بر اساس یک طبقه بندی معروف مدیریت سود دارای یک بعد سوم به نام مدیریت سود طبقاتی است. بارینا و همکاران در تفکیک سه جنبه مختلف مدیریت سود به شرح زیر بیان می دارند :
۱- مدیریت سود از طریق رویدادها : مدیریت می تواند رویدادها را طوری زمانبندی نماید که تاثیر بر درآمد گزارش شده ، به تدریج نوسانات موجود را کاهش دهد اگر موانع زمانبندی برنامه ریزی شده وقایع ( مثلا تحقیق و توسعه) تابع قواعد مالی حاکم بر تشخیص مالی وقایع می باشد .
۲- مدیریت سود از طریق تفویض ( انتقال) در طول دور هایی از زمان : با عنایت به وقوع و تشخیص وقایع ، مدیریت دارایی کنترل گسترده تر در تعیین دوره ای است که تحت تاثیر کمی وقایع قرار می گیرد .
۳- مدیریت سود از طریق طبقه بندی : زمانی که ارقام صورت سود و زیان به استثناء سود خالص هدف فرایند مدیریت سود است مدیریت خواهد بود به واسطه طبقه بندی صورت سود و زیان نوسانات در صورت یاد شده را به مرور زمان کاهش دهد .
آرتورلویت بر این باور است که شرکت های سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود شرکت از شش روش حسابداری (در مرحله عمل) استفاده می کنند :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱- ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرات
۲- طبقه بندی بخش مهمی از قیمت یک واحد خریداری شده به عنوان مخارج فرایند تحقیق و توسعه ( یک هزینه جاری) به گونه ای که بتوان این مبلغ را یک باره هزینه کرد.
۳- ایجاد بدهیهای سنگین برای شناخت هزینه ها در آینده ( این بدهی ها به عنوان بخشی از خرید ثبت می شوند) و بدین وسیله مصون ساختن سودهای خالص آینده
۴- استفاده از مفروضات غیر واقعی برای برآورد
بدهی ها، در مورد اقلامی مانند برگشت از فروش ، زیان های ناشی از وام ، هزینه های تضمین( خدمات پس از فروش) به گونه ای که بتوان در یک دوره آینده از طریق منعکس کردن تعهدات بلند مدت سود خالص را بهبود بخشید .
۵- گنجاندن اشتباهات عمدی در دفاتر شرکت و توجیه عدم امکان در اصلاح این خطاها بر اساس استدلال مبنی بر این که مقادیر حائز اهمیت نیستند .
۶- شناسایی وثبت درآمد پیش از این که فرایند تحصیل درآمد کامل شود .
همچنین تئوری مدیریت سود سود به نقل از گوردون به شرح زیر است :
۱- معیار انتخاب روش های حسابداری توسط مدیر حداکثر نمودن رفاه و آسایش شخصی خویش می باشد .
۲- رفتار و آسایش یه مدیر متناسب با موارد زیر افزایش می یابد :
الف ) امنیت شغلی
ب)افزایش نرخ رشد و سطح درآمد مدیریت
ج) سطح و نرخ رشد شرکت از حیث ابعاد گستردگی
۳- تحقق اهداف مدیریت به شرح مورد (۲) بستگی به رضایت سهامداران نسبت به عملکرد شرکت خواهد داشت چنانچه سایر جوانب یکسان باشد، هر اندازه رضایت سهامداران افزایش یابد به همان نسبت امنیت شغلی، درآمد و غیره مدیریت استحکام خواهد یافت
۴- رضایت سهامداران از شرکت متناسب با متوسط نرخ رشد سود شرکت افزایش می یابد .
با عنایت به این که چهار قضیه بالا و جود داشته باشد و یا اصولا پذیرفته شده باشد، می توان نتیجه گرفته که یک مدیر در محدوده اقتدار خود قادر است :
۱- سود گزارش شده را یکنواخت کند .
۲- نرخ رشد سود را یکنواخت و هموار نماید .
منظور از ” مدیریت سود “رشد سود آن است که اگر نرخ رشد بالا باشد بتوان با عملیات حسابداری قابل اجرا آنرا کاهش داد و به همین ترتیب عکس قضیه صادق است (چینگ[۳۴]، ۲۰۱۰).
انگیزهها و اهداف مدیریت سود سود
از دیدگاه تئوری حسابداری، پدیده مدیریت سود سود در رویکرد رفتاری ، موضوعی قابل تامل است . همچنین در عمل نیز حسابداران و تحلیل گران مالی در فرایند گزارشگری مالی که گزارشگری سود از مهمترین اجزای آن به شمار می رود به نوعی با این پدیده و پیامدهای آن مواجه می شوند . شناخت ابعاد مختلف رفتار مدیریت سود سود در راستای شناسایی ویژگی ها و محدودیت های سود حسابداری قرار می گیرد . در صورت امکان ارائه یک چارچوب نظری برای این پدیده که به نظر می رسد تاکنون میسر نشده است احتمال دارد بتوان به پیشرفتی در زمینه کیفیت گزارشگری سود دست یافت . انگیزه های ناشی از پدیده مدیریت سود سود را سه مورد زیر بیان می کند(چینگ[۳۵]، ۲۰۱۰):
الف) افزایش رفاه سهامداران
ب) تسهیل قابلیت پیش بینی سود
ج) افزایش رفاه مدیریت میدانند
هر یک از انگیزههای مدیریت سود سود به تفصیل در ذیل تشریح میشوند.
افزایش رفاه سهامداران:[۳۶]
محققین معتقدند که انگیزه اصلی مدیران از هموار سازی سود افزایش ارزش سهام شرکت میباشد چون سهامداران حاضرند برای شرکتهایی که دارای سود پایداری هستند بهای بیشتری را بپردازند و در حالت کلی تمایل بیشتری به سرمایه گذاری در شرکتهایی دارند که سودهای همواری را گزارش میکنند شرکتهایی که سودهای همواری را گزارش میکنند نسبت به شرکتهایی که سودهای پرنوسانی را گزارش میکنند دارای ریسک کمتری هستند. معتقــد است که مدیــریت فرض میکند که سهامداران تمایل بیشتری برایسرمایه گذاری در شرکتهایی که دارای سودهای هموار هستند نشان میدهند ، زیراسودهای هموارنشان دهنده ثبات شرکت است و سودهای پرنوسان دلیلی بر ریسکی بودنعملیات شرکت تلقی میشود و یا به عبارتی نوسان سود را بیانگر نوعی فعایت برنامه ریزی نشده می دانند که چندان پایدار نمی ماند و ماندگار نیست. به این نتیجه رسیدند که مدیریت سود سود در راستای هدف کاهش عدم اطمینانهای مربوط به خالص جریانهای نقدی مورد انتظار عمل میکند و در نتیجه به صرف ریسک پایین تری در قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای می انجامد و نتایج بیدلمن را تایید کردند. معتقــد است که سهــامداران فرض میکننــد که کاهش نوسانهـای دورهای سود پرداختهای مالیاتی را کاهش میدهد (الاسیانی[۳۷]، ۲۰۱۳).
گوردن معتقد است که مدیران به این خاطر به هموارسازی سود روی می آورند که معتقدند اگر سودهای همواری را گزارش کنند، نشان از عملکرد خوب آنها دارد و بر عکس اگر سودهای پرنوسانی را گزارش کردند نشان از بی ثباتی در شرکت و عملکرد ضعیف آنها دارد.
معتقـد است که هموارســازی سود منجر به کــاهش مالیات پرداختی و ایجاد ذهنیت بهتر سهامداران نسبت به سودهای کم نوسان میشود. این نوع استدلالها از سوی طرفداران فرضیه بازار کارآی سرمایه به بار انتقاد گرفته شد. طرفداران فرضیه بازار کارای سرمایه معتقدند که در بازار کارای سرمایه سهامداران و در کل بازار در مورد رویدادهایی که تاثیری بر جریانات نقدی ندارند، گمراه نخواهند شد، زیرا بازار این توانایی را دارد که دستکاریهای سود را تشخیص دهند.
تسهیل قابلیت پیش بینی سود: [۳۸]
وقتی که مدیریت سود سود وجود داشته باشد، مدیریت و سهامداران میتوانند راحتر برنامهریزی و بودجه بندی کنند. مدیریت میتواند برای سالهای آتی راحتر برنامهریزی کند و سهامداران و سرمایه گذاران در محاسبه بازده سهم و تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری خود راحتر اقدام میکنند. مدیران در صورت وجود سودهای پرنوسان نمی توانند براحتی برای آینده برنامه ریزی و بودجه بندی کنند . سهامداران نیز در مورد سودهای قابل تقسیم و پیش بینی قیمت سهــام در آینده با مشکــل مواجه خواهنــد شــد. به این نتیجـه رسیدند کــه پیش بینی جریــانهای نقدی آتی با توسل به سودهای همـــوار متوالی نسبت به سودهای واقعی متوالی که در برگیرنده اقلام غیر مترقبه هستند برتری دارد. آنها به این نتیجه دست یافتند که مدیریت به منظور افزایش توانایی سرمایه گذاران برای پیش بینی جریان نقدی آتی به هموار سازی سود دست میزنند و معتقدند وجود هموار سازی سود این امر را تسهیل میکند (گاجانیس[۳۹]، ۲۰۱۳).
افرایش رفاه مدیریت:[۴۰]
یکی از انگیزههایی که باعث میشود مدیریت دست به مدیریت سود سود بزند منافع مدیریت است. در اکثر واحدهای تجاری پاداش مدیریت تابعی از سود است و مدیریت برای دریافت پاداش بیشتر دست به مدیریت سود سود میزند. یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود که مدیریت دست به مدیریت سود سود بزند این است که مدیریت امنیت شغلی میخواهد. همانطور که قبلاً نیز بیان شد سهامداران در شرکتهایی که دارای سودهای هموار میباشند رغبت بیشتری به سرمایه گذاری نشان میدهند و همچنین ناپایدار بودن سود را ریسکی بودن شرکت میدانند بنابراین مدیری که مدیریت سود سود نکند احتمال دارد شغل خود را از دست بدهد و برعکس مدیری که سودهای همواری را گزارش میکند ارزش سهام شرکت را بیشتر میکند و از این طریق ثروت سهامداران را بیشتر میکند و از طرف دیگر سهامداران نیز امنیت شغلی وی را تضمین میکنند.
این موارد به خاطر وجود تضاد منافع بین سهامداران و مدیران اتفاق می افتد چون مدیران دنبال منافع مادی و همچنین امنیت شغلی هستند و سهامداران هم دنبال افزایش ثروت خود می باشند. در بعضی مواقع منافع مدیران موقعی تضمین می باشد که منافع سهامداران تضمین شده باشد و مدیران انگیزه قوی برای افزایش ثروت سهامداران دارند چون منافع خود در گرو افزایش رفاه سهامداران است. پس مدیران دست به هموار سازی سود و افزایش ثروت سهامداران می زنند نه به خاطر این موضوع که ثروت آنها زیاد شود بلکه به این خاطر که منافع خود تضمین شود. مخصوصاً زمانی این رویداد رخ می دهد که حقوق و مزایای مدیران تابعی از افزایش ثروت سهامداران باشد. در این حالت مدیران با انگیزه بیشتری دست به هموار سازی سود خواهند زد.
این فرضیه را تاییــد کردند که طرحهای توافق شده حق الزحمه مبتنی بر سود عموماً به هموار سازی سود منجر میشود. همچنین به بررسی ارتباط بین هموار سازی سود با محرکهای اقتصادی نظیر اندازه شرکت، بازار سهام، نوع کنترل و مالکیت و طرحهای پاداش پرداخت. مطالعات او به این نتیجه رسید که هموارسازی سود در مورد شرکتهای بزرگ، شرکتهای دارای طرحهای پاداش (تشویقی) و شرکتهایی که سود واقعی آنها با سود مورد انتظارشان متقاوت است بیشتر مصداق دارد و همچنین به این نتیجه رسید که دلیل منطقی برای هموارسازی سود تمایل مدیران به افزایش ارزش سهام شرکت میباشد. موس به این نتیجه رسید که هر چه تفاوت بین سود مورد انتظار با سود واقعی بیشتر باشد هموار سازی سود بیشتر رخ میدهد(گاجانیس[۴۱]، ۲۰۱۳). در مورد روش تعهدی و نقــدی و تاثیر آن بر همــوار سازی سود مطالعه نمود و به این نتیجه رسید که روش تعهدی سود را هموارتر از روش نقدی نشان میدهد. بر مبنای فــرضیه حداکثــر سازی پــاداش و حق الزحمه مدیریت انجام شده معتقد است در شرایطی که بین حق الزحمه و پاداش مدیریت با ارقام سود حسابداری رابطه وجود دارد، مدیریت آن دسته از روشهای حسابداری را انتخاب میکند که هموار سازی سود را در پی داشته باشد و همچنین به این نتیجه رسید که اگر حق الزحمه و پاداش مدیران بر مبنای سود حسابداری باشد در این حالت هموارسازی سود وجود دارد و بیشتر از حالتی است که سود حسابداری مبنای حق الزحمه و پاداش مدیران نیست (گاجانیس[۴۲]، ۲۰۱۳).
تحقیق دیگری نیز توسط لی ماریا انجــام شد و در تحقیـق او ارتبــاط بین حداکثر سازی ثروت مدیر و انتخاب روشهای حسابداری بررسی شد. او برای انجام تحقیق خود قضیههای زیر را انجام داد.
قضیه ۱- معیاری که یک مدیر در انتخاب اصول و روشهای مختلف حسابداری مد نظر دارد، حداکثر کردن سودمندی و رفاه شخصی است.
قضیه ۲- سودمندی و رفاه مدیریت با :
۱) امنیت شغلی او
۲) سطح و نرخ رشد درآمدهایش
۳) سطح و نرخ رشد اندازه شرکت افزایش مییابد.
قضیه ۳- حصول اهداف مدیریت (قضیه ۲) به میزان قابل توجهی به رضایت سهامدار از عملکرد شرکت بستگی دارد.
قضیه ۴- رضایت سهامداران یک شرکت به میانگین نرخ رشد و ثبات آن بستگی دارد.
با فرض درستی چهار قضیه اشاره شده میتوان به این نتایج رسید که با انتخاب اصول و روشهای حسابداری مدیران سودهای گزارش شده را هموار میکنند و نرخ رشد سود را نیز هموار میکنند (لیماریا[۴۳]، ۲۰۱۳).
تحقیق دیگری توسط صورت گرفت و نتایج این تحقیق نشان میداد که مدیران موقعی به هموار سازی سود دست میزنند که :
الف) مدیران در شرایطی تضعیف شده و در معرض لغزشهای اخلاقی قرار گرفته باشند و یا
ب) عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سهامداران وجود داشته باشد.
محقق دیگری به بررسی پدیده هموارسازی واقعی سود در چهار چوب تئوری نمایندگی پرداخت. او معتقد بود که هموار سازی واقعی سود از طریق تغییر تولید شرکت و یا تصمیمات سرمایه گذاری رخ میدهد. وقتی که این عمل مدیریت از چشم سهامداران پنهان بماند آنگاه مدیریت فرصتی را برای تعدیل عملکرد خود پیدا خواهد کرد و هدف مدیریت از این تعدیل نشان دادن تصویری با ثبات از عملکردش میباشد و باعث رفاه و سودمندی بیشتر وی خواهد شد.
بر مبنــای تئوری فــادنبرگ و تیرول [۴۴] به آزمون فرضیههایی در ارتباط با انگیزههای هموارسازی سود پرداختند و نتایج این تحقیق نشان میدهد که از شرکتهای مورد مطالعه ۳/۲۷% به هموار سازی سود پرداختهاند و انگیزه اصلی مدیریت برای هموار سازی امنیت شغلی است. به این نتیجه رسید که همــوار ســازی سود تاثیـر مساعد در ارزش سهام و بهای سرمایه (تأمین مالی) دارد. اعلام کــردند که هموار ســازی سود میتواند ارزش بازار شرکتها را به واسطه تاثیر در هزینههای تامین مالی، بی ثباتی کمتر در سود، کاهش احتمال ورشکستگی، بیشتر کند. چون هزینههای استقراضی یک شرکت پایین میآید و همین دلیل باعث می شود که در ارزش بازار شرکت تاثیر مثبت داشته باشد.
انگیز های مختلفی در تحقیقات گذشته بر مدیریت سود سود مورد اشاره قرار گرفته اند از جمله (لیماریا[۴۵]، ۲۰۱۳):
۱- افزایش قابلیت اتکای پیش بینی بر پایه سری های هموار شده اعداد و ارقام حسابداری در خلال روندی که به عنوان نمونه بهینه یا نرمال توسط مدیریت در نظر گرفته می شود .