فهُوَ بِالْقَوْلِِ مُدِلٌّ وَ مِنَ ٱلْعَمَلِ مُقِلٌّ عبارات«مدلّ و مقلّ» استعاره بالکنایه است به دلیل این که گویی در آنهازیاده روی درقول و گفتن(مدلّ) وخساست درعمل و کردار(مقلّ)به مال تشبیه شده اندکه مخاطب دراولی زیاده روی می کندچون گفتن بدون عمل کارآسانی است وبرعکس دردومی یعنی عمل و کردارکوتاهی می کند.این تعبیربه خاطرآن است که اصل معنای لغوی مدلّ ومُقلّ ازخصوصیات انسان درارتباط با مال و ثروت است چنانکه خسیس رامدل و فقیرمالی رامقل گویند.بنابراین مال و پول به عنوان مشبه به حذف شده اندومشبه مرکب(قول)و(عمل)بالوازم مشبه به عنوان قرینه واستعاره تخییلیه ذکرشده است.َ (عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دراین حکمت حضرت علی (ع)[بااستفاده ازهنربلاغت وبیان]نکات مهمی را به عنوان معایب وموانع کمال انسان مطرح می نمایندوعلاوه بربیان مشکل به ارائه راه حل های اصلاح نیزمی پردازند.) بحرانی ؛ ۱۳۷۳ : ۵/۵۵۶)
ج.مواردتشبیه دراین حکمت نورانی؛
تشبیه مخاطب(فاعل لاتکن)مشبه مفردمطلق به کسی که بدون عمل به آخرت امیدواراست (مشبه به مرکب اول)وباآرزوهای دورودرازتوبه اش رابه تاخیرمی اندازد(مشبه به مرکب دوم)نوع تشبیه جمع و وجه شبه عدم حصول نتیجه . لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو ٱلآخِرَهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّی ٱلتَّوْبَهَ بِطُولِ ٱلأَمَلِ(تشبیه مرکب)…
تشبیه سخن اهل دنیا(سخن مخاطب موعظه)مشبه مرکب به سخن زاهدان مشبه به مفرد مقیدحسی وعمل او(مشبه مرکب)به کرداردنیادوستان (مشبه به مفردمقید)یَقُولُ فِی ٱلدُّنْیَا بِِقَوْلِِ ٱلزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ ٱلرَّاغِبِینَ(تشبیه مرکب)…
تشبیه مخاطب موعظه به احدهم (هو مشبه مفردمطلق) وأحدهم (مشبه به مفردمقید)وَ هُوَ أَحَدُهُمْ ،نوع تشبیه بلیغ است ومجموع تشبیهات به کاررفته به دلیل تعددمشبه و مشبه به هاتشبیه مفروق است . (عرفان؛ ۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)
ج. خلاصه این بخش از سخنان امام (ع) بازداشتن طالب پند و موعظه از سى و چهار صفت ناپسند است
د.کنایه؛
(مایَفنَی و مایَبقَی)کنایه ی تعریض به دنیا و آخرت است بنابراین دنیا و آخرت مکنی عنه می باشد.
واژه های الغُنم:غنیمت و الغُرم:غرامت و زیان کنایه است به صورت تعریض اولی ازعمل نیک ودوم ازگفتاربدون عمل .
ومجموع عبارات از«یخشی الموت….وَلایَخشَی رَبّهُ فِی خَلقِهِ»کنایه تعریض ازغفلت و عدم یقین وجدیت ایمان است. (همان منبع : ۲۱۵-۲۱۱)
۴-۰۳۶نهج البلاغه-حکمت ۱۵۸
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:عَاتِبْ[۸۴] أَخَاکَ بِِالإِحْسَانِِ إِلَیْهِ وَ ٱرْدُدْ شَرَّهُ بِالإِنْعَامِ عَلَیْهِ*
برادرت رابا نیکی کردن به او مورد سرزنش قرار ده و بدیهایش رابا بخشش کردن به اواز خود دورکن.
موضوع:روش برخورد با دوستان بد(اخلاقى، اجتماعى)
این ادب ائمه ما (ع) و روش آن ها درتربیت کردن شیعیانشان است….ورفتارشان با کسانی که آنان راآزارمی دادنداین گونه بود.یعنی گذشت و بخشش و احسان کردن…وبه وسیله این کرامات اخلاقی به بالاترین مرتبه عدالت دست یافتندوبه بیشترین بهره از آن بازگشتند.(ابن ابی الحدید؛ ۱۳۷۹-۱۳۶۸ :۷/۳۸۱)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.استعاره؛
یعنى به جاى سرزنش به گفتار و رفتار در حق برادر مسلمانت نیکى و بخشش کن، که اینها در جلب نظر و دفع شر و بدى او سودمندتر و مؤثرتر است.کلمه عتاب(عاتب:مستعارمنه)،استعاره [استعاره مصرّحه]آورده شده است از احسان(مستعارله)، زیرا اصل درمفهوم عتاب و سرزنش ،تنبیه کردن و آزردن است ولی دراین جا به معنای نیکی کردن به کاررفته است چونکه هر دو براى بازگشت شخص سرزنش شده به کار مىروند. (عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
أَخَا یعنی برادرنیزاستعاره مصرحه ازدوست صمیمی آورده شده است،گویی دوست به برادر تشبیه شده و آن گاه مشبه یعنی دوست حذف و اخ که مشبه به است بخاطرتاکیدبرشدت صمیمیت بجای آن ذکرشده است.( احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
۴-۰۳۷نهج البلاغه حکمت ۱۵۹
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ ٱلتُُّهَمَهِ فَلا یَلُومَنَّ[۸۵] مَنْ أَسَاءَ بِهِ ٱلظَّنَّ *
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار داد، نباید جز خود را نکوهش کند
موضوع: پرهیز از مواضع اتّهام (اخلاق اجتماعى)
دراین سخن نورانی حضرت امیرالمومنین (ع) اعتمادسازی وجلوگیری ازاشاعه سوء ظن رابه عنوان یکی از مهمترین عوامل سلامت اجتماعی موردتاکیدقرار می دهد.(کمره ای ؛۱۳۵: ۲۱/۲۴۲)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت
الف.استعاره؛
نفس دراین عبارت استعاره مکنیه است گویی به چیزی تشبیه شده که آماج تیراندازی و هدف گیری قرار داردکه مشبه به را حذف و مشبه (نفس)ذکرشده و(وضع)به عنوان ترشیح و مواضع از لوازم مشبه به به عنوان قرینه درجمله ذکر شده است.
ب.کنایه؛
« مَوَاضِعَ ٱلتُُّهَمَهِ»و « ٱلظَّنَّ:گمان بد»کنایه ایماازنسبت های نارواوگمان های نادرستی است که دراثربی احتیاطی افراد وتردد درمکان های نامناسب ویا معاشرت باافراد ناشایسته ممکن است درباره انسان به ذهن دیگران خطورنماید.
مجموع حکمت کنایه از نهی و بازداشتن افراد ازرفتارها و کردارهایی است که موجب بدگمانی و سلب اعتماد می شود.
ونیز در حدیث آمده است: «ایمان بنده کامل نمىشود تا آنکه چیزهایى را که حرمت ندارد، رها کند.» همین معنى را شاعرى گرفته و چنین سروده است: «چنین مدعى هستى که لواط نمىکنى، به ما بگو این غلام بچه که ایستاده است چه مىکند، نمکین بودنش بر تو گواهى به بدگمان شدن مىدهد و براى بدگمان گواهانى غیر قابل انکار است.» (همان منبع)
۳-۰۳۸نهج البلاغه حکمت ۱۶۴
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: مَنْ قَضَى[۸۶] حَقَّ مَنْ لا یَقْضِی حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ*
و درود خدا بر او، فرمود: رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمىشمارد نوعى بردگى است.
موضوع: روش بر خورد با متجاوزان(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)
توجه به حقوق دیگران در حوزه فردی و اجتماعی وبه ویژه حقوق دوستان ،دراین کلمه مورد تاکید حضرت علی (ع) قرار گرفته است. (همان منبع؛ ۳۸۶)
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت
کنایه؛
عَبّدَهُ با تشدید یعنى او را به بندگى گرفت و معنى آن همان استعباد است و این سخن ستایش کسى است که حق او داده نشده است، یعنى کسى که نسبت به کسى که حق او را نداده است، حق را به جا مىآورد او را به بندگى خود در آورده که بدون چشم داشت و فقط براى عرضه نعمت بر او چنین کرده است. شاعرى در نقیض و عکس این حالت خطاب به دوستى چنین سروده است: «… یقین داشته باش که من براى تو حقى نمىبینم مگر اینکه تو براى من حقى ببینى، و اگر دست تو براى من یک تیر فراهم آورد، من هزار تیر فراهم مىسازم.» ( بحرانی؛ ۱۳۷۳ : ۵)
بنابراین عبارت کنایه تعریض است یعنی ستایش کسی که بدون چشم داشت و فقط براى عرضه نعمت بر او چنین کرده است.(مکنی عنه) (ثروتیان؛۱۰۵:۱۳۷۸)
۴-۰۳۹ نهج البلاغه-حکمت ۱۶۶
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:لا یُعَابُ ٱلْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَه*
و درود خدا بر او، فرمود: مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مىگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقّش نیست بگیرد.