در نظر آن حضرت ، خوردن مال مسلمان، غصب اموال عمومی یا آزار مردم برای گرفتن خراج و مالیات از بزرگترین گناهان کبیره است.[۴۶۸] از این رو پیوسته کارگزاران خویش را از ظلم و ستم برحذر می دارد و آن امر را عاملی برای ایجاد جنگ و درگیری بین مردم، فرار آنان از سرزمین و بر انگیختن حس انتقام جویی ایشان و در نتیجه نابودی حکومت می داند.[۴۶۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تأکید ایشان بر عدالت ورزی حاکمان و منع از ظلم ایشان به رعیت در نامه های ایشان به عمال و کارگزارانشان نمایان است. هر کدام از آنان را به مهربانی با مردم و عدم سخت گیری بر آنان در گرفتن خراج و مالیات ملاحظه حال آنان و رعایت حقوقشان سفارش می کند، در نامه ای خطاب به مأموران خراج گذار می نویسد: با ترس از خدایى که یکتاست و همتایى ندارد حرکت کن. در سر راه هیچ مسلمانى را نترسان، یا با زور از زمین او نگذر و افزونتر از حقوق الهى از او مگیر. هر گاه به آبادى رسیدى، در کنار آب فرود آى و وارد خانه کسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حرکت کن تا در میانشان قرار گیرى، به آنها سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانى کوتاهى نکن.[۴۷۰]
ایشان مأموران خراج را از ظلم به حیوانات نیز منع می کند و وجود یک مأمور کاردان، مهربان و خیر خواه را برای جمع آوری خراج و زکات مردم که شامل دام ها هم می شوند لازم می داند. تأکید ایشان در عطوفت به حیوانات تا آنجاست که در ادامه همین نامه از مأمور مالیات می خواهد که پس از جمع آوری زکات و هنگام ارسال آن به سوی دار الخلافه مأموری امین بر اموال بگمار و به او سفارش کن تا بین شتر و بچه اش جدایی نیندازد، شیرش را ندوشد تا آن حد که به بچه اش زیانی وارد شود، در سوار شدن به شتر هم عدالت را رعایت کند، مراعات حیوان خسته و زخمی را بنماید. [۴۷۱]
آن حضرت در نامه ای که کیفیت خراج گرفتن را تعیین می کند به ریزترین مسائل، یعنی رعایت حقوق حیوانات و مهربانی به آنان اشاره دارد، به حد اعلی در مورد رعایت حقوق رعیت و خودداری از ظلم و ستم به ایشان سفارش نموده است. در نامه به محمد ابن ابی بکر، او را به نرمخویی و گشاده رویی در برابر رعیت سفارش کرده و از هرگونه تبعیض حتی درنگاه کردن میان مردم نهی می کند.[۴۷۲] سفارشات ایشان به حاکمان و کارگزارانشان در جهت تلاش در جهت خودداری از شکل گیری نظام ظالمانه و حکم فرما شدن قانون زور میان حکام و در نتیجه ایجاد نارضایتی در میان مردم می باشد.
۴-۲-۲- دنیا طلبی حکام
هر گاه حاکمان جامعه به دنبال کسب مواهب مادی بیشتر در دنیا باشند، از هرگونه ظلم و ستم بر رعیت و از بین بردن حقوق ایشان ممانعت نمی کنند. افزایش روحیه دنیا طلبی و ثروت اندوزی در میان طبقه های میانی جامعه منجر به گسترش تجمل طلبی، اسراف و زیاده خواهی در افراد می شود. در چنین جامعه ای، مصرف گرایی و توجه به صنایع رفاهی غیر ضرور گسترش می یابد، مشغول شدن به امور دنیوی و غافل ماندن از وضعیت معیشتی طبقات پایین جامعه سبب افزون شدن فاصله طبقاتی و رواج بی عدالتی در میان مردم می شود. نقش ثروت طلبی و سرمایه داری در تزلزل پایه های جامعه به آن حد است که عده ای آن را طاغوت اقتصادی دانسته اند که کمر به نابودی جامعه بسته است.
ثروت و سرمایه طاغوت ساز است و توانگر سرکش طاغوت، هرکس در قضایای زندگی بشر و رنجهایی که انسان کشیده به دقت می نگرد، یقین خواهد داشت که طاغوت اصلی و حقیقی همان طاغوت اقتصادی است و طاغوت سیاسی سیئه ای است برگرفته از طاغوت اقتصادی.[۴۷۳]
امام علی (علیه السّلام) با گرایشهای شدید به مال اندوزی مخالف است، مال زیاد را سبب تباهی دین و سنگدلی می داند[۴۷۴] و در عین حال با فقیر پروری نیز شدیداً مبارزه می کند. در مورد حد تلاش برای کسب اموال به بسنده نمودن به حد وسط و میانه جامعه قائل است. زیرا به نظر ایشان فقر و غنا هر دو مفسده ساز هستند.[۴۷۵] ایشان خود به عنوان حاکم حکومت اسلامی در حد ساده ترین افراد زندگی می کرد و فقیرانه ترین خوراک و پوشاک را داشت. نصر بن حارث از عقبه بن علقمه روایت می کند:
به محضر امام علی (علیه السّلام) شرفیاب شدم در حالی که مقابل آن حضرت ماست ترشی بود که ترشی اش مرا اذیت نمود و قطعه نانی خشک، عرض کردم ای امیر مؤمنان آیا چنین چیزی می خورید؟ ایشان فرمودند: ای ابا محبوب، رسول خدا (صلّی اله علیه وآله وسلّم) نانی خشک تر از این می خورد و لباسی خشن تر از این ـ اشاره به لباسش نمود ـ اگر من مانند او رفتار نکنم می ترسم که به او ملحق نشوم.[۴۷۶]
ساده ترین لباس های ایشان گاه بارها وصله می شد آن حضرت در نامه به سهل بن حنیف نوشتند: به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم.[۴۷۷]
امام علی (علیه السّلام) در اندرز به اصحاب و یارانش عدم وابستگی به دنیا را از لوازم آمادگی برای آخرت ذکر می نمایند[۴۷۸] لذا در خلال نامه هایش به کارگزارانش، آنان را به ساده زیستی و کفایت به حداقل بهره از زندگی تشویق نموده و نسبت به بهره برداری فراوان ایشان از نعمت ها و اموال مسلمانان هشدار می دهند.
آن حضرت وقتی شنید، شریح قاضی خانه ای بزرگ به ۸۰ دینار خریده، نامه ای به شریح نوشت و او را نسبت به بی اعتباری دنیا توجه داد و به عبرت گرفتن از گذشتگان دعوت نمود در قسمت پایانی نامه نوشتند: آنان که مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند و آنان که قصرها ساخته و محکم کارى کردند، طلا کارى کرده و زینت دادند، فراوان اندوختند و نگهدارى کردند و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند همگى آنان به پاى حسابرسى الهى و جایگاه پاداش و کیفر رانده مىشوند، آنگاه که فرمان داورى و قضاوت نهایى صادر شود پس تبهکاران زیان خواهند دید.[۴۷۹]
در نامه ای به عثمان بن حنیف انصاری، او را به خاطر حضور بر سفره مهمانی یکی از سرمایه داران بصره نکوهش می کند و از او می خواهد که از غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی داند نخورد. زیرا به نظر ایشان، در سفره سرمایه داران که تنها گروهی از ثروتمندان برآن مهمان هستند و فقرا با ظلم محروم شده اند و در آن سفره جایی ندارند؛ لقمه آن سفره لقمه کاملاً پاکی نیست و به او می نویسد: اگر الگوی تو من هستم بدان که امام تو از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است؛ بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید.[۴۸۰]
همچنین در توصیف ساده زیستی خود به او می نویسد: پس سوگند به خدا من از دنیاى شما طلا و نقرهاى نیندوخته و از غنیمتهاى آن چیزى ذخیره نکردهام، بر دو جامه کهنهام جامهاى نیفزودم و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.[۴۸۱]
ساده زیستی امام علی (علیه السّلام) ناشی از فقر و ناتوانی و بیکاری ایشان نبود. بالعکس، ایشان در طول عمر پر برکتشان، فرد پرکاری بودند و به کار کشت و آبیاری نخلستان ها و حفر چاه ها می پرداختند و از درآمد ناشی از کشاورزی به فقرا یاری می رساند، بردگان را آزاد می کردند و فرصت شغلی برایشان ایجاد می نمودند؛ اما دیناری از این درآمد را برای خود و خانواده ذخیره نمی کردند به نحوی که گاهی شب ها پس از کار روزانه به خانه بر می گشتند در حالی که همه مال خویش را بخشیده بودند و درآمدی حتی به قدر قوت آن شب برایشان باقی نمانده بود.
حس مسئولیت پذیری ایشان نسبت به محرومان جامعه و بری بودن از اندیشه حرص و طمع ورزی ایشان را وا داشت تا ریشه کنی فقر در کل سرزمین های تحت امرش در حد فقیرترین ساکنان آنها زندگی کند. ایشان در همین نامه به توانایی مالی فراوان خویش ودر عین حال کف نفس خویش در ممانعت از بهره برداری از امکانات دنیوی اشاره می کند[۴۸۲]و قناعت پیشه کردن را راهی برای برای رهایی از آتش دوزخ دانسته است.[۴۸۳]
امام علی (علیه السّلام) در اکثر نامه ها به اطرافیانش علاوه بر دعوت ایشان به ساده زیستی، آنان را از زیاده خواهی ها نهی نموده اند و بر تلاش در راه ذخیره توشه ای اخروی تأکید دارند. در نامه ای به فرزند دلبندشان امام حسن (علیه السّلام) از او می خواهد تا ضمن تلاش برای تأمین معاش دنیوی به دنبال جمع آوری مال فراوان نباشد زیرا آن چه می ماند، به دیگران می رسد و جمع کننده مال در واقع، خزینه دار دیگران است.[۴۸۴]
رویه امام علی (علیه السّلام) در ساده زیستی و دعوت زمامداران به دوری از تجملات و بهره گیری فراوان از اموال بیت المال و توبیخ زیاده خواهان از بیت المال[۴۸۵] باید سر مشق مسئولین جامعه اسلامی قرار گیرد تا به بهانه مسئولیت، به دنبال دنیا طلبی و برهم زدن الگوی عدالت مداری در جامعه نباشند.
۴-۲-۳- استثمار و بهره کشی
استثمار از ریشه “ثمر” به معنای محصول، مایه، نتیجه و بهره گرفته شده و در معنای بهره برداری و انتفاع از سرمایه دیگران آمده است. معنای اصطلاحی آن غل و زنجیر به گردن مردم نهادن و منافع آنان را بردن است.[۴۸۶]
صاحب نظران اقتصادی معنی استثمار را بیشتر به بهره گیری اقتصادی از منابع و انحصار آن به نفع خود معنا کرده اند: استثمار عبارت است از انحصارت اقتصادی که ناشی از روابط غلط و نامشروع است و به صاحبان آن قدرت می دهد تا بر سر نوشت اقتصادی جمع کثیری تأثیر گذارند و به نفع خود از آنان بهره برده، نیروی فعال انان را از آن خود سازند.[۴۸۷]
شاید بتوان از جمله دلایل استثمار را تقویت روحیه اعتلاجویی و راحت طلبی در افراد دانست. کسانی که خود را برتر از همگان و بی نیاز از پاسخ گویی به دیگران می بینند به دنبال اختصاص منابع به خود یا خویشاوندان از ساده ترین راه می کوشند و در این بین از فدا کردن تلاش های دیگران ابایی ندارند.
امام علی(علیه السّلام) استثمارجویی را پی آمد قدرت و مکنت فراوان می داند[۴۸۸] از این رو مردم را از پذیرش حکومت و فرمان برداری از متکبران منع می کند زیرا تکبر ورزی آنان زمینه انکار نعمت های الهی را فراهم می کند:
زنهار، زنهار از پیروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود مىنازند و خود را بالاتر از آنچه که هستند مىپندارند و کارهاى نادرست را به خدا نسبت مىدهند و نعمتهاى گسترده خدا را انکار مىکنند تا با خواستههاى پروردگارى مبارزه کنند و نعمتهاى او را نادیده انگارند.[۴۸۹]
ایشان علت قتل خلیفه پیشین را خود کامگی، سوءاستفاده اش از اموال بیت المال و ثروت اندوزی او و خویشانش می دانستند.[۴۹۰] در مورد راه علاج روحیه اعتلا طلبی در افراد، لزوم توجه به قدرت مطلق خداوند را گوشزد می کند و خطاب به مالک اشتر می نویسد: اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبّر یا خود بزرگ بینى شدى، به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر که تو را از آن سرکشى نجات مىدهد و تندروى تو را فرو مىنشاند و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلى باز مىگرداند.[۴۹۱]
اگر انسان به عظمت خالق اندیشه کند و عالم ماورای خود را در نظر گیرد؛ خود را جز نقطه ای کوچک در عالم نمی بیند و به واسطه قدرت و یا ثروت سرشار، در وجود خود برتری و عظمتی نسبت به دیگران قائل نمی شود بلکه کسب دارایی بیشتر، فروتنی او را نسبت به خداوند و بندگانش افزون می سازد.
از راهکارهای مبارزه با استثمار مهار قدرت کارگزاران، زمامداران و مسئولین رده بالای مملکتی و نظارت بر اموال و دارایی های ایشان است به نحوی که همه مسئولین کشور، خود را در برابر این سؤال مردم (از کجا آورده اید؟) پاسخگو بدانند. هر فرد در هر رده مسئولیتی باید مسئولیت خویش را موقتی بداند و ثبات در جایگاهش را در گرو رضایت مردم از کارکرد خود بداند و در جهت رسیدن به این مقصود تلاش نماید. هر گونه استثمار مردم و بهره برداری از منافع ایشان نارضایتی آنان را به دنبال دارد و پایه های قدرت مسئولان متخلف را متزلزل می سازد.
اقدامات امام علی(علیه السّلام) برای مبارزه با روحیه تکبر در کارگزاران و به دنبال آن استثمار طلبی ایشان را می توان در اوامر و سفارشات فراوان ایشان به عاملان خویش در سراسر سرزمین اسلامی در جهت حراست از بیت المال واجتناب از زیاده خواهی، نظارت گسترده به اقدامات حاکمان، رسیدگی به شکایات و انتقادات مردم از مسئولین و شدت عمل در رسیدگی به تخلفات آنها و برکنار نمودن مسئولین متخلف از مناصب مملکتی و بازگرداندن اموال غارت شده به بیت المال مشاهده نمود.
ایشان در احکامشان به حاکمان انتخابی آنان را از دست درازی در بیت المال و بهره کشی از مردم نهی می کند حتی آن هنگام که انجام امری را برای آبادانی مملکت لازم می داند حاضر نیستند برای اجرای آن مردم را به بیگاری بگیرند بلکه سفارش می کنند در ازای حقوقی معین آنها را به کار گیرند.
از جمله نامه های هشدار آمیز آن حضرت، نامه ایشان به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان است که به دنبال گزارشی از حیف و میل او در بیت المال نگارش یافت. درآن نامه علی(علیه السّلام)، فرمانداری را نوعی امانت الهی و مسئولیت در مقابل مردم می داند نه وسیله زراندوزی، اشعث را از هرگونه استبداد ورزی و ظلم به مردم و دست بردن به اموال بیت المال بر حذر می دارد و در آخر از او می خواهد که اموال بیت المال را به دارالخلافه تحویل دهد.[۴۹۲]
از نظر اسلام، استثمار و به بردگی گرفتن دیگران ممنوع است و فرقی در این میان بین مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد زیرا در هر دو مورد کرامت انسانی پایمال می شود و اسلام به دنبال حفظ عزت نفس همه افراد در جامعه است. از این رو یکی از مؤلفه های جامعه مطلوب ومدینه فاضله آزادی و آزادگی همه افراد از قید و بند بردگی دیگران و حفظ درآمد واقعی ناشی از کار برای فرد است.
۴-۲-۴- سرمایه داری
سرمایه داری و برخورداری از ثروت فراوان یکی از موانع رویگردانی افراد از اجرای عدالت در میان مردم است. زیرا هرگونه افراط یا تفریط در برخورداری از اموال و دارایی ها از بی عدالتی سرچشمه می گیرد و تعدیل ثروت و برقراری مساوات از عدالت سر چشمه می گیرد و افراد سرمایه داری که ثروت هنگفتی از راه نامشروع، فراهم آورده اند از برپایی ترازوی عدالت در هراسند. از نظر مولا علی (علیه السّلام) خداوند روزی فقرا رادر اموال اغنیا قرار داده یعنی حقی از فقرا بر گردن اغنیا و توانگران قرار داده که باید نسبت به پرداخت آن اقدام نمایند و نسبت به آن باز خواست خواهند شد.[۴۹۳]
امام علی (علیه السّلام) در راستای مبارزه با جمع ثروت های نامشروع در میان زمامداران علاوه بر تعیین حقوق مکفی از بیت المال و بی نیاز ساختن کارگزاران از دست اندازی به بیت المال، به لزوم ساده زیستی مسئولین و دقت آنان در کسب اموال از طریق مشروع تأکید نموده و کیفیت زندگی ساده خود را به عنوان امام و اسوه مؤمنین یادآور می شود،[۴۹۴] هرگونه سرمایه داری و زراندوزی کارگزاران را به بهانه مسئولیت نفی می کند، دست اندازی به بیت المال را به طمع ثروت اندوزی، خیانت به مسلمین می داند و با کوچکترین خیانتی به شدت برخورد می نمایند. در نامه ای به زیاد ابن ابیه جانشین فرماندار بصره می نویسد: همانا من، براستى به خدا سوگند مىخورم اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومى خیانت کردى کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال در مانده و خوار و سرگردان شوى.[۴۹۵]
هنگامی که خبر دار می شود شریح قاضی خانه ای بزرگ به هشتاد درهم خریده در نامه ای ضمن بیان نکاتی اخلاقی، جمع آوری مال را از طرف اوتقبیح می کند. در بخشی از نامه او را حذر می دهد که مبادا با بیت المال مسلمین خانه خریده باشد که در این صورت قطعاً از زیانکاران خواهد بود.[۴۹۶] در آخر نامه او را به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان دعوت می کند، آنان که به جمع آوری مال و دارایی و ساختن قصرها و زیبا نمودن آن مشغول بودند ولی در قیامت همه باید در مقابل دادگاه الهی پاسخگو باشند و تنها وسیله عبرت گرفتن را عقل پاکی می داند که از هوای نفس رهایی یافته باشد نه آن که همواره در طلب دنیا باشد.[۴۹۷]
آن چه در میان بسیاری حکومت های فاسد جریان دارد، حاکی از آن است که افراد متمکنی به واسطه تملق و چاپلوسی نزد حاکمان و اطرافیان آنان به صدقات و هدایای بسیاری دست یافته و موقعیت مالی مناسبی برای خویش فراهم می نمایند فراوان اند؛ عده ای نیز با سوء استفاده از نفوذ خود در دستگاه های اداری، انجام امور مختلف را با قبول رشوه و هدیه پذیرفته و از این راه به درآمد کلانی دست می یابند. بسیاری از درآمد ها و فرصت های شغلی تحت نظارت این متمولان نیز بدون در نظر گرفتن لیاقت ها بین خویشان و نزدیکانشان تقسیم می شود.
انحصار گرایی، خویشاوند پذیری، ارتشاء، تملق پذیری و… زمینه های سرمایه داری نامطلوب را ایجاد می نمایند. در جامعه ای که این موارد رواج یابد شکاف طبقاتی به صورت انباشت ثروت های باد آورده و نامشروع و بی زحمت در سویی و فقر و فلاکت از سوی مقابل آشکار می گردد از این رو سرمایه داری یکی از موانع اجرای عدالت محسوب می گردد.
۴-۲-۵- انحصار گرایی (خود اختصاصی)
انحصارگرایی که در کلام امام علی (علیه السّلام) با واژه ی استئثار از آن یاد شده است در لغت به معنای خود بینی، خود ستایی، خود پرستی و خود خواهی است[۴۹۸] و در اصطلاح به معنی خود را بر دیگران مقدم داشتن، همه چیز را برای خود خواستن و به خود اختصاص دادن و خودکامگی و استبداد ورزیدن آمده است.[۴۹۹]
انحصارگرایی، یکی از خطر ناک ترین آفات حکومت هاست که حکومت و زمامداری را به ورطه نابودی می کشاند و موجبات اضمحلال حکومت ها و هلاکت آنها را فراهم می آورد. طبع عافیت طلب و فزون خواه آدمی، میل به سخره گرفتن دیگران و بهره بردن از دیگران در جهت منافع خود و بستگان خود را دارد، خود اختصاصی از بی عدالتی ناشی می شود و در طول تاریخ سبب هلاکت فرمانروایان و انسان های غیر مهذّب بسیاری بوده است.[۵۰۰]
انحصار گرایی نتیجه خود برتر بینی است، به دنبال تقویت این احساس، بعضی افراد برای بهره برداری بیشتر از منافع دچار نوعی استثمار نهان در بهره گیری از منافع مادی دیگران می شوند به حقوق حقه خود راضی نبوده و به دنبال مناصب عالی ومال و ثروت بیشتر هستند؛ به طوری که بعضی صاحب منصبان از پیشتازان ایمانی و صاحبان اهلیت که تحقیر شده اند، پیشی می گیرند بدین گونه دو قطب ثروت و قدرت در برابر فقر و ایمان قرار می گیرند.
امام علی (علیه السّلام) همواره به مساوات بین مسلمین تأکید داشتند و هر گونه تفاوت قائل شدن در بخشش از عطایای بیت المال درا رد می کردند. حضرت علی(علیه السّلام) دست و دلبازی کردن در بخشش از اموال بیت المال به این و آن را از انواع ستم می نامد،[۵۰۱] از نظر ایشان جود و بخشش آن گاه که از مال شخصی صورت گیرد ارزشمند است و نشانه جوانمردی است اما بخشش از اموال امانتی و درآمدهایی که تا مدتی در تصرف شخص است نوعی تزویر و ظلم به عموم مسلمانان است.
امام علی (علیه السّلام) نخستین ویژگی زمامدار ظالم را استئثار او می داند و استبداد و انحصار گرایی زمامدار را سبب هلاکت فرد و جامعه می داند[۵۰۲]. ایشان هلاکت جامعه را نتیجه ویژه خواری، انحصار گرایی و خود محوری در مالکیت عمومی دانسته اند نه مالکیت محدود و معقول.
در کلامی جامع، علت زوال حکومت ها را به علت انحصار گرایی بیان می کند؛ ایشان، استئثار را سبب ایجاد حسادت، کینه، اختلاف، تفرقه و جدایی، ضعف، ذلت و به دنبال آن نابودی حکومت ها می داند.[۵۰۳]
مواردی از قبیل خودکامگی و استبداد، امتیاز جویی بر دیگران و خویشاوند پذیری عوامل ایجاد استئثار به شمار می آیند. علی (علیه السّلام) در برابر هرگونه خودکامگی و استبداد سخت گیر و سازش ناپذیر بودند و نسبت به آن حساسیت ویژه نشان می دادند و اجازه نمی دادند کارگزاران از روی خودکامگی، به مردم ظلم روا دارند و یا امتیاز خواهی کرده و چیزی از حقوق و دارایی های عمومی را به خود و نزدیکانشان اختصاص دهند.[۵۰۴]
آن حضرت استبداد و خودکامگی را از مهم ترین عوامل استئثار بر می شمارند.[۵۰۵] زیرا خودکامگی حکومت را در بدترین شکل اداره مردمان قرار می دهد و خود، بالاترین خطا و لغزش و مایه هلاکت حقیقی است.[۵۰۶]
انسان مستبد، خود رأی بوده تنها عقیده و نظر خود را قبول دارد، از مشورت دیگران خود را بی نیاز می داند، منحصراً به منافع خود می اندیشد و مصلحت عمومی در نظر او بی معناست؛ چنین رفتاری برای رهبر و حاکم جامعه بدترین نتیجه، یعنی عدم رضایت همگان و نابودی را به دنبال خواهد داشت.
خود کامگی نمود حاکمیت حیوانیت در آدمی است و آن که در اسارت ذلت حیوانیت قرار گیرد این ذلت را به صورت خودکامگی و تجبّر در قالب گردن فرازی و گردنکشی در تصمیم گیری، سلوک و در رفتار خویش نشان می دهد و این هلاکتی سخت برای آدمی و جامعه است.[۵۰۷]
ایشان خودکامگی و انحصار گرایی عثمان و بی تابی مردم و شورش علیه او را سبب قتل عثمان ذکر نمودند.[۵۰۸]