فردا ؟
(همان، ۳۳۹)
همیشه وقتی که از نابسامانی ها و ناهنجاری های جامعه سخن می راندیم؛ از غم و غصه
می شنیدیم واز اینکه باید همیشه در برابر آنها زانوی غم بغل بگیریم ولی «سال صرف جویی لبخند» یک اندیشه ی کاملاً نو است که امین پور ضمن بیان آن، اوج احساس ودرک خویش را از واقعیت ها بیان کرده است :
«در سال صرفه جویی لبخند
پروانه های رنگ پریده
روی لبان ما
پرپر زدند
لبخندها
به زخم بدل شد
وزخم هایمان
تااستخوان رسید
وبوسه هایمان
پوسید
(همان، ۲۴۹)
ودرشعر «غروب» لحظه های وداع خورشید را اینگونه زیبا به تصویر می کشد:
تمامی جنگل
برجنازه خورشید
نماز می خواند
ولی زخیل درختان
-به رغم باور باد-
دراین نماز جماعت
یکی به سجده نخواهد نهاد
سربرخاک !
(همان، ۲۴۸)
۳-۱-۴-۵ ) به کار بردن وزن های ریتمیک
قیصرامین پور از جمله شاعرانی است که با به کار بردن وزن ریتمیک و وزن های آهنگین وشاد، جوانان و کودکان را به خود جذب کرده است. این کار باعث شده تا شعرهای او دلنشین تر شود. از طرف دیگر بسیاری از اشعار او می تواند به عنوان سرودها و آهنگهای کودکانه مطرح باشد.
نمونه ای از این گونه اشعار، شعر «اتفاق ساده» از دفتر «به قول پرستو» است:
« آن روز شیشه ها را
باران و برف می شست
من مشق می نوشتم
پروانه ظرف می شست
وقتی که نامه ات را
مادر برای ما خواند
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
باران پشت شیشه
آرام و بی صدا ماند . . .
(همان، ۲۱)
۳-۱-۵-موسیقی
شعرفارسی از جنبه های مختلفی قابل بررسی و نقد است. آن گاه که شعر به عنوان یک پدیده درون ترازوی نقد قرارمی گیرد، بسته به نیّت و قصد اولیه منتقد از زاویه های گوناگونی از جمله : موسیقی، عاطفه، زبان و صور خیال، اندیشه شعری، فرم بیرونی و فرم ذهنی مورد بررسی و کنکاش واقع می شود تا نقاط قوت و ضعف آن برخواننده مشخص گردد. هر شعری که در زیر ذره بین منتقد قرارمی گیرد ممکن است از بعضی جنبه ها در اوج باشد و از زاویه ی دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد . شاعر توانا و مسلط به قوانین شعری کسی است که بتواند در بین جنبه های مختلف شعر تعادل نسبی را برقرارسازد تاشعرش به عنوان یک مقوله ی ادبی مورد توجه قرار گیرد و قبول عام پیدا کند و اگر شاعر به عنوان معمار و پایه ریز آن از چنین قدرتی عاری باشد ، اشعارش خیلی زود از گردونه ی روزگار محو می شود و اگر مدتی هم مورد توجه باشد سرانجام در لایه های بایگانی ایام به دست فراموشی سپرده خواهدشد. حفظ تعادل برای جذب مخاطب
می تواند یکی از اهداف شاعر به شمار آید. همین که شاعری اقدام به انتشار شعرش می کند. یعنی اینکه در نظر او، مخاطب اهمیت دارد، منتها برخی اصالت را به مخاطبان«عامه» می دهند و گروهی به «طبقه متوسط» و جمعی به «نخبگان».
و به نظر می رسد، هنوز بهترین معیار همان باشد که نظامی عروضی قرن ها پیش اعلام کرده است؛ «شعری که عامه دریابند و نخبگان بپسندند». البته هر شاعری با توجه به هنر شاعری اش ممکن است در یکی از جنبه های شعری از توانایی بالاتری برخوردار باشد؛ که در شعرش بیشتر به چشم می آید. در ساختار و فرم بیرونی شعر، شاعر مختار است هرگونه که مایل است آن را بسازد یا همچون شاعران کلاسیک معنا و مفهوم را در زیر لایه هایی از الفاظ بیان کند تا خواننده ضمن دریافت آن ذوق سلیم خویش را سیراب کند یا همچون شاعران معاصر به الفاظ نپردازد و هدفش فقط بیان ایده ها و عقاید خویش باشد و شعر کمتر به شرح و تفسیر نیاز داشته باشد. طرفداران شعر کلاسیک و طیف منتقدین مخالف این گونه اشعار، آن را از «ذوقی عقب مانده» می دانند که باعث می شود «سطح شعور شاعرانه در اجتماع به ابتذال و پستی گراید».
رضا براهنی در کتاب «طلا درمس» در مورد اشعاری که فاقد صور خیال می باشند و به نوعی ساده به نظر می رسند، معتقد است که این گونه اشعار :
«ذهن شعر خوانان را به تنبلی و کاهلی دعوت می کند و در همان برخورد نخستین، ذوق پایین شاعر را لو می دهد و دیگر لازم نیست برای فهم استعاره، سمبول، تشبیه یا اسطوره ای به خود زحمت بدهیم. کلی بافی، سهل انگاری، احساس های دروغین و گریه های خنده انگیز در برابر آدم رژه می روند و ناگهان خواننده ی تیزبین می بیند که از خواندن شعر هیچ گونه لذتی نبرده است و هیچ چیز او را به سوی کشف و شهود در طبیعت و یا تغییر و دگرگونی در زبان دعوت نمی کند.» (براهنی، ۱۳۵۸، ۵۰۷)
با توجه به این که اشعار شاعران مورد بحث از لحاظ محتوی و فرم ذهنی در فصل جداگانه ای مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، در این فصل سعی شده، اشعار آنها از لحاظ ساختار و جنبه های دیگر نقد و بررسی شوند.
آنچه شعر را دلنشین تر می کند و باعث می شود که خواندن آن انسان را به وجد آورد، موسیقی شعر است. با موسیقی، شعر جذابیت بیشتری برای خواننده پیدا می کند و شاعران کوشیده اند تا حد ممکن موسیقیایی شعر خویش را ارتقا دهند.
«موسیقی شعر، عبارت است از هارمونی آوایی و صوتی که در کلام پدید می آید.» (زرقانی، ۱۳۸۷، ۲۷).
در شعر سنتی، عامل وزن، قافیه ردیف و واج آرایی و دیگر هماهنگی های صوتی، موسیقی تولید می کند و برای شعر نیمایی نیز همین عوامل موثر است؛ جز اینکه وزن و قافیه کارکرد آزادتری دارند و اصولاً ردیف، به خاطر کوتاه و بلند بودن مصراع ها، چندان به کار نمی آید. در شعر امین پور موسیقی دلنوازی جریان دارد؛ با این که شعر ساده است و از همان ابتدا هسته ی زبان یعنی محل ظهور معنا کاملاً آشکار است اما با این حال شعر از یک موسیقی و هارمونی خاصی برخوردار است و مخصوصاً زمانی که برای کودکان شعر می سراید، ریتمیک بودن شعر، موسیقی آن را دو چندان می کند. در این باره شفیعی کدکنی در کتاب «موسیقی شعر» معتقد است:
«عواملی که آدمی را به جستجوی موسیقی می کشانده است همان کشش هایی است که او را وادار به گفتن شعر می کرده است و پیوند این دو سخت استوار است. زیرا شعر در حقیقت موسیقی کلمه ها و لفظ هاست و غنا موسیقی الحان و آهنگ ها؛ و بیهوده نیست اگر ارسطو شعر را زاییده ی دو نیرو می داند که یکی غریزه ی محاکات است و دیگری خاصیت درک وزن و آهنگ.» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶، ۴۴)
پس به همین خاطر است که معمولاً شاعران یک گرایش و میل ذاتی نیز به موسیقی دارند، زیرا شعر و موسیقی مکمل هم هستند و تقریباً دو پدیده ی جدا ناپذیر می باشند و در شعر امین پور نیز اصل موسیقی شعر یعنی وزن و قافیه اعم از درونی و بیرونی رعایت شده که همین مسأله سطح موسیقیایی شعر را افزایش داده است. حتی در شعرهای کوتاه و هایکووار او نیز آهنگ درونی به شعر زیبایی دو چندانی افزوده است:
نه چندان بزرگم
که کوچک بیابم خودم را
نه آن قدر کوچک
که خود را بزرگ