در روند تاریخی جلوگیری از جرایم از طریق طراحی محیطی میتوان دورههایی را در نظر گرفت (۲۶) که به اهم آنها در جدول شماره ۱-۲، اشاره شده است.
جدول شماره ۲-۱، پیشینه اقدامات و سوابق جهانی در آرای اندیشمندان و بازتابهای جهانی
منبع: پورجعفر و همکاران، ۱۳۸۷: ۷۶٫
۲ -۲ – ۱۲- ۱- اصول اساسی پیشگیری جرم از طریق طراحی محیطی
براساس مستندات، تجربیات و آرای اندیشمندان جهانی در این زمینه، میتوان به اصولی اشاره که به عنوان مبانی در طراحی محیطی مورد استفاده قرار میگیرند. بکارگیری این اصول و مفهیم تمثیلی آن، سهمی اساسی در طراحی محیطی بازدارنده از جرایم دارد که این اصول عبارتند از:
الف : کنترل دسترسی: با بهره گرفتن از این اصل میتوان میزان دسترسی به مناطقی در شهر که امکان وقوع جرم دارند، را برای مجرمان احتمالی کاهش داد (Meyer & Qhobela, 1998). برای فراهمسازی دسترسی مناسب و کاهش دادن دسترسی مجرمان به مناطق جرمخیز یا مناطقی که پتانسیل طبیعی وقوع جرم را در خود نهان دارند، میتوان از نظارتهای شهروندان و عابران پیاده یا ساکنان از معابر و مسیرهای دسترسی بهره گرفت که با تعریف شفاف ورودی و خروجی ساختمانهای مسکونی در سایتهای شهری و نوع وچگونگی نورپردازی و نظارت طبیعی بر نحوه دسترسی به سایت ممکن می شود (Cozens, Hiller and Prescott, 2001).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ب : تقویت قلمروهای طبیعی: قلمرو مفهومی را به ذهن متبادر می کند که از فضاهای خصوصی را از فضاهای عمومی جدا می کند و براساس احساس مالکیت خصوصی شکل میگیرد( ۲۰۰۰Gronland,). این مفهوم از طریق تقویت احساس و روحیه مالکیت در محیطهای ساخته شده و مصنوع ممکن می شود که به ایده چتر (Umberlla Concept) موسوم است (Wekerle & Whitzman, 1995).
ج : تعمیر و نگهداری : با تعمیر و نگهداری مناسب از مبلمان شهری و تابلوها و علائم شهری و چراغهای روشنایی و محوطهسازی میتوان علاوه بر بهینهسازی هزینه های شهری، از بالا رفتن ظرفیت مناطق در جرمخیزی کاست (Cozens, Hiller and Prescott, 2001).
د : نظارت طبیعی : نظارت طبیعی به معنای توانمندسازی محیط شهری از طریق در معرض دید قرار گرفتن و آسانی نظارت است که امکان نظارت بر مناطق شهری را بوسیله شهروندان یا ارگانهای انتظامی فراهم می کند. بر این اساس این امکان فراهم می شود که مناطق شهری در معرض دید عمومی قرار میگیرد و از ایجاد مناطق غیر قابل نظارت و به اصطلاح “مناطق کور” جلوگیری بعمل آورده می شود (Landsman, 2000).
و : حمایت از فعالیتهای اجتماعی : منظور این است که این امکان فراهم شود که علاوه بر اشتغالزایی و ایجاد تسهیلات رفاهی بتوان میزان نظارت انسانی را بر مناطق افزایش داد(Designing Safer Communities, 2003).
جدول شماره ۲-۲، راهکارها و پیشنهادهای اجرایی در اصول مطروحه در رویکرد
منبع: پورجعفر و همکاران، ۱۳۸۷: ۷۸٫
۲ -۲ – ۱۲- ۲- راهبردهای پیشگیری جرم از طریق طراحی محیطی
برای کاهش و جلوگیری از جرایم شهری از طریق طراحی محیطی میتوان به راهبردهای ویژهای اشاره کرد (NICP, 2005) که بوسیله مرکز ملی جلوگیری از جرایم به آنها پرداخته شده است. این راهبردها را میتوان چنین بیان نمود :
طراحی فضاهای شهری بگونهای که بتوان از نظارتهای عمومی در فضاهای شهر برای جلوگیری از فعالیتهای نامطلوب اجتماعی استفاده کرد.
- تعریف فضاهای کنترل شده در ساختار شهری.
- افزایش نظارت طبیعی در معابر و فضاهای شهری.
- تعریف مشخص فضاهای عمومی، نیمهعمومی و خصوصی.
- آفرینش و یا امکاندهی به رفتارهای امن در مناطق ناامن شهر.
- جلوگیری از مکانهای ناامن در مناطق شهری امن شهری.
بانک جهانی (WB)در راستای تحقق جلوگیری از جرایم از طریق طراحی محیطی برای دولتهای محلی وظایفی را برشمرده است. بر این اساس این امور تنها از طریق نظارت ارگانهای مسئول شهری با همکاری تمامی ساکنین محلی ممکن می شود. نگاه راهبردی در این نکته است که تلاش شود تا با توانمندسازی شهروندان محلی یا از طریق ظرفیتسازی محلی (نظیر NGO’s; CBO) از طریق شهرسازی مشارکتی به این اهداف نایل شد. بیشک هرگونه بهبود در ساختار شهری تنها با نگاه به محلات شهری بعنوان بخشهای توانمند در تحقق به اهداف افزایش کیفیت زندگی ممکن می شود. میتوان به برخی نقشهای شهرداری در این راستا اشاره کرد :
- نظارت و کنترل و هدایت و هماهنگی.
- مشارکتسازی و بهره گیری از توانمندی محلهای.
- تهیه نقشه و شناسایی دقیق مناطق شهری خاصه جرمخیز.
- حمایت مالی و تعیین استراتژی های راهبردی.
علاوه بر این بانک جهانی در راستای نقش دولتهای محلی / شهرداری در جلوگیری از جرایم از طریق طراحی محیطی از رویهای خاص برای بهسازی مناطق شهری استفاده می کند که میتوان آنها را چنین بیان کرد :
- تشخیص (Diagnosis): شناسایی و تعیین مناطق جرمخیز و بیان چالشها و ویژگیهای خطرآفرین.
- طرح کار (Action Plan): توسعه طرحهای محلی (میان/ بلندمدت) با اهداف راهبردی.
- مدیریت و اجرا (Man & Imp): مدیریت و برنامه ریزی زمانی و تعیین و تأمین بودجه و فرایند اجرای طرح.
- ارزیابی (Evaluation): ارزیابی بر مبنای اهداف در هنگام اجرا و روشهای مطلوبیتسنجی پروژه.
۲ – ۲- ۱۳- نظریه کانونهای جرمخیز
واژه مکانهای جرم خیز برای اولین بار توسط شرمن[۳۴] ، گارتین[۳۵] و برگر[۳۶] و برای تحلیل مکانی بزهکاری مورد استفاده قرار گرفت. این واژه، به معنای یک مکان یا محدوده جغرافیایی است که میزان بزهکاری در آن بسیار بالاست. محدوده این مکان می تواند بخشی از یک شهر، محله، چند خیابان مجاور هم و حتی ممکن است یک خانه یا مجتمع مسکونی باشد (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۹: ۱۴۸). مرکز کاهش بزهکاری متعلق به وزارت کشور انگلستان، « کانون های جرم خیز» را این گونه تعریف می کند: ناحیه ای جغرافیایی که در آن وقوع بزه از حد متوسط بالاتر است و یا ناحیه ای که وقوع بزهکاری در آن در مقایسه با توزیع جرم در کل ناحیه متمرکزتر است. مطابق این تعریف « کانون های جرم خیز» محدوده های مشخص و معینی هستند که سهم زیادی از کل جرایم در کل محدوده مورد مطالعه را در خود جای داده اند ( کلانتری و همکاران، همان: ۴۴). برخی در تعریف مکان های جرم خیز، آن را معادل مکان های کوچک با تعداد جرم زیاد قابل پیش بینی ، حداقل در یک دوره زمانی یک ساله دانسته اند. طبق این نظریه محدوده یا نقاط خاصی از شهر، به دلیل وجود برخی عناصر کالبدی، اجتماعی و اقتصادی، دارای نرخ جرم بالایی است. برخی گذرها و حواشی شهر نیز دارای این خصوصیت هستند (جعفریان و شایسته زرین،۱۳۸۸: ۹۶-۹۷).
بسیاری از صاحب نظران و از جمله طرفداران نظریه فعالیت روزمره، دلیل توزیع مکان های تمرکز بزهکاری در محدوده های خاص جغرافیایی را هم گرایی و ترکیب سه عامل زیر دانسته اند که موجب شکل گیری کانون های جرم خیز می شوند:
الف) وجود اهداف مجرمانه
ب) وجود بزهکارانی که انگیزه و توان مهارت کافی برای انجام عمل مجرمانه را دارند؛ و
ج) نبود مراقبت و کنترل مناسب برای مقابله با اقدامات مجرمانه از سوی مردم و مسئولان
در نقطه مقابل، برخی از اندیشمندان عامل اصلی شکل گیری کانون های جرم خیز را به این نکته مهم نسبت می دهند که مجرمان همانند سایر مردم به زندگی و کار و تفریح در سطح شهر مشغول اند و در حین انجام امور روزمره درصدد ارتکاب عمل مجرمانه هستند و طبیعی است افراد یا اشیایی که در مجاورت محل کار یا زندگی و فعالیت این بزهکاران قرار دارند، بیشتر در معرض بزهکاری قرار می گیرند؛ و به عکس افراد یا اموال یا به عبارت دیگر اهداف مجرمانه ای که در محدوده های دورتر واقع اند کمتر در معرض اقدام مجرمانه این بزهکاران قرار دارند. بدین ترتیب محدوده های جرم خیز شهری عمدتاً در محل هایی شکل می گیرند که در مجاورت و نزدیکی محل سکونت یا فعالیت و یا تفریح بزهکاران قرا دارند (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۹: ۴۴).
۲-۲- ۱۳- ۱ – رویکردهای مرتبط با کانونهای جرم خیز
-
- مکان های خاص و کوچک
این نگرش ها علت بروز وقایع مجرمانه را در مکان های خاص و کوچک شرح می دهد. این رویکرد با جرایمی سر و کار دارد که در پایین ترین سطح تحلیل، یعنی مکان های خاص اتفاق می افتد و به جستجوی وقایع خاص می پردازد و چنین پرسش هایی را مطرح می سازد: از چه مکان هایی سرقت می شود و در چه مکان هایی سرقت رخ نمی دهد؟ در چنین سطحی، جرایم در حد نقاط اتفاق می اقتد؛ در نتیجه واحد تحلیلی مناسب، نشانی ها، گوشه های خیابان و دیگر مکان های بسیار کوچکی است که به طور معمول روی نقشه به صورت نقطه نشان داده می شود. اقدامات پلیسی در مواقعی که عملیات پلیسی به یک مکان یا نشانی خاص مربوط ( و نه به ناحیه، بلوک یا محله ) در این سطح انجام می شود. اقدامات پلیس برای رفع مزاحمت که بر مکان های خاص متمرکز است، از جمله این موارد است.
-
- خیابان ها و معابر
رویکرد های مربوط به خیابان به جرایمی مربوط می شود که در سطح بزرگتری نسبت به مکان های خاص مانند خیابان یا بلوک اتفاق می افتد. ولگردی و روسپیگری مثالهایی از این نوع است. در این سطح از تحلیل، تحلیل گر چنین پرسشهایی را مطرح می کند: در کدام خیابانها، روسپیها بیشتر دیده می شوند و در کدام خیابان ها دیده نمی شوند؟ واحد تحلیلی مناسب، قسمتی از خیابان ها، معابر و بخش های از بزرگراهها است که بر روی نقشه به صورت خطوط منحنی، خمیده یا مستقیم نمایش داده می شود. در این سطح هنوز هم اقدامات پلیس تقریباً در محل دقیقی صورت می گیرد هر چند به دقت اقدامات در یک مکان یا نشانی خاص نیست. گشتهای متمرکز و اقدامات پلیس برای تغییر الگوی ترافیک خیابانی از جمله این موارد است.