بدین منظور ابتدا به بیان مسئله پرداخته شد؛ تا خواننده با مسائل بنیادی تحقیق بیشتر آشنا گردد. سپس دلایل اهمیت تحقیق مطرح گردید و علت انتخاب چنین موضوعی تبیین شد. در ادامه سئوالاتی را قرار است این مطالعه به آن پاسخ دهد؛ بیان گردید و در این راستا اهداف و فرضیه های تحقیق مطرح شد.
همچنین نحوه پاسخگویی به سئوالات و شیوه آزمون فرضیات بصورت اجمالی تبیین گردید و نهایتاً واژهگان کلیدی تحقیق را تعریف نمودیم. در ادامه این رساله که شامل فصول دو تا پنج میباشد کلیه موارد فوق بتفصیل خواهد آمد.
فصل دوم
مبانی نظری
۲-۱. مقدمه
همزمان با توسعه ارزش بازار سازمانهای دانش محور، در دهه ١٩٩٠ علاقمندی وسیعی نسبت مقوله سرمایه فکری[۹] پدید آمد. اولین بار رتبه های مفهوم سرمایه فکری در سال ١٩۶٩ توسط اقتصاد دانی به نام جان کنز گالبریت بیان گردید. دانش بعنوان یک دارائی در مقایسه با سایر انواع دارائیها، دارای این طبیعت منحصر بفرد است که هر چه بیشتر استفاده شود به ارزش آن افزوده میشود اجرای یک استراتژی مؤثر مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانش محور، بعنوان یک شرط الزامی برای موفقیت سازمانها است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تعاریف مختلفی از سرمایه فکری در منابع مختلف ارائه شده است آنچه که تمامی نویسندگان در مورد آن اتفاق نظر دارند اینست که سرمایه فکری صورتی از دانش است که مزیت رقابتی ایجاد میکند و ارزش ناملموس یک سازمان را نمایش میدهد. اما هنوز بر سر یک تعریف خاص توافق ندارند ولی به هر حال ترکیب روشنی بین وجه نظری و کاربرد عملی سرمایه فکری وجود ندارد. اغلب صاحبنظران، سرمایه فکری را به سه دسته سرمایه مشتری، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری تقسیم میکنند اگر مفاهیمی را که توسط محققان مختلف مورد استفاده قرار گرفته مورد بررسی قرار گیرد، گروهی از مفاهیم مشابه از میان واژهها و ساختارها از قبیل نا مشهودها، دانش و ایجاد ارزش هویدا میشود. از این رو در راستای تصور اولیه، سرمایه فکری ممکن است به عنوان مجموعه تمام دانش تعریف شود که به وسیله کارکنان و شرکت در اختیار قرار گرفته شده است و یک مزیت رقابتی را ایجاد میکند و یا به تعبیری سرمایه فکری عبارت است از مواد فکری از قبیل دانش، اطلاعات، اموال و تجربه فکری که شرکتها بوسیله آنها میتوانند مزیتی در جهت ایجاد ثروت داشته باشند. (استوارت[۱۰] و سالیوان[۱۱])
از این گذشته میتوان با سرمایه فکری به عنوان ترکیبی از داراییهای نامشهود یا داراییهای بیاهمیت که در ترازنامه افشا نمیشوند رو به رو شد و اگر این سرمایه فکری خوب مدیریت شود قادر است برای شرکتها مزیت رقابتی و در نتیجه ایجاد ارزش بوجود آورد.
بروکینگ[۱۲] در سال ١٩٩۶ سرمایه فکری ترکیبی از چهار بخش عمده دارائیهای بازار، دارائیهای انسان محور، دارائیهای فکری، دارائیهای زیر ساختی تعریف کرده است بنتیس[۱۳] در سال ٢٠٠٠ سرمایه فکری را به صورت مفهومی که تمامی منابع نامحسوس و ارتباطات داخلی آنها را طبقهبندی میکند تعریف نموده است بنابراین مدیران نیاز دارند که بتوانند اثر تلاشهای مدیریت دانش را بر عملکرد سازمان خود اندازه گیری کنند. بصورت تاریخی در علم حسابداری، دارائی ناملموس در سرفصلی تحت عنوان سرقفلی[۱۴] جای میگرفت و سرمایه فکری بخشی از این سرفصل به شمار میآمد لیکن روشی برای شناسائی و اندازه گیری این موارد ناملموس در سازمانها فراهم نمیآورد.
هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین سرمایه فکری و سرمایه نوآوری با کارآیی مالی و ارزش شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد. در این فصل مبانی نظری و پیشینه مربوط به موضوع تحقیق با بهره گرفتن از علم موجود در حیطه مدیریت و حسابداری ارائه میشود. این فصل در سه بخش تدوین و ارائه شده است. در بخش اول، ادبیات مرتبط با سرمایه فکری و نوآوری بررسی شده است. در بخش دوم مفاهیم کارآیی مالی و ارزش شرکتها و روش های اندازه گیری این متغیرها مطرح شده است و در نهایت در بخش سوم این فصل تحقیقات انجام شده خارجی و داخلی مرتبط با موضوع مرور گردیده است.
۲-۲. نظریههای مربوط به سرمایه فکری
دراکر(۱۹۹۳) اندیشمند معروف مدیریت میگوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع اقتصادی اصلی، دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و… نیست. منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود قرن ٢١، قرن اقتصادی دانشی است. قبل از اقتصاد دانشی، اقتصاد صنعتی حاکم بوده که در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار، پول و ماشین آلات و… بوده و از ترآیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشود. در این اقتصاد، استفاده از دانش به عنوان عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاد دانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند. در این اقتصاد، داراییهای فکری بخصوص سرمایه های انسانی جزو مهمترین داراییهای سازمان محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانهاریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد تا داراییهای مشهود. (گلدی صدقی، ١٣٨۶)
با رشد اقتصادی دانشی یا اقتصاد مبتنی بر دانش، بطور قابل ملاحظهای شاهد این موضوع هستیم که داراییهای نامشهود شرکتها عامل مهمی در حفظ و تحقیق مزیت رقابتی پایدار آنها میشوند در مقایسه با سایر داراییهای مشهود. (کینگ هانگ[۱۵]، ٢٠٠٩)
محیط کسب و کار به طور شگفتانگیزی تغییر میکند، در کسب و کارها و اقتصاد قرن ٢١ بر روی اطلاعات، فناوری اطلاعات، تجارت الکترونیک، نرمافزارها، مارکها، حقالاختراع، تحقیقات و نوآوریها، و… سرمایهگذاری میشود که همگی جزئی از داراییهای نامشهود و سرمایه فکری و دانش هستند تا جزو داراییهای مشهود. (سالیوان[۱۶] ، ٢٠٠٠) در پارادایم صنعتی قدیم شرکتها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل میکردند. اقتصاد کمیابی بدین معناست که منابع و داراییها تحت سلطه و کنترل شرکتها محدود و کمیاب هستند و استفاده بیشتر از آنها، از ارزش آنها میکاهد ولی در عصر اقتصاد اطلاعاتی و دانش، این اصول صدق نمیکند.
شرکتها در اقتصاد دانش تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل میکنند، اقتصاد فراوانی بدین معناست که منابع و داراییهای در اختیار شرکت به میزان فراوان وجود دارد. این نوع داراییها از نوع نامشهود هستند و بیشتر در افراد قرار دارند که ما به آنها دستیابی داریم مثالی از فراوانی این نوع داراییها در اقتصاد دانش، فراوانی اطلاعات در اینترنت است.
بطور خلاصه در اقتصاد دانش، مهمترین داراییها و عوامل تولید، نامشهود هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها کم نمیکند و حتی به ارزش آنها میافزاید. این نوع داراییها نامشهود شامل دانش؛ سرمایه فکری و … هستند ولی اقتصاد صنعتی مهمترین عوامل تولید، داراییهای مشهود و فیزیکی هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها میکاهد و این داراییها شامل زمین، ماشین آلات و سرمایه پولی و … است.
آندریک(١٩٩٠) که یکی از مشهورترین اقتصاددانان مطرح امریکاست، میگوید که در سال ١٩٢۵ نسبت سرمایه های تجاری نامشهود به سرمایه های تجاری مشهود ٣٠ به ٧٠ بوده است ولی این نسبت در سال ١٩٩٠ به میزان ۶٣ به ٣٧ رسیده است؛ همچنین لئو مطرح میسازد که فقط در حدود ١٠ تا ١۵ درصد کل ارزش بازاری شرکتها را تشکیل میدهند که هنوز هیچ کاری در مورد اندازه گیری آنها صورت نگرفته است. (گلدی صدقی ، ١٣٨۶) همچنین یکسری مطالعات انجام شده در سال ١٩٩٩ در زمینه ترکیب داراییهای هزاران شرکت غیرمالی در طی سالهای ١٩٧٨ تا ١٩٩٨ نشان داد که رابطه بین داراییها نامشهود و مشهود ٢٠ به ٨٠ بوده و در سال ١٩٩٨، این نسبت تقریباً به ٨٠ به ٢٠ رسیده است. این تغییرات قابل ملاحظه باعث ایجاد یکسری روشها برای محاسبه ثروت شرکتهایی شده است که مهمترین داراییهای آنها، داراییهای نامشهود بویژه فکری و دانش بوده است.
در طی دهه گذشته کسب و کارها، اهمیت مدیریت داراییهای نامشهود خود را درک کردهاند و توسعه مارکها، روابط سهامداران، شهرت و فرهنگ سازمانها را به عنوان مهمترین منابع مزیت پایدار تجاری خود در نظر گرفتهاند. در این اقتصاد توانایی خلق و استفاده از ارزش این داراییهای نامشهود، یک شایستگی اصلی را برای سازمانها بوجود میآورد. امروز سازمانها نیاز دارند تا بتوانند داراییهای خود را از نو و دوباره طبقهبندی کنند و باید این موضوع را درک کنند که چگونه این داراییها میتوانند اهداف استراتژیک آنها را حمایت کنند و سهم آنها را از ارزش سازمان بصورت کمی در آورند و بتوانند این داراییهای خود را با داراییهای رقبای خود مقایسه کنند. برای این منظور بایستی ابتدا طبقهبندی جدیدی از داراییهای سازمانی را در این عصر ارائه کنیم. بیشک این داراییهای نامشهود دارای ارزش هستند چون وقتی شرکتها (کسب و کارها) فروخته میشوند و بخشی از ارزش آنها بصورت سرقفلی نامگذاری و برچسب می خورد. بر طبق تفکر هوریب سرقفلی، تفاوت بین ارزش واقعی (بازاری) شرکت و ارزش دفتری آن است. (بونتیس[۱۷]،۲۰۰۰)
شرکتها نه تنها نیاز دارند تا داراییهای نامشهود خود را شناسایی، اندازه گیری و مدیریت کنند بلکه باید همواره سعی کنند تا این داراییهای نامشهود را بطور مستمر ارتقاء و بهبود بخشند. سازمانهایی که نتوانند داراییهای دانشی خود را بطور مستمر ارتقاء دهند بقاء خود را با خطر از دست دادن و فنای خود، مبادله خواهند کرد. (همان منبع)
۲-۳. تعاریف مختلف سرمایه فکری
دررابطه با سرمایه فکری تعاریف مختلفی ارائه شده است که درادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
بونتیس(۱۹۹۶) : سرمایه فکری یک چیز فرار و گریزان است اما زمانیکه کشف شده و مورد استفاده قرار گیرد سازمان را قادر میسازد تا با یک منبع جدید در محیط رقابت کند.
دریک و کول[۱۸](١٩٩٩): سرمایه فکری یک جریان دانش در درون یک شرکت است.
روس[۱۹] (١٩٩٧ ): سرمایه فکری شامل حاصل جمع دانش اعضای یک سازمان و تبدیل کاربرد علمی دانش اعضای سازمان است.
سیدرمن[۲۰] (٢٠٠٢ ): سرمایه فکری تفاوت بین ارزش بازاری یک شرکت و هزینه جایگزینی داراییهای آن است.
استیوارت[۲۱] (١٩٩٧): سرمایه فکری، مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت معنوی و تجربه است که باعث ایجاد ثروت میشوند و هنوز تعریف جهان شمولی برای آن وجود ندارد.
موریتسن[۲۲] (٢٠٠١): سرمایه فکری یک دانش سازمانی وسیع و گستردهای که خاص هر شرکتی است که به شرکت اجازه میدهد تا بطور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول انطباق دهد .
بونتیس(١٩٩٨): سرمایه فکری جستجو و پیگیری استفاده مؤثر از دانش (کالای ساخته شده) در مقایسه با اطلاعات (مواد خام) است.
ادوینسون[۲۳](١٩٩٧ ): سرمایه فکری یک دانش کاربردی برای خلق یک ارزش برای شرکت است.
۲-۴. مدلهای طبقهبندی سرمایه فکری
در زمینه طبقه بندی اجزاء سرمایه فکری تا کنون مدلهای زیادی ارائه شده است هریک از طبقه بندیها از جهاتی به تبیین اجزای سرمایه فکری پرداخته است. در ادامه این طبقهبندیها با نام محققان آنها ذکر شده و به شرح اجزای این طبقهبندیها پرداخته میشود. ولی باید توجه داشت که همانند سرمایه فکری، هنوز یک تعریف طبقهبندی جهان شمولی درباره اجزاء سرمایه فکری وجود ندارد لیکن از جهت زیادی شباهتهایی بین تعاریف مختلف مشاهده میشود و تمامی این تعاریف و طبقهبندیها بر این اصل استوارند که سرمایه فکری، مجموع داراییهای ناملموس سازمان اعم از دانش (بخشی از سرمایه انسانی[۲۴])، سرمایه ساختاری[۲۵]، سرمایه ارتباطی، سرمایه سازمانی، سرمایه داخلی و سرمایه خارجی [۲۶]است برخی از طبقهبندیهای ارائه شده به شرح زیر است:
طبقهبندی بونتیس سال ١٩٩٨ و ٢٠٠٠
طبقهبندی استیوارت در سال ١٩٩٧
طبقهبندی گوران روز[۲۷] در سال ١٩٩٧
طبقهبندی آمی بروکینگ
طبقهبندی سویبی در سال ١٩٩٧
طبقهبندی ایستیس و همکارانش
طبقهبندی ادوینسون و همکارانش
طبقهبندی چن و همکارانش
طبقهبندی هاناس و لوندال[۲۸]
۱۰- طبقهبندی پتی و گیوتری[۲۹]
۱۱- طبقهبندی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی
۱۲- طبقهبندی لیم و دالیمور[۳۰] در سال ٢٠٠۴
۱۳- طبقهبندی آاپلن و نورتون
در ادامه برخی از مهمترین طبقهبندیهای تشریح میشوند.
طبقهبندی ادوینسون و مالونه
این دو نفر در طرح ارزش اسکاندیای[۳۱] خود، سرمایه فکری را به دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه کردهاند که نمودار آن بصورت زیر است:
نمودار۲-۱. طرح ارزش اسکاندیکا
در این طبقه بندی ادوینسون و مالونه، سرمایه مشتری را در زیر و زمره سرمایه ساختاری قرار داده است که در بیشتر طبقهبندیها دیگر این کار صورت نگرفته است و برای سرمایه ساختاری دو سرمایه سازمانی و مشتری را در نظر گرفتند و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرایندی و نوآوری را مطرح کردند.
در این طبقهبندی سرمایه سازمانی شامل فلسفه سازمان، سیاستها و سیستمهایی برای استفاده از قابلیتهای سازمان است و سرمایه فرآیندی شامل مالکیت معنوی و سایر داراییهای نامشهود است. (چن گو[۳۲]،۲۰۰۷)
روس[۳۳] و همکارانش (۱۹۹۷)
روس و همکارانش نیز سرمایه فکری را به سه سرمایه انسانی شامل شایستگی، طرز فکر و چابکی یا زیرکی فکری و سرمایه ساختاری شامل همه ساختارها و فرایندها و مالکیت معنوی سازمانی و داراییهای فرهنگی و سرمایه ارتباطی شامل روابط با ذینفعان داخلی و خارجی یک شرکت تقسیم میکند ولی بعداً روس یک جزء سرمایه دیگری را بنام سرمایه بهبود و بازسازی را به طبقهبندی خود افزود که این سرمایه شامل حق اختراعات جدید و تلاشهای آموزشی است. (بونتیس ،۲۰۰۰ )
بونتیس(۱۹۹۸)
بونتیس ابتدا به سه نوع سرمایه انسانی، ساختاری، مشتری اشاره کرد و در سال ٢٠٠٠ طبقهبندی خود را به صورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی و دارایی یا مالکیت معنوی تغییر داد. منظور از سرمایه انسانی سطح دانش فردی است که کارکنان یک سازمان دارای آن میباشند که این دانش معمولا بصورت ضمنی میباشد. منظور از سرمایه ساختاری کلیه داراییهای غیر انسانی یا قابلیتهای سازمانی است که برای برآورد شدن نیازهای بازار مورد استفاده قرار میگیرد و منظور از سرمایه ارتباطی کلیه دانش قرار گرفته شده در روابط یک سازمان با محیط خود شامل مشتریان، عرضه کنندگان، مجامع علمی و غیره است که به عقیده ایشان مهمترین جزء یک سرمایه ارتباطی، سرمایه مشتری است بخاطر اینکه موفقیت یک سازمان در گرو سرمایه مشتری آن است و منظور از مالکیت معنوی، آن قسمت از داراییهای نامشهود است که براساس قانون مورد حمایت و شناسایی قرار گرفته است مانند کپی رایت، حق اختراع و حق امتیاز. (همان منبع)