جانی، ۱۳۸۰).
تعریف مساله و بیان سوالهای اصلی تحقیق:
سالهاست روان شناسان درصدد هستند به این سؤالات پاسخ دهند که چرا برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر از بهداشت روانی بهتری برخوردارند؟ این سؤال، سؤال دیگری را به همراه میآورد که چرا بر خی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفقترند؟ چه عواملی این تفاوتها ر ا رقم میزند؟(گلزاری و یزدی،۱۳۸۴). ازدواج بهعنوان یکنهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهد و در آن زن و مرد از طریق یک نیروی رمزی ناشی از غرایز و آیین و شعائر و عشق به هم جذب میروند و بهطور آزادانه و کامل تسلیم یکدیگر شده تا واحد پویایی را بهعنوان خانواده ایجاد کنند (برنو[۷]،۲۰۰۹، به نقل باقریان و بهشتی،۱۳۹۰).
یکی از جنبههای اثرگذار اجتماعی حاضر بر سلامت افراد، حرفه و شغل هست که پرداختن به آن حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد (حدادی، کلدی، سجادی و یوسفی،۱۳۹۰). حدود نیمی از نیروی کار جامعه را زنان تشکیل میدهند و گذشته از نقش فعال و چشمگیری که در عرصه خانواده ایفا میکنند، اشتغال اجتماعی آنها امری ضروری و اجتنابناپذیر است. در حال حاضر زنان در عرصه کار و فعالیت اعم از بخش صنعت، کشاورزی، بهداشت و درمان، تعلیم و تربیت و غیره حضوری قابلتوجه دارند و با توجه به نقشهای متعدد و چشمگیر آنها در عرصه خانواده و اجتماع، سلامت و ارتقاء سطح سلامتی آنها اهمیتی خاص مییابد (شاهرخی،۱۳۸۰). زنان یکی از گروههای حساس بهداشتی بوده که نسبت به مردان درخطر بالاتری برای اکثر اختلالات روانی هستند. سلامت روان زنان، سلامت خانواده و متعاقب جامعه را تضمین میکند (سپهرمنش،۱۳۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در سالیان اخیر رویکرد آسیبشناختی به مطالعه سلامتی انسان موردانتقاد قرارگرفته است. برخلاف این دیدگاه که سلامتی را بهعنوان نداشتن بیماری تعریف میکند، رویکردهای جدید بر “خوب بودن[۸]” بهجای “بد یا بیمار بودن[۹]” تأکید میکنند. از این منظر، عدم وجود نشانههای بیماریهای روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبهنفس و ویژگیهای مثبتی ازایندست نشاندهندهی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیتهای خود است. گروهی از روانشناسان بهجای اصطلاح سلامت روانی[۱۰] از بهزیستی روانشناختی[۱۱] استفاده کردهاند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می کند.(میکائیلی منیع،۱۳۸۹).
معنی لغوی بهزیستی یک حالت رضایت از شاد بودن، سلامتی و موفقیت است که به تجربه و عملکرد روانشناختی مطلوب اشاره میکند (دسی و ریان[۱۲] به نقل از عایشه گورل[۱۳]، ۲۰۰۹).
اصطلاح بهزیستی اصطلاحاً بهعنوان احساسی مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مربوط به خانواده و شغل و … میباشد، تعریفشده است (چاو،۲۰۰۷، به نقل چالمه،۱۳۹۰). مفهوم بهزیستی روانشناختی یک ساختار چندبعدی نگرش به زندگی است. ریف (۱۹۸۹) اشاره میکند که برای توصیف بهزیستی روانشناختی رویکرد نظری خاصی وجود ندارد. او مطالعاتش را بر پایه روانشناسان رشد و شخصیت یعنی توضیحات نظری روانشناسان مثبت نگر[۱۴] بنا میکند و نیز مدل چندجانبه بهزیستی روانشناختی را ایجاد میکند (رجب اوزپولات[۱۵]، یوجل اسکور[۱۶]، سزر[۱۷]،۲۰۱۲). طبق گفته ریف (۱۹۹۵) بهزیستی چندبعدی است و شامل ابعادی میشود مانند خویشتن پذیری[۱۸]، رشد فردی[۱۹]، هدف زندگی[۲۰]، روابط مثبت با دیگران[۲۱]، تسلط محیطی[۲۲] (توانایی مدیریت مؤثر زندگی شخص و جهان پیرامون) و حس خودمختاری[۲۳]. همچنین برحسب دو مؤلفه تعریفشده است؛ یک مؤلفه عاطفی که شامل هیجانات مثبت و منفی میشود و یک مؤلفه شناختی، برای مثال رضایت از زندگی که به قضاوت کلی زندگی شخصی اشاره میکند درحالیکه حوزههای خاصی (شامل سلامتی، دارایی و روابط) همه قضاوتها را تعیین میکند. همهی حیطهها اهمیت یکسانی برای افراد ندارد (تارین[۲۴]،۲۰۱۰).
درحالیکه بعضی ازدواجها موجب رشد و شکوفایی زوجین است، بسیاری از زن و شوهرها نیز میتوانند به مصیبتهایی در مقابل همدیگر بدل شوند، ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج، هنر و مهارتی است که علاوه بر سلامت روان و تجارب سالم اولیه، نیازمند داشتن و کسب نگرشهای منطقی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای زندگی و انجام وظایف خاص خویش است.(اعتمادی، نوابی نژاد، احمدی و فرزاد، ۱۳۸۵؛ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد، ۱۳۸۸).
ازجمله مخاطرات ازدواج و روابط بین زن و شوهر دلزدگی زناشویی است. دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا بخشد را متزلزل میکند. دلزدگی زمانی اتفاق میافتد که زوجین متوجه میشوند علیرغم تلاشهایشان رابطهشان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد (پاینز[۲۵]، به نقل شاداب ۱۳۸۱).
فرسودگی یکروند تدریجی است و بهندرت بهطور ناگهانی بروز میکند. درواقع صمیمیت عشق بهتدریج رنگ میبازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض میشود. کایزر[۲۶] (۲۰۰۳) معتقد است باوجوداینکه برخی ازدواجها بهنوعی سرخوردگی را تجربه میکنند اما بسیاری از آنها باکیفیتی پایین ادامه یافته وزندگی متأهلی بیثباتی را تشکیل میدهند که متمایل به فروپاشی است و مسلماً با فراوانی افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (شریفی، کارسولی، بشلیده،۱۳۹۰). فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند احساس خستگی، کسالت و بیحالی بروز میکند که با خواب رفع نمی شود. فرسودگی عاطفی بااحساس آزردگی، ناامیدی، غمگینی، تنهایی و بیهودگی مشخص می شود. فرسودگی روانی معمول بهصورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط به خصوص رابطه با همسر و احساس یاس و سرخوردگی نسبت به همسر بروز می کند (ادیب راد،۱۳۸۴).
ضرورت انجام تحقیق
در سالهای گذشته دیدگاه زنان و مردان درباره زندگی تغییر کرده است. امروزه، دیدگاه مردان وزنان درباره مفهوم خود تغییر کرده است. همچنین ایدهها درباره نقش سنتی زنان ومردان تغییر کرده است. امروزه زنان برای به ظهور رسانیدن توانمندی های خود افزایش عزت نفس و خود شکوفایی به اشتغال علاقه مند شده اند (نظری،۱۳۸۶).
تغییر نقش های سنتی زنان و تقاضای روزافزون آنها برای مشارکت در عرصه های مختلف، به واقعیتی انکار ناپذیر در جامعه ایران تبدیل شده است (جواهری، سراج زاده، رحمانی،۱۳۸۹). اغلب زوجین علاقمند به اشتغال بوده یا شاغل هستند و حتی طبق آمار گرفته شده (زوج های دو شغلی) و دو درآمدی رو به افزایش است. مشاهده میشود که هرکدام از زوجین بیش از نیمی از ساعات روزانه خود را در محیط کاریشان سپری می کنند (کارلسون،۱۳۷۸). با رشد روزافزون و گسترش اشتغال ساخت خانواده و نقش های والدین دچار دگرگونی شده و در روابط همسران با یکدیگر و روابط مادر و پدر با فرزندان نیز تغییراتی به وجود آمده است (پارسل[۲۷] و مناغان[۲۸]، به نقل از اقدامی وحسین چاری،۱۳۸۷).
زن موجودی است که می تواند سرمایه ای برای اصلاح جامعه باشد و انسان های والا پرورش دهد. آسایش خانواده و جامعه به برکت وجود زن و طبیعت او تحقق می یابد. ورود زنان به محیط های اجتماعی وایجاد فرصت های شغلی وگزینش آن ها برای شغل های موجود در جامعه سبب تنوع نقش های آنان در اجتماع وخانواده وتعدد روابط اجتماعی وتعلقات گروهی شده است. این پدیده موجب تغییر دیدگاه ها و نگرش آنان شده و مسائل جدیدی را بوجودآورده است (محمدی، بلوریان، عارفی، ۱۳۸۹).
از نظر کارلسون[۲۹] (۱۳۷۸) یکی از دلایل تنیدگی زنان شاغل داشتن مسئولیت های متعدد در محیط حرفه ای و خانوادگی است که یکی از مسائل اصلی روابط کار و خانواده را تشکیل می دهد یعنی زنان شاغل به دلیل انتظارات سنتی که از آنان می رود از یک سو مسئولیت انجام وظایف خانه داری، تربیت فرزندان و انجام وظایف زناشویی را به عهده دارند و از سوی دیگر ضرورت های اقتصادی همراه جنبش های دفاع از حقوق زنان، آنان را در جهت یک زندگی فعال سوق داده است. یعنی به دلیل تغییرات بنیادی در نقش زن در روابط کار و خانواده زنان دیگر نمی توانند به عنوان مادر در خانواده، همه عمر خود را در کانون خانوادگی بگذرانند. لذا زنان علاوه بر تنیدگی های ناشی از خانه و خانواده، با تنیدگی های ناشی از کار هم مواجهند (ادیب راد،۱۳۸۵).
برای اکثر مردم کار چیزی فراتر از وسیله تأمین معاش تلقی می گردد. کار سبب بالارفتن موقعیت اجتماعی و موجب فعالیت ذهنی و جسمی می شود. به اوقات زندگی فرد نظم و ساختار می بخشد و سبب گسترش تلاش های انسانی می شود و حس هدف و مقصود مشترک می آفریند. افراد بیکار در مورد وضعیت جسمی خویش دچار نگرانی هستند و از مراجعان دائمی پزشکان به شمار می روند (فدایی و علی بیگی،۱۳۹۰).
بعلاوه زمانی که زن و شوهر هردو شاغل بوده و زندگی متحرک و سازنده ای دارند جنبه های مثبتی در زندگی آنها وجود دارد (گیلبرت به نقل از نظری،۱۳۸۶). همسری که علاقه های مخصوص به خود دارد دارای هیجان بیشتری است (روسو به نقل از نظری،۱۳۸۶). علی رغم مسائل حرفه ای، کیفیت محاوره ها و حمایت شخصی این فرد ممکن است رابطه را غنی تر کند (باروک و اسکوآرتز به نقل از نظری،۱۳۸۶).
با افزایش زنان تحصیلکرده در ایران و درخواست آنها برای اشتغال، مطالعه وضعیت سلامت زنان شاغل از اهمیت زیادی برخوردار است. تداخل نقش های چندگانه سبب کاهش کیفیت کار، اختلافات زناشویی، انتقال رنج وناراحتی روانی به کودکان، صدمه به کیفیت زندگی و کاهش سلامت روان آنها می گردد (حدادی، کلدی، سجادی، صالحی، ۱۳۹۰).
اختلاف دیدگاه ها مربوط به تاثیر شغل بر زندگی زنان و اختلاف پژوهش های پیشین در این زمینه و تحول جامعه نسبت به دهه های گذشته ایجاب می کند که تحقیقی در این زمینه صورت گیرد تا بتواند تضاد های مربوط به این زمینه را پاسخگو باشد.
اهداف
هدف کلی:
بررسی مقایسه ای بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی بین زنان شاغل (معلم) و خانه دار
اهداف جزئی:
-
- بررسی مقایسه ای بهزیستی روانشناختی بین زنان شاغل و خانه دار
-
- بررسی مقایسه ای دلزدگی زناشویی بین زنان شاغل و خانه دار
-
- تعیین رابطه بین بهزیستی روانشناختی با دلزدگی زناشویی در زنان شاغل و خانه دار
فرضیه ها (سؤالهای تحقیق)
فرضیه های اصلی:
-
- بین بهزیستی روانشناختی زنان شاغل با زنان خانه دار تفاوت وجود دارد.
-
- بین دلزدگی زناشویی زنان شاغل با زنان خانه دار تفاوت وجود دارد.
-
- بین میزان بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی زنان رابطه وجود دارد.
فرضیه های فرعی:
بین بهزیستی روانشناختی با دلزدگی جسمانی زنان شاغل و خانه دار رابطه وجود دارد.
بین بهزیستی روانشناختی با دلزدگی عاطفی زنان شاغل و خانه دار رابطه وجود دارد.
بین بهزیستی روانشناختی با دلزدگی روانی زنان شاغل و خانه دار رابطه وجود دارد.
تعریف متغیرها و اصطلاحات
تعریف مفهومی و عملیاتی
بهزیستی روانشناختی: داشتن احساس مثبت و رضامندی عمومی از زندگی است که خود و دیگران را در حوزه های مختلفی چون خانواده، دوستان، شغل را در بر می گیرد. این تحقیق از مدل ۶ بعدی کارول ریف برای تعریف و سنجش بهزیستی استفاده می شود. این ۶ بعد عبارتند از: خود تعیین گری[۳۰]، تسلط بر محیط[۳۱]، رشد و بالندگی شخصی[۳۲]، خویشتن پذیری[۳۳]، روابط مثبت با دیگران[۳۴] و هدف داشتن در زندگی[۳۵]. در این تحقیق به منظور بررسی بهزیستی روان شناختی کلی و ۶ مولفه آن از مقیاس ۸۴ گویه ای بهزیستی روان شناختی ریف استفاده می شود که ۶ مولفه دارد. به هر بعد ۱۴ سوال اختصاص دارد.
خود تعیین گری: فرد خود تعیین گرا (خود پیرو و مستقل) در مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف، در این بعد، نمره بالایی می گیرد. وی فرد مستقلی است که توانایی مقاومت در مورد فشارهای اجتماعی را دارد وبر اساس ارزش های شخصی خود و به طریقی که معتقد است درست است، رفتار می کند. قدرت کنترل و تنظیم رفتارهای خود را دارد و خود را بر اساس معیارها و استاندارد های خویش ارزیابی می کند بر عکس، کسی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، به انتظارات و ارزیابی دیگران توجه دارد. برای تصمیم گیری در مورد امور مهم زندگی اش به نظرات دیگران توجه دارد و آنطور که دیگران دوست دارند رفتار می کند.
تسلط بر محیط: کسی که در این بعد نمره بالایی می گیرد، احساس می کند بر اوضاع مسلط است و توان آن را دارد که مدیریت اوضاع پیرامون خود را در دست داشته باشد. وی از فرصت های موجود استفاده موثر می کند و قادر است بر اساس نیازها و مقتضیات شخصی اش شرایط مناسب را فراهم سازد. بر عکس کسی که در این بعد نمره پایینی بدست می آورد برای روبرو شدن با تقاضاهای زندگی روزمره احساس ضعف می کند و احساس می کند که نمی تواند در شرایط موجود تغییری ایجاد کند به طور کلی احساس کنترل جهان پیرامون خود را ندارد.
رشد شخصی: کسی که در این بعد نمره بالایی می آورد، احساس رشد مداوم و پیوسته دارد. از احساس رشد و پیشرفت برخوردار است و نسبت به تجارب جدید از گشودگی برخوردار است یعنی پذیرای تجارب نو و تازه است. بر عکس کسی که در این بعد نمره نمره پایین می گیرد، احساس رکود می کند و فاقد احساس رشد و بالندگی شخصی در طول زمان می باشد. چنین شخصی نسبت به زندگی احساس کسالت و دلزدگی دارد و احساس می کند که در ایجاد رفتارها و نگرش های جدید و نو ناتوان است.