برای آن که از کارکرد خوبی برخوردار باشیم لازم است با بسیاری از افرادی که روزانه حتی مختصری برخورد با آن ها داریم به گونه ای مناسب تعامل داشته باشیم، لازم است با برخی از کسانی که به طور منظم آن ها را می بینیم در فعالیت های اجتماعی شرکت کنیم و به این نیاز داریم که با عدهای معدود از کسانی که در زندگی ما وجود دارند، رابطه ای ویژه از لحاظ عاطفی نزدیک برقرار کنیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بهزیستی آدمیان به توانایی آن ها در همسویی با دیگران بستگی دارد. ویلسون[۲۰] (۱۹۶۷) اظهار می دارد که مهمترین عامل موثر بر شادکامی همانا ارتباط موفقیت آمیز با دیگران است. در بسیاری از بررسی ها معلوم شده است که روابط خوب با بهداشت روانی خوب همبستگی دارد. (لوونتال و هیون[۲۱]، ۱۹۶۸؛ روبنستاین و شیور[۲۲]، ۱۹۸۲؛ والد[۲۳]، ۱۹۷۰) و برخی از بررسی ها حتی گزارش کرده اند که روابط خوب با سلامت جسمانی رابطه دارد. (کوهن و ویلیس، ۱۹۸۵؛ شیور و روبنستاین، ۱۹۷۹؛ ویکنت، ۱۹۷۷). البته انسان به صرف بودن در اطراف دیگران به صورت فیزیکی نمی تواند رابطه خوبی با آن ها برقرار کند مگر آن که با آن ها تماس روانی داشته باشد. (ساپینگتون، ۱۳۸۳)
روانشناسان در مورد قدرت سازگاری به تعداد عوامل شخصی موجود در افراد اشاره می کنند (شاملو : ۲۰۰، ۱۳۷۱) که مهمترین آن ها عبارتند از :
تسلط داشتن به زندگی خود
داشتن خانواده، اقوام و دوستانی که از طرف آن ها حمایت شوند.
انعطاف پذیری
امیدواری
داشتن هدف
سرگرم بودن
عشق و علاقه به سبکی یا گروهی و یا امری
فعال بودن و کارکرد
یکی از عناصری که در توانایی افراد برای سازگاری تأثیر بسیار زیادی دارد فعال بودن و تخلیه انرژی می باشد. کودک سرتاپا انرژی است و به بهانه های مختلف می خواهد آن را مصرف کند. وقتی این انرژی مهار می شود به مانع برمی خورد و راه تجلی پیدا نمی کند، فشارهای روانی غیرقابل باور برای کودک و نوجوان فراهم می آورد. هر اندازه انرژی کودکان و نوجوانان بیشتر مهار شود، احساس ناکامی آن ها به همان اندازه بیشتر خواهد شد و بهداشت روانی آن ها نیز به همان اندازه بیشتر به خطر خواهد افتاد.
عدم آزادی کودکان در تخلیه انرژی خود و ادامه این کار، وضعیت را هر چه بیشتر بدتر و انفجاری تر می کند در حالی که انرژی باید آزاد شود، نیروی بدنی باید بسوزد و مصرف شود. بدیهی است که کودکان در خیلی موارد نمی دانند که چگونه باید انرژی خود را مصرف کنند. آن ها به طور طبیعی بازی می کنند و بر اثر همین بازی انرژی خود را می سوزانند و حتی احتمال دارد که در صورت رها شدن به حال خود، انرژی خود را در راه تخریب به کار ببرند و بدین ترتیب که به یکدیگر مشت و لگد بکوبند و چیزهایی بشکنند.
بنابراین، یکی از علت های اصلی اعمال خشونت آمیز و ولگردی کودکان و نوجوانان این است که به حال خود رها می شوند و نمی دانند که چگونه باید انرژی خود را مصرف کنند. کودکانی که از محیط گرم و محبت آمیز خانواده دور می مانند، کودکانی که به سوی ورزش و فعالیت های بدنی سالم سوق داده نمی شوند، برای آزاد کردن و به مصرف رساندن انرژی خود، به اعمال تخریبی روی می آورند و اوقات خود را به بطالت می گذرانند. (گنجی، ۱۳۸۰)
از آن جایی که جامعه مورد مطالعه را نوجوانان تشکیل می دهند به نظر می رسد در رابطه با این دوره سنی مفید باشد.
۱-۱۶-۲ بهداشت روانی در دوره نوجوانی
رشد در تمام دوران زندگی ادامه دارد و منظور از آن تغییراتی می باشد که به طور متوالی در طول زندگی انسان به وجود می آید، در طی فرایند رشد فرد در عین حال که از ثبات نسبی برخوردار است قادر خواهد بود که رفتار خود را تغییر دهد و با این که تحت تأثیر کنش متقابلی که با افراد و محیط پیرامون خود دارد تغییر می یابد اما در عین حال به عنوان یک انسان تبدیل به موجود کاملاً جداگانه و بیگانه ای نسبت به آن چه قبلاً بوده است نمی شود. دخالت هر یک از دوره های رشد را که اصطلاحاً عوامل کج ساز نامیده می شوند این عوامل گاهی رشد را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و بهداشت روانی ناسالمی را برای فرد ایجاد می کنند. البته اثر این عوامل در همه مراحل زندگی یکسان نیست. در این قسمت سعی می شود تا با بیان مسائل مربوط به بهداشت روانی در دوره نوجوانی به درک مناسب تری در رابطه با این دوره سنی اشاره شود:
نوجوانی را دوره برزخ و دوره انتقالی درنظر می گیرند، انتقال از کودکی به بزرگسالی. از نظر برخی روان شناسان، دوره نوجوانی، دوره آشوب و فشار است و البته عامل اصلی این تعارض را با دگرگونی های زیستی و جنسی مرتبط می دانند. در این دوره است که نوجوان عقاید شخصی خود را با اقتدار بیشتری مطرح می کند : اتاق خودم، نامه خودم، پول خودم، خودم می دانم، خودم تصمیم می گیرم و … او تمایل دارد با دوستان خود درد و دل کند، آزادی عمل داشته باشد، برای این که مورد تأیید دیگران واقع شود دلیل بیاورد، به علت این که نوجوان در پی کسب هویت خویش است هم در خود و هم در اطرافیان موجی را ایجاد می کند.
از آن جایی که نوجوان هنوز (و یا کمتر) به وسیله مشکلات زندگی و محدودیت های آن تحت فشار قرار نگرفته است، افکار پرشور و سرنترسی دارد، او آرمان جوست و باور دارد که می تواند کارهای بزرگ انجام دهد و به همین دلیل از جانب بزرگترها که محافظه کارانه و پایدارتر عمل می کند غیرعادی به نظر می رسند، شناخت های تازه ای که نوجوانان کسب می کنند موجب می شوند که باورهای والدین و بزرگترها را کنار بگذارند و حتی با آن ها مبارزه کنند، زیرا که نوجوانی دوره کشف خود است و هر تولدی که صورت می گیرد با سختی هایی همراه است، نوجوان کسی است که در مرحله بحرانی شناخت خود و یافتن هویت خود به سر می برد. در تحقیقی که توسط روان شناسان آمریکایی انجام گرفته است و در آن زندگی روزانه نوجوانان مطالعه شده، ویژگی های نوجوانی به شرح زیر بیان شده است[۲۴] :
تغییرات خلقی مستلزم مسائل روانی ریشه دار نیست بلکه یکی از ویژگی های بهنجار زندگی نوجوانی است. اگر به گفته های نوجوان اعتماد شود به رغم داشتن خلق نوسانی که در اوست، خوشحال خواهد شد و سازگاری بیشتری را در برخورد با دیگران و سایر مسائل پیدا خواهد کرد.
نوجوانان، یک چهارم وقت خود را به مدرسه اختصاص می دهند و یک چهارم دیگر را به تنهایی می گذرانند. بنابراین تنهایی یکی از ویژگی های زندگی نوجوانی است و به هیچ وجه نشانه نابهنجار یا بیماری نیست.
نوجوانان دوست دارند بیشترین وقت خود را به صرف فعالیت های سرگرم کننده بپردازند : فعالیت های اجتماعی، تماشای تلویزیون، بازی، مطالعه و گوش کردن به موسیقی.
نوجوانانی که تمایل داشتند وقت بیشتری را با خانواده بگذرانند از نظر نتایج تحصیلی نمود بهتری را از خود نشان می دهند.
اختلاف و تعارض با برادر و خواهر (پدر و مادر) و یا سایر افراد نزدیک به نوجوانان برای آن ها ایجاد ناراحتی می کند.
در مجموع این مطالعه نشان می دهد که نوجوانان برای دگرگونی های مهم خلقی آمادگی دارند. بنابراین لازم است که والدین و مربیان این ویژگی ها را از پیش شناخته باشند تا بتوانند متناسب با آن ها با نوجوانان برخورد نمایند. آن ها باید بدانند که نوجوانان برای آن که خود تصمیم گیرنده باشند سعی می کنند از قید قدرتی که بزرگترها، مدرسه و اجتماع اعمال می کنند، رها شوند، آن ها در پی این هستند که هویت خود را نشان دهند، اما از طرفی انتظارات و رفتارهای متضادی که اطرافیان از او دارند روند شکل گیری هویت نوجوان را دچار مشکل می کند. به عنوان مثال از او انتظار دارند که رفتارهای کودکانه اش را ترک کند اما در عین حال او را به عنوان یک فرد مستقل که بزرگ شده نمی پذیرند.
نوجوانی دوره ای است که در آن شکل ظاهری بدن و بخصوص چهره اهمیت زیادی پیدا می کند و عزت نفس را تحت تأثیر قرار می دهد. احساس پذیرفته شدن از طرف دوستان یا احساس طرد شدن، احساس محبوبیت یا عدم محبوبیت در طول این دوره شکل می گیرد. جلوی آینه ایستادن، اندیشیدن به وضع ظاهر و قیافه، لباس عوض کردن و … از جمله مشغولیات ذهنی نوجوانان در این دوره است، والدین باید نسبت به این مسأله واقف بوده و عکس العمل مناسب و به جایی نسبت به احساسات نوجوان داشته باشند. خانواده پناهگاه نوجوان است، در صورتی که والدین (یا کسی که مسئولیت سرپرستی نوجوان را عهده دار است) کمتر دستور بدهند، کمتر نظر خود را تحمیل کنند و این توانایی را در خود تقویت کنند که بتوانند قدرت خود را با نوجوانان تقسیم کنند، بحران های نوجوانی کمتر مشاهده خواهد شد.
در مجموع نوجوانان ارتباط توأم با تفاهم و متقابل تری را با مادران برقرار می کنند. بنابراین مادران باید از این امتیازی که نسبت به پدران دارند بهره بگیرند زیرا نوجوانانی که با مادران خود روابط خوبی دارند، در یافتن و نگهداری دوست، پیشرفت تحصیلی، سازگاری با مدرسه و معلمان، سازگاری با همسالان، داشتن هویت و خویشتن پنداری محکم و یکدست، از عملکرد بهتری نسبت به نوجوانانی که با مادر خود روابط صمیمی ندارند، برخوردارند. این نوجوانان از بهداشت روانی مناسب تری در جهت رشد هویت و استقلال خود بهره مند می گردند و از آن جایی که می دانند در صورت نیاز می توانند به والدین خود متکی باشند، روان سالمتر و احساس امنیت بیشتری دارند. (گنجی، ۱۳۸۰)
حال این نکته حائز اهمیت است که کودکان و نوجوانانی که از چارچوب امن محبت خانواده به دور هستند و در خانه های اقامت به صورت شبانه روزی زندگی می کنند، علی رغم محرومیت های عاطفی و روانی که در طول زندگی خود دارند، با مشکل ویژه ای به نام بحران بلوغ و عبور از دوره نوجوانی به جوانی مواجه هستند. البته اگر مربیان و پرسنل مربوطه به مسائل دوره نوجوانی آگاهی داشته باشند می توان تصور کرد که در فرایند عبور از مرحله کودکی به نوجوانی ریسک کمتری را متحمل شوند.
نوجوانی رشد فعالیت عقلانی و ذهنی فرد است در این مرحله درک مفاهیم انتزاعی افزایش یافته و نوجوان شروع به درک حقوق، آزادی و حرمت انسان می نماید در حقیقت ادراک وی از عدالت و وجدان اخلاقی توسعه می یابد. طبق نظر راجرز (Rogers,1973) نوجوان توانایی برنامه ریزی و طرح ریزی آینده را در اختیار دارد.
از نظر اجتماعی نوجوانی دوران سرکشی و عصیان است. در این دوره، تغییرات قابل توجهی پدید می آید که تأثیر زیادی در شخصیت فرد باقی می گذارد. گرایش نوجوانان به گروه همسن و یا دوستان خود امری است که اطرافیان را نگران می کند. فرد تحت تأثیر گروه همسن خود تغییراتی می یابد و البته از آن جایی که نوجوانان در این مرحله نسبت به قضاوت گروه همسن بیش از قضاوت فرد سرپرست حساس هستند، و حتی برای این که شبیه گروه خود شوند تلاش می کنند، بنابراین لازم است که به زندگی در مراکز شبانه روزی و نگهداری که به صورت اقامت گروهی است توجه بیشتری مبذول گردد زیرا فشار گروه، جهت همشکلی با گروه، پذیرش استانداردهای گروهی دائماً وجود دارد.
نوجوان کمتر به حال می اندیشد و بیشتر نگران آینده است و در حقیقت بیش از آن که برای دیگران مشکل آفرین باشد برای خودش مسأله بوجود می آورد. بدین ترتیب اگر نوجوان و مشکلات وی از جانب بزرگسالان درک نشده و با او احساس همدلی و همدردی نکنند تنش های روانی نوجوان بشدت افزایش می یابد. طبق تحقیقات مرکز پژوهش های فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، اهم مشکلات نوجوانان ایرانی مربوط به زمینه های زیر می باشد :
روابط خانوادگی
دشواری و مسائل مربوط به تحصیل
مشکلات مالی و اقتصادی
روابط با گروه همسن و مشکلات جنسی
چگونگی صرف اوقات فراغت
دشواری مسائل مربوط به سازش و سازگاری
با توجه به این که نوجوان ساکن در مراکز شبانه روزی از مهمترین نهاد عاطفی موثر در جهت رشد و تکامل هویت خود محروم هستند در نتیجه تنش های روانی بیشتری را برای گذار از مرحله نوجوانی تجربه می کنند. (نیکزاد، ۱۳۷۹)
برخورداری و عدم برخورداری از محبت نتایج متفاوتی را در پی دارد که درزیر بیان میشود :
(بهپژوه،۸۹-۱۳۸۶)
الف : ویژگیهای کودکی که از محبت محروم بوده است :
احساس ناامنی و عدم آرامش میکند.
احساس مسئولیت نمیکند.
از زندگی کردن لذت نمیبرد.
اعتماد به نفس در اوضعیف است.
اعتماد به دیگران در او ضعیف است.
رابطه او با دیگران سرد و خشک است.
به قوانین و مقررات و اصول اخلاقی کمتر مقید است.
حالت بدبینی در او وجود دارد.
احساس عدم استقلال میکند و تمایل به پیروی دارد.
برای جلب توجه و خودنمایی که نیاز همه انسانهاست به روشهای نامطلوب مانند پرخاشگری دست میزند.
ب : ویژگیهای کودکی که به قدر کافی از محبت بهرهمند بوده است :
قدرت سازگاری خوبی دارد.
احساس امنیت روانی وآرامش میکند.
بانشاط است و از زندگی کردن لذت میبرد.
اعتماد به نفس در او قوی است.
فردی واقعبین است.