خرد کار فرمای و اندیشه کن بیا تا به چشم خرد بنگریم |
پرستیدن دادگر پیشه کن که برآفرینش به رفعت سریم ( ابن حسام،۱۳۸۲: ۴۹ ) |
امّا در عمل می بینیم که وی چندان پای بند این باور نیست و حتی برای شخصّیت بزرگ تاریخی مانند امام علی (ع) افسانه پردازی های کرده که هرچند از دیدگاه نیّت، قابل پذیرش است، از دیدگاه عقلی جایگاه چندان مقبولی ندارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۹ - کرامت نفس وجوانمردی
«پاکدلی و صفای ضمیر و عفو وغمض امیرالمؤمنین (ع) نسبت به دشمنان به حدّی بوده که به جرأت میتوان گفت، که نظیر آن از هیچ سردار جنگی و هیچ قائد و پیشوایی در هیچ زمانی دیده نشده است. در تمام غزواتی که در رکاب پیغمبر (ص) شرکت کرد و در همۀ جنگ هایی که زمان خلافت پیمان شکنان (ناکثین )و گمراهان (قاسطین) بدو تحمیل کردند و پس از ختم جنگ در سینۀ او از دشمنانی که به خونریزی شخص او ودوستان و یارانش برخاستند، کمترین کینه ای نمی ماند.» ( عقاد، بی تا: ۵۵ ) دشمنانی که خون عزیزان را ریخته و پس از شکست باز هم به دشمنی مانده و حتی خصومت و کراهت خود را پنهان نکرده بودند، شواهد تاریخی براین خلق و خوی آسمانی و خاصه ملکوتی فراوان دیده می شود. مورد اتّفاق تمام مورخین است که در جنگ جمل بر مرگ طلحه و زبیر گریست. به محمد ابن ابی بکر پسر خوانده خود فرمان داد تا خواهرش عایشه را پس از شکست و پراکنده شدن نگهبانان شتر،به خانۀ مطمئنی منتقل کند؛ محمد او را به خانۀ عبدالله بن خلف خزاعی بزرگترین خانه های بصره که صاحب آن در جنگ بدست یاران علی (ع) کشته شده بود، برد. و گفتار ربیع دراین مورد:
محمد بفرمان حیدر چو باد برآن سان که خود مرتضی گفته بود بجای نکویش فرود آورید بعامل بگفتا که یک چند گاه |
ابر اشتری هودجش بر نهاذ بشد با حمیرا بذان شهر زود بگردش نکویی چنان چون سزید بذار این حمیرا را نیکو نگاه ( ربیع، ۱۳۸۸: ۵۷ر ) |
سه روز بعد علی (ع) به دیدن عایشه رفت. به جای ملامت و ناسزا اورا اکرام کرد و دستورداد با منتهای حرمت او را روانۀ مدینه کنند تادر خانۀ خود بماند و شخصاً موقع حرکت با او به گرمی وداع کرد.
علی گفت بس با حمیرا بگوی کجا جست خواهی تو اکنون مقام حمیرا بذو گفت من جای خویش علی گفت بدهم مرادت اگر حمیرا بگفت ای علی این مباد |
هرآنچت مرادست از ما بجوی بگو تا رسانمت یک ره بکام روم تا زیارت کنم کم و بیش نگویی تو بر ما دروغی دگر که از ما دروغی کند خلق یاد ( ربیع، ۱۳۸۸: ۲۸۸ر ) |