین در اختیارشان قرار داده است، می پردازد. بنابراین ماهیت این علم را باید در رابطه میان جغرافیا و سیاسی (فعل سیاسی) دانست. ژئوپولیتیک از نقش آفرینی های سیاسی - محیطی در چارچوب مفهوم قدرت بحث می کند (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۲۱). همچنین ژئوپلیتیک به عنوان شرح محیط های سیاسی - جغرافیایی و ارتباط آنها با قدرت سیاسی و تنظیم فضایی چارچوب واحدهای قدرت سیاسی مانند نیمکره ها، اقیانوسها، سرزمین ها و مرزهای دریایی، منابع طبیعی و فرهنگ (Bert Chapman, 2011 :3). به عبارتی روشن تر، ژئوپلیتیک مطالعات سیاست کشورها، بر اساس عوامل و پدیده هاى جغرافیایى است. از این رو، ژئوپلیتیک یا سیاست جغرا - فیایی به طور کلی به ارتباط سیاست و سرزمینها در مقیاس منطقه ای و جهانی است؛ بنابراین ژئو - پلیتیک دارای نقش برجستهای در روابط بینالملل است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
(حوزه افقی) Vertical
سرزمین
قدرت اندیشه
حکومت
سرزمین، مردم، منابع
(حوزه افقی) Horizontal
مدل از: علیرضا محرابی ، ژئوپلتیک و تحول اندیشه حکومت در ایران، انتشارات انتخاب، صفحه ۱.
در فرهنگنامه فرانسوی روبر (۱۹۶۵)، درباره واژه ژئوپلیتیک آمده است: «ژئوپلیتیک علمی است که به مطالعه روابط بین داده های طبیعی جغرافیا و سیاست حکومت ها می پردازد». در فرهنگنامه لاروس (۱۹۶۵)، چنین تعریف شده است:«مطالعه روابطی که هر کشور به وسیله آن سیاست هایش را با قوانین طبیعی را به هم پیوند می زند و در این پیوند قوانین طبیعی، از عوامل دیگر تعیین کننده تراند» (عزتی، ۱۳۸۸: ۵). کارل هاوس هوفر، بنیانگذار مکتب آلمانی ژئوپلیتیک می گوید:«ژئوپلیتیک تحقیق درمورد رابطه میان زمین و سیاست است». ریمون آرون در کتاب «جنگ و صلح» در تعریف خود، ژئوپلیتیک را عبارت از طراحی جغرافیایی روابط استراتژیک همراه با تحلیل اقتصادی - جغرافیایی منابع و تفسیر نگر - ش دیپلماتیک حاصل از حیات جوامع بشری و محیط زیست پیرامون آنها می داند (داداندیش، ۱۳۸۶: ۷۸).
سیاست جغرافیایی به طوری خاص، می تواند راهکاری برای تعیین سیاست های متخده برای کشورها بر اساس عوامل جغرافیایی ارائه شده برای کشورها باشد؛ عواملی همچون: موقعیّت جغرافیایی کشور یا کشورهای مورد نظر و یا وسعت های آن، پدیده های سرزمینی، سرزمین، منابع طبیعی همچون منابع انرژی و… . درگذشته این اصطلاح بیشتر تأثیرجغرافیا در سیاست می پرداخت ولی در سالهای گذشته این مبحث رشد یافته است و معانی گستردهتری را دربر گرفته است. در انگلیسى، به آن Geopalitics، در آلمانى به خاستگاه اصلى آن، Geopolitike و در فرانسوى Geopolitique اطلاق شده است. ژئوپلیتیک پویا است، ایستا نیست. آن نشان دهنده واقعیت های بین المللی و مجموع قدرتهای در حال ظهور جهان که از تعامل جغرافیا از یک سو و تکنولوژی و توسعه از سویی دیگرهستند، است (Bert Chapman, 2011 :3). تعاریف متعددی توسط دانشمندان جغرافیای سیاسی از مفهوم و ماهیت علم ژئوپولیتیک شده است؛ اما در همه این تعاریف، وجود دو عامل “سیاست” و “جغرافیا"، یک مقوله مشترک خاص تمامی آنهاست. در یک بیانی روشن، این علم را این گونه تعریف کرد: «ژئوپولیتیک یا سیاست خارجی اثر محیط و اشکال یا پدیده های محیطی چون موقعیّت جغرافیایی، شکل زمین، منابع کمیاب، امکانات ارتباطی و انتقالی (زمینی، دریایی و هوایی)، وسایل ارتباطات جمعی و … را در تصمیم گیری سیاسی، بویژه در سطوح گسترده منطقه ای و جهانی را بررسی می کند (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۱۲۸).
تمامی مفاهیم دارای تاریخند و جغرافیا و اصطلاح ژئوپلتیک نیز استثنا نمی باشد. واژه ژئوپلتیک ابتدا در سال ۱۸۹۹ بوسیله دانشمند علوم سیاسی سوئدی رودلف کی اِلن به کار گرفته شد این واژه ابتدا از تاریخ طولانی و متنوع و پرفراز و نشیبی در قرن بیستم برخوردار بوده است و پس از معنی اصلی آن در کارهای کی الن، وجود دارد بخوبی توانسته است در ساختن معنی ارتباط کلی جغرافیا و سیاست (ژئو پلیتیک) موثر باشد (اتوتایل، ۱۳۸۰: ۲۰). جنبه کاربردی مطالعات ژئوپولیتیک - و نه جنبه آکادمیک آن - را باید در دوران باستان و در شکل گیری نخستین دولت ها و امپراطوری ها در عرصه جهانی دانست؛ زمانی که عامل رقابت جهت دستیابی به سرزمین میان آنها، نخستین برخورد های بشری بر روی کره زمین را معنا می بخشید. در واقع قدمت ژئوپلتیک، مطمئناً به اندازه قدمت جستجوی انسان برای قلمرو، امنیّت و نیز به اندازه قدمت دیپلماسی، استراتژی، حسادت و ترس بوده است (مویر، ۱۳۷۹: ۳۶۵). آنچه به عنوان بحث های ژئوپلیتیکی یاد می شود دارای سابقه بس طولانی تری نسبت به دو سه سده اخیر و دوران کی «اِلن» یا «راتزل» است و جنبه عملیاتی مطالعات ژئوپلیتیک به عنوان بخش از دانش جغرافیای سیاسی را باید به دوران باستان و رقابتهای قدرتهای امپراطوریهای ایرانی تحت عنوان هخامنشی و یا ساسانی و رومی جستجو کرد.[۱۲] از نوشته های هرودوت، اَفلاطون، مُنتسکیو، هِردر و هِگل چنین برمی آید که این نویسندگان مشاهدات جغرافیایی- سیاسی خود را بدون آگاهی از وجود چنین شاخه مستقلی تحت عنوان جغرافیای انسانی به رشته تحریر درآورده اند (میرحیدر، ۱۳۸۷: ۹). ژئوپلتیک به دلیل شکل گیری آن به دست نخستین کارشناسان خود در اروپا، موجود خام دوره خود بود و در مادی گرایی جغرافیای کهنه قرون گذشته، ریشه داشت (مویر،۱۳۷۹ : ۳۶۶). این مطالعات در دوره معاصر مشخصاً در قاره اروپا توسط دانشگاهیان شکل گرفت، توسط سیاسیون مورد توجّه و پرورش قرار گرفت از این رو توسط آنان بصورتی افراطی و دیوانه وار در سیاست های مخرب و جنگجویانه سردمداران اروپایی خود در قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت و بر همین اساس، بعد از آن، تا مدتها مورد بی مهری و عدم توجّه واقع شد تا آنجا که از دانشگاهها بیرون رانده شد. ژئوپلتیک در قرن بیست زاده شد، با پیچ و خم های آن در هم آمیخت و در پرتلاطم ترین مقاطع آن هویت یافت. با جنبش های ملی نیمه نخست سده همراهی کرد، اما نقش الهام بخش آن در توسعه طلبانه هیتلر آن را بنام بی اعتبار کرد که پس از جنگ جهانی دوم، از اندیشهای بین المللی رخت بربست (دورو، ۱۳۸۱: ۱). ژئوپلیتیک به منزله ابزاری برای نزدیک کردن سیاست دولتها به یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است. در یک قرن گذشته و در زمانی که جغرافیای سیاسی در عرصه علوم انسانی ظاهر شد، هدف آن تجزیه و تحلیل عینی نبود، بر عکس گرایش سیاسی آن به نفع یکی از دولتها بود. در زمان جنگ جهانی دوم و گرایش نازی ها به سلطه طلبی و سیطره بر اروپا مشروعیت آن از بین رفت (سوتاژ، ۱۳۸۶: ۱۰). تا آنکه بار دیگر دانشمندانی علم دوست از دانشگاهیان که دانش را در خدمت انسانی به کار می بردند و نه مانند سیاست مدراران در بند مطامع سلطه جویانه و نژادپرستانه خود به کار می بردند و بدین وسیله بار دیگر ژئوپلیتیک در دانشگاه زاده شد و به جهانیان تنها جهت خدمت انسان و دور از جنگ مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۰۵ کلین واژه آلمانی «گئوپلتیک» را که به معنای«علم حکومت در حکم قلمرو - ی در فضا» بود به کار گرفت. نه به این دلیل که کار رودلف کلین به نحو چشمگیری علمی بود، بلکه به این دلیل که اثر او آمیخته به افراط در ناسیونالیسم و داروینیسم بود (مویر، ۱۳۷۹: ۳۶۶).
ژئوپلیتیک در تعریف سنتی خود به نقش عوامل جغرافیایی به ویژه موقعیت کشورها در روابط بین الملل توجه خاصی مبذول می دارد. نظریه هایی که در سالهای آخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم توسط آلفرد تایر ماهان، هالفورد مکیندر، هاوس هافر و اسپایکمن و دیگران ارائه شد همه در راستای چنین تعریفی قرار داشتند (میرحیدر، ۱۳۸۶: ۳۷). بهطور کلی ژئوپلیتیک از یک طرف علم سیاست جغرافیاست برای درک واقعیتهای محیط جغرافیایی و عوامل جغرافیایی که بر سیاستهای جهانی تأثیر میگذارد و آنها را متحول میکند و منافع ملی را تأمین یا حفظ میکند و از طرف دیگر اندیشه و تفکر انسانها و نهادهای صاحب قدرت است که بر خط مشی سیاستهای ملی - منطقهای و جهانی تأثیر میگذارند. ژئوپلتیک از زمان وضع واژه آن از نظر مفهومی و از نظر موقعیت اجتماعی و علمی دچار فراز و نشیب شده و از حالتی شناور در موضوعات مورد علاقه نیز برخوردار بوده است (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۲۱).
۲ – ۲ نظریات پایه ارائه شده در تاریخ مطالعات ژئوپلیتیک
در طول تاریخ مطالعات ژئوپلیتیک، نظریاتی ارائه شده است که هر مطالعاتی که در حوزه مطالعاتی ژئوپلیتیک قرار دارد، بر این نظریات متکی خواهد بود؛ علاوه بر راتزل که به عنوان بنیانگذار مکتب آلمان و نخست کس که توجه به مطالعات ژئوپلیتیک رابا ارائه نظریه ارگانیکی حکومت در جنبه کاربری آن و در ارتباط با کشور ارائه نمود، نظریات دیگری توسط دانشمندان دیگری همچون هلفورد مکیندر بریتانیایی با ارائه هارتلند، آلفرد هامان ـ افسر بازنشسته نیروی دریایی ـ با ارائه قدرت دریایی عوامل جغرافیایی که موجب کسب قدرت دریایی میشوندرا به طورکامل توضیح داد و … از جمله بنیان گذاران نظریات بنیادین جغرافیای سیاسی، نیز به گسترش و ترویج جغرافیای سیاسی مدرن اقدام کردند.
جدول ۱ - ۲: مهمترین نظریات ارائه شده در رابطه با مناطق مهم و راهبردی
نظریه پردازان | منطقه مهم (راهبردی) | شاخص ها و دلایل |
مکیندر | هارتلند | دارا بودن منابع تولید قدرت در جهت تفوق نظامی |
اسپایکمن | ریملند | مناطق حائل بین قوای برّی و بحری |
سورسکی | قطب شمال (منطقه تصمیم) | همپوشانی بین حوزه های نفوذ هوایی قدرتهای برّی و بحری |
ماهان | مناطق دریایی جهانبین مدار ۳۰ تا ۴۰ درجه شمالی | تولید قابلیت جهت کنترل قلمرو برّی |
ماینگ | ریملند | رقابت قدرت ها بر سر نفوذ در منطفه و حفظ متحدین |
مک کول | مناطق جنگ | تهدید موجودیت یک کشور در صورت تفوق دشمن بر این منطقه |
کوهن | کمربند شکننده - مناطق گذرگاهی |