۳-۵-۲-۲ لزوم برنامه ریزی استراتژیک در نظام مدیریت شهری
در مورد نظام مدیریت شهری، این سوال مطرح می شود که: آیا اساساً نظام مدیریت شهری به استراتژی نیاز دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا تدوین استراتژی برای این حوزه لازم است؟ به اعتقاد ایگور انزاف، «مفید بودن تدوین استراتژی را می بایست به صورت نوعی ابزار مدیریت مورد بررسی قرار داد…». چرا که در صورت فقدان استراتژی، هیچ نوع دستور عملی برای کاوش فرصت های تازه وجود ندارد- چه در داخل سازمان مدیریت شهری چه در خارج آن و محیط شهر. (صالحی،۱۳۸۲، ص۶۵)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
برنامه ریزی استراتژیک شیوهای است جهت اتخاذ تصمیمات و انجام فعالیتها برای شکل دهی و رهنمود یک سیستم. سیستم میتواند یک شهر، منطقه یا ایالت، یک کارکرد همچون حمل و نقل، بهداشت یا آموزش، یک سازمان خصوصی یا عمومی باشد. آنچه که برنامه ریزی استراتژیک را از دیگر اشکال برنامه ریزی متمایز میسازد، تاکید بیشتر بر فعالیت و اجرا، مشارکت از سوی تصمیمگیران کلیدی و تمرکز بر آنچه که واقعاً برای جامعه و یا سازمان مطرح است، میباشد. عامل مهمتر آنکه هر چیز برنامه ریزی استراتژیک بر تخصیص منابع کمیاب به مناطق و وظایف حیاتی، تاکید دارد. (مرادی مسیحی، ۱۳۸۱، ص۶)
تجربیات از اقصی نقاط جهان نشان میدهد که موفقیت برنامه ریزی استراتژیک در شهرها و مناطق مستلزم وجود چهار پیش شرط میباشد:
پذیرش نیازهای بلندمدت از جانب سطوح مختلف حکومتی جهت اجرا، هماهنگی برنامه ریزی و سرمایهگذاری در کاربری اراضی و تاسیسات زیربنایی.
ایجاد تعالی عملی میان نتایج کوتاهمدت با نگرشی بلندمدت، از طریق تعیین اولویتهای مورد نیاز جهت تجهیز موثر منابع و مسئولیتها.
برنامه ریزی یکپارچه در سطوح ملی ، منطقهای و محلی به همانصورت برنامه ریزی در عرصه اقتصادی مالی، کالبدی زیست محیطی، اجتماعی – فرهنگی و سازمانی.
وجود سازمانی جهت تدوین اجرای یک برنامه استراتژیک و فعالیتهای مربوط به آن در زمینه تامین منابع مالی و دیگر منابع مورد نیاز. (همان، ص۷)
بررسی نقش مدیریت شهری را در دنیای معاصر می توان مرتبط با مفهوم، ضرورت و نقش برنامه ریزی استراتژیک بررسی کرد. اساساً مدیریت شهری کارآمد خود ماهیتاً سازو کار برنامه ریزی مبتنی بر استراتژی است. از این دیدگاه شهرسازی نیز آن بخش از فرایند این برنامه ریزی را تشکیل می دهد که با کیفیت کالبدی محیط سرو کار دارد. (صالحی،۱۳۸۲، ص۶۵)
لذا نقش مدیریت شهری تلاش برای برطرف کردن نیازهای فعلی و آینده- اعم از نیازهای کیفی و کمی- شهروندان و تحقق اهداف استراتژیکی است که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
۱- کارآمدی و عقلانی کردن اقدام ها: تخصیص بهینه منابع محدود به صورتی کارآمدد و براساس ارجحیت ها و اولویت ها، به صورتی که هر چه بیشتر بتواند به اهداف مد نظر جامعه در تامین نیازها نزدیک تر شود).
۲- برقراری تعادل بین عرضه و تقاضا (به منظور تامین عادلانه تر نیازها)
۳- گسترش دامنه انتخاب: مدیریت استراتژیک می تواند دامنه انتخاب را گسترش دهد و متناسب با هدفهای نهایی، راه حل های متفاوت و مفاهیم برنامه ریزی به آن جهت بخشد. به عبارت دیگر، با داشتن ابتکار عمل و حق انتخاب این امکان را می دهد که بتوان به استقبال از حوادث رفت و آینده شهر را ساخت و در صورت لزوم سرنوشت آن را تغییر داد.
۴- ایجاد مصالح بین نفع جامعه و منافع گروه های خاص: در فرایند مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک امکان سازگاری و مصالحه و هماهنگی بین منافع متباین فراهم می گردد و هنر برنامه ریزی این است که بتواند تعامل و تعادلی بین همه گروه های ذی نفع ایجاد کند. (همان، ص۶۵)
قدر مسلم هنرمند این جریان، مدیریت استراتژیک شهری است.
عمده اهداف و ابزارهای حوزه مدیریت شهری برای جامعه مقبولیت زیادی دارد. برخی از فیلسوفان به مانند مانهایم، مامفورد، هایک و بویز جذابیت این موضوع را در مقبولیت شدید ایدئولوژیک آن می دانند و هدف های زیر را برای آن قائل اند.
اصلاح اجتماعی: این به ویژه برای آنهایی جالب است که آگاهی بسیار زیادی از مسائل اجتماعی و مسائل ناشی از فقر و نابرابری دارند. آنها می خواهند جامعه از وضعیت و پیامدهای ناشی از آسیب های اجتماعی همچون حاشیه نشینی و فقر شهری، جرایم، بیکاری و سست شدن بنیاد خانواده به وسیله برنامه ریزی عمومی رهایی یابد. عواملی چون سیاست های رشد اقتصادی، اشتغال، حفظ منابع، مسکن و جز آنها سبب می شوند تا این اطمینان حاصل آید که برنامه ریزی روشی موثر- و شاید تنها روش- برای دست یافتن به پیشرفت هایی در اعمال نظم اجتماعی است. (صالحی،۱۳۸۲، ص۶۵)
تفکر آرمانی: دقیقاً با جنبه اصلاح گرایانه ایدئولوژی مرتبط است، شامل تمایل به رهایی از قالب های موجود تفکر و ترسیم وضعیت آینده به شکل بنیادی و با مفاهیمی متفاوت از ارزش های اجتماعی فعلی.
هنجارگرایی: به نظر می رسد که این طریق امکان تعیین هنجارها برای جامعه با نظام های اجتماعی فراهم می شود. در این دیدگاه «برنامه ریزی استراتژیک» ضرورتاً فرایندی هنجاری است.
بسط دامنه عقلانیت: برنامه ریزی استراتژیک شکلی از عقلانیت اجتماعی است. به هر دلیلی، اعتقاد بر این است که تصمیم ها و ا قدام ها باید عقلانی باشند. برای معتقدان به این ایدئولوژی، برنامه ریزی شهری نیروی واقعاً عقلانی در قبال بی نظمی و بی منطقی زمانه است.
نظم در جامعه: برنامه ریزی شهری می تواند به عنوان سازمان دهنده محیط اجتماعی و نیز انسان در نظر گرفته شود. و این مفهومی است که به عنوان نظم قضایی یا توسعه منطقه ای تبیین می گردد.
سهیم شدن در قدرت: یکی از جاذبه های برنامه ریزی، نزدیکی آن به مراکز تصمیم گیری است و این تصور را به وجود می آورد که قدرت بالقوه انسان در اقدام های دیگران میسر است. با دید نتیجه ای می توان گفت: میل زیاد برای فرمان راندن بر دیگران طمع برانگیز است. تعیین نیروهای اجتماعی بزرگ مقیاس به منظور ایجاد منافع نهایی برای بشریت، این جرات را به برنامه ریز و مدیر شهری می دهد تا خود را هم جزء تصمیم گیران و قدرتمندان سیاسی جامعه بداند. (همان، ص ۶۶)
با این شرایط، می توان نقش و فلسفه مدیریت شهری را تنظیم و برنامه ریزی شرایط کمی و کیفی فعالیت های شهری تعبیر کرد. این تنظیم و برنامه ریزی روابط کالبدی- فضایی و عملکردی، پس از شکل گیری شهر به منظور استمرار حیات آن ضروری است. لیکن ساز و کار و شرایط آن در هر برهه زمانی و مکانی با توجه به شرایط اجتماعی، طبیعی و اقتصادی می تواند تا حدودی متفاوت باشد.
لایه زیرین ضرورت برقراری چنین نظمی «نیاز» است؛ به طوری که برخی از فیلسوفان کلاسیک از جمله ارسطو و افلاطون با تاکید بر اینکه انسان برای تامین کثرت حوائج خود به شهر می پیوندد، بر این موضوع تاکید می کنند. این نیاز می تواند ابعاد مختلف بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و جز اینها داشته باشد. (همان، ص ۶۶)
۴-۵-۲-۲ برنامه ریزی استراتژیک توسعه شهری[۸]
عبارتست از تدوین چشم اندازهای بلندمدت توسعه شهری و تبدیل آن به راهبردهای توسعه و در نظر گرفتن فرایند هایی با مشارکت کلیه طرف های ذی صلاح و ذی نفوذ برای تحقق آنها. این برنامه با تمرکز بر روی تقویت رقابت جویی اقتصادی و کاهش فقر و جنبه های مختلف زیست محیطی شهر، ساختارهای فضایی شهری، ساختارهای زیربنایی و جنبه های فرهنگی و اجتماعی و … را تحت پوشش قرار می دهد. مراحل تهیه و تدوین CDS مشارکتی بوده و سهامداران عمده از تمام بخش های جامعه هستند. میزان موفقیت و تحقق برنامه های توسعه راهبردی رابطه مستقیم با میزان همکاری و مشارکت بین مردم، شهرداری، شورای شهر و کلیه نهادهایی دارد که در توسعه و اداره شهر تاثیر گذارند .
اهداف:
دستیابی به مدیریت و حاکمیت شهری بهبود یافته
استفاده از کلیه امکانات و ظرفیت های اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی برای توسعه همه جانبه شهر
برداشتن تمام موانع رشد و توسعه همه جانبه
از نظربانک جهانی شهرهایی پایدار تلقی می شوند که:
قابل زندگی هستند (Livable)
رقابتی هستند (Competitive)
بانکی هستند (Bankable)
خوب مدیریت و اداره میشوند (Well managed and well governed)
اصول فوق چهار رکن اساسی CDS را تشکیل می دهند:
قابل زندگی بودن (Livability): شهری قابل زندگی است که دارای کیفیت بالای زندگی بوده و در آن همه ساکنین از فرصتهای یکسان برای مشارکت و بهره مندی از زندگی اقتصادی و سیاسی شهر برخوردار باشند
رقابتی بودن (Competitiveness): شهرهای رقابتی شهرهایی هستند که بتوانند خودرادرمعرض رقابت با شهرهای مشابه قراردهند. اقتصادآنها توانمند و سرمایه گذاری، درآمد و اشتغال در آنها رو به افزایش باشد. اقتصاد در این شهرها پویا و دانش محور است.
بانکی بودن(Bankable): شهرهای بانکی شهرهایی هستند که دارای سیستم مالیه شهری کارآمد در استفاده از منابع درآمدی و هزینه ای خود هستند. از طرف دیگر همه آحاد از مردم تا مسئولین خود را سهامداران شهر بدانند و فعالیت های انجام شده در شهر به نفع کلیه گروه های ذی نفع باشد.
مدیریت و حاکمیت خوب شهری (Good urban management and Governance): مدیریت خوب مدیریتی است که پاسخگوست، درکارشفافیت دارد و برای ورود به رقابت با شهرهای مشابه قدرتمند است.
ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک توسعه شهری
یک CDS به بررسی و بازبینی دراز مدت نیاز دارد اما در نهایت در یک برنامه کاری کوتاه مدت جمع بندی می شود. (تفاوت با طرح جامع و تفصیلی)
مراحل CDS و نتیجه آن به وسیله خود شهر حاصل می شود و نه به وسیله یک دولت مافوق یا یک نهاد مالی بین المللی و یا مشاوران.
مشارکت چشمگیر سهامداران در مراحل و پروسه کار و بنابراین تعهد در برابر محصول و نتیجه کار وجود دارد. (مدیریت شهری)
محصول (نتیجه) CDS با توجه به ماهیت استراتژیک و چند بعدی خود، یک موضوع تک محوری نیست و لذا در یک سند و مدرک غیر پویا مانند یک طرح جامع گنجانده نمی شود.
مراحلCDSبه راه های جدید نگرش و تفکر در مورد توسعه شهر و پایداری آن منتهی می شود. (برنامه دهی - برنامه ریزی)
تجارب حاصل از نگرش ساختاری-راهبردی در شهرهای مختلف جهان
برنامههای توسعه شهری در شهرهای مختلف جهان، اگرچه با توجه به ویژگیهای هر شهر و نیازهای گوناگون توسعه شهری تفاوت دارد اما در عین حال در برخی مقولات دارای اشتراک فراواناند. مهمترین این مشترکات که نیازهای عام برنامه توسعه شهری (در قالب راهبردی) برای اجرایی شده است، بدین شرحاند:
۱- تشکیل ساختار مدیریتی مقتدر و حتی در حد تشکیل حکومت محلی مستقل برای هدایت و اجرای برنامه توسعه: این اصل در حقیقت فصل مشترک بین اکثر برنامههای توسعه شهری در گروه کشورهای مختلف است که قبل یا همزمان با تدوین برنامه، نظام اجرایی مرتبط با آن نیز مشخص میشود و بر اساس آن برنامه اجرایی اعلام میگردد.
۲- تدوین هدف کلان و مشخص برای ایجاد چشمانداز توسعه شهری: این هدف که بر اساس فرصتها و امکانات جامعه شهری تدوین میگردد، عموماً برگرفته از ساختارهای اصلی شهر و ویژگیهای است که میتواند در اجرای بهتر راهبرد، مد نظر قرار گیرد و تضمین کننده توسعه شهری باشد.
۳- تأکید بر جنبههای غیرکالبدی و توجه به نیازهای اجتماعی مردم: توجه و تأکید بر مقولاتی همچون آسایش، کیفیت زندگی، امنیت سکونت و آرامش در شهر که با شاخصهای رفاه اجتماعی بیان میگردند.
۴- تشکیل نهادهای قانونگذار و تدوین قوانین مورد نیاز شهری تحت عنوان شورای کلان شهر و یا مجلس محلی
۵- تأکید بر مشارکت محلی و حضور نیروهای با نفوذ محلی در برنامه توسعه شهری(احمدیان، ۱۳۸۲، ص ۴۳)
۵-۵-۲-۲ مقایسه دو رویکرد جامع و استراتژیک
از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مجموعهای از نظرات و رویکردها در عرصه توسعه و عمران شهری در اروپا و آمریکا مطرح شد که از برآیند آنها دانش برنامهریزی به وجود آمد. به نظر پیتر هال پیشروان و متفکران اولیه برنامهریزی شهری به دو گروه اصلی تقسیم میشوند:
الف- گروه انگلیسی- آمریکایی (سنت انگلیسی- آمریکایی): شامل کسانی مثل ابنزر هوارد (E.Howard)، ریموند آنوین (R.Unwin)، باری پارکر (B.Parker)، کلارنس پری (K.Perry)، کلارنس اشتاین (K.Stein)، پاتریک گدس (P.Geddes)، پارتیک ابرکرامبی (P.Aberecrombie)، فرانک اللوید رایت (F.L.Wright).
ب- گروه اروپایی (سنت اروپایی): شامل کسانی چون آرتور سوریاماتا (A.Soria Mata)، تونی گارنیه (T.Garnier)، ارنست مای (E.May)، لوکور بوزیه (Lecorbusier).
در میان این متفکران، از پاتریک گدس معمولاً به عنوان پایهگذار و نظریهپرداز اصلی برنامهریزی شهری یاد میشود. او و شاگرد نامآورش لویس مامفورد (L.Mumford) –که هر دو در اصل زیستشناس بودند- با بهره گرفتن از اصول بومشناسی و زیستشناسی «نظریه ارگانیستی» را در شهرسازی مطرح ساختند که بر اساس آن الگوی طرحهای جامع به وجود آمد و در انگلستان و آمریکا جنبه رسمی و قانونی پیدا کرد. نظرات گدس با نظریه کارکردگرایی شهرسازی مدرن (منشور آتن- ۱۹۳۳) در هم آمیخت و در سراسر جهان به صورت طرحهای توسعه و شهری به کار گرفته شد. در واقع نظرات گدس و اصول طرحهای جامع بیش ار نیم قرن بر تفکر شهرسازی علمی جهان حاکم بود و تا حدود دهه ۱۹۶۰ در خاستگاه خود دوام آورد. ولی هنوز آثار این شیوه برنامهریزی در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران باقی مانده است. (مهدی زاده، ۱۳۸۶ ص ۷۷)