فضاهای تفریحی: نظیر پارکها،پارکهای نفریحی ویژه(دیسنی لندها،پارکهای سینمایی)،محله های گشت گذار و دیدنی،آثار تاریخی،تفریحات دریایی،تفریحات هرزه وار(محله های بدنام،فحشا،پورنوگرافی).
هریک از فضاهای مزبور را می توان بصورت بسیار ریزتری تقسیم بندی و گونه شناسی کرد.برخی از این فضاها جمعیتهای همگن و برخی دیگر جمعیتهای نامهگن و ناپایدارند.اما بطور کلی انطباق و ضعیت اجتماعی-فرهنگی مصرف کنندگان با فضاهای فراغتی کاملاً امکان پذیر است.این فضاها از مهمترین عواملی هستن که به شخصیت شهری شکل می دهند(فکوهی،۲۶۹-۲۶۸:۱۳۸۳)
۲-۱-۴- فضاهای فرهنگی و نیازهای جامعه
فرهنگ هرجامعه یک مفهوم کلی و تمامی ارزش ها و یافته های معنوی مردمان آن جامعه را در بر می گیرد و مفهوم فرهنگ به شالوده زندگی اجتماعی یک قوم یا ملت بستگی دارد.جنبه هایی چون رفتارهای اجتماعی،سنت ها و اعتقادات مذهبی و ارزشهای اجتماعی،فرهنگ هرقوم یا ملتی را تشکیل می دهد.پس در حقیقت،فرهنگ میراث هرقومی است که از پیشینیان برگرفته شده و به نسل های بعدی انتقال یافته است.خاصیت فرهنگ ها و تمدن های پویا و بالنده در قدرت جاذبه و دافعه آنهاست.یعنی آنچه برای زندگی خود لازم میبینند،از فرهنگ های دیگر می گیرند و انچه را زاید می دانند فرو می نهند و به دور می ریزند.بنابراین فرهنگ امروزی انسانها از گذشته بارور می شود،نیازهای امروزی او را برآورده می سازد و آینده را نیز پایه گذاری می کند.بنابراین تعریف،فرهنگ هرجامعه تبلور حیات آن جامعه است.بدین منظور ایجاد و توسعه مراکز فرهنگی به عنوان مکانی که فرهنگ هر جامعه در آن رشد و توسعه و بالندگی یابد امری ضروری است(علیزاد گوهری،۱۱۷:۱۳۸۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کمیت و کیفیت فضاهای فرهنگی و هنری یکی از مهمترین عوامل توسعه فرهنگی هر جامعه محسوب می شود.این فضاها مکان و محلی است که در آن انواع محصولات و آثار فرهنگی و هنری عرضه می شود و مخاطبان،انواع نیازها و تقاضاهای فرهنگی و هنری خود را در آنجا یافته و برآورده می سازند.منظور از فضاهای فرهنگی و هنری بناهایی است که با معماری خاص به منظور کاربردی ، فرهنگی و هنری ساخته شده و تجهیزات و وسایل مخصوص این نوع کاربری ها در آنها تعبیه شده باشد.سالن نمایش فیلم(سینما)،سالن اجرای موسیقی و تئاتر،کتابخانه،موزه،مساجد،تکایا،هنرستان های هنری،چاپخانه از این جمله اند.از منظر سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی و هنری این فضاها به دودسته مهم تقسیم می شوند((فضاهای کالبدی و فضاهای غیرکالبدی)).
منظور از فضاهای کالبدی،بناهایی است که تعداد و وسعت فیزیکی آنها نقش اساسی در میزان کاربری آنها داشته باشد.به عبارت دیگر افزایش کاربری این فضاها و اثر مستقیم آن بر روند توسعه فرهنگ و هنر منوط به رشد تعداد و گسترش فیزیکی(افزایش ظرفیت کاربردی) آنهاست.به عنوان مثال در مورد سالن سینما از یک سو افزایش تعداد سالن ها موجب رشد نرخ دسترسی مردم به تولیدات سینمایی و رشد مخاطبان سینما می شود و از سوی دیگر وسعت هرچه بیشتر هر سالن و در نتیجه افزایش تعداد صندلی(ظرفیت) سالن به تعداد مخاطبان سینما می افزاید که هر دو رویکرد به طور مستقیم بر توسعه هنر سینما تاثیر می گذارند.
اما در مورد فضاهای غیرکالبدی چنین نیست به گونه ای که رشد کاربری آنها و نقشی که در روند توسعه فرهنگ و هنر ایفا می کنند بستگی به افزایش تعداد و وسعت آنها ندارد.در این مورد چاپخانه مثال خوبی است که با تعداد اندک و حداقل وسعت فیزیکی،در صورت برخورداری از دستگاه های پیشرفته،با ظرفیت و سرعت چاپ بالا،اثر گذاری بیشتری در روند نشر کتاب خواهد داشت تا در مقایسه با تعداد زیاد چاپخانه ها و وسعت زیاد آن دارای فن آوری و دستگاه های قدیمی و فرسوده باشند.با همین دیگاه تاثیر یک آموزشگاه آزاد هنری در توسعه آموزش هنر،وابسته به توسعه فضای فیزیکی آن نیست و چه بسا آموزشگاه هایی که فقط یک اتاق برای کلاس دارند اما از کیفیت بالای آموزشی و استقبال زیاد علاقه مندان برخوردار است(طبرسا و فتحی،۸:۱۳۸۱).
۲-۱-۵-فعالیتها و نیازهای فرهنگی،ورزشی و تفریحی
حیات فرهنگی هر جامعه در دو بعد متجلی می شود:
الف)فعالیت و مشارکت فرهنگی ب)خلاقیت هنری
فعالیت فرهنگی از جمله مفاهیم اصلی مرتبط با حیات فرهنگی است.فعالیت فرهنگی ،فعالیتی محسوب می شود که درباره تولید و بهره برداری و انتقال معانی و نماده،باهدف ارتقای معنوی صورت گرفته و در زمره فعالیتهای اجتماعی قرار می گیرد.این فعالیتها را می توان در قالب فعالیت های زیر طبقه بندی کرد(اسماعیلی،۷:۱۳۸۱)
فعالیت مذهبی
این فعالیتها شامل انجام اعمال مذهبی و شرکت در مجامع مذهبی،شرکت در مجلس های سخنرانی دینی،شرکت در جلسه های دعا و ذکر،رفتن به جلسه قرآن،شرکت در نماز جماعت و جمعه،زیارت اهل قبور،رفتن به زیارتگاه ها،خواندن قرآن و شرکت در مراسم اعتکاف می باشد.
فعالیتهای اجتماعی
مشارکت در فعالیت های اجتماعی از طریق عضویت و فعالیت در مجامعی چون انجمن های علمی،فرهنگی،انجمن خانه مدرسه،اتحادیه صنفی،تشکل های اسلامی،بسیج و احزاب سیاسی،انجمن خیریه،معاشرت با اقوام و خویشان،همسایگان و دوستان،رفتن به قهوه خانه،کافه و پاتوق که با هدف برقراری و توسعه رولبط اجتماعی است و از جمله فعالیتهای اجتماعی بشمار می آید.
فعالیت ورزشی
انجام حرکات جسمانی به صورت فردی یا گروهی با هدف تقویت و یا بازتولید انرژی از دست رفته ،همچنین تماشای مسابقات ورزشی و پیگیری اخبار و اطلاعات مربوط به آن نیز فعالیت ورزشی به حساب می آید.
فعالیت تفریحی
هرگونه فعالیت جسمی و ذهنی به منظور دست یابی به انبساط خاطر و سرگرم سازی که فرد در زمان اوقات فراغت انجام می هد.جزء فعالیت تفریحی محسوب می شود.فعالیت های تفریحی به آن دسته از فعالیت ها اطلاق می شود که در کاهش تنش های روانی ،تجدید روحیه،آرامش ذهنی،زیاد کردن تحمل در برابر مشکلات و دردها تاثیر بسزایی دارد(شیروانی دستگردی،۱۱:۱۳۷۸)
فعالیت هنری
فعالیت های هنری،فعالیت هایی است که تخیل و تجسم،خمیر مایه اصلی است.منظور از این نوع فعالیت ها،پرورش استعداد و ذوق هنری است.
فعالیت رسانه ای
فعالیت هایی است که در زمینه شرکت در تهیه برنامه صوتی و تصویری و نوشتارهای همگانی مانند راید،تلویزیون،سینما و تئاتر انجام می شود.همچنین بهره برداری از خدمات عرضه شده با ابزار و وسایل یاد شده جزء فعالی تهای رسانه ای محسوب می شود(اسماعیلی،۷:۱۳۸۱)
۲-۲-شهروند کیست؟
در اینجا لازم است تعریفی از واژه شهروند ارائه گردد. آیا تنها ساکن بودن به مدت مشخص در یک شهر موجب می شود که فرد شهروند نامیده شود؟شهروندی مقوله ای است که با مفهوم فرهنگ هر جامعه گره خورده و از آنجا که فرهنگ هر مرز و بوم ناشی از سه قلمرو اساسی فعالیتهای اجتماعی، فضای سیاسی و وضعیت اقتصادی آن جامعه است فرهنگ هر جامعه ای کاملا منحصر به فرد و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را می طلبد. در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است؛ می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد.
۲-۲-۱-حقوق شهروندی
پس شهروندی نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی های حقوقی فردی و اجتماعی است. در یک جامعه مدنی حقوق یک فرد عبارتند از: حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یک جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی که در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی در تسهیلات اجتماعی است.
۲-۳- مبانی نظری
در خصوص مشارکت اجتماعی نظریههای مختلفی ارائه شده و در یک طبقه بندی کلی میتوان نظریههای مشارکت را در دو گروه طبقهبندی کرد:
نظریههایی که منشأ “وبری” دارند، یعنی از طریقی به نظریههای مارکس وبر برمیگردند و در آنها بر سیستم اعتقادات، باورها، گرایشها و اندیشههای فردی تاکید شده است. در ارتباط با مساله مشارکت طبق نظریههای وبری فرض بر این است که اگر مشارکت به عنوان یک کنش اجتماعی در نظر گرفته شود این کنش برخاسته از وجوه فرهنگی هر جامعه است و تحت تاثیر عناصر گوناگون موجود در نظام فرهنگی جامعه قرار میگیرد. لذا تصور و پنداشتی که افراد و کنشگراها دارند به شدت در رفتار آنها در زمینه مشارکت موثر خواهد بود. در واقع هنگامی که در جامعهای رفتار مشارکتی وجود ندارد یا گرایش به مشارکت اندک است، ریشه آن به سیستم دیدگاههای آن جامعه و فرد در ارتباط با فرهنگ، باورها و تصوراتی که نسبت به محیط پیرامون خود دارد بر میگردد. طرفداران این نظریه یک متغیر اساسی به نام بی قدرتی یا احساس بی قدرتی[۳] را مطرح میکنند به این معنی که هر قدر باورها، گرایشها و فرهنگ اجتماعی، احساس بیقدرتی را در فرد تقویت کند گرایش آنها به مشارکت کاهش مییابد. افرادی که کاملاً احساس بیقدرتی میکنند اعتماد به نفس خود را در عرصه اجتماعی از دست داده و احساس میکنند حضور یا عدم حضورشان تاثیری در فرآیندهای اجتماعی ندارد لذا در عرصه اجتماعی کمتر فعالیت مشارکتی دارند.
دسته دوم نظریههای مشارکتی بر جنبههای رفتاری تاکید دارند. در این نظریهها بخش اعظم رفتار به جای آنکه حاصل باورها و گرایشها باشد نتیجه سود و زیانی است که یک رفتار در خود دارد، به این معنی که پاداشها و مجازاتهایی که در قبال انجام یک رفتار نصیب شخص میشود تعیین کننده ادامه رفتار وی میباشد. در واقع برای این گونه افراد این مساله مهم است که در صورت نشان دادن گرایشات مشارکتی نظام اجتماعی چقدر آنها را تنبیه میکند و یا پاداش میدهد. این افراد عقلانی رفتار میکنند و با محاسبه هزینه فایدههای مشارکت یا عدم مشارکت در تصمیمگیری اقدام مینمایند.
البته هر دو نظریه چندان هم با یکدیگر مغایرت ندارند و میتوان آنها را در یک نظریه جامعتر مطرح نمود. بههرحال ارزیابی که از پاداش یک رفتار میشود کاملاً به سیستم فکری افراد وابسته است. ممکن است در یک فرهنگ شنیدن ناسزا هم چندان هزینه بر نباشد و بستگی به این دارد که تصور فرد از خود توهین در اجتماع چه باشد (علوی تبار،۱۳۸۷ : ۱۲).
۲-۳-۱- نظریه مشارکت اجتماعی
سی مور مارتین لیبست عالم جامعه شناسی معاصر در کتاب ” انسان سیاسی “[۴] و رابرت دال عالم سیاسی معاصر در کتاب “تجزیه و تحلیل جدید سیاست” کوشیدهاند متغیرهای متعدد را در مدلی کلی تنظیم نمایند. مدل لیبست که عمدتاً بر متغیرهای اجتماعی تأکید دارد ماهیتی جامعه شناختی دارد و بر آنست که پدیده مشارکت یا عدم مشارکت اقشار و گروههای مختلف اجتماعی را در تشکلهای اجتماعی- سیاسی نظیر انجمنها، کانونها، سندیکای کارگری، شوراهای محلی، انتخابات، احزاب و مانند آن بر اساس چندین عامل کلی اجتماعی تبیین نماید.
مدل دال که مبتنی بر رویکردی روانشناسی رفتارگرایانه است پدیده گرایش یا عدم گرایش به مشارکت اجتماعی- سیاسی را مورد توجه قرار داده و با تأکید بر متغیرهایی چون بیگانگی اجتماعی، احساس بیقدرتی، احساس بیمعنایی و احساس تنفر از خویشتن، عواملی را که در نهایت منجر به تصمیم فرد برای مشارکت و یا عدم مشارکت میشود بیان نماید.
رابرت دال در کتاب “تجزیه تحلیل جدید سیاست” با ارائه تصویری از عدم علاقه افراد نسبت به مسائل اجتماعی میکوشد با ذکر دلایلی نشان دهد که چرا مردم خود را در امور اجتماعی درگیر نمیکنند. مثلاً دال دلیل میآورد که :
“اگر مردم در ارزشیابی خود متوجه شوند پاداشی که از درگیریهای اجتماعی- سیاسی بدست میآید از پاداش سایر فعالیتها ناچیزتر است، آنان کمتر خود را در مسائل و امور اجتماعی درگیر خواهند کرد.”
و یا :
“هرچه احساس فرد در مورد میزان کارآیی خود ضعیفتر باشد به همان نسبت کمتر ممکن است در امور اجتماعی مشارکت نمایند.”
۲-۳-۲- نظریه یادگیری اجتماعی۱
در اغلب نظریههای جدید یادگیری، اصل تقویت، اصلی بنیادین است. بر اساس این اصل رفتاری که به دنبال خود تقویت مثبت (پاداش) داشته باشد، استحکام مییابد و در آینده بیشتر تکرار میشود.
۱ Social Capital
در روانشناسی کاربرد نظریه بیش از پیش مورد عنایت واقع شده و چند نظریه پرداز مختلف بر اساس اصول تقویت، ” نظریههای مبادله” را ارائه نمودهاند که به بررسی مبادله پاداشها و هزینهها در تعامل اجتماعی میپردازد.
با اینکه نظریه باندورا در خصوص یادگیری اجتماعی تأکید زیادی بر تقویت نمیکند و بیشتر به یادگیری مشاهدهای میپردازد (از راه تقلید و بدون ضرورت تقویت) اما هنوز در نظریههای خود اهمیت زیادی به تقویت به عنوان تسهیل کننده رفتار میدهد.
مهمترین نظریه ارائه شده در خصوص یادگیری اجتماعی که به وسیله آلبرت باندورا مطرح شده و بر اساس نظریه وی، رفتارهای اجتماعی محصول یادگیری و تجربه است و مردم رفتارهای مشارکتی را نیز مانند سایر رفتارهای اجتماعی از دیگران میآموزند و تجربه میکنند.
۲-۳-۳- نظریه مبادله اجتماعی
دسته دوم نظریههای یادگیری به مفاهیم پاداش و تنبیه توجه دارند. در نظر آنها آنچه که موجب بروز یک رفتار میشود و پایداری آنرا سبب میشود پاداش حاصل از انجام آن است. مفروض اصلی این دیدگاه آنست که انسانها رفتارهایی را از خود بروز میدهند که نتایج پاداش دهندهای برای آنها داشته باشد. در این دیدگاه مشارکت به عنوان یک رفتار زمانی توسعه مییابد که انسانها در مقام مشارکت کننده پاداشی بر آن مترتب ببینند.
مهمترین نظریه پرداز در این رویکرد جورج هومنز۱ است. وی در تئوری مبادله اجتماعی۲ معتقد است رفتار فعلیه فرد متاثر از این مسئله است که چگونه آن رفتار در گذشته تشویق و تقویت شده است. وی چهار قضیه بنیادی را برای تبیین رفتار انسان مطرح نموده که میتوان آنها را برای تبیین رفتار مشارکتی به کار گرفت. این قضایا به قرار زیر میباشند:
۱ J.Homans
۲ Exchange Theory
۱- اگر عملی که از فرد سر میزند پاداش دریافت کند احتمال تکرار آن افزایش مییابد (قضیه موفقیت).
بر پایه این قضیه، اگر مشارکت به عنوان یک رفتار از سوی فرد انجام گیرد و پاداش دریافت کند (منافع مادی حاصل از آن یا منزلت اجتماعی ناشی از آن) احتمال آنکه تمایل به رفتار مشارکتی افزایش یابد زیادتر میشود.
۲- چنانچه رفتاری که از فرد سر میزند با تشویق و پاداش همراه گردد و رفتار تشویق شده در محیط و بستری خاص انجام گیرد، فرد همواره تمایل به یافتن همان زمینه و بستر خواهد داشت.
۳- هرچه نتیجه یک رفتار برای فرد با ارزشتر باشد احتمال بیشتری دارد که فرد همان رفتار را دوباره تکرار کند (قضیه ارزش).