۳-۳-۱-۲- پیشینه روابط در دوره حکومت افغانها و عثمانی
در دوره حاکمیت و اشغال ایران توسط افغانها، ایران میدان تاخت و تاز عثمانی قرار گرفته و بسیاری از بخشهای مهم ایران به عثمانی واگذار گردیده و عثمانی بر ایران تسلط یافته بود {در طول تاریخ، هرگز مانند این زمان ایران تحت نفوذ و سلطه ترکهای عثمانی نبود}(مهدوی ۱۳۹۱، ۱۵۲). اشغالگر بودن افغانها و از سوی دیگر سنی مذهب بودن این اشغالگران موجب شده بود تا مردم ایران از پذیرش آنان امتناع نمایند، بنابراین حاکمان افغان سعی داشتند تا با نزدیک ساختن خود به عثمانی از طریق مذهب مشترک، حکومت خود در ایران را تثبیت نمایند، اما عثمانی با ادامه حمله به ایران، میخواست تا تسلطی کامل بر ایران داشته باشند!
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۳-۱-۴- پیشینه روابط در دوره افشاریه و عثمانی( ۱۷۹۶ - ۱۷۳۶)
نادرقلی افشار بعد از رفع معارضین داخلی پادشاهی خود و یکپارچه سازی مجدد ایران، توانست مناطق اشغال شده ایران را از عثمانی، باز پس بگیرد. سیاست نادر شاه در تقابل با عثمانی، سیاست تقابل و قرینه سیاست عثمانی یعنی خشونت و زور بوده است {[نادر] اظهار داشت با عثمانیها، فقط با زبان زور میتوان صحبت کرد} (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۵۴).
نادر شاه افشار که توانسته بود در سایه دلاوریها و استراتژیهای خود، سراسر خاک ایران و حتی هند را به صورت یکپارچه تحت حاکمیت دولت ایران درآورد، در روابط خارجی خود با دولت عثمانی به دنبال اجرای استراتژی جدید “همزیستی مسالمتآمیز[۶۶]“بود. نادر شاه که خود سنی مذهب بود به دنبال برقراری رابطه دوستانه با عثمانی و رهایی از جنگهای چند صدساله میان دو کشور بود، بنابراین در همان سال اول تاجگذاری خود در سال ۱۷۳۶ میلادی برای بار اول، هیئت سفارتی به ریاست عبدالباقیخان زنگنه با تحف و هدایای فراوان و یک زنجیره فیل و هزار سوار زره پوش به دربار سلطان محمود اول فرستاد تا درباره آشتی بین دو مذهب شیعه و سنی و انعقاد معاهده صلح گفتگو کنند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۳).
پیشنهاد نادر شاه به سلطان عثمانی دارای پنج بند بوده که دو بند مهم و اصلی آن را میتوان:
۱ - اهالی ایران از سب و لعن سنی مذهبان دست برداشته و دولت عثمانی، مذهب شیعه جعفری را به عنوان رکن پنجم مذاهب اسلام به رسمیت بشناسد.
۲ - در کعبه معظمه، پیروان مذهب جعفری و رکن شافعی، شریک بوده و به آیین خود نماز گزارند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۳).
علیرغم تلاش نادر شاه برای ایجاد اتحاد و رفع دشمنیهای میان دو کشور که ریشه در تقابل مذهبی داشتند، پادشاه عثمانی حاضر به قبول پیشنهاد صلح مذهبی نادر، نشد.
نادر شاه، بار دیگر در سال ۱۷۴۰ میلادی نیز با اعزام سفیر و هدایایی گرانبها به استانبول، خواهان آشتی و صلح مذهبی میان ایران و عثمانی گردید.
اما سلطان محمود بار دیگر با توسل به معاذیر مختلف از پذیرفتن مذهب شیعه جعفری و واگذاری یک رکن در خانه کعبه به شیعیان، خودداری کرده و به پیشنهادات نادر جواب منفی داد (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۹).
کینه و عداوت علمای اهل سنت عثمانی که از حمایت و پشتیبانی سلاطین عثمانی نیز برخوردار بودند موجب گردید که بار دیگر به سال ۱۷۴۴ میلادی در پاسخ به درخواست نادر شاه برای برقراری صلح میان دو مذهب، بر نظر نادرست خود در مورد مذهب تشیع، پافشاری کنند و اعلان نمایند چون فرقه شیعه، رافضی و مخالف با دیانت حقه اسلام است، قبول آن به عنوان یکی از ارکان دین، مخالف شرع انور بوده و پیروان این فرقه کافر حربی میباشند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۷۴).
در این دوره و با عدم قبول و پذیرش استراتژی همزیستی مسالمت آمیز نادر شاه از سوی حکومت عثمانی و ادامه رویکرد ضدایرانی سلاطین عثمانی، نادر شاه به تصرف چند باره عراق و به خصوص بصره و بغداد اقدام نمود.
۳-۳-۱-۵- پیشینه روابط در دوره زندیه و عثمانی(۱۷۹۴ - ۱۷۵۰)
بعد از فروپاشی حکومت افشاریه و محدود شدن حکومت این خاندان به خراسان، کریم خان زند توانست ایران را از حالت ملوک الطوایفی خارج ساخته و حکومت زندیه را در بخش بزرگی از ایران مستقر سازد.
در این دوره نیز روابط میان ایران و عثمانی همچنان با دشمنی و جنگ همراه بوده و لشکرکشی و تصرف سرزمین های دو طرف در دستور کار پادشاهان دو کشور قرار داشت .
۳-۳-۱-۶- پیشینه روابط در دوره قاجاریه و عثمانی(۱۹۲۵ - ۱۷۸۷)
در ابتدای حکومت قاجار در ایران، به علت جنگ دولت عثمانی با روسیه و شکست آنها از روسیه، عثمانیها قادر به دخالت در ایران نبودند.
طی حکومت سی و هفت ساله فتحعلی شاه، دولت فرانسه که بعد از انقلاب سال ۱۷۸۹ میلادی تحت حکمروایی ناپلئون بناپارت بود، تلاش داشت تا اتحادی میان ایران و عثمانی برقرار ساخته و آنها را بر علیه روسیه در یک جبهه و همراه خود قرار دهد (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۱۵). در سال ۱۸۱۰ میلادی نیز با وساطت انگلستان و در جهت راهبرد این کشور که به متحدانی برای مقابله با روسیه نیاز داشت، ایران و عثمانی طی قراردادی در استانبول به اتحاد و کمک نظامی متقابل میان دو کشور دست یافتند (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۲۱).
در این زمان و شاید تمام دوران قاجاریه، مشکل اصلی ایران با روسیه بود که بر اساس قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای، بخشهای وسیعی از ایران به روسیه تزاری واگذار گردید. در این دوره دولتهای عثمانی و قاجار در موقعیت ضعف قرار گرفته و به کشورهای پیرامونی قدرتهای استعماری تبدیل شده بودند.
آخرین جنگ و درگیری مهم میان ایران و عثمانی در سال ۱۸۲۱ میلادی رخ داد که سپاه ایران به بینالنهرین و مناطق کرد نشین عراق حمله کرد (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۲۹). این حمله در نهایت منجر به عهدنامه"ارزروم[۶۷]اول” در سال ۱۸۲۳ میان ایران و عثمانی گردید. در زمان سلطنت محمدشاه قاجار، سپاه عثمانی بار دیگر به ایران و مناطق محمره(خرمشهر)، خوی، قطور و سرحداتآذربایجان تجاوز نمود. این تجاوزات و ادامه آنها در نهایت منجر به انعقاد قرارداد"ارزرومدوم” در سال ۱۸۴۷ میلادی با نمایندگی امیرکبیر از سوی ایران گردید (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۵۹-۲۵۸).
رابطه ایران و عثمانی بعد از این قرارداد رو به بهبودی نهاد به نحوی که ناصرالدین شاه در پایان اولین سفر اروپایی(۱۸۷۳) خود، به عثمانی رفته و در این کشور مورد استقبال پادشاه و سران عثمانی قرار گرفت (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۹۱).
۳-۳-۱-۷- مشروطهخواهی در ایران و عثمانی
سرانجام بعد از سالها مبارزه ایرانیان برای ایجاد حکومت مشروطه، پارلمان و نوشتن قانون اساسی، فرمان مشروطه در ۱۹۰۶ میلادی(۱۲۸۵ شمسی)از سوی مظفرالدین شاه امضا و اعلام شد، اولین قانون اساسی نیز تصویب گردید.
اما در حالی که در سال ۱۹۰۷، محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس، حکومت استبدادی را مجدداً به ایران بازگردانده بود، مشروطهخواهان ترکیه و به خصوص “ترکهای جوان” که در ترکیه به دنبال انقلاب بودند، سرانجام در سال ۱۹۰۹ موفق به خلع سلطان عبدالحمید دوم از پادشاهی و استقرار حکومت مشروطه در عثمانی شدند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۲۴).
ترکهای جوان یا همان مشروطهخواهان عثمانی قبل از پیروزی و خلع سلطان، در پیامی به مشروطهخواهان ایرانی ضمن تبریک پیروزی ایرانیان مشروطهخواه (قبل از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه)، آرزو داشته و امیدوار بودند تا با پیروزی مشروطه در ترکیه، دوستی میان دو کشور ایران و عثمانی و به خصوص مردم آنها، تقویت گردد {حکومت مشروطه که در قلمرو دولت عثمانی برقرار خواهد شد، دوستی بین دو مملکت همجوار را تقویت و به تمدن شرق خدمت کند} (ویکی پدیا).
۳-۳-۱-۸- جنگ جهانی اول و تأثیر آن بر روابط ایران و ترکیه
در جنگ جهانی اول که در سال ۱۹۱۴ آغاز شده بود، علیرغم اعلان بیطرفی از سوی ایران، کشورهای درگیر در جنگ مانند انگلستان، روسیه و حتی عثمانی به تصرف بخشهایی از ایران اقدام نمودند. ایران در این زمان تحت پادشاهی احمدشاه جوان قرار داشت.
در همین زمان بود که دولت عثمانی بار دیگر در اکتبر ۱۹۱۴ با شش هزار سرباز، توپخانه و سواره نظام وارد ایران شده و مهاباد و قطور را تصرف کردند، در جنوب ایران نیز با اعزام حدود دوازده هزار نفر نیرو به خوزستان، اقدام به منفجر کردن لولههای نفت نمودند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۴۵-۳۴۴).
گزارش وزیرمختار امریکا در ایران در سال ۱۹۱۸، مؤید عدم توجه ترکیه به بیطرفی ایران است {خسارات و صدمات وارده به ایران بیشتر از کشورهای بیطرف دیگر است که در جنگ شرکت نداشتهاند و استقلال و تمامیت ارضی ایران هم در طول جنگ توسط روسیه، ترکیه و بریتانیای کبیر مورد تجاوز قرار گرفته است} (ملک محمدی ۱۳۸۵، ۵۳).
به هر حال عثمانی که از سالهای قبل از جنگ جهانی اول نیز دچار ضعف و ناتوانی شده بود، تنها به حملات کوتاه مدت به ایران پرداخت. بعد از جنگ جهانی اول نیز به علت فروپاشی حکومت عثمانی و ظهور و دخالت قدرتهای اروپایی در خاورمیانه، ایران با برقراری روابط با این دول غربی، توانست در مقابل ترکیه موضع مناسبتری بدست آورد.
۳-۳-۱-۹- پیشینه روابط در دوره پهلوی (۱۹۷۹ - ۱۹۲۱)
۳-۳-۱-۹-۱- تشابه حوادث ایران و ترکیه در دوران رضاشاه و آتاتورک
در حالی که حکومت قاجار و شخص احمد شاه بر اثر کودتای ۱۹۲۱ میلادی (۱۲۹۹ شمسی) دچار ضعف فراوان شده و در مسیر فروپاشی قرار داشتند، ترکهای جوان به رهبری مصطفی کمال پاشا در عثمانی، دست به اقداماتی بر علیه سلطان عثمانی زده بودند.
البته باید به یاد داشت که مشروطهخواهی، اصلاحات و محدود ساختن قدرت سلطان در ترکیه به اوایل قرن نوزدهم میلادی باز می گردد. سال ۱۸۳۹ میلادی، عثمانعبدالمجید پادشاه عثمانی، مجموعهای از اصلاحات که به"تنظیمات[۶۸]” مشهور شده را اعلام نمود. این اصلاحات شامل فهرستی از حقوق شهروندی بود که به همه شهروندان عثمانی بدون در نظر گرفتن مذهب و هویت گروهی، داده میشد. این اصلاحات در سال ۱۸۷۶ میلادی به قانون اساسی عثمانی راه یافت و به برگزاری انتخابات برای ایجاد پارلمان منجر شد، اما تنها یک سال بعد، سلطان جدید یعنی عبدالحمید، قانون اساسی را به حال تعلیق درآورده، پارلمان را تعطیل و طی سی سال بعد از آن، حکومتی استبدادی را در ترکیه حاکم ساخت (کینزر ۱۳۸۹، ۱۷).
شباهتهای ایران و ترکیه در این زمان، ابعاد مختلفی از زندگی مردم دو کشور را در بر میگرفت {مصطفی کمال و رضا شاه در کشورهای فقیر و مصیبت زدهای به قدرت رسیده بودند، جنگ جهانی اول و موج قحطی، بیماری و خشونتهای اجتماعی آن، جوامع ایران و ترکیه را در بر گرفته و بیش از یک چهارم جمعیت این کشورها را به کشتن داده بود. در هر دو کشور جمعیت دهقان و بی سواد زیاد بودند، تعصبات مذهبی هم هر دو جامعه را در بر گرفته بود، اتومبیل و چراغ برق خیابان، تازه وارد استانبول و تهران شده بود. اما اکثر ترکها و ایرانیها از دنیای خارج چیزی نمیدانستند} (کینزر ۱۳۸۹، ۸۵).
سرانجام در سال ۱۹۲۳، الغای حکومت عثمانی اعلام شده و ترکیه نوین شکل گرفت، ترکیهای با رژیم پارلمانی و ریاست مصطفی کمال(آتاتورک). در این زمان در ایران نیز رضاخان سرانجام بعد از کسب وزارت جنگ و سپس نخست وزیری و درخواست تشکیل جمهوری، توانست بود در سال ۱۹۲۵ با اعلان پایان حکومت قاجار، به نام رضاشاه پهلوی، پادشاه ایران شده و در سال ۱۹۲۶ تاجگذاری نماید ( مهدوی ۱۳۹۱، ۳۸۴).
همین همزمانی و تقارن حوادث و تغییر حکومتهای دو کشور و البته خلق و خوی نظامی، قدرت طلبانه و نوگرایانه دو افسر عالیرتبه دو کشور یعنی رضاشاه و مصطفی کمال بود که موجب دوستی و هم ذات پنداری شدید رضا شاه و کمال آتاتورک شده و روابط میان دو کشور بعد از چندین قرن تنش ، اختلاف و جنگ به رابطه دوستانه و برادرانهای شگفتانگیز تبدیل گردید.
علیرغم تفاوتهای عمیق دو حاکم جدید ایران و ترکیه در مواردی مانند سواد و علم، وابستگی و تعصب به مذهب و …، رضاشاه و آتاتورک خود را شریک یکدیگر میدیدند. طی سالها،آنها در کنار هم در کشورهایی کار کرده بودند که پانصد کیلومتر مرز مشترک داشتند. در ژوئن ۱۹۳۴ رضاشاه در آنکارا از قطار پیاده شد و برای اولین بار با آتاتورک دیدار کرد (کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۰). تعلق خاطر و دلدادگی فکری عمیقی میان رضاشاه و آتاتورک برقرار شده بود، به نحوی که آتاتورک در سفر رضاشاه به ترکیه به یکی از دستیاران شاه ایران می گوید {من حاکمیت شما را چنان تحسین میکنم که اگر رئیس جمهور ترکیه نبودم، به ایران میآمدم تا مانند شما در خدمت شاه باشم} (کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۲).
سفر رضاشاه به ترکیه و تأثیرپذیری وی از آتاتورک، موجب گردید تا شاه به اصلاحاتی در ایران دست بزند، اصلاحاتی مانند کشف حجاب زنان، الزام کلاه پهلوی برای مردان، منع استفاده از عناوین مذهبی و غیره.
در این دوره روابط ایران و ترکیه در اوج خود قرار داشت. روابط و مناسبات سطح بالا و دوستانهای که تا چندین دهه بعد، نمیتوان نمونه آن را میان دو کشور مشاهده کرد.
در این دوره علاوه بر عهدنامههای مودت بین دو کشور که در آوریل سال ۱۹۲۶، قرارداد سرحدی و قرارداد مودت و امنیت که سال ۱۹۳۲ منعقد شد، پیمان امنیت دست جمعی منطقهای “سعدآباد"با حضور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در سال ۱۹۳۷، منعقد شده و به امضای سران چهار کشور مذکور و از جمله رضاشاه و آتاتورک رسید. آتاتورک یک سال بعد از پیمان سعدآباد در ۱۰ آوریل ۱۹۳۸ در سن پنجاه و هفت سالگی درگذشت و رضاشاه نیز چهار سال بعد از امضای پیمان، در ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۱ توسط دول اشغالگر روسیه و انگلیس به تبعید فرستاده شد!(کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۶-۱۰۵ و مهدوی ۱۳۹۱، ۳۹۵-۳۹۴).
۳-۳-۱-۹-۲- پیشینه روابط در دوره محمدرضا شاه پهلوی
با آغاز سلطنت محمدرضا شاه در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱، روابط ایران و ترکیه رویکردی جدید پیدا نمود.
بعد از جنگ جهانی دوم و دو قطبی شدن جهان تحت سلطه دو ابرقدرت شرق و غرب، ایران و ترکیه در زمره کشورهای غربـگرا یا غرب محور قرار گرفتند. محمدرضا شاه که حکومت و سلطنت خود را مدیون امریکا بود، به شدت به این کشور وابسته شد. حادثه مهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) نیز تأثیر بیشتری در این وابستگی و گرایش محمدرضاشاه به غرب و به خصوص امریکا داشت.
در این دوره سی و هفت سالهی حکومت پهلوی دوم، ایران و ترکیه در چارچوب پیمانها و سازمانهای منطقهای غرب محور، تبدیل به سدی در مقابل اتحادجماهیر شوروی شده بودند. در این دوران، ترکیه از جهات مختلف برای ایران حائز اهمیت بوده است. در درجه اول ترکیه از لحاظ جغرافیایی، رابطه ایران با اروپا را تسهیل میکند، حمل و نقل کالا از اروپا به ایران و از ایران به اروپا چه از طریق هوایی و چه از طریق زمینی از ترکیه انجام میگیرد. سالانه دهها نفر توریست با عبور از مرزهای این کشور وارد ایران میشوند و صدها نفر ایرانی و آسیایی با بهره گرفتن از جادههای ترکیه به اروپا سفر میکنند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۷۵). مسایلی مانند کردهای ساکن در دو کشور و نحوه کنترل و یا سرکوب حرکتهای تجزیه طلبانه آنان، نفت ایران و علاقه ترکیه به خرید نفت ایران یا انتقال نفت ایران از طریق ترکیه به اروپا، پیمانهای منطقهای و … نیز در روابط دو کشور تأثیر داشتند.
روابط دو کشور تحت تأثیر سیاست جهانی امریکا در دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، گسترش قابل توجهای یافته و دهها قرارداد تجاری و فرهنگی بین دو کشور به امضا رسید. یکی از مهمترین قراردادهای فی مابین ایران و ترکیه قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور است که در سفر رئیس جمهور ترکیه به ایران، توسط وزیران امورخارجه دو کشور امضا گردید (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۷۶).
به طور کلی میتوان گفت که ایران و ترکیه در این دوره تحت نظارت و کنترل امریکا، در پیمانها یا سازمانهای متعدد امنیتی، اقتصادی و سیاسی منطقهای با یکدیگر شریک بودند. پیمانهایی مانند
۱ - پیمان سعدآباد، با حضور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در سال ۱۹۳۷.