۲-۶-۱- تعادل و جامعه پذیری
مفاهیم یک پارچگی و : تعادل” ۲۰، از ” مفاهیم کلیدی” ۲۱ و از سازه های اساسی نظریه ی ساختی –کارکردی ، به عنوان یکی از اهداف اصلی جامعه از یک طرف ، و ” ارزش ها، هنجارها” ۲۲ و جامعه پذیری به عنوان ابزارها و وسایل مناسب برای رسیدن به اهداف ازطرف دیگر، بسیار مهم هستند . کارکردگرایان ساختاری در چارچوب نظریه خود به مفاهیم، ارزش ها و اهداف از یک سو و هنجارها به عنوان وسایل رسیدن به ارزش ها و اهداف از طرف دیگر و از همه مهم تر به فرایندی که این امر مهم را ممکن می سازد یعنی به فرایند جامعه پذیری ، دقت اساسی دارند. و آن ها را در کانون توجه خود قرار می دهد ؛ چرا که این مفاهیم ، عوامل و فرایندها؛ انسجام،یک پارچگی و به سامانی یک جامعه؛ نظام و سازمان موجب می شود و در نتیجه تعادل آن ها را ممکن می سازد (مهارجی ، ۱۳۸۲: ۱۳۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در نظام های اجتماعی ، هم محیط و عوامل آن، و هم عناصر ساختی با ایفای کارکردهای خود، تعادل را موجب می شودند. در این میان اگر فرایند جامعه پذیری نتواند بین اهداف و ارزش های جامعه، یا نظام اجتماعی و هنجارها و یا وسایل اجرای آن ارزش ها و مطلوب های مرتبط ، انطباق ایجاد کند، یک پارچگی و انسجام جامعه و یانظام ضعیف، و در نتیجه دچار بی تعادلی می شود. در این صورت، جامعه یا نظام باید تلاش کند که از طریق تعریف دوباره ی ارزش ها و هنجارها، و با یاری فرایند جامه پذیری و با ساخت یابی مجدد و پی در پی به یک پارچگی و انسجاتم و تعدل جددی دست یابد و تغییرات و تحول های پدید آمده، نابودی جامعه و یا نظام را موجب نشود تا موجبات تغییرات و تحولات در جامعه و نظام ، سازگاری آنها برای فائق آمدن بر محیط خویش و تعادل را فراهم آورد(ساختی یابی دوباره). از این رو جامعه پذیری، پرونده ی محرک های اساسی و بنیادی است که کنشگران، کنش خود را بر آن ها بنا می نهد و از این طریق با درونی شدن ارزش ها، هنجارها و مهارتها در کنشگران و ایفای درست نقش ها در پایگاه ها، هم نوایی و تعادل در جامعه و نظام به وجود میآید و با ادامه حیات پویای خود، توسعه پایدار حاصل می گردد.
نظام مدیریت محلی با هدف تحقق حکم رانی خوب یکی از ساخت های طراحی شده ی پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ است که با ساخت یابی مجدد مبتنی بر فرهنگ و ارزش ها ی مشارکت و به ویژه مشارکت شهروندان در اداره ی جامعه بر اساس مقتضیات محلی، می باید به باری فرایند جامعه پذیری و ایجاد الزامات هنجاری ، همانا انسجام، یک پارچگی و تعادلی را در جامعه ایجاد کند تا ایران به اهداف و مطلوب های سند چشم انداز ایران در ۱۴۰۴ دست یابد . اگر در این میان این امر تحقق نپذیرید ، باید فرایند بازشناسی و اصلاح گردد تا چالش های کاهش یابد و موانع بر طرف شود وجود مشارکت در اجزای مختلف حکومت، جوهر و ماهیت دکراسی به شمار می رود (Ward,2010) در واقع امروزه، تعهد به مشارکت دادن مردم در برنامه های توسعه ، در قالب نهادها از ویژگی های اصلی دولت های توسعه مدار به شمار می رود (Pollard,2010) از این رو دولت ها به اتخاذ رویکردهای مشارکتی در برنامه های توسعه روی آورده اند (Murray-li,2007;Jennings.2007:Lange,2008)
شکل۲-۱: فرایند، فرم و نتیجه مشارکت های مردمی در جوامع محلی
منبع: Hophmayer & Krozer,2008
۲-۶- مشارکت
مشارکت مردم و از طریق تشکیلات و سازمانهای روستایی برنامهها و طرحهای توسعه روستایی تدوین و اجرا گردیده و تحت نظارت و ارزشیابی قرار می گیرد(رضوانی،۱۳۸۳: ۲۱۱)
با گسترش مفهوم مشارکت در میان دست اندرکاران و صاحب نظران توسعه و به ویژه توسعه روستایی، عده زیادی از فعالان توسعه به ارائه راه کارهای نظری و عملی در جهت ترغیب و تشویق مشارکت و از طرفی اهمیت موضوع مشارکت در توسعه پرداخته اند. برای نمونه ، گاندی خواهان تحول روستاها ازطریق توسعۀ درونی انها تبدیل شان به مکان هایی زیست پذیر و متناسب با رشد و ترقی بود(پاپلی یزدی و ابراهیمی، ۱۳۸۱ ، ۱۵۶) در این میان موفقیت وشکست هر سازمان در دستیابی به اهداف و انجام وظایفش متکی به مدیریت آن است . روستا نیز به منطله یک سازمان فضایی زیستی، از این قاعده مستثنی نیستند(فیروزنیا، ۱۳۹۰، ۸۹)
در منابع علمی، تعاریف متعددی از مدیریت ارائه شده است . عده ای مدیریت را هنر انجام امور به وسیله دیگران توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تاکید داشته اند.
گروهی مدیریت را علم هماهنگی کوشش های اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف معین توصیف کرده اند (الوانی ، ۱۳۷۷، ۵۶). در تعریف دیگری فرایند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی، مالی ، اطلاعاتی و انسانی از رطیق سازماندهی ، بسیج منابع وامکانات ، هدایت و رهبری برای دستیابی به اهداف سازمان بر اساس نظام ارزشی وچتر حاکم بر جامعیت را مدیریت گویند(موسویان، ۱۳۸۴، ۶۴). در این میان میتوان مدیریت روستایی را برنامه ریزی برای روستا، سازماندهی اقدام توسعه ای و هماهنگی و نظارت بر اقدام های انجام شده دانست(دربان آستانه، ۱۳۸۴، ۷۸) در واقع مدیریت روستایی، علم تلفیق و تنظیم عوامل مختلف طبیعی ، انسانی، اقتصادی و غیره در جامعه روستایی است(طالب ، ۱۳۷۵، ۴۵).
مدیریت روستایی در فرایند توسعه روستایی یکپارچه و پایدار نقش اساسی دذارد . مدیریت روستایی در واقع فرایند سازمان دهی و هدایت جامعه ومحیط روستایی از طریق شکل دادن به سازمان ها و نهادهاست.(هاشمی و همکران، ۱۳۹۰). ساختار اداره نواحی روستایی در بین کشورها به لحاظ تشکیلات سازمانی وسیاسی حاکم و نیزسلیقه تاریخی متفاوت می باشد. با وجود ساختارهای متفاوت اداری ، در دهه های اخیر حکومت محلی روستایی در بیشتر کشورها در معرض تحول چشمگیری بوده است. ماهیت و زمان این تغییرات با توجه به زمینه های ملی هر کشور متفاوت است، اما در مفهوم وسیع آن ، مدیریت روستایی از دوره پدرسالاری در اوایل قرن بیستم به دوره دولت گرا در اواسط قرن بیستم و به یک دوره جدید حکمروایی در قرن بیست و یکم متحول شده است (وودز، ۱۳۹۰). راهبرد جدید مدیریت روستایی باید سمت و سوی مشارکتی داشته باشد و به این نکته مهم توجه کند که دستیابی به توسعۀ پایدار، منوط به افزایش ظرفیت ها در تمام امور است. جامعه ای توسعه یافته تر خواهد بود که بر سرنوشت خود تسلط بیشتری داشته باشد. در غیر این صورت، اگر جامعه ای به سطحی از رشد اقتصادی –اجتماعی برسد، اما قدرت اختیار و انتخاب از آن سلب شود، تنها مرحله ای از رشد را طی کرده، ولی فاقد توسعه است(مطیعی و سخایی، ۱۳۸۸ به نقل از حسینی ، ۱۳۸۶).
شکل جدید مدیریت روستایی« مدیریت مشارکتی» نام دارد در این شیوه مدیریت ، عناصر بیرونی تعیین سرنوشت مردم در روستا نیستند، بلکه مردم در تعامل با دولت و بازار از سرنوشت خود را رقم میزنند . مشارکت دادن مردم روستایی که خود ذینفع و گروه هدف برنامه های توسعه اند، با شکل گیری سازمان های مردمی- محلی در جامعه اماکنپذیر است. بدین ترتیب زمینه ای فراهم می شود تا نهادهای مشارکت کننده و همکاران طرح ها به طور بالقوه که تسهیل گری را انجام دهند(افتخاری، ۱۳۸۶ ، ۱۴۶).
در سال های اخیر ، توسعۀ روستایی در قالب مشارکتی و نهادگرایی مطرح شده که ابعاد توسعۀ روستایی یکپارچه ، همراه با مشارکت مردم را در بر دارد. از این منظر، عوامل متعددی بر توسعۀ روستایی تاثیرگزارند که از جمله آنها می توان مدیریت روستایی وحضور خبرگان شوراها را نام برد (پورطاهری و همکاران، ۱۳۸۹، ۸۷).
در مدیریت جدید روستایی ، مشارکت دادن مردم به عنوان مهمترین رکن موفقیت برنامه های توسعه روستایی شناخته می شود. در این میان عوامل مختلفی باعث عدم مشارکت روستاییان می شود. از دیدگاه برخی از پژوهشگران سرمایه گذاری به همراه توسعه زیرساخت ها در نواحی روستایی در راستای کاهش فقر این نواحی، مهمترین عامل عدم مشارکت روستاییان به شمار می رود، بنابراین دولت ها می توانند با اجرای برنامه های توسعه اقتصادی سطح مشارکت روستاییان را افزایش دهند(Leal.2007;Jennings,2007) از نظر برخی دیگر هم، ضعف زیرساخت های فرهنگی و پایین بودن سطح دانش وعدم آگاهی از فواید مشارکت، مهم ترین موانع مشارکت روستاییان به شمار می رود (Zhang,2011).
بنابراین می توان گفت، پیش نیاز افزایش مشارکت روستاییان در فرایند مدیریت روستایی، وجود رویکردی سیستمی و یکپارچه همراه با نگرش توسعه پایداری است تا هم موانع عدم مشارکت روستاییان کاهش یابد و هم روند توسعه روستایی تسهیل شود.
۲-۷. مشارکت و نقش آن در توسعه ی روستایی
با وجود قدمت مشارکت در میان جوامع انسانی و عمل به آن واژه های مشارکت و مشارکتی برای اولین بار در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ مطرح گردیده است؛ ولی با تأخیر در عرصه توسعه ی روستایی مورد استفاده قرار گرفته است. مشارکت مردم از سالهای ۱۹۶۰در کشورهای پیشرفته واز ۱۹۷۰در کشورهای رو به پیشرفته مرسوم شد. این نگرش به دنبال تأکید بر ابعاد اجتماعی در برنامه های توسعه آغاز شد. و با اهمیت توجه به پایداری اجتماعی، به عنوان بستر تحقق سایر ابعاد پایداری مورد توجه بیشتری قرار گرفته است (UNHSP,2009:65). کاربرد واژه ی مشارکت در برنامه ی توسعه روستایی و صنعتی شدن کشورهای مغرب زمین و اتخاذ چنین استراتژی در بسیاری از کشورهای جهان سوم، موجب شد تا پیامدهای منفی مانند مهاجرت و جابجایی شدید جمعیتی، افزایش شکاف بین مناطق شهری و روستایی و. .. حادث شود. در نتیجه، بسیاری از کشورها و تئوریسین های توسعه، درصدد بر آمدند تا نسبت به رهیافت های اتخاذ شده، تجدیدنظر نمایند. از این رو مشارکت روستاییان و مکانیزم های جلب و به کارگیری آن ها در برنامههای توسعه ی روستایی مورد توجه واقع گردید و مفهوم جدیدی از توسعه با عنوان توسعه ی مشارکتی وارد ادبیات گردید (مطیعی لنگرودی، ۱۳۸۲،ص۸۳).
علل توجه روزافزون به رویکردهای مشارکتی توسعه از دهه ی ۱۹۷۰ به بعد را می توان در کاستی های موجود در رهیافت های به کار رفته قبلی در زمینه ی توسعه و پیامدهای منفی آن جستجو کرد.توسعه روستایی و مشارکت واقعی روستاییان به خصوص، در قالب سازمانی آن ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند به گونه ای که دو روی یک سکه را تشکیل می دهند. مشارکت روستایی در توسعه روستایی شامل مداخله مردم در فرایند تصمیم گیری، اجرای طرح ها، بهره گیری از منافع این طرح ها و ارزیابی آنها میگردد مشارکت یک مفهوم ذاتی در جوامع بشری است که برای تحکیم آن نیازمند یک برنامه ریزی از پایین به بالا۲و ارتباط بین همه ی فاکتورهای موجود در این زمینه هستیم (Wang, Xiao jun et al, 2008: 96).
در این زمینه تجربه ی بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما نشان می دهد که برنامه ریزی متمرکز، آمرانه و از بالا به پایین دست آورد مطلوبی نداشته است. هر چه سطوح مشارکت محدودتر باشد، امکان اجرایی و کارآمد شدن برنامه ها کاهش خواهد یافت و هزینه های اجرا و نظارت مرکزی افزایش یافته و آسیب پذیری طرح ها و سیاست ها بالا خواهد رفت بنابراین نظام برنامه ریزی باید به گونه ای طراحی شود که حجم گسترده ای از مشارکت را در کلیه سطوح داشته باشد (رضوانی، ۱۳۸۳،ص۲۱۴).
۲-۸. مشارکت و مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری عبارت است از شدت و گستردگی مشارکت فرد در سازمان، احساس تعلق به سازمان، شغل واحساس هویت، مسئولیت پذیری را می توان در وفاداری، داشتن هویت و احساس مسئولیت های فردی و شغلی و سازمانی خلاصه کرد (آتش پور، ۱۳۸۷،ص۸۳).مسئولیت پذیری اجتماعی تعهد پایداری را برای حمایت و بهبود رفاه اجتماعی در حال و آینده در زمینه پایداری منفعت وسود مشارکت کنندگان بوجود می آورد در این بین مشارکت وسیله ی تبدیل روستاییان بی تفاوت به روستاییان صاحب حقوق و مسئولیت های فردی واجتماعی می شود ( etal,2010:57).
۲-۹. ضرورت مشارکت در توسعه ی روستایی
امروزه همه دست اندرکاران و دلسوزان امر توسعه ی روستایی که بیش از هر چیزی بر ارتقای سطح زندگی روستاییان در تمامی ابعاد اعتقاد دارند، بر توسعه ی اقتصادی به همراه توسعه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی توجه دارند و از این رو مشارکت مفهومی است که در برگیرنده ی تمامی ابعاد خواهد بود و به رشد متوازن تمامی جنبه های زندگی روستاییان خواهد انجامید. امروزه به خوبی این موضوع مورد تأیید قرار گرفته است که بخش اعظمی از فقیران در سطح ملی در روستاها ساکن هستند و مشارکت به عنوان عنصر اساسی سهیم کردن فقیران روستایی در تصمیم گیری ها از اولویت خاصی برخوردار است. نظام متمرکز اداری و تصمیم گیری های از بالا بسیاری از طرح های توسعه در نواحی روستایی را با شکست مواجه کرده است که برای جلوگیری از تداوم چنین شکست هایی می بایست برای روستاییان اهمیت ویژهای قائل شده و نظرات و افکار آنها مورد نظر برنامه ریزان قرار گیرد.از مشکلات دیگری که نظام متمرکز در ایران به وجود آورده است، عدم هماهنگی در توسعه ی نواحی مختلف در سطح ناحیه ای و به ویژه در مناطق روستایی است و مشارکت به عنوان پیش شرط اساسی در توسعه ی روستایی می تواند به برنامه ریزی در سطح محلی منجر شود (رستمی، ۱۳۸۲،ص ۲۱).
توجه به فقیران روستایی؛
تجدیدنظر در نظام متمرکز اداری؛
توجه به نابرابری های ناحیه ای؛
توجه به مشکلات زیست محیطی روستایی؛
توجه به تقسیم منافع حاصل از توسعه؛
امکان جلب سرمایه گذاری های مردم و سرمایه گذاری مشترک دولت و مردم؛
امکان استفاده از نیروی انسانی (رایگان و ارزان)؛
استحکام بخشیدن به قدرت سیاسی و امنیت ملی کشور در روستاها (Misra and Suar, 2005: 545).
۲- ۱۰. قدرت و مشارکت
به طور کلی تعابیر و تفاسیر متفاوتی در زمینه بحث مشارکت وجود دارد، که از این میان می توان از تعریفی یاد کرد که از مشارکت تحت عنوان قدرت یاد می کند. تعبیر رایج تری هم از مشارکت وجود دارد که براساس آن مشارکت برابر است با کسب قدرت : قدرت به معنای توان دسترسی به منابع لازم برای حفظ معیشت و کنترل این منابع.
به نظر نلسون[۶]ورایت[۷]در خصوص تحلیل رابطه بین قدرت و مشارکت سه مدل تحلیلی از قدرت وجود دارد.
- مدل قدرت با[۸]: از استعاره ی توسعه ی ا نسانی استفاده می نماید و در مبحث مشارکت، خود را با مفهوم توانمندسازی نشان می دهد.
- مدل قدرت بر[۹]: که از استعاره ی توزیع مجدد و تحول ساختاری استفاده می نمایند و در مبحث مشارکت خود را با برخورداری از قدرت تصمیم سازی نشان می دهد.
- مدل تمرکززدا[۱۰]:از استعاره ی تمرکززدایی استفاده می نماید و مباحث مشارکت خود را با تأکید بر مفهوم از پایین به بالانشان می دهد (غفاری، ۱۳۸۰،ص ۵۸).
برای تحلیل رابطه مشارکت و قدرت، جایگاه مشارکتی افراد اهمیت فوق العاده ای دارد که در این زمینه از بحث آرنستاین استفاده می شود. نردبان آرنستاین از مشارکت[۱۱] «در ادبیات مشارکت اجتماعی محلی و توانمندسازی به کرات مورد استفاده قرار گرفته است.
نردبان آرنستاین دارای ۸ پله است که پایین ترین آن را شهروند ناظر (کنترل کننده) تشکیل می دهد. او این پله های هشت گانه را به سه مقوله ی غیر مشارکتی، درجاتی از ورود به مشارکت و درجاتی از قدرت شهروندان تقسیم می نماید. پله های کنترل و درمان گری در مقوله ی غیر مشارکتی، پله های اطلاع دادن، مشاوره و توافق در مقوله نشانه های ورود به مشارکت و پله های هم کاری، قدرت نمایندگی و شهروند ناظر در مقوله ی قدرت شهروندان قرار می گیرد.
شکل ۲-۱ : نردبان آرنستاین از مشارکت