دوستدار استعاره
ضد خاطره تاریخی
دوستدار مرجع تاریخی
ضد شوخی
طرفدار شوخی
ضد نماد
طرفدار نمادها
جهانی شدن در درجه نخست پدیدهای فرهنگی است و اهمیتی برجسته به فرهنگ عطا کرده، البته شایان ذکر است که با «افق بیداری فرهنگی» ناشی از جهانی شدن و افول قدرت غرب، گرایش رایج فرهنگ جهانی نه به سوی امپریالیسم تک سیاحتی فرهنگی غرب، بلکه به مدل چندفرهنگی تمایل شده است. مفهوم این فرهنگ جهانی بسیار پیچیده است، زیرا این مقوله دارای اشکال پیچیده، تغییر جهتدهنده و متشکل از فرهنگهای دورگه و به واقع آیندهای جداییناپذیر از تاثیرات متقابل بومی و بیرونی است و البته تامل بر این نکته روشنگر نیز ضروری است، که مسلماً جهانی بودنِ محض، هرگز وجود نداشته و امروز نیز وجود ندارد» (استیمپسون و بابا، ۲۸۸،۱۳۷۹) زیرا همانطور که گفته شد، هیچ ذات بکر و خالص در جهان فرهنگ و هنر جهانی شده وجود ندارد بلکه فقط مدافعان جهانی شدن به دستاوردهای بزرگ ومثبت آن مانند چندگانگی، فرهنگی، تنوع و تکثیر فرهنگی و فکری، سیالیت هویت شهروند جهانی و روابط بینافرهنگی و همینطور خاصگرایی، بیهمتایی فرهنگی و ارزشهای بومی و محلی به عنوان دستاوردهای پستمدرن و ارزشهای غنایی جهانی، بشری، ایمانی قاطع دارند.
عبارت «جهانی» یا «بینالمللی» تفاوتی اندک، اما مهم دارد «جهانی»، ما را بر آن میدارد تا فرا ملی و جهانوطنی فکر وعمل کنیم. «بینالمللی»، از ما میخواهد مانند متعلقان به ملتی خاص، فکر و عمل کنیم که هم خودمختار بوده و هم از لحاظ جغرافیایی، سیاسی،اقتصادی یا فرهنگی مرتبط با ملتهای دیگر است. خلاصه اینکه، «جهانیها» میکوشند از کشوری ملی و مستقل باشند و «بینالمللیها» از کشوری ملی حمایت میکنند وهم آن را به دیگرکشورهای ملی پیوند میزنند» (استیمپسون و بابا،۱۳۷۹، ۲۸۸) بر همین اساس پژوهش فوق محوریت مباحث مطرح شده در مورد ساخت زیورآلات آبگینه و اقبال آنها در بازارهای جهانی را بر اساس جهانی شدن شکل داده است.
یکی از دیگر ویژگیهای مهم زندگی معاصر، که در تعامل با جهانی بودن قرار دارد، تلاش آگاهانه برای حمایت از فرهنگ های ملی، منطقهای و محلی، به خصوص کوشش هنرمندان مرتبط با آن فرهنگها است، به این معنا که دیگر نمیتوان بدون اشاره به «محلی بودن» به «جهانی بودن» اشاره داشت. ویژگی محلی/ جهانی بودن، دقیقاً مشخصه جذاب و محرک اصلی هنر معاصر نوجوی ایران است، که آن را در راس پیکان جستجوگران موفق محلیتهای جهانی در هنر جهانی قرار میدهد. در توضیح بیشتر باید گفت؛ جهانی بودن، متضمن صفاتی هیبریدی و دورگه است، زیرا پدیده هیبریدیزاسیون از جهانی شدن و خصلت فرهنگ پست مدرنیستی به وجود آمده و به واقع، قدمت این تاثیرات و وامگیریهای بین فرهنگی، به قدمت تمدن بشری است. دورگه بودن، روشی از بازنمایی است، که میتواند از ترکیب تخیل و واقعیت بهره جسته تا به دیگر اشکال نیرومند روایی و ایدئولوژیکی خود نایل شوند. در ساخت زیوآلات آبگینهی معاصر نیز چنین ویژگیهای دو رگهای پدیدار گشته است، بدین ترتیب که با تأثیر پذیری از نقشمایهها و موتیفهای ایرانی و اسلامی در ترکیب با ایدههای خلاقانه و مدرن که خاصیتهای تخیلی و روایی را با خود حمل میکنند، بر اساس مقبولیت در بازارهای متقاضی ، یک اثر دورگه را بوجود آورده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اثر هنری امروز نشاندهنده قدرت فزاینده فرهنگ نه به عنوان «حافظ هویت»، بلکه به منزله «مواجهای برای بیان چشماندازها»، تاریخها، نوع هنری، سبکهای دریافت و اجرایمتفاوت است. تاثیراتی را که فرایند جهانی شدن بر هنرمندان معاصر مینهد و باعث میگردد که آثار آنان «هنری جهانی» باشد، در فهرست کوتاه زیر میتوان بر شمرد:
۱٫تاثیر بر شخصیت، رفتار، اندیشه و جهانبینی هنرمند.
- محتوا و پیام هنر
- فرایند ومراحل خلق اثر هنری.
- افق و تفسیر اثر هنری توسط مخاطبان (که مربوط به هرمنوتیک هنر است).
- زبان هنر
- شیوهها و سبکهای هنری.
- نحوهی عرضه و ارائه کارها و کالاهای هنری.
- رویدادها و ارتباطات هنری.
- شیوهی زندگی هنرمندان.
- عوارض، پیامدها و تاثیرات کارها و امور هنری.» (همتی، ۱۳۸۵، ۲۶۵-۲۶۴)
در ادامه باید این اصل اساسی را یادآوری کرد که هنر در محور فرهنگ قرار دارد و خلاقیت نیز در بطن هنرها جای دارد. اما جهانی شدن چگونه بر فرایند خلاقیت اثر میگذارد؟
به دلیل اینکه در بحث جهانی شدن، بیشتر، فضای ایجاد فرصتها مطرح میباشد، هنرمندان به انگیزههایی که فنآوری نوین، امکانات ارتباطی و گفتمانهای زیباییشناسی جدید فراهم آورده، پاسخ دادهاند و سیاستهای فرهنگی نیز به شکلی فزاینده اهمیت اقتصادی صنایع فرهنگی را در مییابند. بعضی هنرمندان گزینش «صنایع فرهنگی» را به صورت نوعی تسلیم هنر به بازار و جایگزینی ارزشهای تجاری به جای ارزشهای زیباییشناختی میدانند، اما دیدگاه دیگری آن را به منزله فرصت می انگارد، «گسترش دایره امکانات خلاق برای هنرمندان، دستیابی به چشمانداز روشنتری برای نقش فرهنگ در اقتصاد تلقی میشود … صنایع فرهنگی به صورتی فزاینده در داخل مرزهای ملی با فرآیندهای بازارجهانی همسو میشوند» (بینام، ۱۳۸۹،۲۴۴) .
آنچه باعث نگرانی نسبت به صنایع فرهنگی میشود که آن را میتوان ناچیز اما محتمل شمرد، این است که؛ برخی جوامع در مواجهه با جهان جهانی شده ممکن است، دچار اسکیزوفرنی فرهنگی[۱۰] شوند. بخشی از آنچه در هنر معاصر نوجوی ایرانی میگذرد، مثالی بر همین نگرانی است، زیرا اقبال دو مشخصه برجسته «دغدغه هویت، خاص بودن و معاصر بودن» که جالبترین و خلاقانهترین نقطه قوت هنر معاصر هستند خود، تبدیل به آفت خلاقیت هنرمند گردیدهاند. نمایش حافطه جمعی فرهنگ ایران در چالشهای سنت و مدرنتیه و موقعیت معاصر،جذابیتهای بصری و محتوایی فراوانی دارد که موجب گشته بازار جهانی هنر، علاقهمند به دریافت نگاه نیواُریانتالیستی[۱۱] است از آثار هنری ایران باشد. هنر معاصر ایران که به تازگی (از سال ۲۰۰۸) و با ۳۰ سال دوری که در شرایط معاصر جهان چیزی معادل نیم قرن است، به عرصه هنر و بازار جهانی هنر پا نهاده و در جستجوی جایگاه خود در این بازار پیچیده است، در این رهگذر به نظر میرسد هنرمند ایرانی برای تثبیت خود و راضی نگه داشتن بازار، در برخی موارد نه چندان معدودی خلاقیت خود را در نگرش بازارپسند با مضامین کلیشهای مخدوش میکند و تسلیم بازار میشود.
۲-۶ تحلیل بن مایههای جذاب هنر معاصر ایران
۲-۶-۱ خاصگرایی[۱۲]
«روند جهانی شدن وپیشروی به سوی یک جهان دارای ارتباط و وابستگی متقابل، مستلزم تائید اختلافات فرهنگی و هویتهای محلی شده و ملی است (زیرا جهانی شدن، فقط از خاص گرایی میگذرد) … و تنها جوامعی که دارای فرهنگی ویژهاند، بخت آن دارند که کل بشر آنان را درک کنند، زیرا برای شکوفایی برخورداری از یک فرهنگ خاص الزامی است» (ژلین، ۱۳۷۹،۱۸۲) . خاصگرایی در شرایط پلورآلیسم جهانی نه تنها به تبیین هویتها، به عنوان عامل اصلی غنای بشری میپردازد، بلکه فراتر از آن توسط بیهمتایی فرهنگی موجب گونهای از تحکیم قدرت در شرایط جهانی شدن است و از حیث جستجوی بنیادها، اساس پدیدهای پستمدرن به شمار میآید. «هنگامی که جهانی شدن به فشرده شدن جهان معنی گردد، باید بر جالبترین وجه آن؛ جهانی بودن جستجوی بنیادها نیز تاکید شود. زیرا این جستجو در همهی جوامع عالم در چهارچوب اندیشههایی مربوط به سنت،هویت، خانه، قومیت، محل، جماعت و … مورد توجه قرار گرفته است.» (رابرتسون، ۳۴۵،۱۳۸۰)
دغدغه اجتنابناپذیر ملهم شدن از روح زمانه، همزمان خاص بودن در ارتباط با مسئله تفاوتهای فرهنگی محلی و نیز دیگر ویژگیهای پذیرفته شده، مانند موضوعات سیاسی و اجتماعی؛ مشکل دوگانهی اندیشههای فرهنگی و هنری ایران معاصر است. اما این نگرانی نیز محتمل است که چنین تلفیق ها و پاسخهای خلاقانه در اثر هنرمندان، امکان سوء تفاهم و گرفتاری در دام نظام بازار کالا یا غلبه سیاسی را نیز ایجاد نماید بر اساس همین واقعیت میتوان گفت که فرآیندهای جهانیسازی ومحلیگرایی به شکلی منطقی با هم مرتبطاند و در عین حال علیه یکدیگر نیز عمل میکنند. بدین ترتیب جهانیسازی منجر به رشد نیروی مقابل خود یعنی خاصگرایی و محلیگرایی میشود.
آثاری که از نظر خصلتهای زیباییشناسانه دارای پتانسیل سنتهای تصویری، دلالتهای اجتماعی، کدهای فرهنگی و ویژگیهای سیاسی و اجتماعی هستند، اشکال و از این نیازها و پاسخهای معاصر جهانی است. «هنر در ارتباط و متناظر با جهان است … هنر نیاز جهان را برآورده میسازد و به نوعی پاسخی برای آن است هر اثر هنری اعلام میکند: آری، جهانی هست و آن جهان همین جا است.» (ژان کوک، ،۱۳۲،۱۳۸۳)
دراین میان شرایط حاصل از پستمدرنیته و جهانیسازی، به دلیل برخورداری از اشکال پیچیده، تغییر جهتدهنده و دورگهی خود به ارزشهای متفاوت و تواناییهای هنرمند جوان تشخیص داده و نگاه او را متکثر میکند. بدین روش، تصویر زندگی زیسته هنرمند ایرانی معجونی است دورگه از افسردگی و مضحکه/ پرسشگری و قضاوت/ ایرانی و دورگه/ کیج و خاص/ جنسی و کلی؛ است.
خاصیت دورگه شدن فرهنگی جهان امروزی باعث آمیزش رسوم فرهنگی و ایجاد اشکالی جدید، پیچیده و دورگه از فرهنگ گردیده. این اصطلاح برعکس مفهوم منفی گذشتهاش اکنون توصیفی ستودنی و ثبت «معتقد به قویتر بودن معاصر دورگه است» (تاملینسون ۱۳۸۱، ۱۹۶ و ۱۹۷) بر طبق همین نگرش، نظریهپردازان فرهنگ و هنر جهانی اعلام داشتهاند که نو بودن اینگونه پا به دنیا میگذارد معجون کسی از این و سهمی از آن که موهبتی غیر مترقبه برای هنرمندان جهانی محسوب میشود. «سبک هنرمندان ]پستمدرن و جهانی[ اغلب چندباره و با ارائه قطعههایی از تصاویر، اصوات، اشیاء و روایتهاست. این چند پارگی میتواند به هنر دورگه، آمیزش شاخههای مختلف هنر، رسانهها، عناصر متعلق به دورهها، جوامع و فرهنگهای گوناگون منجر شود ]چنین[ اثر هنری دارای هویت اجتماعی و روانشناختی دورگهای است، که عناصر جوامع، فرهنگها و خانوادههای مختلف را به هم میآمیزد … دورگه بودن سرزنده دراثر هنری، معیارهای فرهنگی را ارزیابی میکند و به زبان دیگر در میآورد» (استیمیسون و بابا، ۱۳۷۹، ۲۹۴)
ویژگیهای «خاص بودن» هنر معاصر ایران را در سه ترکیب کلی دورگه (هیبریدیزه) میتوان جست:
۱٫«دورگه کردن نمادهای بومی با نمادهای خارجی.
- دورگه کردن یادآوری زمانهای مختلف؛ گذشته دور، فرهنگ اجدادی وحافظه جمعی با گذشته نزدیک.
- دورگه کردن خاطرات و تخیل.» (فروتن، ۱۱۶،۱۳۸۹)