ویحک به شهرم و شهر بیرون ز دسترس
دیوارهای حرم، برفرقدان زده سر
پوشیده راه نظر بسته ره نفسم”
(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۲۲-۲۱)
با این که در نظام آفرینش، مرد و زن یکسان خلق شدهاند، امّا سهم زنان، اسارت در کنج قفس و چهاردیواری خانه است در حالی که در کاخ هستی، مردان اختیار و آزادی عمل دارند:
“در دکان آفرینش جنس ما اوست یکسان
عمر ما طی میشود در کیسهای در بسته اما
بر فراز کاخ هستی او به پرواز است و ما هم
جنبشی داریم در کنج قفس پر بسته اما”
(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۱۳)
از آنجا که قائممقامی با عشق و علاقه ازدواج نمیکند دیری نمیپاید که از همسرش جدا میشود، و خود را در جمع زنان بیوه مییابد و به حقیقت بیکسی زنان بیوه بیشتر پی میبرد و زنان بیوه را در آن روزگار بیپناه مییابد، و حال خود را بیپناهتر از همیشه میبیند:
“راستی را که زن بیوه چه بدبخت کسی است
خاصه آن زن که بری دارد و روئی دارد
همه کس ترسد از او گرچه بود خواهر او
کاین بود بیوه و آن مزبله، شویی دارد”
(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۵۴)
او دنیای خود را زندان و قفسی میبیند که آنقدر تنگ و تاریک است که نمیتواند در آن جنبشی برای آزادی داشته باشد، و ناامید از رهایی در کنج قفس گوشهگیری را اختیار میکند و زبان به طعن این دنیا میگشاید، او خود را شخصی بزرگ میداند که بر اسبی سوار است ولی در این جامعه اسبش در نیمه راه میمیرد و او از طی کردن ادامه راه ناتوان و ناامید میماند، او به جرم اینکه زن است و زن در جامعه او ارجی ندارد خود را هیچ به شمار میآورد:
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
“در چاهسار حرم، با ناله هم نفسم
تنگی گرفت نفس، در کنج این قفسم
در تیره شام وجود، افسرده شد شررم
در نیمه راه حیات، درمانده شد فرسم
بس سربلند کسم، اما به جرم زنی
در خاندان بشر گویی که هیچ کسم”
(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۲۱)
قائممقامی آنچنان به مسئله نابرابری زن و مرد معترض است که همه را در این بیعدالتی سهیم میداند و برای تسکین دل دردمند خود، به همه اعتراض میکند و همه را مقصر میداند، در درجه اول مرد را مقصر این بیعدالتی میبیند و بعد بر شوهر خود و خانواده و پدر و مادر و حتی بر زنان که سکوت کردهاند میتازد و به بدگویی و سرزنش آنها میپردازد که چرا قیامی نمیکنند و خود را از این گرفتاری و حقارت رهایی نمیبخشند و معتقد است تا زمان که قیام نکنی و صدایت به گوش همه نرسد نمیتوانی از این اسارت رهایییابی، او زنان را تشویق میکند به قیام علیه این بیعدالتی: