زمان نوشتن کتاب میتوانسته به آنها دسترسی پیدا کند دور مانده است. به هر ترتیب از آنجا که نویسنده خود شاهد بسیاری از قضایا بوده آن هم شاهدی مطلع و تیز بین، این کتاب ارزش علمی بالایی در پژوهشها دارد.
اثر هشت جلدی تاریخ بیست ساله ایران نوشته حسین مکی به شرح و گزارش مفصلی از رویدادها و تحولات سیاسی ایران در دوران بیست ساله حکومت و سلطنت رضاشاه از کودتای ۱۲۹۹هـ.ش. تا سقوط حکومت او اختصاص دارد. جلدهای اول تا سوم این مجموعه در آغاز از مرداد ۱۳۲۱هـ.ش. در روزنامه مهر ایران به صورت روزانه و سلسله مقاله منتشر میشد. بعد از آن به صورت کتاب درآمد و جلد اول آن نخستین بار در سال ۱۳۲۳ هـ.ش. انتشار یافت. این اثر یکی از منابع مهم در زمینهی تاریخ معاصر ایران محسوب میگردد. یکی از نقاط قوت این کتاب نوشته شدن نطقهای مفصل نمایندگان مجلس شورای ملی به ویژه مجلس شورای ملی چهارم است. همچنین به نحوهی استدلال قوی که در این کتاب استفاده شده و نیز به قلم افشاگرایانه مکی در تألیف آن میتوان اشاره کرد. اما این کتاب ضعفهایی نیز دارد. ضعف در ارجاع به منابع و مستندسازی و همچنین لحن جانبدارانه و جبههگیریهای نویسنده در برخی موضوعات از نقاط ضعف کتاب به شمار میآیند. این کتاب بارها توسط انتشارات امیرکبیر، انتشارات ایران، انتشارات علمی و نشر ناشر تجدید چاپ شده است
کتاب حیات یحیی توسط میرزا یحیی دولتآبادی نوشته شد و در سال ۱۳۳۱هـ.ش. به چاپ اول رسید. از آنجا که در این پژوهش از جلد چهارم آن استفاده شده است به بررسی جلد چهارم آن میپردازیم. این جلد در چهل و دو فصل نگاشته شده است که در هر فصل مطالب متنوع و مهمی آمده است. از جمله مطالب این فصل عبارتند از: کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ هـ.ش، دولت سید ضیاءالدین، رئیسالوزرایی سردار سپه، مجلس پنجم، بحث جمهوریت و در نهایت انقراض سلسله قاجاریه و پادشاهی رضاشاه. این کتاب از جمله کتابهای مهم و ارزشمند در تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. از آنجا که خود نویسنده از جمله کسانی بوده است که در آن دوران زندگی کرده و در حیات سیاسی آن دوران نقش داشته است، اثر او قابل توجه میباشد. اما از سوی دیگر عدم استناد به منابع از سوی نویسنده از معایب این کتاب به شمار میرود. از آنجا که نویسنده از جمله کسانی بوده که با بزرگان و سیاسیون و محافل سیاسی در ارتباط بوده است احتمالاً اسنادی را نیز در اختیار داشته است که در نوشتن کتاب به او کمک کردهاند. عدم چاپ اسناد در کتاب از نقاط ضعف آن محسوب میشود.
از دیگر منابع کتاب سردار جنگل نوشتهی ابراهیم فخرایی است. این کتاب در سال ۱۳۴۳هـ.ش. برای اولین بار به چاپ رسید. در این کتاب نویسنده از جانبداری به دور نبوده است. آنجا که علت چاپهای متوالی کتاب را «استعداد جامعه در زمینه تفحص و تحقیق و شناسایی قهرمانان ملی» میداند، در حقیقت میرزا کوچکخان را در جرگهی قهرمانان ملی به حساب آورده و از او جانبداری میکند. از طرف دیگر نام خود کتاب گویای جبههگیری نویسنده است. این کتاب در زمینه شناخت میرزا کوچکخان و اقدامات او اهمیت بسیار زیادی دارد. چنانکه در زمینه اقدامات میرزا کوچکخان این کتاب میتواند از منابع مهم برای استفاده پژوهشگران به حساب آید. ابراهیم فخرایی خود یکی از جنگلیها و از دوستان میرزا کوچکخان بوده و شاهدی بر آن دوران محسوب میگردد و به تبع، اسناد و مدارکی از آن دوران در اختیار داشته است و در این کتاب از آنها استفاده کرده است. عکسها و اسنادی که در این کتاب چاپ شدهاند نیز از جمله نکات مثبت این کتاب هستند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
یکی دیگر از منابع استفاده شده، کتاب قیام جنگل است. این کتاب یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی خواهرزاده میرزا کوچکخان است که به کوشش اسماعیل رائین به صورت کتاب چاپ شده است. اولینبار این کتاب در سال ۱۳۵۷ هـ.ش. به چاپ رسید. از آنجا که این کتاب یادداشتهای خواهرزاده میرزا کوچکخان است، حب نسبت به میرزا و کارهای او در یادداشتهای وی مشهود است. او نیز حرکت میرزا کوچکخان را یک قیام مقدس میداند. اما ارزش کتاب به قدری است که پژوهشگران را ناگزیر از خواندن آن میکند. یکی از ویژگیهای کتاب، چاپ اسنادی است که به عنوان نامههای میرزا کوچکخان به فرمانده خود صادقخان کوچکی در اوایل کتاب چاپ شده است؛ که در آنها میرزا کوچکخان تأکید کرده است که مواظب فعالیتهای بلشویکها باشند. یکی دیگر از ویژگیهای مثبت و مهم این کتاب آوردن متننامههایی است که میان جنگلیها و دولت مرکزی و خود جنگلیها با یکدیگر رد و بدل میشده است. نویسنده با در دست داشتن اسناد و انتشار آنها به صورت مرتب و منظم در کتاب، نوشتههای خود را مستندسازی کرده است.
کتاب خاطرات سردار اسعد بختیاری نیز از جمله منابع است. در این کتاب نوشتهی جعفرقلیخان امیربهادر( سردار اسعد بختیاری) به کوشش ایرج افشار برای اولینبار در سال ۱۳۷۲هـ.ش. به چاپ رسید. سردار اسعد از جمله نزدیکان به رضاشاه بوده است. هرچند که او در یادداشتها و خاطرات خود، رضاشاه و اقدامات او را تحسین میکند اما به عنوان یکی از نزدیکان رضاشاه و شاهدان آن دوران، نوشتههای او اهمیت به سزایی برای پژوهشگران دارد. از جمله معایب این کتاب، این است که خاطرات نوشته شده به صورت متوالی و هر روزه نگاشته نشده است. در برخی مواقع حوادث چند روز نوشته نشده است. در راستای توضیح مطالب کتاب باید گفت که بخشی از این کتاب مربوط به زمانی است که وی به حکومت کرمان منصوب میشود. (بین سالهای ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۱ هـ.ش). اما همه مطالب مربوط به کرمان نیست و در مورد حوادثی که در آن روزها در همه نقاط ایران رخ میداده است مطالبی دارد. بخش دیگر کتاب حوادث بین سالهای (۱۳۰۲-۱۳۰۱ هـ.ش.) را در بر میگیرد که در آن زمان وی مقام و منصبی نداشته است. بخش بعدی کتاب شامل حوادث سالهای (۱۳۰۳-۱۳۰۲هـ.ش) است که در آن زمان وی به سمت والیگری خراسان منصوب میگردد. این بخش شامل اطلاعات ارزشمندی از خراسان آن دوران و حوادث ایران آن روزها است. بخش دیگر کتاب شامل دورانی است که وی به نمایندگی در مجلس شورای ملی میپردازد. (اردیبهشت ۱۳۰۳ - مرداد ۱۳۰۳) که طبعاً در مورد مجلس و فضای عمومی تهران اطلاعات مهمی دارد. بخش دیگر یادداشتهای سردار اسعد مربوط به زمانی است که به وزارت پست و تلگراف میرسد و در سفر سردار سپه به خوزستان او را همراهی میکند. (شهریور ۱۳۰۳-خرداد ۱۳۰۵). این بخش مطالب با ارزشی در مورد شیخ خزعل و اقدامات او دارد. بخشهای دیگر کتاب با عنوانهای: دوران بیمنصبی، وزارت جنگ در دولت مخبرالسلطنه، بازگشت به تهران و دنباله دوره وزارت جنگ، کتاب خاطرات سردار اسعد بختیاری را تشکیل میدهند.
کتاب رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی در سال ۱۳۷۲هـ.ش برای اولین بار به چاپ رسید. همانطور که از نام آن برمیآید، این کتاب شامل خاطرات کسانی است که از نزدیکترین افراد به رضاشاه بودهاند و به تبع این نزدیکی نیز از اقدامات وی تمجید کرده و او را به عنوان یک قهرمان ملی معرفی میکنند. هرچند که تعصب و حب به رضاشاه در نوشتههای سلیمان بهبودی دیده میشود، اما از آنجا که او از جمله شاهدان وقایع آن دوران بوده و آن وقایع را در قالب یادداشتهای روزانه نوشته است، شایان توجه است. سلیمان بهبودی از سال (۱۳۰۱هـ.ش) وظیفه تنظیم ملاقاتهای افراد با رضاشاه و برعکس را برعهده داشته و به دقت این ملاقاتها را ثبت کرده است. یکی از نکات مهم و قابل تمجید این کتاب، ثبت دقیق و مرتب ملاقاتهای افراد با سردار سپه است. از جمله نکات منفی کتاب این است که نویسنده تنها به صورت گزارشی به حوادث و ملاقاتها پرداخته است و در بسیاری از موارد تحلیلی از خود ارائه نداده است.
کتاب ایران؛ برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها توسط سیروس غنی نوشته شده است. این کتاب نخست در سال ۱۳۷۷ هـ.ش به زبان انگلیسی در لندن چاپ شد وسپس ترجمه آن در ایران انتشار یافت. مترجم این اثر حسن کامشاد است. نویسنده کتاب، سیروس غنی فرزند قاسم غنی است. قاسم غنی از شخصیتهای فرهنگی و رجال سیاسی دوره پهلوی اول و دوم است. به تبع این نزدیکی به خاندان پهلوی است که نقش انگلیسیها در جریان کودتای ۱۲۹۹ هـ.ش. و روی کارآمدن رضاخان چندان پررنگ نیست بلکه میهندوستی و قدرت واقتدار خود رضاخان را عامل اصلی موفقیت او میداند. نویسنده در کتاب سعی دارد روی کار آمدن رضاخان را نهتنها عدم هماهنگی با انگلیسیها بلکه یک اقدام ناسیونالیستی و ملیگرایانه قلمداد کند. به طور کلی جبههگیری نویسنده به گونهای است که نقش انگلیسیها در برآمدن رضاخان و برافتادن قاجارها را کمرنگ میداند. اما از حق نباید گذشت. این کتاب که به منظور تبیین چگونگی تأسیس سلسله پهلوی و ظهور رضاخان نوشته شده است از ویژگی قلم خوب نویسنده و ترجمه روان مترجم برخوردار است. همچنین دسترسی نویسنده به اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا و آمریکا از ویژگیهای خوب آن به شمار میرود.
از جمله منابع، کتاب رضاشاه از تولد تا سلطنت است. این کتاب توسط رضا نیازمند در سال ۱۳۸۳ هـ.ش در دو جلد که شامل چهل و هشت بخش است به چاپ رسید. همانطور که از نام کتاب بر میآید، نویسنده در این کتاب سعی کرده است که زندگی رضاشاه را از زمان تولد تا به سلطنت رسیدن وی مورد بررسی قرار دهد. در این اثر روند زندگی رضاشاه به صورت داستانی و رویدادی بیان شده است. چنانچه در مقدمه کتاب نیز آمده است «کتاب حاضر داستان زندگی رضاخان سردار سپه است». یکی از معایب بارز این کتاب عدم ارجاع در برخی از صفحات و یا ارجاع ناقص است. به این معنی که خواننده زمانی که به ارجاعات کتاب رجوع میکند در برخی موارد صفحه کتاب مورد استفاده نویسنده و یا سال چاپ آن نوشته نشده است. اما از دیگر سو پرداختن به موضوعات متنوع و پرشمار زندگی رضاشاه از تولد تا سلطنت وی از جمله نقاط قوت این کتاب محسوب میشود.
کتاب تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمیترین ایام تا عصرحاضر اثر جهانگیر قائممقامی از دیگر کتابهایی است که به بررسی آن میپردازیم. این کتاب به روند شکلگیری و توسعهی ژاندارمری در ایران میپردازد. این کتاب به تاریخ ژاندارمری ایران از دوران باستان تا تاریخ معاصر پرداخته است و خواننده را با گذشتهی پر فراز و نشیب این سازمان در دورههای مختلف آشنا میسازد. در این کتاب وظیفه اصلی ژاندارمها از دوران باستان، حفظ امنیت راهها معرفی شده است. در دوران قاجاریه این سازمان توسعه بیشتری پیدا میکند تا اینکه به نام ژاندارمری دولتی ایفای نقش میکند. از جمله ویژگیهای این کتاب آمار دقیق از ژاندارمریها، نفرات، منابع و غیره در دورههای مختلف است. ضمیمه کردن برخی از اسناد در متن کتاب نیز از جمله ویژگیهای بارز آن به حساب میآید. از آنجا که سوئدیها نقش قابل توجهی در تشکیل ژاندارمری ایران داشتهاند، نامههای سوئدیها ودیگر کشورهای اروپایی نظیر فرانسه نیز در کتاب آورده شدهاند که از نکات مثبت کتاب محسوب میشوند. چاپ اسناد در این کتاب از جمله ویژگیهای مهم کتاب است. چه قبل از تشکیل قشون متحدالشکل و چه بعد از تشکیل آن. آمار نیروها، منابع، ژاندارمری به دقت در کتاب آمده است. سلسله مراتب و درجات، نوع لباس، عکسهایی از نظامیان، بودجه ژاندارمری، اسلحه و مهمات در کتاب از آنها بحث شده است. ضمائم کتاب نیز از جمله نقاط قوت آن محسوب میشود.
فصل دوم
زیر مجموعهها و سیستم اداری وزارت جنگ
۲-۱-قزاقخانه
وزارت جنگ از جمله وزارتخانههایی بود که قبل از کودتای ۱۲۹۹ هجری شمسی در ایران تشکیل شده بود و در کابینه هایی که روی کار می آمدند از جمله وزارتخانههای مهم محسوب میشد تا پیش از کودتا با روی کار آمدن رضاخان وزارت جنگ سیستم اداری منظمی نداشت گردانها و نظامیان مستقر در ایالات و ولایات مختلف ایران و همچنین نظامیان مستقر در پایتخت در زمره نیروهای این وزارتخانه به حساب می آمد. وظیفه اصلی این سازمان حفظ نظم و امنیت داخلی و همچنین دفاع از مرزهای کشور در قبال هجوم کشورهای مهاجم بود. قزاقخانه و بریگاد مرکزی از جمله نهادهایی بودند که زیر نظر وزارت جنگ اداره می شدند با وقوع کودتا و حوادث پس از آن این وزارتخانه بیش از پیش مدنظر قرار گرفت و سیستم اداری آن دچار تحولات اساسی شد.
نیروی قزاق ایران در سال ۱۸۷۹٫م (۱۲۹۵هجری قمری) پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر دوم به اروپا به وجود آمد. در این زمان که شاه از اروپا باز میگشت، جنگ روسیه و عثمانی تازه پایان یافته بود و شهرهای قفقاز پر از نظامیان روسی بود که از نبرد باز میگشتند. در تمام مسیر شاه و به هنگام عبور از این شهرها، قزاقان با رژه نظامی و منظم به استقبال شاه میآمدند. لباسهای شکیل و برازندهی این قزاقان، همراه با نیروی سواره نظام آنها تأثیر عمیقی در ذهن ناصرالدین شاه گذاشت. (علی بابایی، ۱۳۸۲: ۷۳). ناصرالدین شاه از تزار روسیه درخواست کرد که ترتیبی دهد تا چنین نیرویی در ایران پایهگذاری گردد. شاه و تزار در ۱۸۷۸٫م (۱۲۹۴ هجری قمری) توافقنامهای امضا کردند که طبق آن روسها متعهد شدند در تأسیس قزاقخانه در ایران به ایرانیان کمک کنند. (نیازمند،۱۳۸۳: ۱/ ۸۶-۸۵).به دنبال این توافقنامه هیأت روسی که قرار بود سازمان قزاقخانه را در ایران پایهریزی کنند وارد ایران شدند. این هیأت مرکب بودند از: یک سرهنگ، سه افسر و چهار گروهبان. دولت ایران عدهای سرباز سواره در اختیار این هیأت قرار داد و آنان با یک فوج[۱] مرکب از ۸۵۰ نفر کارخود را شروع کردند. (آریانا، بی تا:۳۳).
به این ترتیب قزاقخانه یا بریگاد[۲] قزاق کار خود را در ایران شروع کرد. این سازمان تحت نظارت وزارت جنگ قرار داشت. افسران روسی شروع به آموزش و تعلیم نیروهای ایرانی و سازماندهی این نهاد کردند و یکی از منسجمترین و منظمترین سازمانها در تاریخ ارتش ایران را تشکیل دادند. در ابتدا این نهاد تنها در تهران وجود داشت. بعدها ما شاهد گسترش این نهاد در دیگر شهرها و نقاط ایران هستیم. قزاقخانه و قزاقهای آن از جمله نیروهایی هستند که تأثیر بسیار زیاد و عمیقی در روند تحولات تاریخ معاصر ایران گذاشتهاند. به عنوان مثال کودتای سوم اسفندماه ۱۲۹۹ هجری شمسی نمودی از این تأثیر است.
در دوران حکومت احمدشاه بود که تحولی در این سازمان به وجود آمد. به این معنی که قزاقخانه در خارج از تهران نیز تأسیس گردید و شروع به کار کرد. روند توسعه و گسترش قزاقخانه در ایالات ایران به جایی رسید که ۹ آتریاد[۳] در سراسر کشور تشکیل شد و از این به بعد بریگاد قزاق به دیویزیون[۴] قزاق مبدل گردید. (همان: ۳۹).
تشکیلات یک دیویزیون قزاق عبارت بود از یک ارکان حرب و ۹ آتریاد. ارکان حرب به عنوان مرکز و بالاترین نهاد در سازمان دیویزیون قزاق عمل میکرد. ارکان حرب به دو شعبه اجراء و تشکیلات تقسیم میگردید. در مورد آتریاد باید گفت که این ۹ آتریاد در سراسر ایران پراکنده بودند. آتریاد مرکب از صنوف مختلف بود و نام آن از نام ناحیهای که در آن مستقر شده بود گرفته میشد. حداکثر استعداد یک آتریاد عبارت بود از: یک فوج پیاده، یک فوج سوار، دوازده شصت تیر یا مسلسل، یک آتشبار توپخانه صحرایی یا کوهستانی و حداقل یک گروهان پیاده، یک بهادران سوار و دو شصت تیر. (علی بابایی، ۱۳۸۲: ۷۲-۷۱). سلسله مراتب تشکیل واحدها در دیویزیون قزاق نیز به این شکل بود
دیویزیون (لشکر)
بریگاد (تیپ)
فوج (رژیمان)
آتریاد (گردان)
تعلیم و آموزش نیروهای قزاق نیازمند وجود مکانی بود که در آن این تعالیم انجام گیرد. مدرسه قزاقخانه در سال ۱۲۸۲ هجری شمسی تأسیس گردید. این مدرسه دارای دو کلاس الف و ب بود و پنج کلاس متوسطه داشت که در آن دروس نظامی و ورزش تدریس میشد. به جز یک درس فارسی و یک درس عربی بقیهی دروس به زبان روسی تدریس میگردید. در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی مدرسه به دو شعبه تبدیل شد. مدرسه بالا که در طبقه دوم ساختمان قرار داشت و مخصوص فرزندان افسران و اعیان و مدرسه پایین که مخصوص فرزندان افراد قزاق و کارمندان قزاقخانه بود. در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی به تدریج کلاس ششم و هفتم به کلاسهای قزاقخانه اضافه شد و کلاسهای الف و ب منحل گردید. روند تغییر و توسعه در این مدرسه ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی این مدرسه به نام دیویزیون قزاق نامیده شد. (نیازمند، ۱۳۸۳: ۲/۹۸۹-۹۸۸ ). در این مدرسه شاگردان پس از اتمام دورهی تحصیل خود، به درجهی ستوان دومی میرسیدند. به جز این مدرسه، مدرسه گروهبانی هم بود که پسران گروهبانان و قزاقان درآن تعلیم مییافتند و در پایان به درجه گروهبانی میرسیدند.(آریانا، بی تا:۴۰).
سازمان اداری قزاقخانه به همین نحو زیر نظر وزارت جنگ اداره میگردید. چنانکه بیان شد، وزارت جنگ به ارکان حرب دیویزیون قزاق نظارت داشت. ارکان حرب از طریق دو شعبه خود به نامهای اجراء و تشکیلات بر آتریادهای پراکندهی خود در سراسر ایران نظارت داشت. قزاقخانه از جمله سازمانهایی بود که در برقراری نظم و امنیت در ایران سهم به سزایی داشت. چنانکه بیان شد این سازمان پس از پیدایش، تغییر و تحولات فراوانی را به خود دید. اما بزرگترین تحول در این سازمان در آذرماه ۱۳۰۰ هجری شمسی یعنی تشکیل قشون متحدالشکل به وجود آمد. به این معنی که قزاقخانه در قشون متحدالشکل ادغام شد.
۲-۲-بریگاد مرکزی
در اوایل سلطنت احمدشاه یک واحد مجهز قزاق به نام بریگاد مرکزی تأسیس گردید. در ابتدای تشکیل، بریگاد مرکزی وظیفه دفاع از پایتخت و ایجاد نظم در آن را به عهده داشت اما بعد تبدیل به گارد مخصوص سلطنتی شد. (نیازمند،۱۳۸۳: ۲/۸۹۶). این سازمان نیز همانند دیگر سازمانها دارای تشکیلات مخصوص به خود بود.
تشکیلات بریگاد مرکزی مرکب بود از یک ارکان حرب که آن نیز به دو شعبه خدمات عمومی و مباشرت تقسیم میگردید. سازمان ارکان حرب را یک افسر سوئدی و نوزده افسر ایرانی با درجات مختلف اداره میکردند. استعداد بریگاد مرکزی عبارت بود از: یک فوج پیاده، یک فوج سوار، یک فوج توپخانه و یک مدرسه صاحبمنصبی. (آریانا، بیتا: ۴۲). افراد بریگاد مرکزی بیشتر از نواحی اطراف تهران انتخاب میشدند. این افراد موظف بودند سه سال در بریگاد مرکزی خدمت کنند و پس از آن بنا به تمایل خود میتوانستند به خدمت ادامه داده و یا آن را ترک کنند. ترفیع افسران به وسیله وزارت جنگ انجام میگرفت. در این سیستم افسران را از میان افراد لایق و همچنین فارغالتحصیلان مدرسه صاحبمنصبی انتخاب میکردند. (همان: ۴۳-۴۲).
در تشکیلات اینگونه سازمانها ( بریگاد مرکزی، دیویزیون قزاق و…) مدارسی تأسیس گردیده بود که وظیفهی تعلیم و تربیت نیروهای خاص خود را بر عهده داشتند. این نیروها در اینگونه مدارس در مدت مشخص تعالیم مشخصی را یاد میگرفتند و پس از طی دورهی تحصیل به تشکیلات سازمان ملحق میشدند. بریگاد مرکزی نیز مدرسه نظامی مخصوص خود را برای تعیلم افسران داشت. در سال ۱۲۹۶ هجری شمسی مشیرالدوله که در کابینه وثوقالدوله وزیر جنگ بود برای تأمین کادر افسری ارتش، به خصوص بریگاد مرکزی مدرسهای تأسیس کرد. در ابتدا مشیرالدوله نام این دانشکده را مدرسه نظام احمدی نامید ولی بعدها به مدرسه نظام مشیرالدوله شهرت یافت. پس از تشکیل قشون متحدالشکل این مدرسه با مدرسه قزاقخانه ادغام شد و تشکیل مدرسه نظام (دانشکده افسری بعدی) را دادند. (نیازمند،۱۳۸۳: ۲/۹۹۵).
۲-۳-ژاندارمری
برخلاف دیویزیون قزاق و بریگاد مرکزی، ژاندارمری تا پیش از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ هجری شمسی زیر نظر وزارت جنگ نبود. این سازمان که سابقه دیرینهای در نظام ارتش ایران دارد زیر نظر وزارت داخله (وزارت کشور) اداره میگردید. هرچند که ژاندارمری زیرنظر وزارت داخله کار میکرد اما شناخت این سازمان و تشکیلات آن قبل از کودتای اسفند ۱۲۹۹ ضروری است.
در سال ۱۳۲۰ هجری قمری (۱۲۸۰هـ.ش) تصمیم گرفته شد که برای حفظ امنیت راهها یک سازمان تأسیس گردد. از سال ۱۳۲۱ هجری قمری به خاطرتحولات بزرگ در ایران که منجر به استقرار مشروطیت شد، در ایران دولتمردان متوجه شدند که وجود چنین نیرویی ضروری است. در همین جهت بود که مجلس شورای ملی اول، قانون تشکیل قراسوران دولتی را تصویب نمود. (قائم مقامی، بیتا: ۸۸-۸۷). به این ترتیب سازمان نوینی به نام امنیه دولتی پدید آمد تا وظیفه حفظ راهها را برعهده گیرد.
این سازمان پایههای اولیه ژاندارمری را در دورههای بعد گذاشت. وظایف آن بعدها به ژاندارمری واگذار گردید و ژاندارمری میراثدار امنیه دولتی گردید. سازمان امنیه دولتی در نهایت تا سال ۱۳۲۹ هجری قمری (۱۲۸۹هـ.ش) موجودیت داشته است. در همان دورانی که امنیهی دولتی دایر بود، تصمیم گرفته شد که سازمانی به نام ژاندارم پلیس به منظور حفظ نظم در شهر تهران تشکیل شود که شامل یک گردان سوار بود. این سازمان نیز در سال ۱۳۲۹ هجری قمری (۱۲۸۹هـ.ش) از بین رفت اما تشکیلات آن از جمله لباس آنها بعدها به عنوان لباس ژاندارمری دولتی مورد استفاده قرار گرفت. ژاندارمری خزانه سازمان دیگری بود که توسط مورگان شوستر آمریکایی به وجود آمده بود. این سازمان نیز به تأسیس و تشکیل ژاندارمری دولتی کمک کرد. (همان؛ ۹۶-۹۰). به این ترتیب که امنیه دولتی، ژاندارم پلیس و ژاندارم خزانه پایههای اصلی ژاندارمری دولتی را تشکیل دادند. در حقیقت میتوان گفت مراحل تشکیل و انحلال این سازمانها روند شکلگیری ژاندارمری محسوب میگردد.
بهانهگیریهای روسها و انگلیسها در مورد عدم امنیت در راههای ایران، دولت را مجبور کرد که سرانجام به فکر ایجاد یک سازمان زیرنظر متخصصان خارجی اما بیطرف بیفتد. دولت ایران پس از مذاکرات با برخی دولتهای اروپایی از جمله ایتالیا، فرانسه و آلمان در نهایت با سوئدیها به نتیجه رسید و قرار شد که یک نیروی ژاندارمری در فارس تشکیل گردد. (همان:۱۲۴). این که در ابتدا قرار شد تنها در فارس نیروی ژاندارمری تشکیل شود دلیل خاصی داشت. در واقع دولت ایران میخواست با این کار امنیت را در راههای جنوب ایران یعنی حوزهی نفوذ انگلستان برقرار کند و از این طریق از زیر فشار اعتراضات انگلیسیها خود را رها کند.
دولت سوئد سه نفر از افسران خود به نامهای: یالمارسن[۵]، شلدبراند[۶] و کارلسوپترسون[۷] را در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی به وزارت خارجه ایران معرفی کرد و سپس آنها وارد ایران شدند. یالمارسن با درجه سرهنگی و دو نفر دیگر با درجه سرگردی به خدمت ژاندارمری ایران درآمدند و دفتر مرکزی ژاندارمری در ساختمان شمسالعماره تعیین گردید. یالمارسن پس از آشنایی با اوضاع ایران، مقدمات تشکیل ژاندارمری را فراهم ساخت. در ابتدا وی دروس و برنامههای آموزشی را تهیه کرد و یک مدرسه افسری به نام «مدرسه کاندیدا افیسیه» در مهرماه سال ۱۲۹۰ هجری شمسی با ۳۰ نفر شاگرد تأسیس کرد. یک مدرسه دیگر به نام «مدرسه کادت» در بهمنماه تشکیل گردید. سرانجام در اردیبهشت سال ۱۲۹۱ هجری شمسی ژاندارمری در ایران تأسیس شد. (علی بابایی، ۱۳۸۲: ۱۱۷-۱۱۵).
با تلاش سوئدیها، ژاندارمری تأسیس شد و تشکیلات خاص خود را تشکیل داد. سازمان ژاندارمری مرکب از یک اداره مرکزی و چند اداره محلی بود. اداره مرکزی به دو شعبه خدمت ژاندارمری و شعبه محاسبات ژاندارمری تقسیم میگردید. اداره محلی نیز سازمانهایی را دربر میگرفت که در ایالات و ولایات مستقر بودند و دستجاتی از افراد آنها به شهرستان و بخشها و راهها فرستاده میشدند. (همان:۱۱۷).
ژاندارمری وظایف زیاد و متفاوتی را به عهده داشت که عبارت بودند از: حفظ امنیت مردم، نظارت براجرای نظم و قوانین در شهرها، نظارت براجرای قوانین اداره عدلیه و مالیه، تجسس و رسیدگی به پروندههای جنائی، حفظ امنیت در خارج از شهرها به ویژه مسألهی امنیت راههای تجاری، جلوگیری از بینظمیها و اغتشاشات و سرکوبی اشرار و راهزنان. برای انجام چنین وظایف سنگین و متفاوتی یالمارسن دست به کار اجرای یک طرح دو مرحلهای شد. در مرحلهی اول وی تصمیم گرفت برای راههای اصلی که از تهران منشعب میشد ژاندارم بگمارد و امنیت این راههای مهم را برقرار سازد. در شمال ایران برخی از راههای مهم عبارت بودند از: راه تهران- قم، تهران- قزوین، قزوین- رشت. در جنوب نیز این گونه راهها عبارت بودند از: راه بوشهر- شیراز، شیراز- یزدخواست. به این ترتیب پاسگاههایی از ژاندارم در راههای مهم ایران از شمال تا جنوب وظیفه حفظ امنیت راهها را برعهده داشتند. در مرحله دوم، یالمارسن فوجهایی در سراسر نقاط ایران تشکیل داد. فوج اول به فرماندهی ماژور گلیمستد[۸] که مرکب بود از: یک مرکز فوج و سه باطالیون[۹] پیاده. از این سه گردان، دو گردان آن مأمور حفظ راههای اطراف تهران بودند و یک گردان دیگر وظیفه آموزش به سربازان را برعهده داشت. گردان آموزش شامل سه مدرسه آموزشی بود. از این سه مدرسه دو مدرسه آموزش پیاده و یک مدرسه آموزش سوار میداد. مدرسه اول (پیاده) به فرماندهی ماژور بورل[۱۰] و معاونت خزائی بود. مدرسه دوم (پیاده) به فرماندهی ماژور فریک[۱۱] و معاونت محمدتقیخان پسیان. مدرسه سوم (سوار) به فرماندهی ماژور کنت لونهویت[۱۲] و معاونت حصنالدوله. فوج دوم به ریاست ماژور شلدبراند[۱۳] بود. شامل یک مرکز فوج و دوگردان در باغ شاه بود. گردان اول وظیفه حفظ امنیت راههای تهران و اطراف آن و همچنین راههای تهران- قم، ناحیه قم و خراسان را به عهده داشت. گردان دوم به عنوان مدرسه آموزش سوار و پیاده و همچنین خدمات برای خزانهداری انجام وظیفه میکرد. فوج سوم به فرماندهی ماژور سیورت[۱۴] در فارس مستقر بود که وظیفه حفظ امنیت راهها در آن حدود را بر عهده داشت. با گذشت زمان تغییر و تحولاتی در سازمان ژاندارمری صورت گرفت. در سال ۱۲۹۳ هجری شمسی یک گردان به فوج دوم اضافه شد که وظیفه امنیت و نظم و قانون را در حدود اراک و محلات به عهده داشت. در همان سال یک ستون مرکب از ۲۰۰ نفر و ۱۳۴ اسب، ۱۳ قاطر، ۲۰۰ هزار فشنگ، دو مسلسل فوج چهارم را تشکیل داد. در همان سال نیز نیروی نظامی فوجهای یکم و دوم تقویت شد و در نتیجه فوج یکم شامل ۸۸۸ نفر، ۳۶۶ اسب و فوج دوم بالغ بر ۱۳۷۴ نفر و ۵۳۱ رأس اسب گردید. به دنبال این تغییرات گردان دوم فوج یکم با استعداد ۶۱۲ نفر و ۲۷۷ رأس اسب به صورت یک گردان مستقل درآمد و بعداً فوج پنجم را تشکیل داد که حوزه نفوذ آن در حدود قزوین بود. (همان: ۱۲۶-۱۱۷).
ژاندارمری سه مدرسه برای آموزش نیروهای خود داشت. الف: مدرسه افیسیه که دورههای آن شش ماهه بود و در یوسف آباد تأسیس گردید. در ابتدا دو واحد به نام هنگ به وجود آمد. که یکی در یوسف آباد و دیگری در باغشاه مستقر شدند. این دو هنگ که آموزشهای لازم را در مدرسه افیسیه فراگرفته بودند وظیفه برقراری امنیت راهها را به عهده داشتند. (آریانا، بیتا: ۴۱-۴۲). ب: مدرسه کاده که این مدرسه پس از انحلال مدرسه افیسیه در سال ۱۳۳۳ هجری قمری ( ۱۲۹۳هـ.ش) به وجود آمد. مدت آن یک دوره چهار ماهه بود و وظیفه آن تربیت افسران و گروهبان و سرجوخهها بود. ج: مدرسه بیطاری(دامپزشکی) بود. این مدرسه در سال ۱۳۳۳ هجری قمری تأسیس شد که ریاست آن به عهدهی سرهنگ دکتر ابوطالبخان شیخ (مشیراعلم) بود. از زمان تأسیس این مدرسه تا سال ۱۳۴۰ هجری قمری که کودتای سوم اسفند به وقوع پیوست دانشجویان با درجات ستوان یکمی و ستوان دومی فارغالتحصیل شدند. (قائم مقامی، بیتا: ۲۵۸-۲۵۵).
سازمان ژاندارمری در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی توسعه روزافزونی پیدا کرده بود به طوری که در آستانه وقوع کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ هجری شمسی مرکب از دو قسمت بود. الف: قسمت اداری که شامل: دفترمرکزی، شعبه تلفن، بهداری، دامپزشکی، بازرسی، دارایی و ادارات لجستیکی بود. ب: قسمت یگانها که شامل: سیزده فوج و گردان مستقل و دو مدرسه افسری و گروهبانی میشد. به طور کلی هر دو شعبه جمعاً ۱۱۴۴۳ افسر و ژاندارم و ۲۰۹۳ رأس اسب داشتند. (علی بابایی، ۱۳۸۲: ۱۴۸-۱۴۷). پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ هجری شمسی سردار سپه نیروهای مسلح را که شامل دیویزیون قزاق، بریگاد مرکزی و سربازان محلی و تابع وزارت جنگ بودند در اختیار گرفت و به آنان مسلط شد. ژاندارمری خارج از این قضایا زیرنظر وزارت کشور (وزارت داخله) اداره میشد. مخالفان سردار سپه سعی داشتند که با توسعه و قدرت افزونی ژاندارمری این سازمان را مبدل به سدی در برابر قدرتگیری بیحد سردار سپه کنند. اما پس از آنکه سردار سپه به وزارت جنگ رسید، این نهاد را ضمیمه قزاقخانه کرد و آن سازمان در قزاقخانه مستحیل گردید.
تشکیلات سازمان ژاندارمری پیش از ادغام در قزاقخانه اینگونه بود:
الف- قسمت اداری که شامل: یک دفتر مرکزی، شعبه تلفن، شعبه بیطاری، شعبه صحیه، اداره تفتیش، اداره مباشرت میشد.
ب- قسمت صفی که شامل: هشت فوج در تهران، اصفهان، بروجرد، استرآباد، کردستان، کرمانشاه و خراسان و هفت گردان در تهران، قزوین، کاشان، اراک، خمسه زنجان، آذربایجان و قم میشد. آمار پرسنل این سازمان در آستانه انحلال عبارت بود از: ۲ افسر خارجی، ۳۲۸ افسر ایرانی، ۳۵ پزشک، ۳۶۲ مباشر، ۲۷۹ افسریار، ۱۱۸۷ درجهدار، ۴۵۶ سرجوخه، ۷۹۱ شیپورچی، ۳۶ غیرنظامی و ۶۸۵۹ ژاندارم که جمعاً ۱۰۳۳۵ نفر میشدند. (قائم مقامی، بیتا: ۲۴۷-۲۴۶). بزرگترین یگان در ژاندارمری دولتی فوج یا رژیمان یا هنگ بود که از چند گردان ترکیب میشد. عده گردانهای یک هنگ متناسب با وسعت و اهمیت استان یا شهرستانی بود که به هنگ مزبور سپرده میشد. هر گردان معمولاً مرکب از چهار گروهان بود و گروهان شامل چند دسته و نیمدسته و هر نیمدسته برحسب موقعیت محلی دارای ۱۸ یا ۲۴ یا ۳۶ نفر درجهدار و ژاندارم بود. (همان:۲۶۰).
درجات و سلسله مراتب در ژاندارمری از مراتب بالا به پایین به شرح زیر بوده است:
سرهنگ - سرهنگ دوم – سرگرد – سروان - ستوان یکم - ستوان دوم – افسریار - گروهبان یکم و سرگروهبان - گروهبان دوم - گروهبان سوم – گروهبان - سرجوخه (همان: ۲۶۴).
۲-۴-تشکیل قشون متحدالشکل
پس از کودتای سال ۱۲۹۹ هجری شمسی و تا قبل از تشکیل قشون متحدالشکل، مجموع قوای مختلف نظامی ایران حدود ۲۲۸۰۰ نفر بود که عبارت بودند از: دیویزیون قزاق – ژاندارمری - بریگاد مرکزی - واحدهای تابعه وزارت جنگ.
این قسمتها به موجب صدور فرمان تشکیل قشون متحدالشکل توسط سردار سپه در ۱۴ دیماه ۱۳۰۰ هجری شمسی رسماً هستهی اصلی ارتش نوین ایران را تشکیل دادند. تشکیلات جدید مرکب از پنج لشکر، یک ارکان حرب، و یک هیأت شورای قشونی در ارکان حرب کل قشون بود که از پنج دایره تشکیل میشد. متن فرمان تشکیل قشون متحدالشکل از این قرار بود: ۱- در تعقیب عقاید و نظرات خود از این تاریخ کلمه ژاندارم و قزاق لغو میشود و برای افراد نظام دولت علیه ایران عنوان قشون را انتخاب و تصویب نموده، امر میدهم که این عنوان را به رسمیت شناخته و مارک مراسلات دوایر قشونی را به عنوان فوق تبدیل نمایند. ۲- چون تشکیل ارکان حرب کل قشون در درجهی اول اهمیت است به امانالله میرزا جهانبانی اجازه میدهم که فوراً ارکان حرب کل قشون را تشکیل داده و به من معرفی نمایند. ۳- ریاست ارکان حرب کل قشون با امانالله میرزا جهانبانی و معاونت آن با سرهنگ حبیباللهخان شیبانی خواهد بود. ۴- چون رئوس قشونی با حضور صاحب منصبان تعیین شده باید فوراً مورد مطالعه و مشاهده واقع گردد به سردار مقتدر حکم میکنم که صاحبمنصبان ذیل را تحت ریاست خود به رسمیت شناخته وظایف راجع به این امر را مجموعاً ایفا نمایند. نام هیأت شورای قشونی: مدحت الممالک سردار، حاجی میرزا خان، معاون نظام، شاهزاده ناصرالدوله، شاهزاده محمدحسن میرزا، سرهنگ عزیزاللهخان، سرهنگ سالار نظام، محمدتقیخان امیرپنجه، نائب سرهنگ میرزا علیخان ریاضی و سرهنگ حصنالدوله. ۵- تبدیل اسامی و لغات ذیل را به موجب این حکم به تمام دوایر قشونی امر میدهم و باید فوراً مورد تلفظ و اطلاق قرار گیرد:
اسم عمومی قشون
اسم سرباز نظامی
به جای دیویزیون لشکر