- . به نقل از: کاتوزیان، پیشین، ص ۲۹۰. ↑
- . Lacey, Nikola & Well, Celia & Quick, Oliver (2010). Reconstructing Criminal Law; Cambridge: Oxford University Press, P. 31. ↑
- . جعفری، مجتبی (۱۳۹۲)، نقش گروه های فشار در شکل گیری، اجرا و تحول حقوق کیفری، در: دایرهالمعارف علوم جنایی، تهران: نشر میزان، ص ۱۰۶۴. ↑
. در میان اسناد فراملی، مشهورترین سندی که صلاحیت تخییری را تعریف نموده است، توصیهنامه مارس ۱۹۸۰ کمیته وزیران اتحادیه اروپا درباره إعمال صلاحیتهای تخییری توسط مقامات اداری است. دراین سند، صلاحیت تخییریاینگونه تعریف شده است: «صلاحیت تخییری، اختیاری است که به مقام اداری درجهای از آزادی عمل را برای تصمیم گیری واگذار می کند و مقام اداری را مجاز میسازد که میان تصمیمات مجاز و قانونی، تصمیمی را که از نظر او مناسبتر است اتخا نماید»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))Recommendation of the commission of Ministers No. R(80)2 concerning the Exercise of Discretionary Power by Administrative Authorities, 316th Mtg, 11 March 1980. ↑
- . ر.ک. به: مشهدی، علی (۱۳۹۱)، صلاحیت تخییری؛ نظام حقوقی صلاحیتهای تخییری در قوه مجریه، تهران: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، صص ۱۱۹- ۷۹. ↑
- . جاودانی، حمید و جعفر توفیقی (۱۳۸۸)، ساختارها، فرآیندها و عوامل مؤثر بر توسعه میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۳۷. ↑
- . نیوتن اسمیت معتقد است قیاسناپذیری میان پارادایمها باعث می شود که نتوان بین دو نظریه رقیب یکی را بر دیگری ترجیح داد و یکی را انتخاب کرد. وی حتی میپرسد که اگر دو نظریه ترجیحناپذیرند، چرا هر دو را نپذیریم؟ مطمئناً توماس کوهن – مُبدع نظریه انقلابهای علمی – پاسخ خواهد داد که چون دو نظریه رقیب با هم ناسازگارند پذیرش هر دو ممکن نیست، اما نیوتن اسمیت زیر بار چنین سخنی نمیرود و به روش استفهامِ انکاری، میپرسد: «آدم میخواهد بداند چگونه دو نظریه قیاسناپذیر با هم ناسازگارند؟». در مقابل، کوهن، پارادایمهای رقیب را قیاسناپذیر میداند، اما معنایی که وی در این جا از قیاسناپذیری مراد می کند غیر از معنای آن در ریاضیات است. وی در آثار خویش به طور کلّی از سه نوع قیاسناپذیری سخن گفته است: اولاً، مدافعان پارادایمهای متفاوت جهان را به شیوه متفاوتی میبینند و حتی در جهانهای متفاوتی زندگی می کنند؛ ثانیاً، دو پارادایم متفاوت از معیارهای ارزیابی متفاوتی استفاده می کنند و مجموعه مسائل علمی متفاوتی دارند؛ ثالثاً، معانی واژگان علمی در هنگام گذار انقلابی دگرگون می شوند. این سه نوع قیاسناپذیری، به ترتیب، قیاسناپذیری ادراکی، روششناختی، و سمانتیکی نامیده می شود. برای طالعه تفصیلی در خصوص ادله موافقان و مخالفان قیاسناپذیری و تعاملناپذیریِ پارادایمها، ر.ک. به:
۱. Newton-Smith, W. H. (1981). The Rationality of Science, Routledge & Kegan Paul Ltd. 2- Gattei, Stefano (2008). Thomas Kuhn’s ‘Linguistic Turn’ and the Legacy of Logical Empiricism, Incommensurability, Rationality and the Search for Truth, British Library of Congress Cataloguing-in-Publication Data. ↑
- . رضوانی، مهران و سید حمید خداداد حسینی و عادل آذر و پرویز احمدی (۱۳۸۸)، تأملی بر مبانی پارادایمیک و پارادایمانگاری در مطالعات میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۱۴۷. ↑
- . Kuhn, Thomas S. (1962). The Structure of Scientific Revolution, Chicago: University of Chicago Press, P. X. ↑
- . Pragmatism ↑
- . نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۷۵. ↑
- . Fahey, L. and Robert M. R. (1998); “Learning from the future, competitive foresight scenarios “,Canada: John wiley & sons Inc, P. 44. ↑
- . حسنی، محمدحسین(۱۳۸۹)،درآمدی به روششناسی تلفیقی در پژوهشهای میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره دوم، ش۴، ص۱۵۱. ↑
- . ر.ک. به: کوهن، تامس (۱۳۸۳)، ساختار انقلابهای علمی، ترجمه عباس طاهری، تهران: نشر قصه. ↑
- . ر.ک. به: پورعزت، علیاصغر (۱۳۸۷)، گذر از حصارهای شیشه ای با تأکید بر الزامات زبانشناختی علوم میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، سال اول، شماره ۱. ↑
- . Schutz, M. & M.J. Hatch (1995), “Living with multiple paradigm: The Case of paradigm interplay in organizational culture studies”, Academy of management Review, No. 21, PP. 529-557. and also: Jackson, N. & P. Carter (1991), “In defense of paradigm incommensurability”, Organizations studies, Vol. 12, No.1, PP. 109– ۱۲۸. ↑
- . Morrow, R.A & D.D. Brown (1994), Critical Theory and Methodology, London: Sage. ↑
- . رضوانی، مهران و سید حمید خداداد حسینی و عادل آذر و پرویز احمدی (۱۳۸۸)، تأملی بر مبانی پارادایمیک و پارادایمانگاری در مطالعات میانرشتهای، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۲، شماره ۱، ص ۱۴۳. ↑
- . Simulation ↑
- . ذاکریان، مهدی (۱۳۹۰)، همپیوندی دیسیپلینهای علمی با مدلهای شبیهسازی در روابط بینالملل، مطالعات بین المللی، شماره ۳۰، ص ۲۹. ↑
- . مردیها، مرتضی (۱۳۸۷)، فضیلت عدم قطعیت در علم شناخت اجتماع، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۲۷. ↑
- . آزادبخت، فرید (۱۳۸۹)، پارادایم میانرشتهای حقوق بینالملل: یک بررسی سیستمی با روابط بینالملل، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره ۳، شماره ۱، ص ۱۳۷. ↑
- . حبیبی، حسن (۱۳۷۳)، منطق حقوقی و انفورماتیک حقوقی، تهران: انتشارات اطلاعات، ص ۹۵. ↑
- . حبیبی، پیشین، ص ۱۱۰. ↑
- . یزدانفام، محمود(۱۳۹۰)،آیندهشناسیوبرآورد محیط راهبردی: لازمه تصمیم گیری بهتر در امنیت ملی، مطالعات راهبردی، سال چهاردهم، شماره ۴، ص ۸. ↑
- . یزدانفام، پیشین، ص ۱۱. ↑
- . Gordon, Adam (2008); Future Savvy: Identifying Trends to Make Better Decisions, Manage Uncertainty, and Profit from Change, New York: American Management Association. ↑
- . بشیریه،حسین(۱۳۸۹)،موانع توسعه سیاسی درایران،چاپ هشتم،تهران:نشر گام نو؛ونیز:میرسپاسی، علی(۱۳۸۹)، تأملیدرمدرنیتهایرانی،چاپسوم،تهران: نشر طرحنو؛ و نیز:
Rajaee, Farhang(2007);Islamism and modernism:the changing discourse in Iran,Austin:University of Texas Press. ↑
- . زالی، نادر (۱۳۹۰)،آیندهنگاری راهبردی و سیاستگذاری منطقهای با رویکرد سناریونویسی، مطالعات راهبردی، سال چهاردهم، شماره ۴، ص ۳۴. ↑
- . See: Katouzian, Homayoun & Shahidi, Hossein eds. (2008); Iran in the 21st Century: Politics, Economics and Conflict, London: Routledge. ↑
- . موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۳۳. ↑
- . کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۵)، الاصول کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۲۶. ↑
- . مجلسی، محمد باقر (۱۳۶۳)، ترجمه بحار الأنوار، ترجمه ابوالحسن موسوی همدانی، تهران: نشر کتابخانه مسجد ولی عصر، ج ۶۸، ص ۳۰۷. ↑
- . قریشی، فردین (۱۳۹۰)، بازسازی اندیشه دینی درایران، چاپ دوم، تهران: نشر قصیدهسرا، ص ۸۴. ↑
- . ر.ک. به: کلانتری، ابراهیم (۱۳۸۲)، ظهر و بطن قرآن کریم، قبسات، شماره ۲۹. ↑
- . دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۱۱۲. ↑
- . پژوهشها و تألیفات جریان غربگرای روشنفکری درایران، عموماً از همین نوع است و حجم عمده آثار منتشره از آنان محدود به «ترجمه» ی معرفی و دلبستگی به چهره های روشنفکری غربی است؛ چهرهها و گریشهایی مصلحانه و گاه بسیار بسیار منحرفانه؛ از پستمدرنها گرفته تا شیطانپرستها و همجنسگرایان روشنفکرنما. مروری بر عمده کتب منتشره از سوی نشر ثالث، نشر نی، نشر آگه، نشر هرمس و… نشانگراین وضعیت است. سروش دباغ، روشنفکر دینی معاصر، که اتفاقاً بیشتر روشنفکرِ آزاد است تا روشنفکر دینی، با درکاین فاجعه متعرضِ دو سردمدارِ جریان ترجمه کنب روشنفکریِ غربی – یعنی مراد فرهادپور- شده و مینویسد: «فرهادپور بین سه مفهوم «ترجمه»، «پژوهش تطبیقی» و «تفکر» خلط کرده است. نه میتوان مترجم را به پژوهشگر و محقق تحویل کرد و نه هیچ یک را به متفکر. مثلاً به هیچ عنوان تألیفات و آثار محققان و پژوهشگران برجستهای را نمی توان به ترجمه فروکاست. از سوی دیگر، متفکر کسی است که با مد نظر قرار دادن مسائلی که در جامعه خویش با آنها دست به گریبان است،ایدهپردازی و مفهومسازی می کند. مؤلفهی «مفهوم سازی» فرق فارق میان ترجمه و تفکر است که ما را از یکیانگاشتن واینهمانسازی آنها بر حذر میدارد.» [دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۴۹]. مفاهیم «تفکر» و «متفکر» حدود و ثغور و مصادیقی دارند که با دایره معنایی و مصادیق مفاهیم «ترجمه» و «مترجم» یکی نیستند و نمی توان متفکر و مترجم را یکی انگاشت. سروش دباغ، همچمنین بهکار بردناین تعبیر توسط فرهاد مرادپور که «روشنفکری دینی همچون گرانی مسکن، خودروهای فرسوده، یا پدیده دختران فراری، پسماندهای از دورانِ سپریشده است»را دور از شأن یک مباحثه علمی دانسته و تذکر میدهداین جسارتها به ساحت روشنفکری دینی در ترازوی تحقیق وزنی ندارد. وی همچنین دلسوزانه و متعهدانه، در نقد دیدگاه مرادپور تصریح می کند « سیاست را به باد تشبیه کردن و آن را فاقد جوهر و بلکه فراتر از همه جوهرها نشاندن، مدعای بلادلیلی است که در خور یک فضای رمانتیک و شاعرانه است تا یک بحث نظری- اندیشگی. (دباغ، پیشین: ص ۵۸) ↑
- . Nottingham, Elizabeth (1968). Religion and Society, New York: Random House, P. 28. ↑
- . ر.ک. به: فلاح، رستم (۱۳۸۸)، درآمدی بر الهیات ناظر به پیشرفت، در: درآمدی بر علوم انسانی انتقادی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی. ↑
- . موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۱۵۳. ↑
- . دباغ، سروش (۱۳۹۰)، ترنم موزون حزن؛ تأملاتی در روشنفکری معاصر، تهران: انتشارات کویر، ص ۲۷. ↑
- . کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، چاپ دوم، تهران: طرح نو، ص ۷۴. ↑
- . با توجه بهاین که روشنفکری، مفهومی برساخته است، گریز و گزیری از به رسمیت شناختن تکثر و تنوع جریانهای روشنفکری موجود نیست. سودای یکسانسازی و یکیانگاری مصادیق متنوع و غیر قابل تحویل به وحدت، دراین میان سودای باطلی است. همان طور که میتوان اصناف مدرنیتهها را از یکدیگر تفکیک کرد، اصناف روشنفکریها را نیز میتوان از یکدیگر بازشناخت. به تعبیر دیگر، نمی توان به نحو پیشینی، روشنفکری را تعریف کرد و تمام مؤلفه های آن را به دست داد، بلکه از آنجا کهاین مفهوم، «ذاتی» ندارد، مصادیق آن میتوانند به مرور زمان بروز و ظهور یابند و سر برآورند. روشنفکری دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ شمسی عموماً با مؤلفه هایی چون عدالتطلبی، مبارزه، استعمارستیزی و… همعنان بود که اغلب آنها ملهم از آموزههای کلاسیک سوسیالیستی- مارکسیستی و یا اسلامِایدئولوژیک بودند. در فضای دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی هم، با جریان روشنفکریای مواجهیم که ملهم از آموزههای نظریه انتقایِ مکتب فرانکفورت و اندیشه های افرادی چون آدورنو، هورکهایمر، وهابرماس است و در عین نقد آموزههای لیبرالیستی وایدئولوژیک را مورد توجه دارد و همچنین دلمشغولِ هشدار و مبارزه با نقض آزادیها و حقوق بشر توسط هر نوع گفتمان نئوایدئولوژیکِ اقتدارگرا است. در عین حال، ذکراین نکته مهم است که با وجود تفاوتهای جریانهای روشنفکریایران، پیگیری «گفتمان مردمسالاریِ دینیِ حقوقمحور» در میان اکثر آنها برجسته است و به چشم میخورد.این امر مهمی است که در تحلیل فضای روشنفکری و روشنفکریِ دینی کنونی رهگشا است. ↑
- . کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۹۶. ↑
- . موصللی، احمد و لوؤی صافی (۱۳۸۸)، ریشه های بحران روشنفکری در جامعه عربی، ترجمه پرویز آزادی، چاپ اول، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص ۳۷. ↑
- . کاظمی، عباس (۱۳۸۷)، جامعه شناسی روشنفکری دینی درایران، تهران: طرح نو، چاپ دوم، ص ۱۱۶. ↑
- . ر.ک. به: همیلتون، کریستوفر (۱۳۸۹)، معرفتشناسی، ترجمه رضا صادقی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ↑