اسلام جنگیدن در ماه های حرام یا ماه های مقدس (رجب، ذیقعده، ذیحجه، محرم الحرام) و نیز جنگیدن در مسجدالحرام را منع کرده و مسلمانان را از مبادرت به جنگ ابتدایی در این ماه ها و در آن مکان برحذر داشته است.
مستند قرآنی این حکم، آیه ۵ سوره توبه است.
در اسلام، اعلان جنگ ابتدایی به دشمن مستلزم دعوت او به اسلام، همراه با تشویق و تبلیغ است. در صورت عدم پذیرش دعوت از سوی دشمن و تمایل به حفظ دین خود از سوی آنها، باید جزیه پرداخت نمایند، در غیر اینصورت، وقوع جنگ حتمی است. مهلت دریافت پاسخ از سوی دشمن معمولاً سه روز است.
«حضرت رسول در آغاز بعثت در هر یک از لشگرکشی های خود به جنگجویان توصیه می فرمود که پیش از آنکه به کرات دشمن را به دین اسلام دعوت نکرده اند، از هر گونه حمله ای خودداری کنند و همیشه از صلح و آشتی درآیند.» (ضیایی بیگدلی، همان، صص ۱۲۸-۱۲۷)
۲-۲-۴-۲- جنگ تدافعی
جنگ تدافعی در اسلام، عملیات نظامی کشور اسلامی در مقابل تهاجم و تجاوز مسلحانه کشورهای غیراسلامی است. این قاعده را که «دفاع مشروع» نیز می نامند، امروزه در حقوق بین الملل نیز به رسمیت شناخته شده زیرا حق هر کشوری است که برای محافظت در برابر متجاوز از خود دفاع کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در اسلام، هدف از جنگ تدافعی، دفع حمله و سرکوب پیمان شکنان و تجاوزکاران بیگانه و بیرون راندن آنان از سرزمین های اشغالی و آزاد سازی آن مناطق و دفاع از جان و مال مسلمانان و عقیده و مرام اسلامی است. انجام این نوع جهاد که در زمره واجبات عینی است بر یک یک مسلمانان اعم از زن و مرد، در کلیه قرون و اعصار و مادام العمر لازم الاجراست.(ضیایی بیگدلی، همان، ص ۱۳۱)
۲-۲-۴-۳- جنگ آزادیبخش
در اسلام، جنگ آزادی بخش جنبه ی دیگری از جنگ تدافعی است. هدف جنگ آزادی بخش، دفاع از مظلوم و طرد استثمارگری و هر نوع استعمار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. استاد بوازار، جنگ آزادی بخش را نوعی مداخله بشردوستانه به مفهوم معاصر آن می داند . (به نقل از ضیایی بیگدلی، پیشین، ص ۱۴۱)
هدف از جنگ آزادی بخش، آزادسازی ملت هایی است که زیرسلطه حکومت های استبدادی و دیکتاتوری، حیثیت، شرف و جان و مال آنان در معرض تاخت و تاز سلطه گران داخلی است. در اجرای این هدف، بر تمامی کشورهای اسلامی واجب است، مردم ستمدیده را که قادر به دفاع از خود و برانداختن حکومت های ظالم خویش نیستند، یاری کرده، آنان را از قید رقیّت و بندگی برهانند. (ضیایی بیگدلی، پیشین، ص ۱۳۳)
۲-۲-۵- حقوق جنگ در اسلام
حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه، به عنوان یکی از شاخه های سنتی و قدیمی حقوق بین الملل است که تا به امروز نیز به رغم تحریم و ممنوعیت جنگ، قابلیت اجرایی داشته و حتی تحولات جدیدی به خود دیده است.
در اسلام نیز بخش اعظمی از حقوق جنگ، در زمره احکام امضایی است که بیش از اسلام (در دوران باستان) در ادیان، آیین ها و رسوم اقوام و ملت های مختلف وجود داشته و اسلام آن را به عنوان قواعد لازم الاجرا تعیین و تنفیذ نموده و در نتیجه، بخشی از حقوق اسلام را تشکیل داده است.
بنابراین، حقوق جنگ در اسلام، مجموعه قواعد و احکام فقهی و حکومتی اسلامی است که مقطع زمانی اجرای آنها، طول دوران جنگ، یا پس از جنگ، اما مرتبط با جنگ است. کشورهای اسلامی و به طور کلی مسلمانان درگیر در مخاصمات مسلحانه موظف به رعایت آنها هستند. منابع حقوق جنگ در اسلام همان منابع حقوق بین الملل در اسلام است. این دسته از قواعد در طی قرون و اعصار در روابط بین المللی اسلامی توسعه و تحول یافته است.
حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه در اسلام مشتمل بر موضوعات گوناگون و متعددی از قبیل مقررات انضباطی در ارتش اسلام، وحدت فرماندهی و اطاعت از فرمانده؛ پایداری در جنگ در ارتش اسلام، حقوق بشردوستانه در اسلام، تحت عناوین اعمال ممنوعه در جنگ از دیدگاه اسلام، منع کشتار افراد غیرنظامی دشمن، منع مثله کردن اجساد دشمن، منع کشتار حیوانات اهلی دشمن، منع محاصره اقتصادی دشمن، منع انهدام اهداف غیرراهبردی دشمن، منع استعمال سم و مواد شیمیایی زیانبار علیه دشمن و منع تعرض به کلیساها و معابد دشمن می باشد. (ضیایی بیگدلی، همان، صص۱۴۲-۱۳۹)
۲-۳- تبیین تعاریف تروریسم
در این گفتار به تبیین تعریف لغوی، حقوقی تروریسم مطابق اسناد بین المللی دردسترس می پردازیم.
۲-۳-۱- تعریف لغوی تروریسم
واژه تروریسم از زبان فرانسوی به زبان فارسی راه یافته، و از ریشه لاتین ترس، به معنای احساس ترس، ترساندن، خوف و وحشت آمده است.
در اصطلاح سیاسی یا حقوقی تروریسم عبارت است از کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر بر ضد حکومت ها، مردمان، یا افراد برای دست یابی به یک هدف سیاسی است یا کارهایی جنائی ضد کشور به منظور ایجاد هراس در اشخاص یا اصناف و طبقات معین یا همه مردم کشور را گفته می شود. (شریعت باقری، ۱۳۸۴، جعفری لنگرودی، ۱۳۷۷)
۲-۳-۲- تعریف حقوقی تروریسم
تا به امروز در متون حقوقی بین المللی، تعریف دقیق و کاملی از تروریسم به عمل نیامده است. با وجود این، می توان با مراجعه به دکترین و رویه بین المللی و برخی اسناد بین المللی، تعریف زیر را از تروریسم ارائه داد:
«هر عمل خشونت باری که به نیت کشتار، ایجاد جراحت های شدید به افراد غیرنظامی، تخریب و انهدام اموال خصوصی و عمومی صورت گیرد و هدفش ایجاد رعب و وحشت در میان مردم یا جماعتی از مردم و یا اجبار کشور یا یک سازمان بین المللی برای انجام فعل یا ترک فعلی باشد تروریسم تلقی می شود.» (ضیایی بیگدلی، ۱۳۹۲، ص ۵۸)
چنانچه اقدامات تروریستی توسط یک دولت صورت گیرد آن را تروریسم دولتی می نامند.
امروزه، بدون شک تروریسم یک جنایت بین المللی است. جنایتی که اگر در زمان صلح ارتکاب یابد، جنایت مستقل و خاص و حتی تحت شرایطی جنایت علیه بشریت محسوب می شود و اگر در زمان جنگ روی دهد، تحت شرایطی جنایت جنگی محسوب می شود. از جمله مصادیق تروریسم عبارتند از: هواپیما ربایی، کشتی ربایی، گروگان گیری و بمب گذاری. (ضیایی بیگدلی، همان، صص ۵۹-۵۸)
۲-۴- پیشینه تروریسم
«ترور» در زبان لاتین به معنای ترس و وحشت است. دویست و هشت سال قبل، دادگاه های انقلابی فرانسه در مدت دو سال ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر را دستگیر و ۳۵ تا ۴۰ هزار را به اعدام محکوم کردند. فاصله تابستان ۱۷۹۳ تا تابستان ۱۷۹۴ که ترس و وحشت سرتاسر فرانسه را در خود فرو برده بود، دوران ترور نام گرفت؛ ترس و وحشت در دل دشمنان انقلاب. در سال ۱۷۹۸ لغت نامه آکادمی فرانسه چنین نوشت که: مراد از «تروریسم» رژیمی است که از سپتامبر ۱۷۹۳ تا ژوئیه ۱۷۹۴ به منظور قلع و قمع دشمنان انقلاب بر فرانسه حاکم بود. دشمنان انقلاب، بعدها علیه انقلابیون به ترور دست یازیدند و اصطلاح «ترور سفید» را به فرهنگنامه افزودند. (شریعت باقری، ۱۳۸۴، ص ۱۷۷)
تروریسم بعدها معنای دیگری یافت و در آغاز قرن اخیر به اعمال مجرمانه ای اطلاق شد که علیه یک دولت ارتکاب می یابد تا در اذهان عمومی یا افراد یا شخص ترس و وحشت ایجاد نماید.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در بندهای ۱ و ۲ قطعنامه شماره ۲۱۰/۵۱ در سال ۱۹۹۰ چنین می گوید:
همه اعمال ها، روش ها و رویه های تروریسم، جرم، غیر موجه و قویاً محکوم است. در هر جا و از سوی هر کس ارتکاب یابد.
اعمال مجرمانه که به قصد ایجاد رعب و وحشت در بین عامه مردم، گروهی از اشخاص یا اشخاص معین با اهداف سیاسی ارتکاب می یابد، در هر حال غیر قابل توجیه است، قطع نظر از اینکه مرتکبین چه انگیزه های سیاسی، فلسفی، ایدئولوژیک، نژادی، قومی، مذهبی و غیر اینها داشته باشند.
با وجود وفاق عمومی بر محکومیت تروریسم به معنای مشهور آن که اقدام به عملیات کور و ناجوانمردانه است، برخی تلاش می کنند که مرزهای تروریسم و دفاع مشروع را در هم آمیزند و دفاع حق طلبانه ملت ها در مقابل تجاوز دشمن خارجی را نیز هر گاه مصلحت اقتضاء نماید، تروریسم بخوانند و بگویند که معنا و مبنای مشخص برای تعریف تروریسم یافت نمی شود و «کسی را که یک نفر تروریسم می داند از نظر شخص دیگر مبارز راه آزادی است.»[۱۵] (شریعت باقری، پیشین، ص ۱۷۸)
توماس ماتیس در مقاله ای تحت عنوان «توسعه مفهوم تروریسم» چنین نوشته است:
تروریسم مفهوم پیچیده ای است. هر تعریفی از تروریسم ارائه شود به دیدگاه سیاسی نویسنده بستگی خواهد داشت. اسرائیل و بسیاری از کشورهای غربی اعمال مردم فلسطین در خاورمیانه را تروریستی می شناسند در صورتی که این اعمال از سوی بسیاری از فلسطینی ها مشروع و قانونی تلقی می شود. (به نقل از شریعت باقری، پیشین، ص۱۸۱)
۲-۴-۱- طبقه بندی افراد مرتکب به اقدامات تروریستی
اصولاً اشخاصی که در حین درگیری مسلحانه به اقدامات تروریستی مبادرت می ورزند دو دسته اند. یک دسته افراد نظامی و دسته ای دیگر افراد غیرنظامی (اعم از رزمندگان منظم یا نامنظم) چنانچه افراد نظامی مرتکب عملیات تروریستی شوند، پس از دستگیری و بازداشت، وضعیت نظامی خود را حفظ می کنند و زندانی یا اسیر جنگی محسوب می شوند. البته دولت زندانی کننده یا اسیر کننده می تواند آن اشخاص را به اتهام تروریسم محاکمه و مجازات کند.
دسته دوم افراد غیر نظامی هستند که در جریان درگیری مسلحانه متوسل به اقدامات تروریستی می شوند. امروزه این افراد را «رزمندگان غیرقانونی دشمن» می نامند. این اصطلاح برای اولین بار توسط دولت ایالات متحده آمریکا در رابطه با نیروهای طالبان و القاعده در افغانستان مطرح شد. این دولت، «زندانیان گوانتامو» را در زمره «رزمندگان غیرقانونی دشمن» قلمداد نمود و مدعی بود که آنان نه تنها نمی توانند از حقوق بشردوستانه برخوردار گردند، بلکه باید به صرف شرکت مستقیم در مخاصمه و انجام عملیات تروریستی مورد تعقیب، محاکمه و مجازات قرار گیرند.
در مجموع چنین به نظر می رسد که اقدامات تروریستی در حین درگیری مسلحانه نمی تواند خارج از شمول حمایت های مقرر در اسناد و قواعد عرفی حقوق بشردوستانه باشد و افرادی که مبادرت به این گونه اقدامات می کنند در صورت بازداشت، زندانی یا اسیر جنگی محسوب می شوند و از حمایت های مقرر در عهدنامه سوم ژنو و پروتکل یکم الحاقی برخوردار می شوند و چنانچه درگیری مسلحانه، جنبه غیربین المللی داشته باشد، افراد بازداشت شده مشمول حمایت های مقرر در ماده ۳ مشترک عهدنامه های چهارگانه، شرط مارتنس و تحت شرایطی، پروتکل دوم الحاقی هستند.
برخورداری از این حمایت ها موجب نمی شود تا آن ها را نتوان به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و مجازات نمود. (ضیایی بیگدلی، ۱۳۹۲، ص۶۲-۶۱)
۲-۵- اقدامات حقوقی بین المللی در مبارزه با تروریسم
شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در روزهای ۱۲ و ۲۸ همان ماه قطع نامه های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ را به اتفاق آراء به تصویب رساند.
قطعنامه های فوق الذکر اقدامات تروریستی را تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی توصیف می کند و این بدان معناست که مطابق ماده ۳۹ منشور، شورای امنیت در صورت احراز چنین وضعیتی از اختیارات فوق العاده ای برای اقدام برخوردار خواهد شد. در خصوص قضیه ی لاکربی، در قطعنامه شماره ۷۴۸، سال ۱۹۹۲ و قطعنامه های ۱۱۲۶ سال ۱۹۹۹، ۱۳۳۳ سال ۲۰۰۱، بر این امر که تروریسم تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی است، نیز تأکید شده است. قطعنامه ۱۳۷۳ و ۱۳۶۸، جنگ علیه تروریسم را جهانی کرد و حدود ۱۹۱ کشور را برای قانون گذاری علیه تروریسم در عرصه داخلی متعهد ساخت و از دولت ها خواست مانع فعالیت های تروریستی و عدم حمایت از تروریست ها، در داخل سرزمین خود قوانین وضع کنند. همچنین شورای امنیت سازمان ملل متحد بر طبق ماده ۶ قطعنامه ۱۳۷۳ برای نظارت بر عملکرد خود بر اساس ماده ۲۸ کمیته مبارزه با تروریسم را با تمام اعضای شورا تشکیل داد که وظیفه نظارت بر روند اجرای این قطعنامه را بر عهده داشت که در سال ۲۰۰۴ هم برای پیشبرد این اهداف قطعنامه ۱۵۳۵ را تصویب کرد. (آشوری ، ۱۳۸۷، ص ۱۰۲)
شورای امنیت در سپتامبر ۲۰۱۴، قطعنامه های ۲۱۶۹، ۲۱۷۰، ۲۱۷۸ را صادر نمود. قطعنامه های ۲۱۶۹ و ۲۱۷۰ صرفاً در خصوص داعش و جبهه النصره صادر گردیدند. آنچه که در تمامی این قطعنامه های فوق الذکر جای شگفتی دارد این است نه تنها از تروریسم تعریفی به عمل نیامده بلکه از تمام تعاریف تروریسم در قطعنامه ۱۳۶۶ و نیز کنوانسیون ها و پروتکل های مرتبط، حقوق بین الملل عرفی، پیش نویس معاهده سال ۲۰۱۰، تصمیمات قضایی صادره از جمله تریبون خاص بین الملل برای لبنان مورخه ۱۵ فوریه ۲۰۱۱ غفلت کرده، و در نهایت تعریف آن را در راستای اقداماتی که اشخاص را به عنوان تروریسم معرفی می نماید محول کرده است.
آخرین قطعنامه ی شورای امنیت با عنوان خشکاندن منابع مالی داعش به شماره ۲۱۹۹ مورخه ۱۱ فوریه ۲۰۱۵ تمامی کشورها، نهادها و یا شخصیت هایی که در کمک مالی به داعش یا جبهه النصره مشارکت دارند یا با این گروه ها رابطه اقتصادی دارند به استفاده از گزینه ی نظامی تهدید کرد. این جدی ترین موضعگیری شورای حقوق بشر سازمان ملل برای خشکاندن منابع مالی و کمک های ارسالی به داعش است. در این قطعنامه که به تصویب کلیه اعضاء شورای امنیت رسید، درخواست شده تا تحریم ها و مجازات های سختی برای افراد و شرکت هایی که در خرید نفت از داعش و دیگر گروه های مرتبط با القاعده از جمله جبهه النصره دست دارند، وضع شود.
استفاده از گزینه ی نظامی بخشی از اقدامات شورای امنیت در حمایت از این قطعنامه است. این قطعنامه توسط روسیه تهیه و به شورای امنیت ارائه شد و آمریکا و دیگر اعضای این شورا نیز از آن حمایت کردند. قطعنامه ی مذکور همچنین از تمامی ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد می خواهد تا اقداماتی هم جهت همکاری با قطعنامه ی شورای امنیت اتخاذ کنند و از تجارت غیرقانونی آثار باستانی و دیگر اشیاء قیمتی، تاریخی، فرهنگی و دینی سوریه که از سوی گروه های تروریستی قاچاق می شوند، ممانعت کنند. (قابل دسترسی در سایت خبرگزاری ایسنا، ۲۲ بهمن ۱۳۹۳).
۲-۶- تروریسم و حقوق بشردوستانه
شاید در یادی امر چنین به نظر برسد که میان تروریسم و حقوق بشردوستانه ارتباطی وجود ندارد اما در واقع چنین نیست زیرا تروریسم زمان و مکان نمی شناسد. در نتیجه چه بسا ممکن است عملیات تروریستی در زمان صلح که اصولاً تروریسم جنایت زمان صلح است صورت گیرد یا در جریان یک درگیری مسلحانه آن هم درگیری مسلحانه بین المللی یا غیر بین المللی چه توسط افراد نظامی و چه به وسیله افراد غیرنظامی.