دومین ، هیئت سیاسی ، سفر فاطمه پهلوی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۰ بنا به دعوت حکومت چین وارد این کشور شد . چوئن لای نخست وزیر وقت ، بلند پایه ترین مقام چینی بود که طرف مذاکره قرار گرفت .
بعد از برسمیت شناختن چین توسط ایران در ۲۶ مرداد ۱۳۵۰ ، مسافرت فرح پهلوی نخستین دیدار بعد از شناسایی چین بود . این سفر به مدت ۱۰ روز طول کشید (شهریور – مهر ۱۳۵۱) . از نظر تشریفات ، این عالی ترین سطح هیئت نمایندگی ایران بود که از چین دیدار می کرد . مذاکرات بین مقامات دو کشور در سطح نخست وزیر بود و در این سفر هویدا با چوئن لای مذاکرات متعددی صورت دادند .
مسافرت اولین هیئت سیاسی چین به سرپرستی چی پنگ فی (chi pang fei) وزیر امور خارجه این کشور در سال ۱۳۵۱ از تهران صورت گرفت . این نخستین باری بود که یک مقام بلند پایه چینی برای مأموریتی سیاسی به ایران می آمد . وی بهنگام ورود در فرودگاه ، دوستی دو کشور را چنین توجیه کرد :"خلقهای ما در گذشته مورد تجاوز و ستم امپریالیستی قرار گرفته و اکنون با وظیفه مشترک حفظ منافع ملی ، دفاع از حاکمیت ملی و ساختن کشورهای خود روبرو هستند . “
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دومین مسافرت هیئت بلند پایه چینی ، دیدار معاون نخست وزیر چین ، لی شین نین (Li Shien – Nine) در فروردین ۱۳۵۴ بود . لی شین نین در راس یک هیئت ده نفری مرکب از رهبران سیاسی و مقام های رسمی وزارت اقتصاد وارد ایران شد . طی ۵ روز اقامت در ایران ، لی شین نین مذاکرات مفصلی با نخست وزیر سایر مقامهای بلند پایه ایرانی داشت و حتی با شاه ملاقات کرد .
اشرف پهلوی به دنبال سفر مقامات چینی از ایران بتاریخ ۱۳۵۵ به مدت ده روز به دعوت دولت چین وارد پکن شد . وی مذاکرات مفصلی در مورد مسائل متعدد با هواکوفنگ نخست وزیر ، معاون وی و وزیر امور خارجه چین داشت . دو طرف به این نتیجه رسیدند که در مورد تقریباً تمام مناطق و مسائل بین المللی علائق مشترک و نظرات مشابهی دارند . بعد از مرگ مائو در سال ۱۳۵۳ ، اولان فو (olan fu) برای تضمین مجدد اصول کلی دوستی ایران و چین ، نخستین مقام بلند پایه ای بود که به ایران سفر کرد . وی ، نایب رئیس کمیته دائمی کنگره ملی خلق بود که در رأس هیئتی از کنگره مزبور دیداری در آبان ۱۳۵۳ از ایران بعمل آورد . هیئت مذبور هنگام ورود به تهران مورد استقبال رئیس مجلس سنا قرار گرفت . در این هیئت ، چی پنگ فی نیز بعنوان دبیر کل کنگره ملی خلق شرکت داشت . سفر هیئت مزبور با جشن های پنجاهمین سالگرد روی کار آمدن سلسله پهلوی مصادف بود . این هیئت با شاه معدوم ملاقات کرد . اما درباره مذاکرات چیزی آشکار نشد .
دومین هیئت سیاسی بعد از مرگ مائو ، سفر یک هیئت چینی به ریاست خانم تنگ یینگ چائو (Teng Ying Chao) بیوه چوئن لای و صدر کمیته دائمی کنگره ملی خلق بود که در دیماه ۱۳۵۶ وارد تهران شد . در این دیدار ، معاون وزیر امور خارجه چین نیز همراه وی بود . خانم تنگ یینگ چائو طی مدت اقامت خود ، با شاه ، فرح و فاطمه پهلوی ، نخست وزیر ، رئیس مجلس سنا و شورای ملی ملاقات کرد .
سومین سفر مقامات چین پس از مرگ مائو ، سفر سه روزه وزیر امور خارجه این کشور هوانگ هوا (Huang Hua) در خرداد ۱۳۵۷ بود . وی پس از دیدار از ترکیه به ایران آمد . همزمان با این سفر ، نخست وزیر چین از پاکستان و یک هیئت بلند پایه چینی از عراق دیدن کردند .
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سفر سه روزه هواکوفنک صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست چین از مهم ترین سفرهای هیئت های چینی به ایران به شمار می آمد . این نخستین سفر بلندپایه ترین مقام چین به کشوری غیر سوسیالست بود . وی در ۷ شهریور ۱۳۵۷ وارد ایران شد . این دیدار ، همزمان با آغاز هشتمین سال برقراری روابط میان دو کشور صورت گرفت . سفر هواکوفنک در حالی صورت می گرفت که حکومت ژندارم خلیج فارس در پی تظاهرات مردم متزلزل گردیده بود و این سفر بعد از پیروزی انقلاب تأثیر سوء زیادی در گسترش روابط دو کشور گذاشت(همان).
۳-۴- روابط ایران و چین بعد از انقلاب
۳-۴-۱- انگیزه های خوب و بد برای توسعه روابط
پس از انقلاب اسلامی نیز وضعیت چین به عنوان کشوری مستقل ، غیر متعهد و آسیایی که نه تنها سابقه استعمارگری نداشت بلکه خود نیز مدت ها تحت استعمار بود ، می توانست انگیزاننده خوبی برای توسعه روابط باشد . کمی بعدتر به دنبال تسخیر سفارت آمریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام (ره) ، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را برای تحریم ایران مطرح کرد که چین را بر سر دوراهی قرار داد ؛ از سویی روابط ایران و چین به تازگی بهبود یافته بود و رای مثبت چین به تحریم ها می توانست پایانی بر روند تازه آغاز شده باشد و از سوی دیگر روابط ایالات متحده و چین هم به تازگی گرمتر شده بود و مخالفت با این تحریم ها می توانست آمریکایی ها را ناراضی کند ؛ اما چین در این دوراهی ، ایران را برگزید و از تأیید قطعنامه تحریم خودداری کرد . در تداوم این روابط از سوی جمهوری اسلامی ایران آیت الله هاشمی رفسنجانی اولین مقام رسمی بود که پس از انقلاب در ۱۳۶۲ به پکن سفر کرد و این سفر نقطه ی عطفی در روابط دو جانبه و موجب گسترش آن شد . به عقیده تحلیل گران ، چین برای بدست آوردن بازار خاور میانه در دوران جنگ تحمیلی ، خواهان توازن بین ایران و عراق بود و به این ترتیب به عنوان یکی از فروشندگان سلاح در آمد ، اما علی رغم سفرهای مقام های ایرانی ، به دلیل جنگ و ملاحضات سیاسی مأموران خود را به ایران عازم نمی کرد . اما با پایان یافتن جنگ و افزایش نقش ایران در منطقه ، سفر مقام های چینی به ایران آغاز شد . در سال ۱۳۷۰ ابتدا (لی پنگ) نخست وزیر چین به همراه (چیان چی چن) و (یانگش شان کن) رئیس جمهور چین راهی ایران شدند . پیش از او فقط (ون لی) رئیس کنگره ملی خلق از ایران دیدار کرده بود . در دهه اخیر نیز مخالفت هردو کشور چین و ایران با برتری جویی کامل آمریکا و تلاش این کشور برای ایجاد نظم نوین در روابط بین الملل ، عاملی قوی در نزدیک کردن هرچه بیشتر دو کشور به یکدیگر بوده است . بر اساس منابع موجود تنها اختلاف دولت های ایران و چین در سال های گذشته ، نگرانی چین از افزایش نقش و حضور ایران در کشورهای تازه تأسیس آسیای مرکزی و موضع گیری تهران علیه کشتار مسلمانان ایالت سین کیانگ در مرداد ماه گذشته بوده است که با تاکید وزیر امور خارجه ایران ، بر اینکه “چین امنیت را به مسلمانان برگرداند” حل و فصل شد .
۳-۴-۲- تاریخچه روابط سیاسی
مناسبات ایران و چین از سال ۱۹۷۱ تا اوایل ۱۹۷۹ که رژیم شاه سرنگون شد صمیمانه بود ، هدف اصلی این صمیمیت از سوی چین ، عبارت بود از تقویت جناح ضد شوروی بویژه در مرزهای غربی خود ، تلاش چین در راه دستیابی به تکنولوژی پیشرفته غرب که آمریکا حاضر نبود آن را در اختیار چین قرار دهد ، این کشور را به رژیمهای وابسته به آمریکا برای رسیدن به مقصود خود نزدیکتر می کرد . مثلاً چینی ها در دوره شاه کوشش زیادی برای برقراری مناسبات با سازمان نفت و انرژی اتمی ایران نشان می دادند . پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای سیستمداران چینی ، امری غیر منتظره بود . چینی ها که ایران را جزیره ثبات می دانسته و در عین حال نمی توانستند باور کنند که ممکن است در یکی از کشورهای همجوار شوروی در منطقه حساس خاورمیانه نهضتی ضد آمریکایی شکل گیرد که شوروی در آن مداخله نداشته و یا از آن بنفع خود بهره برداری نکند ، احساس نگرانی بسیار می کردند . این دو عامل کورکورانه به ثبات رژیم شاه و نگرانی از افزایش نفوذ شوروی به اشتباه سیاسی بزرگی انجامید.[۲۹]
در ماه های اول پیروزی انقلاب اسلامی ، چین نمی توانست نگرانی خود را از نفوذ شوروی در انقلاب ایران و بهره برداری از این نهضت ضد آمریکایی پنهان دارد . مثلاً روزنامه کیهان مورخه ۱۴/۱۱/۵۸ در این باره نوشت :"چین ، شوروی را به خرابکاری در ایران متهم کرد و گفت که شوروی با توسل به روش های خرابکاری در پی ایجاد آشفتگی و بی نظمی در ایران است ، تا بدین وسیله در اوضاع ایران بنفع موسکو اعمال نفوذ کند ."(همان)
اگرچه جمهوری خلق چین ، ایران را بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی به رسمیت شناخت ، اما حوادث اوایل انقلاب ، از دیگر عواملی بود که گسترش موج شک و تردید همراه با نگرانی چین در موضع گیری خود در قبال انقلاب ایران را دامن می زد . بدنبال تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بتاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ، دولت چین حادثه گروگان گیری اعضاء سفارت آمریکا را مورد مخالفت خود قرار داد اما حاضر نشد در تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران شرکت کند و در سازمان ملل متحد نیز با پیشنهادات آمریکا در این زمینه مخالفت کرد . سیاست محافظه کارانه چین و ادامه مواضع این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران تا دوران ثبات نسبی نظام اسلامی ایران به همین نحو ادامه داشت . با پیروزی های چشمگیر ایران در جبهه های جنگ تحمیلی مخصوصاً (آزادی خرمشهر و همچنین غلبه بر گروه های داخلی و تحکیم پایه های حکومت در داخل و منطقه خاور میانه ، مناسبات ایران و چین نیز وارد مرحله پرتحرکی گردید ، البته در روند این تحرک و عوامل موثر در تسریع بخشیدن به آن ، باید از تاکید جمهوری اسلامی ایران بر سیاست نه شرقی نه غربی و خودداری از گرایش به شرق علیرغم دوری گزیدن از آمریکا ، همچنین پایان نسبی کشمکش بر سر قدرت رهبران چین و تفوق کامل طرفداران تنگ شیائوپینگ و فراهم آمدن فرصت کافی برای اعمال سیاست خارجی پر تحرک تر و بالاخره تجدید نظر چین در سیاست خود نسبت به غرب و کوشش آن کشور در اتخاذ سیاست دوستانه تری با جهان سوم یاد کرد(همان)
۳-۴-۳- سطح روابط
سطح روابط ایران و چین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بعد از شناسایی این کشور توسط چین ، در سطح سفیر همچنان ادامه یافت . اگرچه در دوره اولیه سفارت ، تحرکاتی وجود نداشت ، اما از بین رفتن سوء تفاهمات بین طرفین باعث تحرک سفارتخانه های مذبور در دو کشور گردید(همان).
۳-۴-۴- مواضع مشترک دو کشور در اصول کلی مسائل سیاسی بین المللی
مسلم است که چین یک کشور بزرگ و عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد می تواند نقش موثری در احقاق حقوق کشورهای جهان سوم را ایفا کند . قرار گرفتن ایران در منطقه حساس خاورمیانه و مخصوصاً “همسایگی با شوروی و داشتن ذخایر نفت و تجارب طولانی در اکتشاف و بهره برداری از آن ، از عوامل مهمی است که همکاری دو کشور در صحنه بین المللی را انجام پذیر می سازد .
چین در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که همیشه قطعنامه ای را به عنوان عدم رعایت حقوق بشر در ایران به تصویب می رسانده است ، رأی ممتنع داده است .
مهم ترین موارد تشابه و یا نزدیکی بین مواضع دو کشور می تواند در تعلق آنها به جهان سوم و مخالفت آنها با مداخله دو ابر قدرت در امور داخلی خود ، حمایت آنان از نهضت عدم تعهد ، مذاکرات جنوب – جنوب و مبارزات مردم افغانستان علیه نیروهای اشغالگر شوروی و دخالت این کشور در کامبوج و بحران مالویناس دانست . در جریان رأی گیری در مجمع عمومی سازمان ملل راجع به قطعنامه جمهوری اسلامی ایران برای اخراج اسرائیل در ظرف سه سال گذشته ، رأی چین به ترتیب ، منفی ، ممتنع و ممتنع بوده است .
چین هم مانند ایران با حضور ابر قدرت ها و رقابت آنان در اقیانوس هند و خلیج فارس مخالفت نشان می دهد . این کشور نگران مرزهای شرقی ایران از نفوذ شوروی در بلوچستان و پاکستان می باشد .(همان)
۳-۴-۵- موارد افتراق دو کشور در اصول کلی مسائل سیاسی بین المللی
دولت چین بیشتر سعی دارد مناسبات اقتصادی – فرهنگی با جمهوری اسلامی ایران را رشد دهد ، اما ایران مناسبات اقتصادی – سیاسی همزمان را می خواهد .
نفوذ و توسعه روابط چین با کشورهای حوزه خلیج فارس از پایان عمر رژیم پهلوی موجب گردیده است که این کشور با وابسته ترین کشورها رابطه نزدیکی داشته باشد ، لذا بدنبال این بینش ، چین از نتایج کنفرانس فاس و طرح فهد و در نتیجه موافقت ضمنی با شناسایی موجودیت اسرائیل ، پشتیبانی کرده است . ترس زیاد چین از خطر شوروی ، موجب همنوایی سیاست خارجی این کشور در موارد از اهداف احتمالی دولت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر صدور انقلاب ، بین مسلمانان آن کشور (حدوداً ۸۰ میلیون نفر مسلمان در چین زندگی می کنند) باعث اتخاذ سیاست کجدار و مریز در برابر کشور ما گردیده است (همان).
مبانی نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب ماهم از دو مجموعه ارزشی بود که غالباً به صورت مکمل عمل می کردند :
اول ) ارزش های برگرفته شده از جهان بینی اسلامی که حاصل تفکر و گرایش مذهبی نخبگان سیاسی ، علمای دینی و بخش زیادی از مردم بود . تشکیل امت واحده ، دفاع از مستضعفین جهان و تئوری ام القراء از مبانی نظری لازم با هدف جهانی کردن اسلام و اسلامی کردن سیاست خارجی ایران مطرح شد و بخش مهمی از برنامه های دهه اول انقلاب را به خود اختصاص داد(قاضی زاده،طالبی فر،۱۳۹۰ ،ص۱۵۵؛۱۶۳)
دوم ) آرمانهای انقلابی نیز با وقوع انقلاب اسلامی تجلی یافت و شعارهای سیاست خارجی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد . انقلاب ایران نیز همانند بقیه انقلاب های جهان ، نظام بین المللی حاکم را غیر عادلانه ، قدرت گرا و ثروت گرا تلقی کرد و در صدد برآمد تا با صدور آرمانهای انقلابی خود ، زمینه را برای ایجاد نظام جدید به کار گیرد . ترکیب دو قطبی نظام بین الملل به این نوع نگرش کمک کرده و شعار نه شرقی ، نه غربی در حقیقت به دلیل بینش انتقادی و تقاضای تغییر وضعیت موجود در روابط بین الملل شکل گرفت(همان).
در دو دهه گذشته ، با وجود بروز رفتارهای جدید در روابط خارجی ، تغییر محسوسی در مبانی نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به وجود نیامده است . مقدمه قانون اساسی و اصول ۱۵۲ تا ۱۵۷ آن ، در جریان تغییرات و اصلاحات سال ۱۳۶۸ دست نخورده باقی ماند . هرچند طرح اصول سه گانه “عزت ، حمکت ، مصلحت” تلاشی بود تا همخوانی بیشتری میان مبانی رفتاری سیاست خارج کشور و واقعیات نظام بین الملل ایجاد کند ، مبانی نظری سیاست خارجی همچنان بینش دو قطبی خود را تحت شرایط جدید حفظ کرد و مفهوم (شرق – غرب) جای خود را به (شمال- جنوب) و در سال های اخیر _جنوب – جنوب) داد .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تبع تحولاتی که در ساختار نظام منطقه ای در اثر فروپاشی رژیم پهلوی ایجاد شد و با عنایت به فراز و نشیب هایی که انقلاب اسلامی داشت ، روابط ایران و چین کاملاً مجزا و مشخصی را تجربه کرد که در شش مقطع به شرح ذیل بررسی می شود :
اول ) مرحله عدم ارتباط مؤثر (تا اواخر سال ۱۳۶۳)
در این دوران که از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال های ۱۹۸۳-۱۹۸۴ (سال ۱۳۶۳) طول کشید ، ایران با همه کشورها ومن جمله با چین ، به دلیل وضعیت جنگی رابطه خاصی نداشت . در این مرحله ، اولویت اول کشور جنگ ومسائل امنیتی و تمامیت ارضی بود و وضعیت سال های اول انقلاب نیز بر روابط خارجی سایه انداخته بود(همان)
دوم ) برتری روابط نظامی – سیاسی (تا پایان جنگ تحمیلی)
در مرحله دوم ، افتراق تا حد دشمنی دو ابرقدرت آن زمان (آمریکا و شوروی) در اثر وقایعی که در داخل ایران رخ داده بود ، خلاء زیادی برای ایران در صحنه بین المللی ایجاد کرد . در این دوره ، ضمن آنکه دسترسی به تسلیحات را برای ایران بسیار مشکل کرد ، خطرات سیاسی بین المللی جدی تری را نیز به همراه داشت . لذا در این زمان که آمریکا و شوری با ایران ارتباط مؤثری نداشتند ، رابطه با چین برگزیده شد . البته چین هیچوقت به هیچکدام از طرفین نزاع (ایران وعراق) چیزی نفروخت که توازن را به هم بزند. این که این اقدام یک حرکت تاکتیکی بود یا ناشی از ناتوانی پکن بود ، جای تأمل دارد . ولی هرگاه توازن به نفع یکی از طرفین به هم می خورد ، به طرف دیگر کمک می کرد تا توازن برقرار شود .[۳۰] دولت چین نیز این فرصت را مغتنم شمرد و تا آنجایی که شرایط عملی و اجرایی در داخل ایران و داخل چین اجازه می داد به گسترش رابطه سیاسی و نظامی در مقیاس کوچکتر اقتصادی ادامه داد . در این مقطع بازار جدیدی برای تسلیحات خود پیدا کرده بود . ضمن آنکه آمریکا نیز با موافقت با ورود چین به معادلات ایران و عراق ، سعی می کرد نقش شوروی را در منطقه کم رنگ کند . (طالبی فر،۱۳۸۰)[۳۱]
سوم) برتری روابط سیاسی – اقتصادی (تا پایان ۷۴) :
با پایان جنگ و تغییر اولویت های ایران ، رابطه با چین نیز وارد ابعاد جدیدتری شد . اما در این زمان یک حادثه مهم اتفاق افتاد و آن تحریم چین از سوی غرب به ویژه آمریکا (به دنبال جریان میدان تین آن من در سال ۱۹۸۹) بود . در مقابل چین نیز به سمت کشورهایی نظیر ایران که مناسبات خصمانه ای با غرب داشتند ، متمایل شد . بدین ترتیب دولت چین ، رابطه سیاسی خود را با ایران در عکس العمل به تحریم روابط با غرب فزونی بخشید و حدود ۲ تا ۳ سال بالاترین سطوح رفت و آمدهای سران به ویژه از سوی چین شکل گرفت . در همین ایام ، نطفه های اصلی همکاریهای اقتصادی دو طرف و بخش اعظم پروژه های اقتصادی فی ما بین نظیر پروژه ساخت مترو ، ساخت نیروگاه ، ساخت کارخانجات سیمان و… شکل گرفت .
ورود گسترده تر به همکاریهای اقتصادی با چین برای ایران هم مطلوبیت هایی داشت . چون هم غرب حاضر به سرمایه گذاری در ایران و کار جدی با تهران نبود و هم قیمت های چین در مقایسه با پیشنهادات غرب بسیار پایین تر بود . چین نیز برای صدور سرمایه به ایران از طریق وام و سایر اشکال تأمین مالی پروژه ها ، تهران را ترغیب می کرد . از همه مهم تر اینکه ، سران نظام و الیت ها تصمیم گیرنده بر این باور بودند که در قالب یک بده بستان اقتصادی و سیاسی ، ایران قادر خواهد شد از چین تسهیلات و امکانات استراتژیک بگیرد .[۳۲]
چهارم) برتری روابط اقتصادی – سیاسی
با تغییر وضعیت بین المللی به نفع چین و برداشته شدن تدریجی تحریم های غرب ، منطقاً سیاست خارجی چین به سمت منافع کلان تر سوق یافت و چون غرب در ازای گسترش روابطش با چین ما به ازایی مبنی بر تعهد به هنجارهای بین المللی طلب می کرد ، لذا چین نیز به تدریج روابط خود با ایران را به سمت محورهای اقتصادی – سیاسی سوق داد . همکاری های ویژه نیز طی بده بستان با غرب و آمریکا به سطوح پایین تر نزول کرد ، اما قطع نشد .
در همان ایام در چین کنگره ۱۵ حزب کمونیست برگزار و طی آن تحولاتی در سطوح مدیریتی کشور به ویژه در وزارت امور خارجه چین ایجاد شد . اولویت های آنها عوض و نسل مدیران جدید ، بیشتر توجهشان به سوی غرب معطوف شد . این تغییر نگرش ، لطماتی به منافع ملی چین در دو منطقه آفریقا و خاورمیانه وارد کرد . به طوری که در قاره آفریقا ، برخی از کشورها به شناسایی تایوان به عنوان یک کشور مستقل مبادرت کردند . در خاور میانه نیز برخی از کشورها مثل اردن به توسعه مناسبات غیر رسمی با تایوان و گسترش همکاریها با آن منطقه متمایل شدند . لذا چینی ها در اوایل سال ۱۹۹۹ (اواخر سال ۱۳۸۷) متوجه می شوند که اشتباه کرده اند و مصمم می شوند روابط خود را با کشورهای دو منطقه مذکور و منجمله جمهوری اسلامی ایران بهبود و توسعه بخشند . بسیاری از سفرهای مقامات سیاسی دو کشور به تهران و پکن از این تاریخ به بعد شکل می گیرد .
پنجم) آغاز تعادل در روابط سیاسی و اقتصادی :
بدین ترتیب ، وضعیت مذکور چینی ها را وادار کرد روابط با ایران را وارد مرحله پنجم (یعنی ارتقاء رابطه سیاسی برای بهره گیری از آن در روابط اقتصادی) کنند . در این دوران که تقریباً با ورود به دهه ۱۳۸۰ شکل می گیرد ، روابط دو کشور اساساً وجوه سیاسی دارد . در عین اینکه روابط اقتصادی فی مابین نیز به طور سازمان یافته تری ، تداوم و تعمیق می یابد. لذا از اسفند ۱۳۷۸ با سفر وزیر امور خارجه چین به ایران روابط دو کشور وارد فاز جدیدی می شود .
ششم) بازی بزرگ چین با کارت ایران در تعاملات پکن با غرب
اگر دوره پنجم روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوری خلق چین ، مرحله ارتقاء روابط سیاسی برای تقویت مناسبات اقتصادی از سوی چین بود ، بنظر می رسد این رویکرد از سال ۱۳۸۴ و با شروع به کار دولت نهم در کشور و اعمال فشار به تهران بخاطر پرونده هسته ای تغییر کرد . تأکید تهران به سیاست نگاه به شرق و نقش محوری چین در این استراتژی ، وضعیت مطلوب تری برای پکن فراهم و قدرت مانور و امکان بازی با کارت ایران را در معاملات و چانه زنی با غرب امکان پذیر نموده است .
در این زمینه دو سؤال عمده مطرح می شود .
اول اینکه چه عواملی باعث شده است رفتار چین در مقطع کنونی تغییر کند و به طور کلی در تنظیم سیاست خارجی این کشور نسبت به ایران چه عوامل فاکتورهایی مؤثر هستند ؟ دوم اینکه ایران چه ابرازها و کارتهایی برای بازی با چین و ارائه واکنش مناسب در اختیار دارد؟
دیدگاه جمهوری اسلامی ایران نسبت به جمهوری خلق چین باید بر شناخت و درک جامع از سیاستهای کلی ، اولویت های سیاست خارجی ، برنامه های اجرائی و عملکرد این کشور نسبت به دنیای خارج مبتنی باشد . اولویت اول سیاست خارجی چین ، تحقق محیط امن پیرامونی برای تداوم روند توسعه اقتصادی داخلی است . این امر ، پایه و اساس کلیه سیاست گذاری ها ، برنامه ها و عملکردهای دولت چین در بخش های مختلف سیاسی و اقتصادی است . برای چین روابط با ایران و توسعه آن در ابعاد مختلف ، مفهوم خاص خود را دارد و به هیچ وجه اولویت اساسی روابط خارجی این کشور به شمار نمی رود . چینی ها همکاری های اقتصادی را با تمرکز بر تأمین بخش زیادی از انرژی مورد نیاز خود و فروش کالاهای ساخته شده چینی در اولویت می دانند و جمهوری اسلامی ایران نیز سعی کرده است با بهره گیری از همکاری های اقتصادی ، توازن معقولی در بخش های سیاسی برقرار و حداکثر حمایت چین را در برابر فشارهای غرب ، جلب کند .[۳۳]
چین در حال حاضر توانایی مقابله با آمریکا را ندارد چرا که فاصله اش با آمریکا در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، علمی ، تکنولوژیک ، صنعتی و فرهنگی بسیار زیاد و فقط در صورتی می تواند این شکاف را پر کند که نه تنها از درگیری با آمریکا به طور اخص و با دنیای غرب به طور اعم پرهیز کند ، بلکه بتواند نظر مثبت آنها را در مسیر همکاری و مساعدت جلب کند و این تنها راهی است که می تواند از طریق آن به مسیر جذب سرمایه تکنولوژی و دستاوردهای علمی ، فنی غرب ادامه دهد و اهداف توسعه ای خود را با سرعت هرچه بیشتر تعقیب کند . در این زمینه پکن حاضر است درباره هر مسئله ای به استثنای موجودیت سیاسی و تمامیت ارضی (شامل تایوان) معامله و مصالحه کند.
ویژگی فوق پس از تحولات ۱۱ سپتامبر پر رنگ شده است . اقدامات یک جانبه آمریکا در عرصه بین المللی و پیشبرد تک قطبی ، سیاست خارجی چین را متأثر کرد . طی این دوره ، همکاریهای پکن – واشنگتن در ابعاد نظامی و امنیتی وارد فاز جدیدی شد . روابط چین با ایران نیز از همین قاعده تبعیت کرد .
در واقع ، مناسبات سیاسی چین و ایران تا آنجایی گسترش و تعمیق می یابد که بر روابط پکن – واشنگتن خدشه ای وارد نکند . به عبارت دیگر سقف روابط سیاسی پکن – تهران جایی ارتقاء می یابد که روابط پکن – واشنگتن را با مانع روبرو نکند . در اینجاست که نوعی تقابل دیدگاه و انتظار از سوی رهبران دو کشور ایران و چین پدید می آید . ایران انتظار دارد چین متناظر با حجم توانایی های خود در عرصه جهانی ، از سیاست های منطقه ای و بین المللی ایران حمایت و در مقابل اقدامات یکجانبه و رفتارهای زورمدارانه آمریکا مقاومت و به پیشبرد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران کمک کند . چینی ها بر مبنای اهداف پیش گفته، تمایل زیادی به مداخله در مشکلات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از خود نشان نمی دهند و از ورود به کشمکش های ایران با دنیای غرب و به طور اخص منازعات تهران – واشنگتن خودداری می کنند .
بدین منظور ، برای سرانجام بخشیدن به سیاست خارجی کشورمان در قبال چین ، ضروری است ویژگی ها و وضعیت موجود روابط دو کشور در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی را بررسی کرد تا به دور از تصورات و برخی بزرگنمایی ها ، بر پایه رویکردی واقع گرایانه ، قابلیت ها و توانایی های واقعی کشور را بازشناخت و در جهت استفاده بهینه از آنها حرکت کرد .
در حال حاضر ، نقطه افتراق دو کشور در این است که نگرش چین به ایران مبتنی بر اولویت های صرف اقتصادی یا بهره گیری از ابزارهای سیاسی و نگاه ایران به چین ، ماهیتاً سیاسی و بهره گیری اقتصادی در ادامه آن است .
نگاهی دوباره به مناسبات چند سال اخیر کشورمان با چین ، حاکی از آن است که پکن به دنبال کسب حداکثر امتیاز اقتصادی در قبال ارائه کمترین امتیازات سیاسی است به طوری که در مذاکرات مقامات ارشد دو کشور ، از اینکه به نیاز ایران به چین اشاره کنند ابایی نداشته و در اجرای پروژه ها خواستار سهمی برابر (فارغ از کیفیت ، قیمت و زمان اجرای پروژه در مقایسه با دیگران) با آنچه از سوی شرکتهای اروپایی پیشنهاد می شود ، هستند .