سهراب سپهری در میان شاعران یک دوره از ادبیات ما، چهرهای جداگانه دارد و صاحب سبک خاصی است.
«سپهری به شاعران بزرگ سبک هندی، مانند : صائب، کلیم و بیدل ارادت میورزید، جای پایی از اندیشهی آنان، بویژه بیدل را میتواند در شعر او دید، و به همراه آن رگه هایی از عرفان شرق را.
با این همه، نه میتوان او را پیرو صرف بیدل یا نیما دانست و نه عرفان او را جدا از عرفان اسلامی مورد بررّسی قرار داد.» ( دلیری، ۱۳۷۴، ج۲: ۵۸۵)
در حقیقت شیوهی سپهری، شیوهی خاص و منحصر به فرد خود اوست و شعر سپهری به واسطهی محتوای بینظیرش، سبک سخن سپهری را از شاعران نوپرداز دیگر، متمایز می کند.
علاوه بر آن «شعر سپهری از زیباییهای وزن و قافیه بهرهی چندانی ندارد، اما سادگی اشعار و عاریبودن آنها از هر نوع تصنّع و تکلّف از یک سو و نیز روح لطیف و شاعرانهی او و تصاویر زندهای که از طبیعت و اشیاء رسم میکند شعرهای او را دل نشین ساخته است.» (حاج سید جوادی، ۱۳۸۲: ۴۲۰)
در واقع روح شاعرانه و لطیف سپهری برای هر چیز معنی و مفهومی خاص میشناسد و تخیّل خلاّق وی از همهی اشیاء، تصاویر زنده و حسّاس بدست میدهد، از این لحاظ اندیشه ها و تجربه های فکری و عاطفی او را به صورتی دلپذیر در آورده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
سپهری با روحیهای عرفانی و نگاهی موشکافانه، افق جدیدی را به روی مخاطب باز میکند و بدین واسطه در ادبیات ما ماندگار شده است.
۳-۴-۲ آثار
سهراب سپهری در آثار خود با سادگی تمام آنچه را از ذهنش میگذرد، بیان میکند از این لحاظ زبان او روان و نزدیک به گفتار است. وی در زمینهی شعر مجموعهی بسیار عظیمی از خود به یادگار گذاشته، که در نوع خود از بهترین نمونه های شعر معاصر ایران به شمار میرود.
« سپهری در سال ۱۳۲۶ نخستین اثر خود را در قالب مثنوی، و به پیروی از شیوهی ایرج میرزا، در منظومهی زهره و منوچهر- با نام (در کنار چمن) یا (آرامگاه عشق)، به چاپ رسانید و اما بعد از آن در محیط ادبی تهران، شیوهی شاعری خود را دگرگون نمود، و شیوهی تازهای برگزید.
در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهی شعر خود را به شیوهی نو، با نام (مرگ رنگ) انتشار داد و جای خود را در میان پیروان نیما، به عنوان شاعری صاحب سبک، باز نمود.
مجموعه های بعدی او با نامهای : (زندگی خوابها- در سال ۱۳۳۲)، (آوار آفتاب- در سال ۱۳۴۰) ، (شرق اندوه- در سال ۱۳۴۰) ، (صدای پای آب- در سال ۱۳۴۴) ، (حجم سبز- در سال ۱۳۴۶) و (ما هیچ، ما نگاه در سال ۱۳۵۶) است که این هشت مجموعه در همین سال با عنوان (هشت کتاب) به چاپ رسید و مقام سرایندهی آنها را، در ردهی نخست بزرگان شعر نو فارسی تثبیت کرد. (دلیری،۱۳۷۴،ج۲: ۵۸۴ و ۵۸۵)
۳-۵ فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد یکی از پرآوازهترین شاعر زن معاصر ایران « در ۱۵ دی ماه ۱۳۱۳ خورشیدی، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش سرهنگ محمد فرخزاد، و مادرش توران، وزیری تبار بودند.
به هر روی، فروغ پس از پایان دوره اول دبیرستان، در هنرستان کمالالملک به آموختن نقاشی پرداخت. در شانزده سالگی با (پرویز شاپور) ازدواج کرد و به همراه او به اهواز رفت، ولی زندگی زناشوئیش، چندان نپایید، و فروغ یک سال بعد، شوهر و پسر یک سالهاش (کامیار) را رها کرد و به تهران بازگشت و زندگی شاعرانهای را آغاز نمود.
مدتی با ابراهیم گلستان، در کار فیلم سازی همراهی نمود، و خود نیز فیلم (خانه سیاه است) را از زندگی جذامیان آسایشگاه ( بابا باغی) در نزدیکی تبریز، تهیه و کارگردانی کرد که این فیلم در ۱۹۶۳ میلادی (۱۳۴۲ خورشیدی) برندهی جایزهی بهترین فیلم مستند فستیوال فیلمهای (اوبرهاوزن) آلمان شد.
وی در هنگام ساختن این فیلم، کودک ۵ سالهای به نام حسین منصوری را به فرزندی پذیرفت و او را از جذام خانه، به تهران برد و در پنج سال باقی ماندهی عمرش، از او چون فرزند خود، نگهداری کرد.
فروغ، پس از انتشار دادن مجموعهی اشعار و ساختن چند فیلم و انجام چند سفر به اروپا، در ساعت ۴ بعدظهر روز دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ در یک حادثه ی رانندگی در تهران در گذشت.» (دلیری،۱۳۷۴، ج۲: ۷۲۹ و ۷۳۰)
۳-۵-۱ شعر و اندیشه
فرخزاد شاعر مبتکر و نوپرداز، نادرهای نخستین بر آسمان شعر و ادب پارسی ایران است که در شعرش به نوعی، دیگر اندیشیدن و دیگر دیدن را در فراسوی نگاهمان قرار میدهد.
«اولین شعر فروغ فرخزاد با سبک نو شروع میشود، او در شعرهایش بی آن که شعار بدهد یا فلسفه ببافد با آرزوهای مردم ساده همدلی میکند. فروغ زبانش با زبان مردم عادی یکی است.» (صوفی، ۱۳۸۵: ۳۶۲)
در طبیعت شعر فرخزاد، لفظ و معنی، جلوههای بدیع و دلنوازی از زیبایی و طراوت دارند و با نیرویی وصف ناشدنی عواطف ساده و با احساس و عمیق را بیان میکنند.
« از سوی دیگر ابداع مضامین تازه و خلق تصویرهایی بدیع و اشیاء و محیط اطراف و همهی مظاهر حیات را با دیدی متفاوت نگریستن و مشهودات و دریافتهای خود را به پردهی شعر کشیدن در عین حال آن از ویژگیهای زیبای شعر فروغ است» (حاکمی، ۱۳۷۹: ۷۹)
شعر فرخزاد بر اساس تجربهی شخصی است و با نگاهی مستقل آنچه که در ضمیر خود دارد با نگرشی خاص و با توجّه به فضای زنانه بیان می کند.
وی با استفادهی خلّاقانه از واژهها در شعر «با آن که خود مدّتها در حوزهی تأثیرپذیری شاعرانی مثل توللی و نادرپور قرار دارد،» (عسگری، ۱۳۸۱: ۸۵) به مرور زمان به زبانی تازه و نو دست پیدا میکند و به شخصیّتی مستقل و صاحب سبک تبدیل میشود و بدین ترتیب بر شاعران هم نسل و نسل پس از خود تأثیر عمیقی میگذارد تا جایی که پیروی از فروغ، اساس کار برخی از این شاعران قرار میگیرد.
فروغ را باید یک پدیدهی استثنایی در شعر فارسی به شمار آورد، پدیدهای که موجب تحوّلی عظیم در شعر فارسی گردید.
۳-۵-۲ آثار
فروغ فرخزاد با اندیشه های والا و روح بزرگش، ما را به عوالم تازهای میبرد.
جوهر شعری که در مجموعهی آثار فروغ جلب نظر میکند ما را با شاعری صاحب ذوق مواجه میکند که دارای بیانی خاص و قریحهای شاعرانه است.
« فروغ در سال ۱۳۳۳ خورشیدی نخستین شعرهای خود را در صفحه ادبی مجلهی روشنفکر به چاپ رسانید،
در سال ۱۳۳۴، نخستین مجموعهی شعر خود را با نام (اسیر)، دومین مجموعهاش با نام (دیوار) در سال ۱۳۳۵ و سومین مجموعهاش با نام (عصیان) در سال ۱۳۳۶ منتشر شد.» (دلیری،۱۳۷۴،ج۲: ۷۳۰ و ۷۳۱)
این سه مجموعه دربردارندهی شعرهایی زنانه، عاشقانه و سرکش است که در برخی از آنها، پایبندی به اصول اخلاقی رعایت نشده و شاعر بیپروا احساسات خود را به نظم در آورده است.
در سال ۱۳۴۲ (تولدی دیگر) و پس از مرگش مجموعهای از شعرهای باقی او با نام (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) به چاپ رسید که پنجمین مجموعهی شعرش به شمار میرود.» (همان: ۷۳۰ - ۷۳۲)
(تولدی دیگر) فروغ فرخزاد هم در زندگی او و هم در ادبیات معاصر ایران، نقطهای روشن بود، که ژرفای شعر و دنیای تفکرات شاعرانه را به گونهای نوین و بیهمانند نشان میداد.
علاوه بر آن پنجمین مجموعهی شعر فروغ نیز، شعری باهوّیت و اصیل است، به طور کلی میتوان گفت که در آثار فروغ، شعر و زندگی او، دو اصل جدایی ناپذیر از یکدیگر هستند.
۳-۶ طاهره صفارزاده
شاعرهی متعهّد و راستین زمان ما، طاهره صفارزاده، « فرزند درویش در بیست و هفتم آبان ۱۳۱۵ در سیرجان متولد شد. پدرش وکیل عدلیه و در کسوت تصوّف و صاحب ذوق و اهل قلم و سخن بود و وکالت را بیشتر وسیلهی خدمت به موکلین بیبضاعت قرار داده بود. از این روی در بین مردم از محبوبیّت خاصی برخوردار بود.
خانم صفارزاده تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رسانید و در سال ششم متوسطه شاگرد اول شد. او از سینزده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد و اولین شعرش را با عنوان «بینوا در زمستان» در روزنامه دیواری سال اول دبیرستان نوشت که مورد تشویق قرار گرفت. وی در کنکور در رشته های حقوق و ادبیات فارسی و زبان انگلیسی، هر سه رشته قبول شد. اما به راهنمایی یکی از استادان دانشگاه در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ثبت نام کرد. پس از طیّ مراحل به اخذ لیسانس نایل آمد.
وی برای تأمین مخارج زندگی مجبور شد به کار بپردازد. صبحها در شرکت بیمه کار میکرد و بعدظهرها، در یک مؤسسهی زبان به تلاش معاش پرداخت و به عنوان مترجم متن فیلمهای صنعتی گمارده شد. اما بدین گونه اشتغال علاقه ای نداشت و استعفا داد.
صفارزاده از آن پس، برای ادامهی تحصیل ایران را ترک گفت و عازم لندن گردید. قصدش این بود در یکی از مؤسسات آموزش تلویزیون بیبیسی، دورهی سناریو را بگذراند اما به جای نویسندگی، کارگردانی تلویزیون به او پیشنهاد شد که موافق طبعش نبود و از آن چشم پوشید. در همین زمان، فستیوال بین المللی شعر در لندن برگزار میشد که در آن شرکت کرد و با یک شاعر آمریکایی که در کانادا استاد دانشگاه بود، آشنا شد . دربارهی انتخاب رشته با وی به تبادل نظر پرداخت و آن شاعر گفت: «در آمریکا دانشگاهی در رشته نقد تئوری و عملی ادبیات جهان وجود دارد و من خود دورهی تخصصی آن دانشگاه را گذراندهام.»
او نیز از این راهنمایی بهرهمند شد و با مکاتبه درخواست پذیرش کرد. در ضمن نمونههایی از شعر خود را که ترجمه شده بود برای دانشگاه فرستاد، پس از یک هفته دانشگاه «آیوا» اعلام پذیرش نمود و راهی آمریکا شد و در آنجا رشته تخصصی مورد نظر را به پایان رسانید.» ( عسگری، ۱۳۸۱: ۱۵۷- ۱۵۹)
بانوی روشن فکر مسلمان، پس از بازگشت به میهن فعالیّتهای ادبی خود را ادامه داد. صفارزاده جزء شاعرانی است که در اوج تباهیهای رژیم طاغوت همواره بر اعتقادات خود پایبند بود و با حفظ عفّت و پاکدامنی به نوآوریهای شگرفی در قلمرو شعر زمان، دست پیدا کرد.
۳-۶-۱ ادوار شعری و آثار
شاعر متعهّد معاصر که باورهای عمیق مذهبی در شعر او آشکار است سه دورهی شعری متفاوت داشته است:
«در یک دوره شاعر، پایبند اوزان عروضی بوده و در این راه مانند دیگر شاعران به سرودن شعر پرداخته است. دورهی دیگر، شاعر در راه گسستن از اوزان عروضی است و میکوشد تا راه خود را بازیابد و در این دوره، میان شعر قدیم و جدید گام بر میدارد؛ و بالاخره دورهای که اصولاً خود را به کلی از قید اوزان آزاد نموده و قدرت تخیّل شاعرانهی خود را در میان اوزان رها ساخته است و به تمام معنا شاعری نوپرداز به حساب میآید.» (همان: ۱۵۸و ۱۵۹)
صفارزاده یک شاعر واقعی است، وی در شعر از توانایی و مهارت کامل برخوردار است و مفاهیم و مضامین اعتقادی را در شعر خود منعکس میکند. شعر صفارزاده پر از حرکت و انرژی است و شاعر از استعاره و تشبیه به طور مستقل استفاده میکند.
آثار صفارزاده که طنینانداز زمزمهی روشنفکرانهی او هستند عبارتند از :
«(رهگذر مهتاب) در سال ۱۳۴۱، مجموعهی شعر (چتر گل سرخ) به زبان انگلیسی در سال ۱۳۴۶، ترجمهی شعرهای انگلیسی وی در کتاب (سد و بازوان)، مجموعهی (طنین در دلتا) در سال ۱۳۴۹، (سفر پنجم) در سال ۱۳۵۶، (حرکت و دیروز) در سال ۱۳۵۷ که گزیدهای از پنج مجموعهی وی است، ( بیعت با بیداری) در سال ۱۳۵۸، (دیدار صبح) و (مردان منحنی) در سال ۱۳۶۶ و …» (دلیری، ۱۳۷۴، ج۲: ۷۹۷ تا۸۰۰)
۳-۷ سلمان هراتی
یکی از نامهای آشنای شعر انقلاب سلمان هراتی است. وی در یکی از روزهای اول فروردین در روستای مرزدشت از توابع تنکابن از استان مازندران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا گذراند و دورهی متوسطه را در بخش مجاور روستا- در خرم آباد تنکابن- سپری کرد. وی شبانه در رشته ادبی درس میخواند و روزها را در یک مغازهی خرازی کار میکرد. سال ششم متوسطه را مردود شد، برای کار به تهران آمد و در یک بیمارستان مشغول به کار شد، بار دیگر به طور متفرقه در امتحان نهایی ششم شرکت کرد و قبول شد.
بعد از آن به شهر خودش بازگشت، دو ماه در سپاه خدمت کرد و بعد روانهی سربازی شد. بعد از سربازی در رشته هنر تربیت معلم پذیرفته شد و دوباره به تهران برگشت. در همین سالها با شاعران حوزهی اندیشه و هنر اسلامی آشنا شد و با اشتیاق زیاد در جلسات آنها حاضر شد.