محقق طوسی به چند مورد از این امور خارقالعاده اشاره کرده است[۳۷۰]؛ چون محقق قوشچی در این معجزات اشکال نکرده است و آنها را پذیرفته است، نگارنده نیز به همین اشارات خواجه بسنده میکند و از بیان تفصیلی این معجزات خودداری مینماید.
کراماتی که محقق طوسی به آنها اشاره کرده است به ترتیب زیر میباشد:
۱-۲-۳-۴٫ قلع باب خیبر:
در ماجرای جنگ خیبر هنگامی که بسیاری از صحابه نتوانستند باب خیبر را فتح کنند و وارد قلعه خیبر شوند، حضرت علیA باب خیبر را کند و به دور انداخت. پس از وی هفتاد مرد قوی نتوانستند آن در را تکان دهند.
۲-۲-۳-۴٫ صحبت کردن حضرت با مار بزرگ:
هنگامی که حضرت علیA بر روی منبر کوفه بود و با مردم سخن میگفت، مار بزرگی وارد شد و مقابل حضرت ایستاد و بین آنها سخنانی رد و بدل شد. مردم از حضرت درباره آن مار بزرگ پرسش کردند. حضرت جواب داد: این مار از حکام جن بود که مسأله ای برای وی پیش آمده بود. درباره آن از من پرسشهایی کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۲-۳-۴٫ برداشتن صخره بزرگ از روی چاه:
در جریان جنگ صفین، لشکر حضرت علیA با بیآبی شدیدی مواجه شدند. حضرت دستور داد که چاهی در نزدیک دیری کندند در هنگام کندن چاه با صخره بزرگی برخورد کردند و نتوانستند آن را بردارند. حضرت علیA وارد شد و آن صخره بزرگ را برداشت و آن را دور انداخت. آب از چاه سرازیر شد و لشکر حضرت از آن خوردند و سیراب شدند، سپس حضرت علیA آن صخره را در جای خود قرار داد.
صاحب این دیر نیز با مشاهده این جریان مسلمان شد.
۵-۲-۳-۴٫ محاربه حضرت با اجنه:
هنگامی که جنیان میخواستند به حضرت پیامبر۶ موقع رفتن حضرت به بنی المصطلق، آسیب برسانند، حضرت علیA با آنها جنگید و بسیاری از آنها را کشت.
۵-۲-۳-۴٫ رد شمس:
دو مرتبه برای حضرت علیA رد شمس اتفاق افتاده است.
۳-۳-۴٫ شبهه قوشچی:
قوشچی به هیچ کدام از این کرامات، ایراد و اشکالی نگرفته است و به طور ضمنی ظهور این معجزات را پذیرفته است. قوشچی میگوید:
«حضرت علیA قبل از ابی بکر ادعای امامت نکرده است. اگر هم بپذیریم که پیش از ابوبکر ادعای امامت کرده است؛ میگوییم ظهور این معجزات در مقام تحدی نبوده است و نمیخواسته با این معجزات امامت خود را اثبات کند و یا صلاحیت غیر خود را برای امامت بیان نماید»[۳۷۱].
۴-۳-۴٫ نقد شبهه قوشچی:
ادعای امامت توسط حضرت علیA پیش از ابوبکر؛ مانند روز روشن است و انکار آن تنها از روی تعصب ممکن است.حضرت بارها از غصب خلافت خود توسط ابوبکر شکایت کرد و تا حداقل شش ماه از بیعت با ابوبکر خودداری کرد که در فصلهای سابق به آن اشاره شد. حضرت علیA برای بیان صلاحیت خود برای امامت بعد از پیامبر اکرم۶ سخنرانیهای غرائی داشت که نمونه بارز آن خطبه شقشقیه حضرت میباشد.
هم چنین دلالت کرامت بر امامت بسیار روشن است، زیرا نشانگر مقبولیت صاحب کرامت در نزد خداوند است که اجازه میدهد چنین امور خارق العادهای از فردی ظاهر گردد. خداوند میداند که این فرد صاحب کرامت، ادعای امامت خواهد کرد و این کرامتها را دلیل این ادعای خود قرار خواهد داد، اگر خداوند راضی به این ادعا نباشد اجازه نمیدهد این کرامات از شخصی صادر گردد. همان گونه که اجازه صدور چنین معجزاتی را بر مدعی دروغین نبوت، نمیدهد[۳۷۲].
۱٫ بخش پنجم:شرایط و اوصاف امام
اوصاف امام در پاسخ پرسش «کیف الامام؟» قرار میگیرد. بحث اوصاف و شرایط امام یکی از بحثهای بسیار مهم در زمینه امامت میباشد و پیوسته مورد توجه متکلمان اسلامی بوده است. هم چنان که این یحث، یکی از مهم ترین مباحث اختلافی شیعه و اهل تسنن است.
تفتازانی شارح مقاصد از نه صفت به عنوان صفات امام یاد کرده است. به نظر تفتازانی امام باید مکلف، مسلمان، عادل، حرّ، مرد، مجتهد، شجاع، صاحب رأی، کفایت کافی و قریشی باشد[۳۷۳]. و در ادامه میافزاید: هاشمی بودن، و هم چنین عصمت و افضلیت شرط نمیباشد[۳۷۴].
محقق طوسی هشت صفت را برای امام لازم میداند که نخستین آنها عصمت است بقیه این اوصاف عبارت هستند از: علم، شجاعه، افضل بودن از بقیه مردم در تمام صفات، طهارت از صفات منفره، اقرب مردم به خدا، اختصاص به آیات و معجزات، انحصار امامت در وی در عصر خود[۳۷۵].
۱-۵٫ فصل هجدهم:
عصمت امام
ماده «عصم» در لغت به معنای امساک، حفظ و منع به کار رفته است[۳۷۶]. عصمت نیز از لحاظ صرفی، اسم مصدر از این ماده میباشد[۳۷۷]؛ بنابراین معصوم اسم مفعول به معنای محفوظ و ممنوع میباشد.
«در اصطلاح متکلمان اسلامی معصوم کسی است که از ارتکاب گناه معصوم است. در این که منشأ صیانت معصوم از گناه اراده الهی است، تردیدی وجود ندارد. اما از آنجا که دیدگاه آنان درباره نحوه تاثیر گذاری اراده خداوند در حوادث جهان متفاوت است، درباره استناد عصمت معصومان به اراده الهی نیز تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است.
متکلمان اشعری که نظام اسباب و مسببات را نپذیرفتهاند و به استناد بی واسطه حوادث به اراده الهی اعتقاد دارند، عصمت را به «نیافریدن گناه در معصوم از جانب خداوند» تعریف کردهاند؛ چنان که قاضی عضد الدین ایجی گفته است: «و هی عندنا ان لا یخلق الله فیهم ذنبا» عصمت از نظر ما این است که خداوند گناهی را در معصومان نیافریند. میر سید شریف جرجانی در شرح کلام او گفته است: این تعریف، مقتضای اصل کلامی ما است که همه اشیا بدون واسطه به فاعل مختار (خداوند) استناد داده میشوند».
متکلمان عدلیه (امامیه و معتزله) که به وجوب لطف بر خداوند اعتقاد دارند، عصمت را بر این اساس تفسیر کرده اند؛ چنان که سید مرتضی گفته است: بدان که عصمت عبارت است از لطفی که خداوند در مورد بنده خود انجام میدهد و به واسطه آن انسان از فعل قبیح امتناع میورزد»[۳۷۸].
وی عصمت را این گونه تعریف میکند:
«هی ما یمتنع معه من المعصیه متمکنا منها و لایمتنع منها مع عدمه»[۳۷۹].
عصمت عبارت از آن چیزی است که ارتکاب معصیت به همراه آن ممتنع باشد با وجود این که فرد متصف به آن قدرت بر معصیت دارد و در صورت عدم عصمت، معصیت بر وی ممتنع نباشد.
محقق طوسی نیز در تعریف عصمت گفته است:
«انها ملکه لایصدر عن صاحبها معها المعاصی»[۳۸۰] عصمت ملکهای است که از دارنده آن معصیت سر نمیزند.
در میان همه مذاهب اسلامی، تنها شیعه امامیه و اسماعیلیه عصمت را از اوصاف لازم در امام میدانند[۳۸۱].
شیخ مفید در این باره میگوید:
«همانا امامانی که در تنفیذ احکام و برپا ساختن حدود و حفظ شرایع و تأدیب انسان جانشین انبیاء هستند مانند انبیا معصوم هستند، آنها مرتکب صغیره نمیشوند و درباره چیزی از دین دچار سهو نمیشوند و چیزی از احکام را نیز فراموش نمیکنند»[۳۸۲].
خواجه طوسی، پنج دلیل بر لزوم عصمت امام ذکر میکند. این پنج استدلال را به طور موجز در تجرید العقائد این چنین میآورد:
«و امتناع التسلسل یوجب عصمته و لانه حافظ للشرع و لوجوب الانکار علیه لو أقدم علی المعصیه فیضاد أمر الطاعه و یفوت الغرض من نصبه و لانحطاط درجته عن اقل العوام»[۳۸۳].
امتناع تسلسل عصمت امام را ایجاب میکند و نیز به خاطر این که امام حافظ شریعت است و به سبب این که نهی از منکر کردن وی در صورت ارتکاب معصیت واجب است در نتیجه این نهی از منکر با وجوب اطاعت از او تضاد دارد و هم چنین در صورت معصوم نبودن امام، غرض از نصب او از بین میرود و بالاخره به خاطر این که در صورت معصوم نبودن، جایگاهش از پایین ترین مردم نیز پایین تر میرود.
توضیح این استدلالها به این صورت میباشد:
۱٫امتناع تسلسل عصمت امام را ایجاب میکند.
اگر امام معصوم نباشد، تسلسل لازم میآید و چون تسلسل باطل است، معصوم نبودن امام هم باطل است؛ در نتیجه امام باید معصوم باشد.
توضیح صغری: آن چه سبب وجوب نصب امام میباشد، امکان خطا بر مردم است. اگر امکان خطا بر امام نیز روا باشد وی نیز نیازمند امام دیگری خواهد بود در نتیجه برای از بین رفتن تسلسل باید امامی باشد که خطا بر او جایز نیست به عبارت دیگر معصوم است و امام واقعی همو است.