اگر علاوه بر موارد فوق، محیط ملی به شرکت ها فشار بیاورد که به ابداع و نوآوری روی آورند در آن صورت علاوه بر اینکه شرکت ها مزیت رقابتی به دست میآورند می توانند آن مزیت ها را حفظ کرده و بهبود ببخشند (رهنورد، ۱۳۷۸).
در واقع مدل پورتر یک نظام تقویت کننده متقابل را نشان می دهد و هر یک از ویژگی های مدل، نقطهای در مزیت ملی را تعریف می نمایند. اثر هر مشخصه به دیگر مشخصه های مدل بستگی دارد، به طوری که مزیت در یکی می تواند سبب ایجاد یا بهبود مزیت در دیگران گردد و ضعف در هر یک می تواند ضمن تأثیرگذاری بر دیگر متغیرها سبب شود که پتانسیل یک صنعت برای پیشرفت و به روز شدن محدود گردد (رهنورد، ۱۳۷۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
توضیح و تشریح کامل هر یک از این شش جزء به همراه زیرعامل هایشان در بخش مدل نظری پژوهش ارائه خواهد شد.
۲-۲-۶- مدل های ارائه شده در ارتباط با مزیت رقابتی ملی
همان طور که عنوان شد بر اساس رویکرد الماس پورتر یک کشور، یک صنعت و حتی یک کارخانه بر مبنای ویژگی های خود این قابلیت را دارد تا به جایگاه رقابتی ممتازی ب رسد که از نظر کشورها و شرکت های دیگر بسیار دور و غیر قابل دسترس باشد.
مدل الماس ملی پورتر به میزان زیادی مورد توجه و مطالعه قرار گرفت و متغیرهای آن، واژه های مفید و پرکاربردی برای تحلیل وضعیت رقابت پذیری ملی هستند. این مدل در صنایع و کشورهای مختلف به کار گرفته شد و نتایج حاصل از آن مورد تجزیه و تحلیل واقع گردید.
برخی مطالعات و تجزیه و تحلیل ها چارچوب مدل الماس را به طور کامل مورد تأیید قرار داده و برخی با ذکر انتقاداتی این مدل را، به زعم خود، اصلاح نموده و رویکردهای جدیدی را مبتنی بر آن ارائه نمودهاند (ازلم[۷۱]، ۲۰۰۲).
علیرغم اینکه این پژوهش از مدل ممتاز و مقبول در ادبیات مدیریت جهان، یعنی الماس ملی پورتر استفاده شده است، لیکن به منظور جامعیت پژوهش در این ارتباط، مدل های ارائه شده پس از آن به همراه انتقادات وارده به مدل الماس ملی پورتر ارائه می گردد. البته لازم به ذکر است که پورتر با تأیید مجدد مدل خود در سال های اخیر و پاسخ به انتقادات بر قابل اتکا بودن مدل خود صحه گذاشته است.[۷۲]
۲-۲-۶-۱- مدل الماس مضاعف (دوگانه)[۷۳] راگمن[۷۴]
همان طور که بیان گردید نسبت به مدل الماس پورتر انتقاداتی مطرح شده است. در یکی از این انتقادات راگمن در سال ۱۹۹۱، مدلی مفهومی با نام الماس مضاعف (دوگانه) را برای کشورهای کوچک تر پیشنهاد کرد. این مدل که ترکیبی از خصوصیات داخلی کشورها و شرکای تجاری آنها بود، تلاش می کرد که تشریح بهتری از رشد و توسعه کشورها ارائه دهد (مون، راگمن و وربک[۷۵]، ۱۹۹۸).
راگمن به محیط مورد بررسی در مدل الماس انتقاداتی را مطرح کرد، چرا که از دیدگاه او، پورتر عوامل را تنها در محیط داخلی هر کشور مورد بررسی قرار داده بود و در نهایت با ارزیابی آنها وضعیت رقابت پذیری کشورها را معین کرده بود. از دیدگاه او رقابت پذیری یک کشور تنها معطوف به محیط داخلی نمی شود. چرا که بسیاری از کشورها بنابر منافع ملی خود و وجود روابط سیاسی و اقتصادی سرمایه گذاری هایی را در کشورهای مختلف انجام می دهند (راگمن، ۱۹۹۹).
بنابراین، فعالیت های اقتصادی هر کشوری نیز محدود به محیط داخلی نیست. هر کشوری دارای روابط تجاری با کشورهای متفاوتی است. کشورها دارای شرکای تجاری هستند که در روابط اقتصادی، بیشتر با آنها به مبادله تجاری می پردازند. از فاکتورهای مهم کشورها، نزدیکی و همسایگی دو کشور از نظر جغرافیایی است؛ مانند سنگاپور با کره، یا ایالات متحده با کانادا یا مکزیک. یکی دیگر از فاکتورها برای انتخاب شرکای تجاری وجود روابط اقتصادی و سیاسی کشورها با یکدیگر است (مون، راگمن و وربک، ۱۹۹۸).
در راستای انتقاداتی که نسبت به مدل الماس مطرح گردید، توسعه این مدل در حوزه محیط و قلمروی کسب مزیت رقابتی روی داد. البته لازم به ذکر است که پورتر در پاسخ به این انتقاد، بیان می دارد که کلیه این روابط را در مجموعه عوامل خود دیده است. به عنوان مثال روابط سیاسی و اقتصادی بین کشورها، در گرو عملکرد دولت ها است.
راگمن با معرفی مدل خود این طور بیان کرد که مزیت رقابتی یک کشور هم ناشی از محیط داخلی کشورها است و هم ناشی از محیط خارجی کشورها و برآیند عوامل مدل الماس در این دو محیط رقابت پذیری یک کشور را مشخص می کند.
به همین ترتیب، مطابق با شکل ۲-۵ رقابت پذیری کانادا را در محیط داخلی و همچنین با بزرگ ترین شریک تجاری آن یعنی ایالات متحده مورد ارزیابی قرار داده و نتایج، حاکی از تأیید مدل الماس مضاعف در مورد رقابت پذیری کانادا گردید (راگمن و دی کروز[۷۶]، ۱۹۹۳).
در ادامه، راگمن با همکاری مون و وربک این مدل را در مورد کره و سنگاپور نیز به عنوان دو شریک تجاریآزمود.
شکل ۲-۴ مدل الماس مضاعف را نشان می دهد. قسمت بیرونی آن اشاره به الماس خارجی و قسمت داخلی اشاره به الماس درونی دارد. ابعاد مدل الماس خارجی متناسب با یک دوره قابل پیشبینی خارجی است، اما ابعاد الماس داخلی با توجه اندازه کشور متفاوت است و بر اساس رقابت پذیری میباشد.
خطوط نقطه چینی که در میان این
دو الماس است بیان کننده شاخص های رقابت پذیری یک کشور بر اثر پارامترهای خارجی و داخلی است و برآیند این دو نشان دهنده توان رقابت پذیری یک کشور میباشد.
بنابراین، تفاوت های بین الماس بیرونی و درونی فعالیت های فراملی یا چند ملیتی را نشان می دهد. فعالیت های چند ملیتی مربوط به سرمایه گذاری های مستقیم خارجی ها در داخل و سرمایه گذاری در خارج را نیز شامل می شود (مون، راگمن و وربک، ۱۹۹۸).
شکل ۲-۴: مدل الماس مضاعف
در مدل الماس مضاعف مزیت های رقابتی کشورها، به عنوان توانمندی صنایع ارزش آفرین، به گروهی از صنایع ویژه که در بخش های مختلف یک کشور فعالیت می کنند افزوده می شود. تا از این ارزش ها برای یک دوره بلندمدت زمانی در مواجهه با رقبای ملی حمایت شود.
دو رویکرد متفاوت بین فرضیه پورتر و این مدل جدید حائز اهمیت است (چو، مون و کیم[۷۷]، ۲۰۰۷).
-
- محاسبه ارزش افزوده در یک کشور خاص هم از صنایع در حوزه داخلی و هم صنایع آنها در خارج از کشور نتیجه می شود. البته باید به این نکته توجه داشت که پورتر نیز حوزه جغرافیایی رقابت و مکان جغرافیایی مزیت های رقابتی را از هم متمایز ساخته است.
-
- در مدل راگمن برای پایداری مزیت رقابتی نیاز به یک ساختار جغرافیایی در محدوده چند کشور است که به وسیله صنایع خاص و موقعیت های ویژه ای که در چند دولت می بایست به وسیله یکدیگر تکمیل گردند مهیا شود. در مقابل، پورتر بیان می کند که اغلب تأثیرات استراتژی های جهانی ممکن است به روی فعالیت هایی که در یک کشور و از حوزه داخلی به سایر جهان ارائه خدمت دهند متمرکز باشد.
شکل ۲-۵: مدل الماس مضاعف در تحلیل رقابت پذیری بین ایالات متحده و کانادا
از این گذشته برخی از محققین همچون دانینگ و سایرین نیز مدل الماس چندگانه و منطقه ای را پیشنهاد کردند و معتقد بودند که این نظریات پاسخ صحیح تری به این سؤال که “چگونه کشورهای کوچک خلق مزیت رقابتی می کنند؟"، را می دهد (دانینگ[۷۸]، ۱۹۹۳).
لازم به ذکر است که الماس های چندگانه در برخی موارد عملکرد خوبی از خود نشان داده اند. الماس مضاعف مخصوصاً برای کشورهای اروپایی که در مسائل مختلف دارای شباهت های زیادی با هم بوده و فعالیت آنها تنها معطوف به یک یا دو شریک تجاری نمی شد مورد توجه زیادی قرار گرفت.
اما یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که الماس های چندگاه داشتند این بود که تعداد کشورها باعث پیچیدگی مدل و روابط می گردید و ارزیابی رقابت پذیری را مشکل می ساخت. تعداد دیگری از محققان تعدیلاتی را برای مدل الماس مطرح کردند که آن را برای کشورهای کوچک و ضعیف قابل استفاده می ساخت.
این محققان پیشنهاد می کردند که مزیت رقابتی می تواند به صورت مجموعه ای از الماس ها تعریف شود که تعداد زیادی از کشورهای همسایه را نیز تحلیل کند. بنابراین دانینگ اشاره می کند که فعالیت های مؤسسات چند ملیتی[۷۹] مهم ترین دلیل منطقه ای کردن الماس یک کشور است (دانینگ، ۱۹۹۳).
راگمن و وربک نمونه هایی از مؤسسات چند ملیتی را که دارای ساختار سازمانی غیر متمرکز هستند مورد بررسی قرار دادند و بیان نمودند که آنها از طریق الماس خارجی بسیاری از کشورها می توانند به مزیت دست یابند. برخی از محققان پیشنهاد نمودند که تأثیر مؤسسات چند ملیتی در مدل پورتر باید قوی تر بیان شود. حتی دانینگ پیشنهاد می کند که پورتر باید نقش این مؤسسات را به عنوان یک نیروی یکپارچه در اقتصاد جهانی مدنظر قرار دهد. مطابق نظر دانینگ حدود سه چهارم، یعنی هفتاد و پنج درصد مبادلات جهانی توسط مؤسسات چند ملیتی انجام می شود و در این راستا پیشنهاد می کند که مؤسسات چند ملیتی به عنوان عامل هفتم در مدل الماس مطرح شوند.
۲-۲-۶-۲- مدل ۹ عاملی[۸۰] مون[۸۱]
مدل دیگری که توسط مون در ادامه مدل الماس پورتر و در سال ۱۹۹۴توسعه یافت و شباهت زیادی با مدل الماس داشت، مدل ۹ عاملی بود و جهت ارزیابی رقابت پذیری معرفی شد.
این مدل دارای سه بخش اصلی است. بخش اول دربرگیرنده ۴ متغیر فیزیکی، بخش دوم شامل ۴ متغیر انسانی، و در نهایت بخش سوم دربرگیرنده عوامل و وقایع اتفاقی است.
متغیرهای فیزیکی این مدل عبارتند:
منابع طبیعی[۸۲]، محیط تجاری[۸۳]، تقاضای داخلی[۸۴] و صنایع مرتبط و پشتیبان[۸۵]، که در بخش عوامل فیزیکی قرار می گرفتند.
بخش دوم که موتور محرک کشورهای درحال توسعه هستند شامل گروه های انسانی می شود که برای رشد اقتصادی لازمند و آنها نیز به نوبه خود به ۴ دسته تقسیم می شدند. این شاخص ها عبارت بودند از: کارگران، سیاستمداران و دلتمردان، کارآفرینان و دانشمندان.
از دیدگاه مون تزریق انگیزه و حمایت از افراد فعال در محیط می تواند باعث ارتقاء ابعاد انسانی یک سازمان یا کشور شود.
کارگران[۸۶] کسانی هستند که فعالیت های اقتصادی جاری و اساسی یک سازمان را انجام می دهند.
سیاستمداران و دلتمردان[۸۷] کسانی هستند که برنامه های اقتصادی را طرح ریزی و اجرا می کنند.
کارآفرینان[۸۸] کسانی هستند که علیرغم وجود ریسک با جسارت و دانش خود در موقعیت های مناسب سرمایهگذاری می کنند.
مدیران حرفه ای[۸۹] نیز کسانی هستند که مسئولیت مدیریت فعالیت های تجاری را بر عهده دارند. مهندسان، فناوری های جدید را به کار می گیرند.
در نهایت، بخش سوم این مدل که دربرگیرنده عوامل خارجی است شانس و وقایع اتفاقی[۹۰] می باشد. این عوامل در محیط وجود دارند، ولی نمی توان آنها را پیشبینی کرد و یا در سیستم بین المللی کسب و کار آنها را انجام داد.
مبنای مدل ۹ عاملی مون این است که عوامل فیزیکی در عرصه رقابت پذیری بین الملل وقتی که توسط عوامل انسانی حاضر تبدیل به یک فرصت و کسب مزیت گردند، بسیار قدرتمند خواهند بود و برتری در میان ملت ها را سبب می شوند (چو[۹۱]، ۱۹۹۸).
تعاریف و تقسیم بندی های مدل ۹ عاملی تا حدود زیادی مشابه ۴ عامل مدل الماس هستند و منابع خدادادی، صنایع مرتبط و پشتیبان، تقاضای داخلی و وقایع و رخدادها به نوعی تکرار می شوند. در اصل، ساختار، استراتژی و پویایی صنایع همان محیط تجاری است که تنها در لفظ متفاوتند. با این حال مدل ۹ عاملی تأکید بیشتری برروی عوامل انسانی دارد. کارگران از منابع خدادادی و فیزیکی تفکیک شده اند. سیاستمداران و دولتمردان از بخش دولت گرفته شده اند. افزودن عامل کارآفرینان، مدیران حرفه ای و مهندسان، عامل جدیدی است که در مدل الماس لحاظ نگردیده است.