۲-۲-۱-۲- فقر دائمی و فقر موقتی
از نظر مدت زمان فقر، فقرا به فقرای موقتی و دائمی تقسیم بندی میشوند. برخی از گروههای فقیر از ابتدای زندگی فقیر متولد شدهاند و در طول حیات خود با فقر زندگی کردهاند و هیچگونه تحول و تحرک عمودی و یا افقی از نظر اجتماعی و اقتصادی در وضعیت آنان پدیدار نمیشود، به طوری که ممکن است آنان وارث فقر از نسل قبل و انتقال دهنده آن به نسل بعدی باشند.
اما فقر موقتی، در شرایط ویژه در پی شرایط نامساعد اقلیمی و یا آفات طبیعی و پیشبینی نشده مانند زلزله، سیل، خشکسالی و یا حوادث اجتماعی و اقتصادی مانند جنگ و بحران و محاصره اقتصادی، ورشکستگی، آتش سوزی و غیره، رخ میدهد و به سرعت جبران میشود، و معمولاً آثار آن در صورت تلاش و کوشش قابل انتقال به نسلهای بعدی نیست. (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
۲-۲-۱-۳- فقر موردی و فقر فراگیر
فقر موردی[۳۳] یا فردی، فقری است که در برخی از جوامع گریبانگیر عده قلیلی از افراد میشود. در حالی که سایر افراد جامعه با آن بیگانهاند. ریشه این فقر را بایستی در خصوصیات درونی این قبیل خانوادهها و افراد جستجو کرد و میبایست بررسی شود که کدامیک از ویژگیهای اخلاقی، موروثی، اعتقادی، نژادی، اجتماعی، محیطی و آموزشی موجب میشوند تا برخی افراد، از بهرهمندی از رفاه و تأمین اجتماعی لازم ناتوان میگردند.
اما فقر فراگیر[۳۴] فقری است که همه افراد یک جامعه به جز تعداد معدودی دچار آن میشوند و به این معنا است که توانمندی و ثروت عمومی جامعه به میزانی نیست که همه افراد جامعه بتوانند از یک سطح مطلوب و نسبتاً رضایت بخش رفاه استفاده کنند و در این مورد هم قطعاً و یقیناً فرهنگ عمومی جامعه یعنی مجموعه باورها و اعتقادات آنها به گونهای است که مانع تلاش و کوشش و بهرهمندی آن از نعمات دنیوی میشود. (شیخاوندی، ۱۳۷۹)
برخی در این مورد این طور استدلال میکنند که فقر عمومی مردم به دلیل فقدان منابع طبیعی و ذخایر زیرزمینی است و یا بالعکس، هر کشوری که منابع سرشاری دارد از رفاه و ثروت فراوانی برخوردار است. البته این موضوع، مثالهای نقض بسیاری دارد مانند کشورهای شرق آسیا یا اروپا و کشورهای آفریقایی و آمریکای مرکزی که نمیتوان علت قطعی فقر و رفاه این جوامع را ثروتها و منابع خدادادی آنها دانست بلکه عوامل انسانی نیز بسیار مؤثر است.
علاوه بر این، استدلال دیگری نیز برای فقر عمومی یک کشور مطرح میشود و آن مستعمره شدن کشور توسط کشورهای قدرتمند دیگر است که ذخایر و ثروت آنها را طی قراردادهای قانونی به یغما میبرند و آنها را روز به روز فقیرتر و ناتوانتر مینمایند. این موضوع در یک واحد ملی نیز میتواند به صورت استثمار به وقوع بپیوندد و حقوق و دستمزد تحصیلی افراد، توسط مالکین و سرمایه داران و دلالان از چنگشان خارج گردد. (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۱-۴- فقر مادی و فقر معنوی (فرهنگی)
فقر مادی عبارت است از ناتوانی در تأمین معاش و کسب روزی برای گذران زندگی روزمره به دلایلی که در ادامه خواهد آمد. در حالی که فقر معنوی که مهمتر و اساسیتر از فقر مادی است. همان ناتوانیهای فکری و روحی است که به عبارتی به عنوان فقر فرهنگی تلقی میشود (برنامه و بودجه، ۱۳۷۵) به بیان دیگر، فقر فرهنگی را میتوان فقدان آگاهیهای لازم دانست که تعصبها، خودپسندیها، لجاجت ورزی، انکار علم و پیشرفتهای علمی، خودداری از دانش پژوهی و پایبندی به سنتها و روشهای نابخردانه نیاکان از آن ناشی میشود و شدیدترین نوع فقر به شمار میرود، و ریشهایترین عامل عقبماندگی و مانع بسیاری از فرآیندهای توسعه و رشد است. مبارزهی با فقر فرهنگی به زمان نیاز دارد و محنت و تلاش طاقت فرسایی را میطلبد. (دفتر تبلیغات خراسان، ۱۳۸۰)
۲-۲-۲- انواع فقر در اسلام
فقر به معنای ناداری و نیازمندی در ابعاد و زمینههای گوناگون زندگی آدمی، مفاهیم مختلفی را در برمیگیرد و دارای درجاتی است که باملاحظه فقر در قرآن و روایات میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۲-۲-۲-۱- فقر ذاتی
بر اساس فرهنگ ادیان آسمانی و دیدگاه عرفا و فلاسفه الهی، جز خداوند همه موجودات جهان فقیر و نیازمندند. این نیاز و حاجت در همه جهات برای انسان تا زمانی که در دنیا هست موجود میباشد و بلکه در همه موجودات این حاجت و نیاز هست. خداوند تنها موجود بینیازی است که از توانگری ذاتی برخوردار است.
چنانکه در قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره رفته است:
﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِّی الْحَمِیدُ﴾(فاطر: ۱۵)
«ای مردم شما همگی نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بینیاز و شایستهی هر گونه ستایش است.»
نیز در جای دیگر آمده است:
﴿وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ﴾(محمد: ۳۸)
«خداوند بینیاز است و شما نیازمندید.»
این فقر یک صفت نیست بلکه در فطرت و خمیرمایه آدمی نهفته است و طلب کمال برخاسته از آن است و هر قدر انسان از این نیازمندی آگاهی بیشتری پیدا کند، به خداوند نزدیکتر میشود و به درجات بالاتری از کمال دست مییابد. بنابراین، پیامبران و امامان فقیرترین انسانها بودند و بر این فقر خود نیز افتخار میکردند.
حضرت رسول اکرم) ص( در دعایی میفرمایند:
اللَّهُمَ أَغْنِنِی بِالافْتِقَارِ إِلَیْک، وَ لَا تُفْقِرْنِی بِالاسْتِغْنَاءِ عَنْک (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۹، ص ۳۰)
«الهی مرا با نیازمندی به سوی خودت غنی گردان و نیازم را سرشار و نیز مرا در بینیازی از خودت فقیر مگردان که خود را از تو بینیاز بدانم.»
اشعار عارفان واقعی نیز از اعتراف به چنین نیازمندی آکنده است. به طور طبیعی چنین افرادی خود را از همه موجودات جهان بینیاز احساس میکنند.
۲-۲-۲-۲- فقر واقعی و حقیقی
بر اساس تعالیم اسلام میتوان به یک نوع دیگری از فقر اشاره نمود که از آن به فقر واقعی و حقیقی تعبیر میشود و چهره خود را به صورت فقدان عمل خیر در سرای آخرت به نمایش میگذارد. حدیث زیر از پیامبر اکرم (ص) به این نوع فقر مهم اشاره نموده است:
أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ فَقِیلَ الْمُفْلِسُ فِینَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَ لَا مَتَاعَ لَهُ فَقَالَ الْمُفْلِسُ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِصَلَاهٍ وَ صِیَامٍ وَ زَکَاهٍ وَ یَأْتِی قَدْ شَتَمَ وَ قَذَفَ هَذَا وَ أَکَلَ مَالَ هَذَا وَ سَفَک دَمَ هَذَا وَ ضَرَبَ هَذَا فَیُعْطَی هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَ هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یُقْضَی مَا عَلَیْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَیْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ. بَل قَد یُقَال إنَّ المفلِسَ حَقیقَه هُوَ هذا (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۹، ص ۶)
آیا میدانید مفلس کیست؟ گفتند: از نظر ما، مفلس کسی است که نه درهمی دارد و نه کالایی. حضرت فرمود: مفلس امت من، کسی است که روز قیامت نماز و روزه و زکات با خود میآورد، اما گاهی دشنام و تهمتی به این زده است و مال آن را خورده و خون فلان را ریخته و بهمان را زده است. در نتیجه، از حسناتش به این و آن داده میشود و اگر حسناتش تمام شود و هنوز خطاهایش تمام نشده باشد، از گناهان آنها برداشته و به او داده میشود و سپس در آتش افکنده میشود و گفته میشود: مفلس حقیقی، همین شخص است.
در حدیث دیگری نیز ایشان چنین فرمودهاند:
مَا الصُّعْلُوک فِیکُمْ فَقَالُوا الرَّجُلُ الَّذِی لَا مَالَ لَهُ قَالَ بَلِ الصُّعْلُوک مَنْ لَمْ یُقَدِّمْ مِنْ مَالِهِ شَیْئاً عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ کَثِیراً مِنْ بَعدهِ (مجلسی، ۱۴۰۴ ق، ج ۷۴، ص ۱۵۲)
«ای مردم به نظر شما فقیر کیست؟ عرض کردند: مردی که ثروتی ندارد. فرمود: نه، فقیر حقیقی کسی است که از مال خود چیزی به حساب خدا پیش نفرستد، اگرچه پس از او مال بسیاری بماند.»
امیر مؤمنان علی (ع) در نهجالبلاغه نیز به این نوع فقر اشاره نمودهاند:
الغِنَی وَ الفَقرُ بَعدَ العَرضِ عَلَی اللهِ (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۵۵)
«توانگری و فقر (واقعی) آنگاه معلوم میشود، که اعمال به پیشگاه خداوند عرضه شود.»
۲-۲-۲-۳- فقر دینی
این نوع فقر که در کلام معصومین (ع) بدان اشاره شده و به جهت نشان دادن سختی و دشواری آن از الفاظ خاصی به کار گرفته شده است، عبارت است از فقدان یک آئین الهی و یا وجود کاستیها و نواقص در اعتقادات دینی و عقیدتی. از احادیث زیر چنین مضمونی قابل برداشت است.
امام صادق (ع) فرمودند:
الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ مِنَ الدِّینِ (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج ۳، ص ۶۶۳)
«فقر، مرگ سرخ (کشته شدن) است. [راوی میگوید:] به ابوعبدالله عرض کردم : (منظورتان) فقر درهم و دینار است؟ فرمود: نه؛ فقر دینی است.»
همچنین امام علی (ع) این نوع فقر را جزء سختترین فقرها به شمار میآورد و در پاسخ به این پرسش که سختترین فقر کدام است، میفرماید:
الْکُفْرُ بَعدُ الْإِیمانِ (ابنبابویه، ۱۴۱۳ ق، ج ۴، ص ۳۸۱)
«کفر بعد از ایمان»
۲-۲-۲-۴- فقر فرهنگی
فرهنگ معنایی گسترده دارد و ابعاد وسیعی از زندگی انسانها را شامل میشود. اما آنچه به نام فرهنگ در اینجا مدنظر است و فقر فرهنگی بدان اطلاق میشود، عبارت است از بیخردی، بیسوادی، اعتقادات خرافی، پرسشهای غیر عقلانی، کاستی عشق، محبت و فزونی بغض و کینه و امثال آن. بیتردید خرد یکی بزرگترین نعمتهای خداوند متعال است. ولی برخی از انسانها از این نعمت بزرگ بیبهره یا کم بهرهاند. عقل مراتب مختلفی دارد. گروهی از پایینترین مرتبهی آن یعنی توان درک نیز بیبهرهاند. شریعت برای تدبیر زندگی چنین افرادی سرپرست مشخص کرده است. گروهی دیگر، به رغم برخورداری از این مرتبه از مراتب بالاتر آن یعنی مرحلهی کسب دانش و نیز عقل عملی، که سبب تشخیص درست از نادرست میگردد، بیبهرهاند.
از اینگونه فقر در قرآن با واژههای استضعاف یاد شده است[۳۵]. و در روایات نادانها شمرده شدهاند. در هر صورت فقر فرهنگی بزرگترین عامل انحطاط یک فرد یا یک ملت است.
پیامبر اکرم (ص) در این زمینه میفرماید:
یا عَلی لا فَقْرَ أَشَد منَ الْجهل (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۲۵)
«ای علی، هیچ فقری مانند نادانی نیست.»
همچنین حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه میفرماید:
أَکْبرَ الْفَقْرِ الْحمقُ (رضی، ۱۳۷۹، ص ۱۳۵)
«بزرگترین فقر بیخردی است.»
در مورد رابطه فقر اقتصادی و فقر فرهنگی، برخی فقر فرهنگی را معلول فقر اقتصادی میدانند و بعضی فقر اقتصادی را زاییده فقر فرهنگی میدانند. آنچه عیان است، این دو فقر در هم اثر متقابل میگذارند. فقر فرهنگی در تشدید فقر اقتصادی و فقر اقتصادی در ایجاد فقر فرهنگی، سهم اصولی و بسزایی دارند.
هر چند ممکن است منظور از دو حدیث فوق این باشد که فقر و احتیاج فقط بعد مادی ندارد، بلکه در سایر امور نیز میتواند به کار رود، ولی به نظر میرسد که در این جملات به مسائل مادی نیز بیتوجه نبودهاند و در حقیقت خواستهاند مقایسهای بین فقر مادی و عقلی شده باشد که فقر عقلی زیان بیشتری از فقر مادی به بار میآورد.
۲-۲-۲-۵- فقر روحی و ذهنی
انسان آمیزهای از جسم و روح است و همان گونه که جسم او نیازمند تغذیه و مواد لازم دیگر است، روح نیز تغذیه متناسب لازم دارد. و هر کس از آن غافل بماند دچار فقر روحی که همان فقر نفس، قلب و روان آدمی است میشود. این نوع فقر شاخههای متعددی نظیر فقر ناشی از آزمندی، فقر ناشی از مال دوستی و دنیا طلبی و بخل دارد. (حسینی، ۱۳۸۰)