شجری و سلطانی( ۱۳۷۹) در تخمین توابع تقاضای نیروی کارو کشش عرضه محصول گندم با بهره گرفتن از تابع سود در استان فارس با بهره گرفتن از روش های ۲SLS ،۳SLS و حداقل مربعات معمولی مقید به این نتیجه رسیدند که کشش تقاضای نیروی کار نسبت به نرخ دستمزد منفی و تقاضای نیروی کار نسبت به قیمت گندم حساس می باشد و کشش عرضه محصول نسبت به دستمزد منفی و غیر حساس و نسبت به قیمت گندم و سطح زیر کشت مثبت و غیر حساس است.
ترکمانی و رضایی(۱۳۷۹) به برآورد تابع تقاضای نهاده های تولید وعرضه گندم در کشاورزی ایران با بهره گرفتن از اطلاعات سال های ۷۵-۱۳۵۰ و کاربرد تابع سود نرمال کاب داگلاس، توابع عرضه و تقاضای نهاده های گندم را به روش حداقل مربعات معمولی تخمین زده اند و به این نتیجه رسیده اندکه قدرمطلق کشش های خودی تقاضای نهاده بزرگتر از یک بوده و میان نهاده ها رابطه مکملی ضعیفی وجود دارد و گندم کاران نسبت به تغییرات قیمت حساسیت زیادی بروز نمی دهند.
سیدان (۱۳۷۹) ضمن بررسی موقعیت مناسب استان همدان در تولید سیر به بررسی اقتصادی تولید سیر در این استان پرداخت. در این پژوهش شهرستانهای همدان و بهار بعنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب و دادههای مورد نیاز از طریق تکمیل پرسشنامه و مصاحبه با ۹۲ زارع برگزیده در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ گردآوری شد. به منظور ارائه تحلیلهای اقتصادی نیز توابع تولید کاب – داگلاس و ترانسندنتال برآورد گردید. بر طبق این مطالعه بالاترین بهرهوری نهایی مربوط به سطح زیر کشت بود که برابر با ۶۵/۰ بدست آمد. همچنین بهرهوری نهایی مقدار بذر مصرفی، دفعات آبیاری و مقدار سم مصرفی به ترتیب ۰۰۰۷/۰، ۲۹/۰ و ۱۷/۰ به دست آمد. بالاترین بهرهوری متوسط مربوط به سطح زیرکشت بوده و میزان بهرهوری مقدار سم مصرفی نیز بیشتر از دفعات آبیاری و مقدار بذر مصرفی بدست آمد.
کفیلزاده و همکاران (۱۳۸۱) در پژوهشی تحت عنوان اقتصاد تولید بخش دامداری عشایر کوچنده و اسکان یافته به مطالعه شرایط تولیدی عشایر استان ایلام پرداختند. اطلاعات مورد استفاده در این تحقیق از طریق تکمیل ۲۵۰ پرسشنامه برای عشایر کوچنده و ۱۵۷ پرسشنامه برای عشایر اسکان یافته ایل کرد جمع آوری گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که ترکیب دام عشایر اسکان یافته و کوچنده با یکدیگر تفاوت دارد. میزان سودآوری بخش دامداری عشایر کوچنده به میزان ۵/۱۸ درصد نسبت به عشایر اسکان یافته پایینتر بدست آمد. دلایل اصلی تفاوت میان دو گروه ضعف مراتع و کمبود علوفه جهت تأمین غذای کافی برای دامهای عشایر کوچنده، از بین رفتن مراتع میان بند و تسریع اجباری حرکت کوچ و نارساییهای بهداشت دام عنوان شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
هژبرکیانی و حاج احمد(۱۳۸۱) به برآورد توابع تقاضای نهاده های تولید و عرضه گندم آبی و دیم در کشاورزی ایران با بهره گیری از داده های سری زمانی سال های ۷۸-۱۳۵۰ پرداختند. در این مطالعه برآورد هم زمان توابع سود، عرضه محصول و تقاضای نهاده های گندم آبی و دیم با بهره گرفتن از تابع هزینه ترانسلوگ نرمال و روش سیستم معادلات به ظاهر نامرتبط تکراری صورت گرفت. یافته های این مطالعه نشان داد که کشش های خودی تقاضای نهاده ها همگی گویای رابطه معکوس بین قیمت و مقدار نهاده های تولید می باشد و ماشین آلات در کشت گندم آبی و بذر اصلاح شده در کشت گندم دیم با کشش ترند و کشش قیمتی عرضه بزرگتر از یک می باشد که حاکی از، حساسیت شدید گندم کاران را نسبت به تغییرات قیمت نشان می دهد.
عماد زاده و همکاران(۱۳۸۱) به برآورد تابع هزینه و تعیین قیمت کف برای محصول خرما (رهیافت ترانسلوگ سیستمی) مطالعه موردی شهرستان جهرم، با بهره گرفتن از رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری به این نتیجه رسیدندکه هر چقدر سطح زیر کشت یک کشاورز به مقدار بهینه نزدیک شود هزینه تولید کاهش خواهد یافت و اگر در نقطه بهینه تولید صورت بگیرد قیمت کف برای هر کیلو گرم خرما به یک دهم مقدار فعلی کاهش خواهد یافت که این امر نشان دهنده ظرفیت بلااستفاده زیاد در ان منطقه است
بهرامی (۱۳۸۱) با استفاده ازروش اقتصاد سنجی رگرسیون های به ظاهر نامرتبط تکراری(ترانسلوگ) وبا استفاده از داده های سری زمانی۷۹- ۱۳۶۸هزینه تولید محصول گوجه فرنگی استان خراسان برآورد نمود. نتایج این تحقیق نشان دهنده پایین بودن کشش قیمتی نهاده های کود وسم بود، بدین معنی که سیاستهای قیمتی راهکار کافی جهت پایین نمودن میزان مصرف این نهاده ها نمی باشد وباید سیاست های مکمل وجبرانی به همراه سیاستهای قیمتی نهاده های مذکور(یارانه نهاده ها)اعمال شود.
تهامیپور و همکاران (۱۳۸۴) در مطالعه ای اثر کاهش سطح آبهای زیرزمینی را بر رفاه اجتماعی پستهکاران زرند کرمان ارزیابی کردند. تعیین ارزش اقتصادی آب نیز از دیگر اهداف این مطالعه بود. برای دستیابی به اهداف مطالعه از تابع تولید چند جملهای درجه دوم استفاده شد. در این تابع اثر نهادههای کود شیمیایی، سموم، کود دامی و سطح زیرکشت بر تولید در قالب شاخص دیویژیا لحاظ گردید. براساس یافتههای این تحقیق که دادههای آن از میان پستهکاران زرند بدست آمد ارزش سایهای آب معادل ۸۶/۷۱۹ ریال بدست آمد. نتایج بدست آمده نشان داد که از نهادههای آب و نیروی کار کمتر از حد بهینه و از نهاده کار ماشینی بیشتر از حد بهینه استفاده میشود. همچنین مشخص شد که با افت آبهای زیرزمینی به میزان یک متر سود اجتماعی بهرهبرداران ۴۳۰۰۱۲ ریال کاهش مییابد.
لو و یتو پولوس(۱۹۷۲) با بهره گرفتن از مطالعات موجود در مطالعات مدیریت کشاورزی در وزارت غذا و کشاورزی هند، توابع سود نرمال – کاب داگلاس و تقاضای نیروی کار مشتق از آن را به طور همزمان و با بهره گرفتن از روش زلنز تخمین زده اند. نتایج حاصل نشانگر واکنش شدید نیروی کار نسبت به تغییرات نرخ دستمزد، زمین و قیمت محصول و نیز میزان تولید نسبت به نرخ دستمزد است.
ایداچابا (۱۹۷۶ ) تابع تقاضا برای سموم دفع آفات را در نیجریه برآورد نمود. این مطالعه از مدلهای ساده ای برای تعیین نقش قیمتهای سموم و محصول کاکائو در تعیین تقاضا سموم دفع آفات استفاده، و کشاورزان سنتی را مورد بررسی قرار داد. این مطالعه نتیجه می گیرد که سموم دفع آفات نقش قطعی در جلوگیری از ضررهای آفات و بیماریها به محصول کاکائوی نیجریه بازی می کنند. کششهای قیمتی آفت کشها معنی دار ارزیابی شد که مبین این بود که در اثر افزایش یارانه مصرف سموم به شدت کاهش خواهد یافت.همچنین کشش تقاضای سموم نسبت به قیمت محصولات بطور معنی داری مثبت ارزیابی شد.
واگل (۱۹۹۴ ) اقدام به برآورد توابع تقاضای کل برای کودها و سرمایه گذاری خصوصی در کشاورزی هند نمود. جهت تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر تقاضای کود طی دوره ۱۹۸۹- ۱۹۶۲ مدل تعدیل جزئی استفاده شد. پس از تخمین تابع، کشش قیمتی کوتاه مدت تقاضای کود ۳۹/- و بلند مدت ۹۷/- بدست آمد که نشان می دهد تقاضا برای کود های شیمیایی در هند در دوره مطالعه به تغییرات قیمت،چندان حساس نیست. پایین بودن کشش قیمتی تقاضا به گسترش نواحی تحت پوشش کشت آبی و نیز نواحی تحت پوشش بذور و گونه های دارای عملکرد بالا ربط داده شد. این کششهای پایین نشان می دهد که کاهش در میزان یارانه کود شیمیایی و به تبع آن افزایش قیمت آن میزان تقاضا را چندان تحت تاثیر قرار نخواهد داد.
مطالعات لینگارد (۱۹۷۱ ) برای برآورد تابع تقاضای کود نیتروژنه در کل بخش کشاورزی انگلستان در دوره زمانی ۶۸- ۱۹۵۶ ، بونیوکس و رینلی (۱۹۷۸ ) برای برآورد تابع تقاضای کودهای شیمیایی در کل بخش کشاورزی فرانسه در سری زمانی ۸۴- ۱۹۵۹ و دابگارد (۱۹۸۶ ) برای برآورد تابع تقاضای کودهای شیمیاییی در بخش کشاورزی دانمارک در دوره زمانی ۸۴- ۱۹۵۶ از جمله دیگر مطالعات در زمینه تقاضای کودشیمیایی می باشد (بارل ۱۹۸۸).
سیدهو و بانانت (۱۹۷۹ ) از یک تابع سود مقید کاب- داگلاس به منظور تخمین همزمان سود و تقاضای نهاده ها برای واریته گندم مکزیکی در ایالت پنجاب هند استفاده کردند. هدف اصلی مطالعه آنها ، تخمین تابع تقاضای کود شیمیایی برای محصول گندم بوده است. برای کاربرد بهتر کود شیمیایی ایجاد تغییرات تکنولوژی در تابع تولید و به کار بستن سیاستهای قیمت گذاری و سایر سیاستهای تأثیرگذار بر به کارگیری کود شیمیایی و دیگر نهاده های تولید را به عنوان راهکار پیشنهاد نمودند.
لوپز (۱۹۸۰ ) به منظور بررسی ساختار فن آوری تولید در کشاورزی کانادا یک تابع هزینه لئونتیف تعمیم یافته، برازش کرد و ضمن استخراج توابع تقاضا برای نهاده های کشاورزی و محاسبه کششهای مربوطه ، ویژگیهای فن آوری تولید مانند نسبت بازدهی ثابت به مقیاس ، تغییرات فنی و هموتتیک بودن تابع تولید را آزمون کرد.
آنت وایتا (۱۹۸۳) با بهره گرفتن از داده های مقطعی (۱۹۷۶-۱۹۷۷) مربوط به۱۵۳ مزرعه نمونه واقع در شرق مصر(که تقریبا ۵۰درصد محصول برنج کشور در آنجا تولید می شود) و به کارگیری گیری تابع هزینه ترانسلوگ به برآورد کششهای تقاضای عوامل تولید وآزمون ساختار فناوری کشاورزی در مورد برنج پرداختند. محاسبه کششهای تقاضای عوامل تولید،اطلاعات مهمی درباره حساسیت کشاورزان به تغییر قیمت ودر نتیجه،اعمال سیاستهای مختلف کشاورزی ارائه کرده است. این پژوهشگران کوشیدند این نکته را بررسی کنند که آیا تصمیم گیری متمرکز دولت مبنی بر قیمت گذاری و توزیع از طریق سهمیه بندی عوامل تولید، مانند کود، تخصیص منابع را به طور کارا به دنبال دارد، یا اینکه تصمیمات اقتصادی کارا توسط کشاورزان گرفته می شود، یا آنکه اصولا کشاورزان عقلایی عمل می کنند؟ برای انجام دادن این بررسی اولا از نظریه استاندارد تقاضای مشتق عامل تولید استفاده گردید؛ ثانیا به جای دخالت دولت دادن قیمت دولتی،قیمت بازار سیاه کود در نظرگرفته شد.نتیجه این تحقیق نشان داد با حاکم بودن قیمت بازار سیاه، بعضی از کشاورزان درصورت داشتن توان مالی،کود اضافی از بازار سیاه تهیه وبیش از سهمیه خود مصرف می کنند، در حالی که بعضی دیگر کمتر مصرف می کنند و کود مازاد بر سهمیه خود را در بازار سیاه به فروش می رسانند ویا در تولید محصولات دیگر مورد استفاده قرار می دهند.
در این مطالعه پس از برآورد توابع سهم نسبی هزینه عوامل،کششهای قیمتی خودی و متقاطع محاسبه شد. نتایج مطالعه نشان دادکه تقاضای عوامل تولید (مثلا کود)به قیمتهای عوامل تولید در بازار سیاه حساسیت دارد ونه قیمت پایینتری که دولت به صورت انحصارگر با اعمال یارانه مشخص کرده است. همچنین مشخص شد که کشاورزان کاملا عقلایی عمل می کنند و چنانکه مقتضی بدانند،بیشتر یا کمتر ازسهمیه و بر اساس قیمت بازار سیاه کود مورد نظر خود را مصرف می نمایند. اگر قرار باشد به اندازه سهمیه کود مصرف شود،کود مصرفی اغلب کشاورزان ازنظر اقتصادی و فنی ناکارا خواهد بود. بنابرین سهمیه بندی کود طی دوره مطالعه به علت عقلایی بودن رفتار کشاورزان، نامناسب تشخیص داده شد و پیشنهاد حذف آن ارائه گردید.
کورودا (۱۹۸۷ ) جهت بررسی ساختار تولید و تقاضا برای نیروی کار در کشاورزی ژاپن پس از جنگ جهانی یک تابع هزینه ترانسلوگ را مورد نظر قرار داده و متغیرهای بکار رفته در این تابع را قیمتهای نیروی کار، ماشین آلات، نهاده های واسطه ای ، زمان ، زمین و نهاده های دیگر در نظر گرفت. دوره مطالعه او ۸۲- ۱۹۵۲ بوده که با بهره گیری از قضیه شفرد ، توابع سهم هزینه را استخراج و با بکار گیری روش رگرسیون به ظاهر غیر مرتبط تکراری (ISUR ) و به صورت همزمان تخمین زد. و در مجموع نتایج نشان داد که پیشرفت تکنولوژیکی و بیوشیمیایی در کشاورزی ژاپن،پس از جنگ جهانی، نقش مهمی در کاهش استفاده از نیروی کار در تولید دارد.
کارو و همکاران (۱۹۹۲) از تابع هزینه ترانسلوگ نرمال برای برآورد توابع عرضه و تقاضای نهاده های چند محصول برای مقطع زمانی ۶۱-۱۹۹۰ در کانادا و روش سیستم معادلات به ظاهر غیر مرتبط تکراری زلنز استفاده کردند.
حامدی و همکاران (۱۹۹۵) به بررسی مدیریت تقاضای آب کشاورزی در مراکش پرداختند. محققین ابراز داشتند به علت وجود بحران آب در کشورهای در حال توسعه، گرایش به سمت سیستمهای جدید در مورد مدیریت تقاضای آب بجای مدیریت عرضه آب وجود دارد. آنها قیمت آب را ابزار لازم برای رسیدن به اهداف عمده کارایی و برابری در مصرف و تخصیص آب کشاورزی دانستند و بیان کردند که برای ایجاد انگیزههای اقتصادی جهت کاهش تقاضای آب کشاورزی، سیاست بعضی از کشورها حرکت بسمت جبران و بازپرداخت کل هزینههای تأمین آب آبیاری میباشد. بعنوان مثال در مراکش بهای آب آبیاری در پروژههای آبیاری بزرگ علاوه بر هزینههای نگهداری و بهرهبرداری بیش از ۴۵ درصد از هزینههای سرمایهای را نیز میپوشاند. در سوریه بهای آب کشاورزی براساس نواحی آبیاری بوده و تنها قسمت کوچکی از هزینههای واقعی را میپوشاند. در مصر قیمت آب کشاورزی مجانی بوده اما قسمتی از هزینههای عرضه آب کشاورزی را از طریق مالیات زمین بازپرداخت میگردد. آنها عواملی چون مصرف و حفاظت از آب، مقدار یارانه پرداختی از طریق دولت، توانایی پرداخت زارعین و رفاه اجتماعی بر انتخاب سیاست و مکانیزم قیمتگذاری مناسب در نواحی مختلف را در قیمت آب مؤثر دانستند. محققین مسأله عمده سیستمهای آبیاری کشورهای در حال توسعه را راندمان پایین آبیاری (کمتر از ۴۰ درصد)، کانالهای فرسوده و نامناسب، نگهداری و بهرهبرداری ضعیف از تأسیسات آبی ذکر کردند. برای بهبود مدیریت آب کشاورزی، ایجاد اتحادیه و انجمنهای بهرهبرداران آب، انتقال بهرهبرداری و نگهداری از نهادهای دولتی به بهرهبرداران، انتقال کنترل طرحهای آبیاری انفرادی به اتحادیه بهرهبرداران محلی و پذیرش کاربرد تکنولوژی مناسب همراه با آموزشهای لازم را پیشنهاد کردند.
فصل دوم
مبانی نظری و روش تحقیق
مبانی نظری و روش تحقیق
این مطالعه به دنبال سیاستگذاری بهینه یارانه کودشیمیایی و سم مصرفی در مورد دو محصول راهبردی ذرت و کلزا پرداخته است. این تحلیل در میان تولیدکنندگان محصول ذرت وکلزا می باشد. بطور کلی تحلیل های استفاده شده و به طبع آن ابزارها و روش های مورد استفاده را نیز می توان به قالب کلی کلان و خرد تقسیم نمود که در این مطالعه از چارچوب خرد اقتصادی استفاده شده است. به این ترتیب که این مطالعه از داده های جمع آوری شده در میان بهره برداران ذرت وکلزا کار منتخب استان فارس بهره گرفته شده است.
۲-۱- تحلیل آثار رفاهی کاهش یارانه کودشیمیایی و سم در سطح مزرعه (تحلیل خرد)
تابع تقاضای نهاده را می توان از تابع سود و یا هزینه کشاورز (بخش کشاورزی) استخراج کرد. بنابراین تقاضای نهاده تابعی از قیمت نهاده، قیمت محصول و سایر عوامل موثر بر تقاضا می باشد که منجر به انتقال تابع تقاضای نهاده می شود. درصورتی که از تابع سود برای استخراج تابع تقاضای نهاده ها استفاده شود ابزار مورد استفاده برای تحلیل عبارتند از تابع تقاضای نهاده (کودشیمیایی و سم) و همچنین تابع تولید بهره برداران منتخب. البته در سطح خرد تنها امکان تحلیل رفاهی در میان تولیدکنندگان محصولات منتخب فرآهم می باشد. در سطح مزرعه تابع تقاضا با بهره گرفتن از تابع سود برآورد شده است و پس از برآورد تابع تولید این محصولات به منظور تبیین مساعدت نهاده کودشیمیایی وسم به تولید اثر آن بر درآمدها، هزینه ها و همچنین سود تولیدکنندگان مورد بررسی قرار گرفته است. به این ترتیب در این بخش مبنای نظری الگوی مورد استفاده برای برآورد تابع تقاضای ارائه شده است.
بطور کلی دو نوع تقاضا برای کالاهای اقتصادی وجود دارد:
۱- تقاضایی که در آن کالا مورد مصرف نهایی قرار میگیرد. بعبارت دیگر بطور مستقیم توسط مصرفکننده نهایی مصرف میشود.
۲- تقاضایی که در آن کالای مورد نظر بعنوان کالایی، یک کالای واسطه مطرح میشود. بدین معنا که در تولید دیگر کالاها و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد. تقاضا برای عوامل تولید در این گروه قرار می گیرد.
زمانیکه کالا یا خدمت مورد نظر نهادهای برای فرایند تولید است تا کالای مورد مصرف نهایی، تقاضای آن تقاضای مشتق شده نام دارد. از آنجا که در کشاورزی کودشیمیایی بعنوان یک کالای واسطه در نظر گرفته میشود، یعنی تقاضا برای نهاده از تقاضا برای محصول مشتق میشود، بنابراین برای تعیین تقاضای کودشیمیایی به تابع تقاضای مشتقشده نیاز است که در قسمت بعد جزئیات بیشتری از آن ارائه شده است.
۲-۲- تابع تقاضای مشتق شده
تقاضا برای کودشیمیایی و سم همانند دیگر نهادههای کشاورزی در فرایند تولید، یک تقاضای مشتق شده است، یعنی تابع تقاضا برای نهاده از تقاضای خریداران محصول مشتق میشود. استخراج تابع تقاضا برای نهادههای تولید و مقدار بهینه نهاده از طریق شرایط مرتبه اول برای حداکثر سازی سود و حداقل سازی هزینه حاصل میشود. اقتصاددانان کشاورزی غالبا فرض میکنند که اولین انتخاب مدیران مزرعه یا کشاورزان حداکثر سازی سود و یا بعبارت دیگر پیدا کردن حداکثر عمومی تابع سود است (دبرتین، ۱۳۷۶). اگر بعلت محدودیتهای خاص برآورده شدن هدف مذکور عملی نباشد، بهترین انتخاب دوم حداقل سازی هزینه خواهد بود.
۲-۳- بررسی نظری تقاضا
در این بررسی، به منظور دستیابی به توابع تقاضای نهاده های تولید ، مدل ارائه شده از سوی سیدهو و بانانت (۱۹۸۱) به کار گرفته شده است.
تابع سود ز یر را در نظر می گیریم:
(۱)
که در آن :
: سود(درآمد کل تولید منهای هزینه کل نهاده ها)، که به کمک قیمت محصول نرمال شده است.
: قیمت نهاده متغیر نرمال شده به کمک قیمت محصول
: کشش تابع سود نسبت به قیمت نهاده متغیر i ام.
: مقدار نهاده k ام.
: کشش تابع سود نسبت به مقدار نهاده kام.
در صورتی که از تابع سود لگاریتم بگیریم خواهیم داشت:
(۲)
و سهم متغیر نهاده i ام به سود را به این صورت تعریف می کنیم:
(۳)
با توجه به اینکه مجموع برابر یک است، به دست آوردن تابع تقاضا برای نهاده ها کافی است تا ما را به تابع تقاضابرساند.
(۴)
با تخمین معادله های ۲ و۴ معادله تابع تقاضا(معادله ۵) برای i امین نهاده متغیر را به صورت زیر می توان بدست آورد:
(۵)
حال تابع سود زیر را در نظر می گیریم:
(۶)
در این تابع:
سود، قیمت کود شیمیایی، قیمت نیروی کار، قیمت سم، قیمت ماشین آلات، قیمت آب، قیمت بذر، قیمت فروش محصول و AC سطح زیر کشت(هکتار).